آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

اگر قبول داریم ملت ما و اسلام در معرض شدید تهاجم فرهنگى غرب‏قرار دارد; مى‏دانیم غرب و استکبار جهانى در این تهاجم از همه‏امکانات موثر برخور دار است.
چنانچه پذیرفته‏ایم غلبه این فرهنگ مهاجم غربى همه چیز حتى‏هویت و شخصیت و کیان ما را مى‏بلعد و از بین مى‏برد.
اگر باورمان شده انقلاب اسلامى ما هدفش احیاى فرهنگ قرآنى وارزشهاى متعالى اسلامى بوده; ارزشهایى که در زمان طاغوت، دراثر همین تهاجم فرهنگى، در شرف از دست رفتن بود و بهاى سنگینى‏براى رهاى از آن موقعیت پرداختیم.
اگر اعتقاد داریم فرهنگ دیروزمان مملو از تباهى و بى ایمانى‏بود و چنانچه انقلاب اسلامى نبود فرصت زیستن در تابش آفتاب اسلام‏و فرهنگ قرآن نمى‏یافتیم.
اگر مسئوولیت اسلامى ما حکم مى‏کند که از امروزمان، براى گرفتارنشدن در دام تکرار فجایع گذشته، تا سرحدجان حراست و پاسدارى‏کنیم.
و بالاخره اگر اعتقاد داریم سخنان مقام معظم رهبرى مدظله‏العالى که این تهاجم فرهنگى را یک شبیخون فرهنگى نامید،حقیقتى غیر قابل تردید است; در این صورت واجب است که مقابله‏نیز جدى و حساب شده و مستمر و فراگیر باشد تا بتوانیم فرهنگ‏قرآن و اسلام را از خطر این تهاجم حفظ کنیم.در جواب این پرسش ناچار باید مقدمه‏اى را ذکر کرد. جوامع‏انسانى همیشه در معرض تهاجمات گوناگونى قرار دارند; تهاجم‏نظامى، تهاجم میکروبها و ویروسسها و... و تهاجم فرهنگى.
اصل و وجود این تهاجمات از سنتهاى ثابت آفرینش است و بشر رااز آنها گریزى نیست. نمى‏توان پرسید: چه کنیم تا تهاجم نظامى‏نباشد; اما مى‏توان پرسید: چه کنیم تا از خطر تهاجمات نظامى‏دیگران در امان باشیم و از پا در نیاییم.
نمى‏توان پرسید: چه کنیم تا زلزله و سیل و میکرب و ویروس نباشدو به سراغ مانیاید; اما مى‏توان پرسید; چه کنیم تا از خطر سیل‏و زلزله و میکرب و ویروس محفوظ بمانیم؟
جواب این است که باید قدرت دفاعى و مقابله متناسب با هریک ازحوادث و آفات را داشته باشیم تا این حوادث هولناک به ما زیان‏نرسانند; به عبارت بهتر، تهاجمهاى ناگوار نمى‏شود نباشند; امامى‏شود ممکن است که در عین بودن زیان نرساند. در ژاپن زلزله‏همجوم مى‏آورد و در استانهاى گیلان و زنجان نیز همین زلزله هجوم‏مى‏آورد. در ژاپن چون قدرت دفاعى در مقابل زلزله قوى است،منشا خسارت فاحش نمى‏شود; اما در ایران ویران مى‏کند.
همه ما همیشه در معرض هجوم میکربها و ویروسها هستیم. آنهاوجود دارند و هجوم مى‏آورند و نمى‏شود که نباشند و هجوم‏نیاورند; اما مى‏توان با بالابردن قدرت دفاعى بدن و رعایت‏بهداشت وطب پیشگیرى، خسارت آنها را به کمترین حد و نزدیک صفررساند.
بنابراین، تهاجمات ناگوار و زیانبار بناید موجب نگرانى‏و دلهره شود. آنچه که اضطراب آور و نگران کننده است، این است‏که انسان در مقابل این تهاجمات از قدرت دفاعى کافى برخور دارنباشد.تهاجم فرهنگى هم یکى از این تهاجمات است و از این قانون‏مستثنا نیست. در این دنیاى بى‏بهره از مکرمت اخلاقى و فضایل‏انسانى و بهره‏مند از توان بالاى تکنولوژى، نمى‏توان توقع داشت‏که تهاجم فرهنگى شوم نباشد یا از میان برود.
اما مى‏توان پرسید: چه کنیم تا تهاجمات فرهنگى غرب نتواند برفرهنگ ما آسیبى وارد سازد؟ چه کنیم تا نقشه استعمارگران درتهاجم فرهنگى نقش برآب شود؟
در جواب این پرسش باید گفت: بایدقدرت دفاعى فرهنگى خود را آن قدر قوى کنیم که فرهنگ مهاجم غرب‏نتواند در آن نفوذ کند.قرآن بیان شیوایى دارد:
«علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذااهتدیتم.» (1)
مراقب خود باشید. هنگامى که شما هدایت‏یافتید،(یعنى فرهنگ دینى در شما قوى گردید) گمراهى کسانى که گمراه‏شده‏اند (فرهنگ گمراه و گمراه کننده غرب) به شما ضررى‏نمى‏رساند. براى کسب چنین قدرت دفاعى فرهنگى، از سه راه بایدوارد شد:
راه اول
اعتقادات توحیدى و جهان بینى قرآنى از مبدا تا معاد و اخلاق‏اسلامى را در جامعه تبلیغ کنیم و شکوک را برطرف سازیم تا جامعه‏اسلامى از لحاظ اعتقاد و عمل دینى قوى گردیده، فرهنگ اعتقادى وعملى اسلامى بار ور و در برابر تهاجم فرهنگ غرب تا حد زیادى‏نفوذناپذیر شود.
راه دوم
باید با همه عواملى که اساس عقیده و اخلاق و تربیت اسلامى رامتزلزل مى‏سازد و نمى‏گذارند که نهال تبلیغ و ارشاد فرهنگى به‏ثمر برسد و زمینه گرایش به فرهنگ غرب را ولو در دراز مدت‏مساعد و فراهم مى‏کنند، مقابله شود.
راه سوم
باید با عوامل مستقیم فساد و یاوران فرهنگ غرب، در صورتى که‏استعداد پذیرش حقایق را نداشته باشند و نتوانند از ثمرات راه‏اول بهره‏گیرند و خود را اصلاح کنند، شدیدا بر خورد شود.
برنامه مبارزه
بى تردید مبارزه با این پدیده شوم باید بر اساس برنامه‏ریزى‏هاى حساب شده انجام گیرد. در این برنامه ریزى باید مواردتوجه دقیق واقع شود.
حوزه و دانشگاه
حوزه و دانشگاه مرکز پرورش انسان‏هاى آگاه و تحصیل کرده‏اندو روحانى و دانشجو مى‏توانند در بالا بردن قدرت دفاعى فرهنگى‏جامعه براى مقابله با تهاجم فرهنگى غرب نقشى موثر را ایفاکنند. باید در این دو نهاد مقدس و فرهنگى علم زدگى و عشق به‏درک براى کسب شغل از بین برود و روح و انگیزه علم براى خدمت وکسب ایمان و تقواى بیشتر جایگزین گردد; یعنى هدف مدرک نباشد.اگر این تحول انجام نگیرد، عالم خود را مى‏خواهد نه جامعه ورشد فرهنگ سالم جامعه را. در این صورت نه تنها نمى‏تواند درتقویت قدرت دفاعى فرهنگ جامعه نقشى داشته باشد، بلکه خود درمعرض خطر متاثر شدن از فرهنگ غرب قرار خواهد گرفت.
وحدت‏حوزه و دانشگاه همواره از سویى مورد عنایت و تاکید امام‏راحل(ره) و مقام معظم رهبرى مدظله العالى قرار گرفته‏است.بدین معناست که هر دو گروه از علم، ایمان، آگاهى و تعهد اسلامى‏بر خور دار باشند.
حوزه خود را از علوم روز و زبان روز بى‏نیاز احساس نکند و به‏فرموده امام صادق(ع) عالم به زمان باشد تا از تهاجم هواجس‏مصون بماند و دیگران را هم برهاند.
دانشگاه نیز تنها بر علوم‏پایه و تجربى تکیه نداشته باشد و فرهنگ و معارف دینى و قرآنى‏در دانشگاهها جایگاهى رفیع‏تر از علوم پایه و تجربى بیابد واخلاق و تربیت اسلامى بر محیط دانشگاه و زندگى استادان ودانشجویان حاکم شود تا کارآیى علوم پایه و تجربى جهتى سالم‏یابد و سنگرى پایدار در مقابل تهاجم فرهنگى غرب گردد. اگر دردانشگاههاى ما چنین روحیه فرهنگى حاکم نشود، تنها بر علمى وصنعتى در محدوده علوم تجربى بپردازیم و دانشجویان و استادان‏ما خود و برنامه‏هایشان را از اخلاق اسلامى و معارف قرآنى به‏صورت جدى بى‏نیاز احساس کنند، هرگز نخواهند توانست قدرت دفاعى‏فرهنگى جامعه را در مقابل یورش فرهنگ بالا ببرند و احیانا خودنیز مبلغ فرهنگ غرب مى‏شوند.
بنابراین، باید براى تحقق این‏کارآیى الهى و مقدس به طور جدى سرمایه گذارى شود. روحانى بایدبتواند دین و فرهنگ دینى را با آگاهى به زمان و زبان تبلیغ‏کند; به تربیت الگویى و اسوه‏اى عنایت داشته باشد و از وجودخود و زندگى خود الگویى مقدس براى معرفى فرهنگ اسلام بسازد تادر کنار تبیین حقایق، تاثیر عملى نیز داشته باشد.
دانشگاه هم‏باید، با استفاده از قدرت و وجهه علمى و دانشگاهى، در پرتونیروى ایمان و باورهاى ماورایى سنگر تدریس دانش و معرف فرهنگ‏غنى اسلام و قرآن باشد و روحیه مقابله با فرهنگ غرب را درتحصیل کرده‏گان افزایش دهد.
همان طورى که اشاره شد، امروز تهاجم فرهنگى غرب از راه ارائه‏و طرح مکتبهاى فلسفى انحرافى، مانند پلورالسیم، سکولارسیم،اگزیستاسینالسیم، پوزیتولسیم و... به جنگ دین و حقایق ثابت‏معنوى آمده است.
کالبد شکافى این مکتبها و تجزیه و تحلیل شفاف و دور از تکلف وتصنع به گونه‏اى که مردم (نه خواص) در جریان قرار گیرند، ضرورى‏است.
گویندگان و نویسندگان آگاه، مى‏توانند نقاب از چهره زشت این‏عجوزه‏هاى افسونگر بردارند و سیماى کریه آنها را بشناسانند وبنمایانند.
باید آگاه ساختن جوانان و تحصیل کردگان از این دامهاى سست‏بنیاد از اهم مسایل و برنامه‏هاى فرهنگى روز به شمار رود وتوسعه فرهنگى در کنار توسعه سیاسى و اقتصادى تحقق یابد، زیرااگر توسعه فرهنگى فعال و آگاهى‏بخش، براى مقابله با این مکاتب‏منحرف‏کننده، تکیه‏گاه توسعه سیاسى نباشد، تردیدى نیست که‏حرکتهاى سیاسى به سمتى که دشمنان اسلام مى‏خواهند، منحرف مى‏شود.
مى‏گویند فکر سالم یعنى تمام فکر کردن و تمام دیدن. در طرح‏برنامه‏هاى توسعه لازم است‏به زیر بنا بودن توسعه فرهنگ اسلامى‏عنایت‏شود; همه جوانب ملاحظه گردد و آزادیها در دایره خدامحورى محدود شوند. نه انسان مدارى. شعارهاى هیجانى غیر شفاف وبدون چهار چوب و قابل تفسیرهاى گوناگون، خطرناک است و راه رابراى تهاجم فرهنگى غرب هموار مى‏سازد.
البته با شعار و اهانت و تکفیر نمى‏شود به مقابله با نوشتارهاو گفتارهاى مسموم رفت و نظام فرهنگى جهان امروز این شیوه رانمى‏پذیرد. تجربه نیز ثابت کرده است که استفاده از فشار براى‏مقابله با ارائه نظرها نتیجه معکوس مى‏دهد و نویسندگان وگویندگان ستمگر و بى تعهد را مظلوم و سر افراز و حمایت‏مى‏نمایاند.
باید تا آنجا که قانون اساسى اجازه مى‏دهد، ازانتشار نشریات و کتب گمراه کننده جلوگیرى شود و در کنار این‏اقدامات قانونى، روشنگرى و برداشتن نقاب از چهره زشت این‏فلسفه‏هاى انحرافى به وسیله محققان انجام گیرد; زیرا این‏اقدامات فرهنگى هم مقابله‏هاى قانونى را به شکلى شایسته توجیه‏و منطقى مى‏نماید و هم زمینه رشد این وسوسه‏ها را از فکر واندیشه جامعه به خصوص نسل جوان، از بین مى‏برد.
محققان حوزه و دانشگاه مى‏توانند پناهگاه دستورات در برابرتهاجمات فرهنگى باشند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که با وجودفرهنگ غنى اسلام زمینه‏اى براى تاثیر این مکتبهاى ضاله نیست‏این تفکر و تلقى خوشبینانه ما را دچار خسارتهاى غیر قابل‏جبران مى‏کند. باید به واقعیتها توجه نمود. و بر این گمان‏باشیم که جامعه به خصوص نسل جوان در مقابل این وسوسه‏ها و طرح‏فلسفه‏هاى انحرافى آسیب‏پذیر مى‏باشند و محققین حوزه و دانشگاه‏با حرکت همسو و متناسب با این تهاجم فکرى و اعتقادى مقابله‏نمایند. حرکتهاى فرهنگى نباید محدود به تبیین فرهنگ اسلامى‏بدون پرداختن به کالبد شکافى فرهنگها و مکاتیب انحرافى دنیاى‏امروز باشد با بهره‏گیرى از قرآن همه صاحب‏نظران وظیفه دارند که‏تبیین (رشد و غى) کنند تنها تبیین رشد راه وصول به سعادت وکمال را براى جامعه هموار نمى‏کنید.
نکته دیگرى که در این رابطه باید گفته شود این است که سعى‏کنیم در مقابله‏هاى فرهنگى آگاهانه و محققانه عمل کنیم. به‏اصول و محتواى این فلسفه‏ها و مکتبهاى انحرافى احاطه کافى‏داشته باشیم و بدانیم چه مى‏گویند و چه مى‏خواهند تا در مقابله‏تاثیرات مثبت‏بگذاریم نه این که هرکسى یک مطالعه سطحى از فلان‏نظریه دارد خود را شایسته قلمفرسائى بداند و در این سالهاى‏اخیر شاهد تاثیر منفى بعضى از نوشته‏هاى بى مایه در مقابله بانظریه‏پردازان منحرف بودیم.
پى‏نوشت:
1- مائده، آیه 105.

تبلیغات