آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

سال پنجم بعثت است و تقدیر دست اندرکار اعجازى بزرگ تا نمونه‏اى متعالى ازشخصیت زن را رقم زند و مسیر فرداهاى تاریخ او را ترسیم کند.
او همان پدیده شگفت آفرینش و کوثر قرآن فاطمه صدیقه است. در ادیان بزرگ الهى،الگوهایى معنوى و قدسى ظهور یافته‏اند و ستاره‏هاى درخشان همیشه تاریخ گشته‏اند.
قرآن کریم از آسیه و مریم به عنوان الگو یاد مى‏کند و مومنان را به پیروى ازآنان فرا مى‏خواند. در آخرین پیامبران نیز این سنت جریان مى‏یابد و نور جمال‏فاطمى تجلى مى‏کند تا تحقق عملى اسلام را در پیکره نورانى خویش نوید دهد و به‏همراه مادرش خدیجه چهره حقیقى زن مسلمان را عینیت‏بخشد. جلوه‏هاى این سنت الهى‏را در کلام رسول خدا چنین مى‏خوانیم: اى على، بهترین زنان جهان چهار نفرند: مریم‏دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد و آسیه دختر مزاحم; و برترى‏فاطمه(س) بر دیگر زنان بسان برترى اسلام بر سایر ادیان است.
روایات، ضمن بیان این برترى، به پرسشى نیز پاسخ داده‏اند. با اینکه خداوند درقرآن کریم مریم را برترین زنان جهان معرفى مى‏کند، چگونه فاطمه(س) برتر است؟
حضرت در پاسخ مى‏فرماید: منظور قرآن زمان زندگى مریم است. این سخن شاهد قرآنى‏نیز دارد; چنانکه قرآن از برترى بنى‏اسرائیل بر جهانیان یاد مى‏کند و مى‏فرماید:
«وانى فضلتکم على العالمین‏» در آیه دیگر از امت اسلامى، به عنوان برترین‏امت‏ها، نام مى‏برد و مى‏فرماید: کنتم خیر امه اخرجت للناس. این آیه نشان مى‏دهدکه منظور از کلمه «عالمین‏» در آیه نخست همان زمان زندگى بنى‏اسرائیل است.
شیوه ظهور این شخصیت‏برتر و شکوفه رسالت نیز رازى شگفت دارد. در تاریخ‏مى‏خوانیم که پیامبر(ص) در جمع یارانى چون على(ع)، عمار و حمزه نشسته بود که‏ناگاه فرشته وحى بر او نازل شد و پیام آورد که چهل شبانه‏روز از خدیجه دورى‏گزیند. پیامبر(ص) در این مدت روزها روزه مى‏گرفت و شبها به عبادت و نیایش‏مى‏پرداخت. آن بزرگوار با سیر و سلوک معنوى گسترده‏تر خود را براى امرى بزرگ‏آماده ساخت و بدین وسیله به استقبال عطاى گرانبهاى الهى شتافت. او به خدیجه‏پیام فرستاد که نیامدن من نه از روى بى‏مهرى، بلکه به حکم وظیفه و رسالتى است‏که باید انجام دهم تا ایام هجران به وصل مبدل شود. بتدریج آخرین شب میقات‏محمدى فرا رسید. هنگام افطار، مائده‏اى بهشتى نزدش فرود آمد.
خوشه‏اى خرما، خوشه‏اى انگور و جامى از بهشت در آن بود. حضرت افطار کرد و دیگربار براى عبادت برخاست ناگهان فرمان الهى رسید: که باید سمت‏خانه بشتابى باخدیجه به سر برى. حضرت به خانه آمد و بدین ترتیب نور فاطمه(س) شکل گرفت. همان‏نورى که در چهره‏هاى امام حسن و امام حسین مى‏درخشید و در سیماى آخرین فرزندمعصومش حضرت بقیه‏الله(عج) نیز قابل مشاهده است. این مساله در داستان زکریا ویحیى، به شکلى دیگر به چشم مى‏خورد.
قرآن کریم نیایش زکریا و استجابت دعاى او در طلب فرزند را چنین بیان مى‏کند:
در آن هنگام که زکریا کرامت مریم را مشاهده کرد، گفت: پروردگار، به لطف خویش‏فرزندانى پاک سرشت‏به من عطا فرما که تو مستجاب کننده دعائى. پس فرشتگان زکریارا هنگامى که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، مخاطب قرار دادند و گفتند:
خداوند تو را به ولادت یحیى بشارت مى‏دهد. در حالى که او به پیامبرى عیسى، کلمه‏خدا، گواهى مى‏دهد و او خود پیشوا، پارسا و پیامبرى از شایستگان است. عرض کردپروردگار، برایم نشانه‏اى مقرر فرما. خداوند فرمود: تو را نشانه آن باشد که تاسه روز جز به اشاره با مردم سخن نگویى. پیوسته به یاد خدا باش و او را شبانگاه‏و صبحگاه تسبیح گوى. این آیات نشان مى‏دهد که زکریاى پیامبر، در آغاز، بشارت‏ولادت یحیى را دریافت، سه روز جز یاد خدا کارى انجام نداد و پس از آن یحیى به‏ظهور رسید. فاطمه(س) نیز، پس از دوران سیر و سلوک معنوى پیامبر خاتم(ص)، متجلى‏شد و ثمره پاکیزه میقات محمدى گردید تا آنکه زمان میلاد فرا رسید.
میلاد نور
امام صادق(ع) داستان میلاد را چنین بیان مى‏فرماید:
خدیجه احساس تنهایى مى‏کرد. قاصدى نزد زنان قریش فرستاد در آن لحظات از آنان‏خواست‏به خانه‏اش آیند و همنشین خلوتش شوند. آنان پیام دادند: حرف ما رانشنیدى و زن یتیم ابوطالب شدى که از ثروت بهره‏اى نداشت. ما به خانه‏ات نمى‏آییم‏و انتظار همکارى نداشته باش. خدیجه اندوهناک شد. ناگهان چهار زن گندمگون وبلند قامت، مانند زنان بنى هاشم، مشاهده کرد. آنها وارد شدند. خدیجه در هراس‏فرو رفت. یکى از آنها گفت: غمگین مباش، خداوند ما را به سوى تو فرستاده است،ما خواهرانت هستیم. من ساره‏ام، آن دیگرى آسیه دختر مزاحم، سومى مریم دخترعمران و چهارمى کلثوم خواهر موسى است; خداوند ما را فرستاده است تا هنگام‏زایمان یارى‏ات کنیم. سپس در چهار سمت‏خدیجه قرار گرفتند و حضرت فاطمه پاک وپاکیزه به گیتى گام نهاد. در این هنگام، نورى از وى برخاست که به خانه‏هاى مکه‏و شرق و غرب روشنى بخشید. از حوریان بهشتى، با آبریزى سرشار از آب کوثر و طشتى‏از بهشت، بدان سرا وارد شدند. زنى که پیش روى خدیجه بود، فاطمه را در بر گرفت;در پارچه‏اى سپیدتر از شیر و خوشبوتر از مشک پیچید; پارچه سفید دیگرى مقنعه‏اش‏ساخت و سپس او را به سخن گفتن واداشت. فاطمه(س) به یگانگى خداوند و رسالت‏پیامبر و وصایت على(ع) و فرزندان خویش گواهى داد. در پایان زنان به خدیجه‏گفتند: این دختر را بگیر که طاهره مطهره و پاکیزه است و خداوند در او وفرزندانش برکت و خیر فراوان قرار داده است.
چنین امدادهاى غیبى، سنتى است که خداوند براى دوستانش مقرر فرموده است. قرآن کریم درباره مریم مى‏فرماید:
پس مریم به آن پسر باردار شد و در جایى دور خلوت گزید. وقتى درد زایش وى رافرا گرفت، زیر شاخه خرمایى رفت. او از شدت اندوه با خود گفت: اى کاش پیش ازاین مرده بودم و نامم فراموش شده بود. «فرزندش عیسى‏» به وى گفت: غمگین مباش‏که خداى از زیر گامهایت چشمه آبى روان کرده‏است.[سپس خداوند فرمود:] اى مریم، شاخه درخت را حرکت ده، مااز آن برایت رطب تازه‏فرو مى‏ریزیم. از این رطب تناول کن و «از این چشمه‏» آب بیاشام و چشم خویش‏به عیسى روشن دار. این سنت در خدیجه نیز استمرار یافت تا با مشاهده عنایات‏الهى اطمینان و آرامش روحى‏اش فزونى یابد و پرتوى از انوار معنویت‏خویش وجلوه‏اى از ایثارش را از ملکوت این جهان دریافت دارد. پس از این رویداد، خانه‏پیامبر(ص) با وجود فاطمه(س) روشن شد و قلب پیامبر(ص) و خدیجه شادابى و نشاطى‏دیگر یافت.
میلاد فاطمه(س) به همه دین باوران مى‏آموزد که ذکر الهى و پاکى وعفاف پدر و مادر مى‏تواند در پیدایش فرزندى برومند و قدسى تاثیر داشته‏باشد و توجه روان پدر و مادر به عالم بالا در سازندگى و بالندگى فرزند موثراست. این رخداد همچنین به زنان ایثارگر و مدافع حریم ولایت نوید مى‏دهد که دستان‏پرمهر عنایت پروردگار در سختى‏ها و مشکلات به یارى‏شان مى‏شتابد و مددهاى غیبى‏یاورشان خواهد بود.
نامگذارى
نامگذارى در مکتب پیامبر(ص) بر اساس بینشى خاص‏تحقق مى‏یابد. نام، در این عرصه، اهداف بلند پیامبر و ویژگیهاى شخصى فرزند راآشکار مى‏سازد. بر این اساس، نام فاطمه را براى دخترش برگزید تا همه دریابند که‏او از همه بدیها برکنار است. شیعیان راستین در پناه وى از آتش جهنم باز داشته‏شده‏اند، به سبب او طمع دشمنان اسلام از وراثت پیامبر(ص) قطع شد و دانش همراه‏شیر به او ارزانى شده است. و اینک تقدیر الهى فاطمه(س) را براى رسالت ومسوولیتهاى بزرگ آماده مى‏کند. او باید، چون دیگر رهبران الهى که در تاریخ نقش‏آفرین بودند، تلخکامى روزگار را تجربه کند تا بتواند در مقابل انبوه مشکلات‏پیمانهاى الهى را پاس دارد و هنگام لزوم خود را فداى ارزشهاى الهى سازد.
بدین سبب، آغاز زندگى‏اش در شعب ابى‏طالب رقم مى‏خورد و از همان کودکى سخت‏ترین‏لحظات را در کنار پدر و مادرش تجربه مى‏کند. دشوارى این سالها چنان بود که‏سعد وقاص مى‏گوید:
شبى از دره بیرون آمدم. در حالى که نزدیک بود تمام نیرویم را از دست‏بدهم،ناگهان پوست‏خشکیده شترى دیدم. آن را برداشتم، شستم، سوزاندم، کوبیدم، باآبى اندک خمیر کردم و به یارى آن سه روز به سر بردم.
این محاصره سه سال تمام به درازا کشید. در این مدت ناله فرزندان خردسال وگرسنه بنى‏هاشم بلند بود و فاطمه(س) در سایه پدر گرانقدرش درس پایدارى وایثار آموخت. سرانجام این مدت پایان پذیرفت و پیامبر و همراهان سربلند از شعب‏برون آمدند. هنوز مدتى از این روزگار نگذشته بود، فاطمه(س) مادرش را از دست‏داد. دختر به انس با مادر نیازمند است; ولى تقدیر هدفى عظیم‏تر براى او در نظرگرفته بود.
اینجاست که همه دختران و زنان باید از او درس مقاومت فرا گیرند و مشکلات رانردبان ترقى و حرکت‏به سوى کمال و پاکیها به شمار آورند. البته فاطمه(س) گاه‏از مادر سراغ مى‏گرفت. در یکى از روزها که فاطمه با اصرار بیشتر مادر را طلب‏کرد، جبرئیل فرود آمد و به پیامبر گفت:
سلام الهى را به فاطمه برسان و به او بگو که مادرت، در بهشت در کنار آسیه ومریم، است. فاطمه خوشحال شد و گفت: ان الله هو السلام و منه السلام و الیه‏السلام.
فاطمه ام ابیها
یکى از مسائل مهم دوران کودکى فاطمه(س) این است که‏توانست آرامش خاطر پدر را فراهم کند و موجب زدودن غم و اندوه از قلب‏پیامبر(ص) شود; بویژه وقتى که پیامبر(ص) در مکه بى ابوطالب و در خانه بى خدیجه‏وارد شده بود. او چون مادرى مهربان غم و تنهایى را از پدر دور ساخت، با شیرین‏زبانیهاى کودکانه‏اش زندگى پدر را رونقى دیگر مى‏بخشید و چون شمع روشنى بخش محفل‏انس او مى‏شد. بدین جهت، در روایات از آن حضرت با کنیه ام ابیها یاد شده است. فاطمه(س) در بیرون نیز نگران حال پدر بود! روزى پیامبر(ص) در مقابل کعبه درسجده بود. شترى از ابوجهل کشته بودند. بچه‏دان شتر را آوردند و بر پشت‏حضرت‏افکندند. فاطمه(س) خود را به پدر رساند و آن را از پدر دور ساخت. روزى در یافت‏گروهى از مشرکان بر کشتن پیامبر(ص) هم‏پیمان شده‏اند. با گریه به سوى پدرشتافت و نگرانى خود را به اطلاع وى رساند و گاه که کافران بر سر پیامبر(ص) خاک‏یا خاکستر مى‏پاشیدند فاطمه(س) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک مى‏نمود واشک، چشمانش را فرا مى‏گرفت. در این حال پیامبر(ص) فرمود:
دخترم غمگین مباش و اشک مریز که خداوند نگهبان پدر توست.
پیامبر نیز به فاطمه مهرى فزون از حد مى‏ورزید. گاه بر دستهاى او بوسه مى‏زد وانبساط خاطر او را سبب شادى دل خویش مى‏شمرد و زمانى وى را روح جاى گرفته دربین دو پهلوى خود معرفى مى‏کرد. راستى این همه محبت چه حکمت داشت؟
در پاسخ بدین پرسش، مى‏توان سه جهت را برشمرد: یکى همان ویژگیهاى شخصیتى‏فاطمه(س) که روح این پدر و دختر را در افقى اعلا چنین هماهنگ و هم پروازساخته است; دیگر اینکه پیامبر اسوه است و باید خرافات جاهلى را در عمل نفى‏کند. آنها که از زنده به گور کردن دختران خویش و ستم به آنان احساس خوشحالى‏مى‏کردند، باید با بزرگداشتى شگفت از پیامبر(ص) روبه روى شوند تا کارى‏ترین ضربه‏بر تفکر جاهلى فرود آید. بدین جهت، پیامبر دخترش را در حضور جمع نیز گرامى‏مى‏داشت. علاوه بر این، پیامبر به آینده تاریخ مى‏اندیشد و براى اینکه مطلبى برمسلمانان پنهان نماند و اتمام حجت‏شود، علاقه خویش را چنین بى‏پرده بیان مى‏کندتا فاطمه براى همه آنها که مى‏خواهند راه درست را برگزینند، چراغ هدایت‏شود.
فاطمه(س) و هجرت
هجرت این اصل بزرگ تاریخى که موجب تحولاتى شگرف در زندگى‏انسان مى‏شود، بر تارک زندگى پر رمز و راز فاطمه(س) مى‏درخشد. فاطمه در مکه‏است و بى‏تاب. پدر در دو فرسخى مدینه در قبا، مرکز قبیله بنى‏عمرو بن عوف، منتظراو و على(ع) است. پیامبر دوشنبه 12 ربیع‏الاول به قبا رسید; ولى تا آخر هفته درآنجا توقف کرد و منتظر قافله على(ع) و فاطمه و دیگر مسلمانان مهاجر شد.
هنگامى که على(ع) به قبا رسید، خون از قدمهایش روان بود و نتوانست‏خدمت‏پیامبر(ص) برسد. رسول اکرم بى‏درنگ سمت نقطه‏اى که على(ع) بود، حرکت کرد; اورا در آغوش گرفت و چون قدمهاى مجروحش را دید، گریست.
زهراى مرضیه همراه پدر به مدینه وارد شد تا نقطه عطفى در تاریخ اسلام و شیعه‏گردد و جهانى از عظمت و زیبایى را در خانه گلین خویش تحقق بخشد. ام سلمه‏مى‏گوید: پس از ازدواجم با پیامبر(ص) سرپرستى فاطمه به من واگذار شد; ولى [اوبه تربیت نیاز نداشت و] از من آداب‏دان‏تر و به همه مسائل آشناتر بود.
درود و صلوات خدا بر ستاره محمدى و شکوفه رسالت، هنگامى که نورش بر این جهان‏تجلى کرد; زمانى که بر پیشانى ستمگران مهر باطل شد و هنگامى که در سکوت شب،دور از چشم نامحرمان، در بستر خاک آرمید و غروبى پررمز و راز در تاریخ خویش‏پدید آورد.

تبلیغات