آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

مسجد کجاست؟
مساجد اولیه مسلمین قطعه زمینى وسیع و مربع شکل بود که اطراف‏آن را چهار دیوار یا خندق احاطه مى‏کرد و داراى ماءذنه نبود. اما اکنون اغلب‏مساجد داراى قسمتى است میانى بنام صحن که گاهى نیز مسقف است و در اطراف آن‏چهار رواق دارد که وسیعترین آن رواق قبله است که محراب نیز در آنجا قراردارد.
نخستین مسجد را حضرت محمد(ص) در مدینه(یثرب) و در کنار خانه خود ساخت. زمین‏آن خوابگاه شتران بود و پیغمبر آن را از صاحبش خرید. سپس خلفا و حاکمان وپادشاهان بر وسعت آن افزودند و در تزیین آن کوشیدند. در فاصله قرن اول و دوم‏هجرى در عهد امویان با همکارى معماران بیزانس شیوه معمارى یونانى در ساختمان‏مساجد بکار رفت اما مسلمانان در آن تغییراتى دادند چنانکه بمرور زمان برخى ازکلیساها به مسجد تبدیل شد یعنى جهت‏بنا را از مشرق به سوى مکه تغییر دادند.
در پاره‏اى مساجد سنت معمارى ایرانى عصر ساسانى نیز ملحوظ گشته است در این نوع‏مساجد بخش اصلى را شبستان تشکیل مى‏دهد که قبه‏اى بر آن قرار گرفته است. این قبه‏یا گنبد به صورت مخروطى، مدور که بعدها شلجمى شکل یا به شکل خربزه قاچ قاچ باسردرى مستطیل شکل درآمد.
نقاشى مذهبى و تصویر ائمه در اسلام مجاز نیست. تصویر انسان و بطور اعم موجودات‏زنده را اسلام بت پرستى مى‏داند از این رو هیچگونه تصویرى در مساجد دیده نمى‏شود.
در عوض تزئین دیوارها و ایوانها و منبرها و محرابها به حد زیاد معمول است که‏عبارتند از اشکال مطرز گیاهها و صور هندسى و کوکبى شکل با نوشته‏هاى زیبا و پرنقش و نگار عربى آیات قرآن به خط کوفى، نسخ، ثلث و غیره، بتدریج از قرن ششم وبویژه در قرن هشتم تزئین دیوارها، ایوانها، گنبدها و رواقها بوسیله روپوشى ازکاشى و موزائیک آراسته شد. محرابها و منبرها نیز با کنده کارى از چوب و گچ ومرمر مزین گردید. نام برخى از مساجد مهم عبارتست از: مسجد الاقصى، مسجد الحرام،مسجد قبا، مسجد النبى، مسجد ایاصوفیا و مسجد گوهرشاد.
مسجد جایگاه اصلى آموزش و پرورش در اسلام
مسلمانان در آغاز اسلام نیاز فورى به‏داشتن جایى که دین خود را پیاده کنند، احساس مى‏کردند و دریافتند که خانه‏هاى‏تنگ و کوچک آنان در خور گردآمدن چنین کارى نیست. کعبه را خانه خدا مى‏دانستند ومراسم حج را در آن به جاى مى‏آوردند لذا کعبه نمى‏توانست مطمح نظر قرار گیرد ازاینرو پیامبر اسلام در مهاجرت خود به مدینه سنگ‏بناى مسجد قبا را نهاد.
آموزش به ساده‏ترین صورت عبارت است از هماهنگ کردن انسان با ضروریات زندگى ونیازمندیهاى محیط خود و چون آیین مقدس اسلام در جامعه اسلامى به عنوان نظامى جهت‏دهنده به تمامى مظاهر زندگى به حساب آمده، توجه به معارف اسلامى و دریافت‏تعلیمات آن نیز براى کلیه مومنین ضرورى است. از اینجاست که اندیشه آموزش دراسلام براى دعوت و رساندن پیام بر امور دیگر مقدم شده است. بنابراین آغاز آموزش‏در اسلام همراهست‏با وعظ و ارشاد مسائل دینى و تذکارهاى روحى و چندان نپایید که‏مسجد به منزله جایگاه اصلى آموزش و پرورش مسلمانان درآمد و پیامبر اسلام نخستین‏فردى بود که عرب را براى کسب دانش گرد خود فراهم آورد. و اعراب بى‏سوادى که‏قرآن کریم از آنان با تعبیر امیین یاد کرده انوار تابناک اسلام بر آنان پرتوافکند و بتدریج‏خواندن و نوشتن را فرا گرفتند.
مسجد تا پایان سده اول هجرى به منزله مکانى براى وعظ و ارشاد واداى فرائض‏دینى چون نماز و رسیدگى به نیازمندیها و حل و فصل امور قضایى مسلمین به هنگام‏بروز مشکلات و معضلات روزمره اعراب باقى ماند، تا اینکه در آغاز قرن دوم هجرى‏تحولى تازه در حیات مسجد پدیدار گشت. این تحول متضمن کوشش و گسترشى بود که درزمینه امور علمى، تحقیقاتى و آموزشى در آن به وجود آمد.
مکتب
یکى از تحولات یاد شده مکتب بود.«براى تعلیم الفبا و کلام الله‏» درتعدادى از مساجد مکتب برپا مى‏شد. بعضى از مکاتب در خانه مکتب‏دار و برخى دردکانها تشکیل مى‏شد. و وقتى شروع به تاسیس مدرسه مى‏کردند، معمولا در بناى‏مدرسه، محلى نیز به مکتب تخصیص مى‏دادند تا داوطلبان را براى ورود به مدرسه‏آماده سازند. مکتب را گاهى کتاب(به ضم کاف و تشدید تاء) و مکتب‏دار را ادیب ومعلم و مودب خوانده‏اند.
شرط ورود به مکتب فقط این بود که کودک از عهده شست و شو و طهارت خود برآید.
بنابراین معمولا از 5 تا6 سالگى طفل را به مکتب مى‏گذاشتند. دوره تحصیل معین ومشخص نبود. هرکس به تناسب توانایى مالى و استعداد ذاتى طفل، فرزند خود را به‏مکتب مى‏فرستاد. ولى قاعدتا از سن بلوغ، یعنى حدود پانزده سالگى تجاوز نمى‏کرد.
به معلم مکتبى که در مسجد یا در مدرسه تشکیل مى‏شد معمولا از عایدات اوقاف حقوق‏داده مى‏شد و مستمندان و یتیمان در آنها رایگان تحصیل مى‏کردند... بعضى از اطفال‏را گاهى معلم به کارهاى خصوصى خویش مى‏گماشت.
این جدایى مکتب از مسجد بنظر برخى از محققان نظیر الشیرزى در «نهایته الرتبه‏فى طلب الحسبه‏»ص‏103 و القرشى در «معالم القربه‏»ص‏170 به فرمان رسول اکرم‏راجح است:«آموزش کودکان در مسجد روا نیست، چرا که پیامبر اسلام - بر او درودباد فرمان داد تا مسجدها را از کودکان و دیوانگان دور نگهداریم، زیرا به درو دیوار مسجد بالا مى‏روند و پروایى از ناپاکیها(نجاست) ندارند پس براى آموختن‏آنان دکانهایى در کوچه‏ها و کناره بازارها گرفته مى‏شود»
مدرسه
مدرسه از تحولات‏دیگر مساجد است اما باید گفت در گذشته مسجد و مدرسه گاه به جاى هم مورداستفاده قرار گرفته‏اند و حتى اگر بخواهیم از مدارس کهن کشورهاى اسلامى آغاز سخن‏کنیم باید مساجد را مورد توجه قرار دهیم و بعد از آن هم که ساختن مدرسه براى‏تعلیم علوم شرعى معمول شد معمارى مخصوص مساجد در آنها موثر واقع گردید. حتى‏باید در نظر داشت که پس از ایجاد و توسعه مدارس، مساجد نیز جنبه تربیتى وتعلیمى خود را حفظ کرد. مثلا در قرن هشتم یعنى دوره‏هایى که سه چهار قرن ازایجاد مدارس کامل با کتابخانه‏ها و حجرات و سازمان مخصوص مى‏گذشت، «ابن‏بطوطه‏»
جهانگرد مشهور وقتى به شیراز رسید در جامع این شهر در درس حدیث‏حاضر شد و پیش‏از آنکه به شیراز برسد در جامع بغداد در حلقه تدریس حدیث‏حضور یافته بود (رحله‏ابن بطوطه، مصر 1928 میلادى، ج 1، ص‏136 و 142) و حال آنکه در آن ایام در بغدادچندین مدرسه بزرگ وجود داشت.بهمین جهت مدرسه را گاه مسجد و یا بالعکس مسجد را گاه مدرسه نیز مى‏نامیدند واین اشتراک اسامى و خلط آنها با یکدیگر در تمامى اعصار اسلامى معمول بود، و حتى‏گاه مقابر و زوایا یعنى عبادتگاههاى زهاد یا صوفیه و خانقاهها و رباطها نیزبراى استفاده از آموزش و پرورش به کار مى‏رفتند و علاوه بر این چنانکه گفته‏ایم‏بیمارستانها و دارالشفاها یا «بیت الادویه‏»ها هم عاده براى تعلیم پزشکى وداروسازى، و رصد خانه‏ها براى تعلیم ریاضیات و نجوم مورد استفاده قرارمى‏گرفتند. پس ملاحظه مى‏شود که مدرسه در تمدن اسلامى مفهوم کلى و عامى دارد که‏قابل انطباق بر اجزاء مختلف و گوناگون است و در عین حال از سده‏هاى چهار و پنجم‏به بعد مدارس خاص کاملى نیز به وجود آمد که ضمنا عارى از جنبه دینى هم نبود.
به هر حال با آن که مسجد از عصر پیامبر(ص) بمنزله یک مرکز اصلى تعلیم و تربیت‏بود اما این امر مانع از آن نمى‏شد که آن حضرت در جاهاى دیگر نیز به تعلیم‏بپردازد و عقیده داشتند که در زمینه تعلیم و تربیت تنها به مسجد نمى‏توان بسنده‏کرد ... اما اطلاعى دقیق در دست نیست که مکانهاى بوجود آمده جهت تعلیم و تربیت‏با عنوان‏«مدرسه‏» خوانده میشده یا نه و ظاهرا لفظ مدرسه از اواخر قرن چهارم‏کما بیش در کتب و متون ادبى مشاهده شده که از آن جمله مى‏توان به این بیت ازدعبل بن على خزاعى(م.249 هق) در قطعه‏اى در رثاى شهداى اهل البیت اشاره کرد:
مدارس آیات خلت من تلاوه و منزل وحى مقفر العرصات
دیگر ابومنصور ثعالبى(م. 429 ه.ق) است که در «فقه اللغه‏» خود گوید: الدروس مکان درس الکتب اما ازکلمه مدرسه با تاء سخن نگفته است از شهرهایى که در ایجاد مدرسه در گذشته شهرتى‏داشته است‏شهر نیشابور را باید ذکر کرد. ابن سبکى این موضوع را مورد توجه قرارداده و گفته است:
نیشابور از مهمترین و بزرگترین شهرهاى اسلامى و پس از بغداد در بین همه شهرهاى‏بزرگ اسلامى بى‏مانند بوده است «طبقات الشافعیه، ج 1، ص‏173» نخستین و کهن‏ترین‏مدرسه در عراق نیز مدرسه نظامیه بغداد است که توسط خواجه نظام الملک طوسى به‏سال‏457 هجرى پى‏ریزى شد. و خواجه در آن از وجود بزرگترین استادان فقه شافعى‏عصر نظیر شیخ ابواسحاق شیرازى، ابونصر بن سباغ، و ابوالمعالى جوینى ملقب به‏امام الحرمین جهت تدریس بهره‏گیرى کرد.
مستشرق انگلیسى لسترنج (Lesterang) معتقد است نظامیه بغداد تا نیمه‏هاى قرن‏چهاردهم میلادى باقى و پابرجا بوده «بغداد فى عهد الخلافه العباسیه - ترجمه‏عربى 255» و اکنون آثار و نشانه‏هاى این مدرسه بکلى محو گردیده است. این مدرسه‏در یورش مغولان(656 هق) مانند دیگر مکانهاى علمى و مذهبى آسیب فراوان دید وتمام اثاثیه و کتابهاى آن به غارت رفت.
چنانکه اشاره شد جدایى مدرسه از مسجد تا حدودى مبهم و تاریک است اما محققان‏فرقهایى بین مدرسه و مسجد قائل شده‏اند که از آنجمله بخشهاى مسکونى(خوابگاهها)بودند که در بیشتر مدارس وجود داشتند. دیگر محدود بودن شاگردان در مدرسه بود وسرانجام این که مسجدها به روى همگان باز بودند و هر فرد در حلقه درس هر استادى‏که ترجیح مى‏داد، مى‏توانست‏حاضر شود براى مدارس استادى معین تعیین مى‏گردید. امااختلاف مهم میان مدرسه و مسجد در ساختمان این دو است و آن بیشتر به جهت اهدافى‏بود که در تاسیس هر یک در نظر گرفته مى‏شد.
امروزه با تعبیر وسیعترى از پایین‏ترین تا بالاترین سطوح تحصیل را نیز مدرسه‏مى‏گویند مانند مدرسه ابتدایى، مدرسه متوسطه، مدرسه عالى.
بیت الحکمه
بنابر نظر محققان بیت الحکمه توسط هارون الرشید و مامون پى‏ریزى‏شد و آن مجمع علمى بزرگى بود با کتابخانه‏اى معظم به درخواست مامون، فرمانگزارسیسیلى مجموعه‏اى از کتابهاى یونانى را که در جایى معین و دور از دسترس محافظت‏مى‏شد براى وى ارسال داشت. و مامون سهل بن هارون را کتابدار بیت الحکمه نمود.نیز نقل کرده‏اند مامون پس از پیروز شدن بر امپراطورى بیزانس به هنگام آتش بس‏نامه‏اى به امپراتور روم نگاشت و از او خواست تا بهترین کتابهاى کهن یونانى رابرایش بفرستد و بدین منظور افرادى نظیر ابن بطریق و حجاج مطر را بدانجا گسیل‏کرد و اینان بهترین کتابها را آورده و به تازى برگرداندند(نیز رجوع شود به‏تاریخ الحکماء قفطى، ص 51).
عالمان بزرگى همچون علان شعوبى و ابوسهل فضل نوبختى از کاتبان و مترجمان این‏مرکز در عصر هارون و مامون بوده‏اند.
تاسیس بیت الحکمه عباسى در گسترش فکر و احیاء کتابخانه در جهان اسلام تاثیرفراوانى داشت و از آن پس بزرگان و خلفا به تاسیس کتابخانه‏هاى عمومى و خصوصى‏همت گماشتند.
بیت الحکمه داراى ساختمان ویژه‏اى بود که در کاخ هارون قرار داشت و تا زمان‏استیلاى قوم مغول بر بغداد و سقوط این شهر(656 ه .ق) همچنان بر قرار بوده‏است(تاریخ اسلام: حسن ابراهیم حسن، ج‏3، ص‏259)
دار العلم
دار العلم پدیده دیگرى‏از تحولات مسجد است که در امتداد و بدنبال ایجاد بیت الحکمه‏ها تاسیس شد و اساس‏تشکیل آن نخست مبتنى بر کتابخانه‏هایى بود که برخى از کنفرانسهاى علمى و ادبى‏در آن انجام مى‏شد. به نظر مى‏رسد سبب این نام گذارى از دارالعلم اسکندریه باشدکه توسط بطلمیوسیان در آن شهر دائر گردید.
ابن قفطى در تاریخ الحکما(ص‏17) از این دارالعلمها به روشنى یاد مى‏کند ومى‏نویسد: اسکندرانى‏ها کسانى بودند که به تاسیس دارالعلم و تشکیل مجالس درس درزمینه علوم پزشکى ثدر شهر اسکندریه همت گماشتند. این گروه از دانشمندان آثارجالینوس را مطالعه کرده و آن را به شکلى که امروز در دست داریم و مى‏خوانیم‏مرتب کردند و در زمینه تفسیر مطالب و تلخیص الفاظ و توضیح معانى مشکل این آثارکتابها نوشتند تا عبارات براى خوانندگان ساده و زود فهم گردد. بنابه روایت‏اسحاق بن حنین: استفان اسکندرانى، جالینوس، انکلاوس و مارینوس نخستین طبقه ازرجال علمى دارالعلم اسکندریه را تشکیل مى‏دادند. این چهار نفر از جمله پزشکان‏مهم و معتبر این دارالعلم و نیز همان کسانى بودند که براى آثار جالینوس ومطالب مشکل آن به تفسیرها و مجموعه‏ها پرداختند.

تبلیغات