آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن


پیشواى ششم شیعیان، حضرت ابوعبدالله جعفر بن‏محمد صادق علیه السلام، در سپیده دم روز دوشنبه،17 ربیع‏الاول سال‏83 ق در مدینة الرسول از دامان پاک - ام فروه - بانوى بزرگ از خاندانى شرافتمند، دختر قاسم بن‏محمد بن‏ابى‏بکر از فقهاى هفتگانه مدینه، پا به عرصه وجود نهاد.
معروفترین لقب آن بزرگوار «صادق‏» است که به علت متمایز شدن از جعفر کذاب - برادر امام حسن عسکرى علیه السلام - انتخاب شده است. صدوق المحدثین ابن‏بابویه قمى در این باره به سند خویش از پیامبر اکرم روایت کرده است که: «هنگامى که فرزندم جعفر بن‏محمد بن على بن‏الحسین به دنیا آمد، او را «صادق‏» بنامید. زیرا در نسل او همنامش به وجود خواهد آمد که بدون حق ادعاى امامت‏خواهد کرد و او نزد خدا، جعفر کذاب است.»
امام سجاد علیه السلام پس از نقل این گفتار پیامبر گریست و فرمود:
گویا مى‏بینم جعفر کذاب را که خلیفه بناحق زمان خویش را بر جستجوى امام پنهان و بر حق (امام مهدى علیه السلام) برانگیخته است.
مدت زندگى و امامت‏حضرت
امام صادق(ع) در سن 31 سالگى، پس از شهادت امام باقر(7 ذیحجة الحرام 114 ق) از سوى خداوند به امامت امت و جانشینى پیامبر برگزیده شد و به مدت 34 سال رهبریش به طول انجامید و سرانجام در سن 65 سالگى به وسیله زهر منصور دوانیقى در 25 شوال 148 ق به شهادت رسید.
طبرسى در مشکوة الانوار مى‏نویسد:
یکى از اصحاب آن حضرت در مرض وفاتش بر آن جناب وارد شد، دید آن حضرت بیش از اندازه لاغر و ضعیف شده است. پس به گریه درآمد، حضرت فرمود: براى چه گریه مى‏کنى؟ گفت: گریه نکنم، با آنکه شما را به این حال مى‏بینم؟
حضرت فرمود: چنین مکن، همانا مؤمن چنان است که هر چه عارض او شود خیر اوست و اگر اعضایش بریده شود یا مغرب و مشرق را مالک شود، برایش خیر است.
ابوهریره عجلى - از شعراى اهلبیت - به هنگام تشییع پیکر پاک امام صادق چنین سرود:
اتدرون ما ذا تحملون الى الثرى بثیرا ثوى من راس علیاء شاهق غداه حتى الحاثون فوق ضریحه ترابا و اولى کان فوق المفارق
نقش امام در زدودن انحراف از چهره دین
پس از آنکه مسیر خلافت اسلامى از راه مستقیم خود منحرف گردید و خاندان پاک پیامبر منزوى و خانه‏نشین شدند، بیان احکام دین نااهلان و کژاندیشان بیافتاد و چهره نورانى اسلام را زنگار جهل و گمراهى و سیاهى انحرافات و بدعتها پوشانید و مردم به جز اندکى بدعت را به جاى سنت صحیح انگاشتند. با شهادت امام مجتبى و حضرت سیدالشهدا و زین‏العابدین علیهم السلام مى‏رفت تا چراغ هدایت‏یکسره خاموش گردد اما اختلافات سیاسى و کشمکش‏هاى بنى‏امیه و بنى‏العباس نسیم رحمتى بود که یکباره وزیدن گرفت و باقرالعلوم و پس از او امام صادق - علیهما السلام - با استفاده از موقعیت‏به دست آمده به ترسیم چهره روشن آیین پرداختند و با بیان اخبار و احادیث فراوان انحرافات را پیراستند و مردم را از گمراهى نجات بخشودند. به گونه‏اى که مسلمانان و به ویژه شیعه امامیه در فکر و عقیده بر این دو امام و خصوصا امام صادق اعتماد کرده، بخش عمده‏اى از دانش اهلبیت‏به وسیله آنان گسترش یافت. امام صادق با گسترش حوزه علمى خویش دین را زنده کرد و جانى تازه در کالبد بى‏رمق دین دمید.
شیخ مفید - علیه الرحمة - مى‏نویسد:
«آنقدر مردمان از دانش حضرت نقل کرده‏اند که به تمام شهرها منتشر گشته و کران تا کران جهان را فرا گرفته است و از احدى از علماى اهلبیت این مقدار احادیث نقل نشده، به اندازه‏اى که از آن جناب نقل شده است. اصحاب حدیث، راویان آن جناب را با اختلاف آراء و مذاهبشان گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده و آنقدر نشانه‏هاى آشکار بر امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشن کرده و زبان مخالفین را از ایراد شبه لال گردانده است.
سید مؤمن شیلنجى شافعى مى‏گوید: «مناقب آن حضرت بسیار است، تا آنجا که شمارشگر حساب ناتوان است. از آن جناب عده‏اى از بزرگان اهل سنت چون یحیى بن‏سعید، ابن جریح، مالک بن‏انس، سفیان ثورى، سفیان بن‏عینیه، ابو ایوب سجستانى نقل حدیث کرده‏اند.
محمد بن‏حسن شیبانى و ابویزید طیفور سقا و ابراهیم بن ادهم و مالک بن‏دینار نیز از خدمتگزاران حضرت بوده‏اند.
جاحظ و ابن‏حجر میثمى مکى به دانش‏اندوزى ابوحنیفه نزد امام صادق(ع) تصریح کرده‏اند.
و خود ابوحنیفه مى‏گوید: من هرگز فقیه‏تر از جعفر بن‏محمد ندیده‏ام و او حتما داناترین امت اسلامى است‏حسن بن‏زیاد مى‏گوید: از ابوحنیفه سؤال کردند: که را دیدى که از تمام مردم فقاهتش بیشتر باشد؟ گفت: جفعر بن‏محمد. روزى منصور دوانیقى به من گفت: مردم توجه زیادى به جعفر بن‏محمد پیدا کرده‏اند و سیل جمعیت‏به سوى او سرازیر شده است. پرسشهایى دشوار آماده کن و پاسخ‏هایش را از جعفر بخواه تا از چشم مسلمانان بیافتد.
من چهل مساله دشوار مهیا ساختم ... هنگامى که وارد مجلس منصور شدم، دیدم امام صادق در جانب راست وى نشسته است. سلام کرده و نشستم، آنگاه منصور به من گفت: پرسشهاى خویش را بر ابوعبدالله عرضه کن. من سؤالات خود را مى‏پرسیدم و حضرت در جواب مى‏فرمود: در مورد این مساله نظر شما چنین است و اهل مدینه چنان مى‏گویند و فتواى خودش گاهى موافق ما بود و گاهى مخالف و یک‏یک را جواب داد.
سپس در اشاره به مقام علمى امام صادق گفت:
آگاه‏ترین مردم کسى است که به فتاوى و نظریات گوناگون دانشمندان احاطه داشته باشد.
مالک بن‏انس امام دیگر اهل سنت مى‏گوید: «من بسیار نزد جعفر بن‏محمد مى‏رفتم. آن حضرت اهل شوخى بود و تبسم ملایمى همواره بر لبانش نقش مى‏بست وقتى که در حضورش نامى از پیامبر خدا برده مى‏شد، رنگش به سبزى و سپس به زردى مى‏گرایید آن حضرت را بیرون از سه حالت ندیدم. یا نماز مى‏خواند و یا روزه بود و یا به خواندن قرآن مى‏پرداخت. هرگز بدون وضو از پیامبر اکرم(ص) سخنى نقل نمى‏فرمود، سخنى که سودى نداشت‏بر زبان نمى‏آورد. وى از آن دسته مردم بود که ترس از خداوند سراسر وجودشان را فرا گرفته بود. حضرت کثیرالحدیث، خوش مجلس و پرفایده بود. هیچ گاه به خدمتش مشرف نشدم، جز آنکه بالش خود را برایم مى‏گذاشت.
علماى بزرگ شیعه نیز همه از خوشه‏چینان خرمن فیض آن بزرگوارند.
امام صادق خود مى‏فرماید: ابان بن‏تغلب سى هزار حدیث از من روایت کرده است، پس آنها را از من روایت کنید. محمد بن‏مسلم هم شانزده هزار حدیث از امام صادق نقل کرده است. حسن بن‏على وشا مى‏گوید: من در مسجد کوفه نهصد شیخ را دیدم که همه مى‏گفتند: جعفر بن‏محمد برایم چنین گفت.
اقدامات علمى و فرهنگى امام صادق
امام صادق(ع) در جهت گسترش اسلام اصیل و روشن ساختن حقایق مذهب چند کار ویژه انجام داد:
1 - برخورد شدید باغلات:
که در تکفیر و تکذیب عقاید ایشان و پرهیز دادن شیعیان از دوستى و هم‏صحبتى و مجالست‏با آنان رخ مى‏نماید.
2 - تربیت روایان حدیث که هر یک با فرا گرفتن هزاران حدیث در علومى همچون: تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، کلام، طب و کیمیا سدى در برابر انحرافات و بدعتها بودند. کسانى مانند: زرارة بن‏اعین، محمد بن‏مسلم، برید بن‏معابوه عجلى، ابوبصیر لیث‏بن بخترى مرادى، ابان بن‏تغلب، اسحق بن عمار، هشام بن‏حکم، مؤمن الطاق محمد بن‏نعمان، هشام بن‏سالم، حمزه طیار، حریز بن‏عبدالله سجستانى، عبدالله بن‏ابى‏یعفور، حمران بن‏اعین، بکیر بن‏اعین، فضیل بن‏یسار نهدى و جابر بن‏یزید جعفى و جابر بن حیان کوفى.
3 - تربیت مبلغان و مناظره‏کنندگان که اباطیل و انحرافات کلافى را پاسخ مى‏دادند و شبهات را از چهره دین مى‏زدودند کسانى چون: هشام بن‏حکم، هشام بن‏سالم، قیس الماصر، مؤمن الطاق محمد بن‏نعمان و حمران بن‏اعین.
مناظره‏اى که در پى مى‏آید، نشانگر مهارت شاگردان آن حضرت در دانشهاى گوناگون و موفقیت چشمگیر آن حضرت در حفظ کیان تشیع از هجوم مذاهب مختلف کلامى است.
هشام بن‏سالم گوید: در محضر امام صادق بودیم که مردى از شامیان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسید: چه مى‏خواهى؟
گفت: به من خبر داده‏اند که شما داناترین مردم به پرسشهاى آنان هستید، آمده‏ام با شما مباحثه کنم.
امام فرمود: در باره چه چیز؟
گفت: در قرآن، در حروف مقطعه و در سکون و رفع و نصب و جر آن.
امام فرمود: اى حمران! به این مرد پاسخ گوى.
مرد شامى گفت: من مى‏خواهم با شما سخن گویم، نه یا حمران!
امام فرمود: اگر بر او پیروز شدى، بر من پیروز شده‏اى.
مرد شامى آنقدر از حمران پرسید تا خودش خسته شد و حمران پى در پى به او پاسخ مى‏داد. امام(ع) فرمود: مرد شامى او را چگونه یافتى؟ گفت: مرد توانایى است و هر چه سؤال کردم، پاسخ داد.
امام فرمود: حمران تو هم سؤالى از او کن. حمران پرسش کرد و مرد شامى در جواب فرو ماند.
آنگاه خطاب به حضرت گفت: مى‏خواهم با شما در علم نحو و ادبیات مناظره کنم. حضرت رو به ابان بن تغلب کرد و فرمود: با او بحث کن. ابان به سخنان او پاسخ داد و او را ناتوان ساخت.
مرد شامى گفت: مى‏خواهم با شما در علم فقه سخن گویم. امام(ع) به زرارة بن‏اعین فرمود: با او مناظره کن. زراره در مسائل فقهى او را عاجز کرد.
این بار گفت: پیرامون علم کلام مى‏خواهم بحث کنم. حضرت به مؤمن الطاق فرمود: با او مناظره کن. مؤمن الطاق محمد بن‏نعمان احوال با او بحث کرد و مغلوبش ساخت. مرد شامى پیرامون استطاعت درخواست مناظره کرد.
امام صادق به حمزة بن‏محمد طیار فرمود: با او بحث کن. مرد شامى از مناظره با طیار نیز درمانده شد. و به همین ترتیب در باره توحید و مسائل مربوط به آن مغلوب هشام شد. در باره امامت هشام بن‏حکم پیروز شد.
امام صادق با مشاهده این وضعیت چنان خندید که دندانهاى مبارکش آشکار شد.
مرد شامى به امام عرض کرد: گویا خواستى به من بفهمانى که در میان شیعیانت چنین مردمى هستند؟ حضرت فرمود: بلى.
سپس مرد شامى به امامت‏حضرت اعتراف کرد و در جرگه شیعیان آن حضرت درآمد.
4 - از دیگر اقدامات امام صادق(ع)، ایستادگى در برابر مذهب قیاس و اهل راى که آن روزها دامنگیر فقهاى اهل سنت، به علت فقر روایى و عدم وجود جوامع حدیثى شده بود، است:
زیرا منشا پیدایش مذهب قیاس، مرام ابوحنیفه در عراق بود و شیعیان نیز در آنجا فراوان بودند و با سنیان آمیختگى بسیار داشتند و لذا برخورد شیعیان و اصحاب راى دور از انتظار نمى‏بود و از همین رهگذر بود که امام(ع) با تمام قوا در صدد محو مبانى قیاس و استحسان برآمد. و گرنه معلوم نبود که این مذهب غیر مستند به کتاب و حدیث چه ضررهایى را متوجه اسلام مى‏ساخت؟
جان کلام آنکه: امام صادق(ع) با پى افکندن انقلاب سترگ علمى، اسلام را از دستبرد منحرفان بازداشت و سیماى زیباى اسلام را در چهره تابناک مکتب تشیع جلوه‏گر ساخت و این مذهب از چنان ذخایر علمى برخوردار شد که تنها پاسخگوى مشکلات فکرى جوامع بشرى - تا چه رسد به جوامع اسلامى - تا اعصار و قرون متمادى مى‏باشد.
احکام فقهى مذاهب اسلامى همه به وى برمى‏گردد.
جوامع حدیثى شیعه، آکنده از احادیث امام صادق است و هیچ تفسیرى از تفاسیر امامیه از گفتار تفسیرى آن حضرت خالى نیست.
احادیث اخلاقى حضرت در کتاب «الاخلاق عند الامام الصادق‏» و آراء فلسفى او در کتاب «فلسفة الامام الصادق‏» و نظرات فلکیى و هیوى ایشان در «الهیئة و الاسلام‏» و گفتارش در علم کیمیا در کتاب «الامام الصادق ملهم الکیمیا» و فرمایشاتش در علم طب در «طب الامام الصادق‏» و ادعیه در کتاب «الصحیفة الصادقیة‏» و ادعیة الامام الصادق و شمار علم آموختگان و اصحاب و راویان آن حضرت در کتابهاى «الفائق فى اصحاب الصادق‏» و «اصحاب امام صادق‏» و معرفى کتابهایى که در باره آن بزرگوار نگاشته شده در «کتابشناسى امام صادق(ع)» گرد آمده است.

تبلیغات