آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

امام آیینه تمام زیباییهاست جلوه‏هاى جمال و جلال ربوبى در سیماى امام درخششى تام و تمام یافته است. امام نمونه انسان کامل در مسیر صعودى و پرواز شکوهمند به سوى نیکیها و خوبیهاست. آنچه در روایات از صفات و القاب گوناگون براى امام بیان شده، هر یک ظهورى از جلوه‏هاى نورانى امامت است که ابعادى از سیماى معنوى و ملکوتى‏اش را فرا راه حق جویان و عارفان قرار مى‏دهد. بر این اساس به بخشى از صفات هشتمین امام معصوم(ع) مى‏پردازیم و پرتوى از انوار رضویه را که در نامهاى آن بزرگوار تجلى یافته است‏به نظاره مى‏نشینیم.
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا مى‏نویسد: امام هشتم(ع) را با القاب زیر یاد مى‏کردند: 1. رضا 2. صادق‏3. صابر 4. فاضل 5. قرة‏اعین المؤمنین «نور چشم مؤمنان‏»6. غیظ الملحدین «مایه خشم منکران خدا». (1) و در بعضى از روایات به آن حضرت «عالم آل محمد(ص)» لقب داده شده است.
چنانکه از حضرت موسى ابن‏جعفر(ع) روایت‏شده که پدرم جعفر ابن‏محمد(ص) مکرر به من مى‏فرمود عالم آل محمد(ص) در نسل توست و کاش من او را مى‏دیدم و او همنام امیرالمؤمنین(ع) است. (2)
از آنجا که لقب‏هاى «عالم آل محمد(ص)» و «الرضا» ظهور و شهرتى کامل‏تر داشته و در روایات معصومین نیز ذکر شده است، بیشتر به توضیح دو صفت مذکور مى‏پردازیم.
الف) عالم آل محمد(ص):
در کتابهاى روایى بر ویژگى علم و دانش آن حضرت تاکید شده است که علاوه بر گفتار پیشین امام صادق(ع) روایات دیگرى نیز آن را بیان مى‏کند. چنانکه در روایات دیگرى از امام صادق(ع) پس از اینکه امتیازات امام موسى‏بن‏جعفر(ع) را بیان مى‏نماید مى‏خوانیم: یخرج الله تعالى منه غوث هذه الامة، و غیاثها، و علمها، و نورها و فهمها و حکمها... قوله حکم و صمته علم، یبین للناس ما یختلفون فیه: خداوند از نسل فرزندم موسى دادرس و فریادرس این امت و روشنى بخش است و فهم و حکمت امت را متجلى مى‏سازد... سخنش حکم و سکوتش دانش - و روشنگر مسائل مورد اختلاف مردم است. (3)
و در روایت دیگرى امام موسى‏ابن‏جفعر مى‏فرماید: رسول گرامى اسلام را خواب دیدم و فرزندم على را اینگونه برایم وصف نمود «على ابنک ینظر بنورالله ... قد ملئ حکما و علما: پسرت على با نور الهى مى‏بیند و از دانش و احکام الهى لبریز شده است. (4)
اکنون سؤال این است که تمام امامان از این صفت‏به نحو کامل برخوردار بوده‏اند چرا تنها امام رضا(ع) بدان صفت نامگذارى شده است؟
در جواب مى‏توان گفت انتخاب این صفت‏بر اساس ویژگى و شرایط اجتماعى فرهنگى بوده است که امام هشتم با آن روبرو بوده‏اند که ائمه پیشین با دید غیبى و اطلاع از آینده آن را براى آن حضرت انتخاب نموده‏اند. زمان امام رضا(ع) زمان اوج روآورى جامعه اسلامى به فلسفه و کلام و متون ترجمه شده فلاسفه یونان بود که عقیده‏شناسان و دانشمندان زیادى در این زمینه‏ها وجود داشتند، دکتر ابراهیم حسن مى‏نویسد: «زمانى که دولت عباسى روى کار آمد از آنجا که این دولت رو به پارسیان داشت عربان و پارسیان در پایتخت ایشان با هم اختلاط و آمیزش یافتند و خلفا به دانستن علوم یونان و ایران رغبت نشان دادند «منصور» فرمان داده بود تا چیزى از کتابهاى بیگانه را ترجمه کنند «حنین بن‏اسحاق‏» بعضى از کتابهاى «سقراط‏» و «جالینوس‏» را براى وى به عربى برگرداند «ابن مقفع‏» «کلیله‏» را به عربى درآورد و نیز کتاب «اقلیدس‏» را ترجمه کرد و جز ابن‏مقفع بسیارى دیگر از دانشمندان نیز در کار ترجمه متون به زبان فارسى شهرتى یافتند مانند خاندان نوبختیان و حسن ابن‏سهل «وزیر مامون‏» و احمد ابن‏یحیى بلاذرى «مؤلف فتوح البلدان‏» و عمرو ابن‏فرخان در دوران هارون ترجمه رواجى دیگر یافت: از بعضى از شهرهاى بزرگ روم کتابهایى به تصرف وى افتاد و او گفت از کتابهاى یونان هر چه بیشتر به دست آمد ترجمه کنند تشویقى نیز که بر مکیان از مترجمان مى‏کردند و ایشان را عطاهاى خوب مى‏دادند در رواج ترجمه مؤثر بود خود مامون هم ترجمه مى‏کرد او مخصوصا به ترجمه کتابهاى یونانى و ایرانى علاقه داشت و کسانى را به «قسطنطنیه‏» فرستاد تا کتابهاى کمیاب فلسفه و هندسه و موسیقى و طب را بیاورند «ابن ندیم‏» مى‏گوید: میان مامون و پادشاه روم نامه‏هایى رد و بدل شد و از او خواست تا از علوم قدیم که در خزانه روم بود کتابهایى بفرستد و او پس از امتناع پذیرفت و مامون گروهى را که «حجاج ابن‏مطر» و «ابن‏طریق‏» و «سلما» سرپرست «دارالحکمة‏» از آن جمله بودند فرستاد تا از آن کتابها هر چه خواستند برگرفتند و چون نزد مامون بردند دستور داد تا آنها را به عربى برگردانند و آنان نیز این کار را کردند.» (5)
از طرف دیگر قبول ولایتعهدى از جانب امام رضا(ع) به دلائلى که در محل خویش بیان شد موجب شهرت و رویارویى حضرت با مکاتب و ادیان مختلف در سطحى گسترده گشت. البته آنچه از روایات استفاده مى‏شود این است که مامون این مناظرات را جهت درهم شکستن شخصیت علمى امام و در نتیجه بى‏اعتمادى شیعیان به امام خودشان تربیت مى‏داد. چنانکه مامون به «سلمان مروزى‏» متکلم معروف خراسان گفت: «انما وجهت الیک لمعرفتى بقوتک و لیس مرادى الا ان تقطعه عن حجة واحدة فقط‏» بدین جهت‏به تو پیشنهاد مناظره دادم که قوت علمى ترا مى‏شناسم و قصد من جز این نیست که در یکى از استدلالها راه را بر او ببندى (6) اما برخلاف نظر مامون جلوه‏هاى علمى امام(ع) بیشتر مى‏گشت و شایستگى اهل بیت پیامبر(ص) بر مردم و دانشمندان آشکارتر مى‏شد. چنان که خود امام(ع) به «نوفلى‏» فرمود: «فاذا قطعت کل صنف و دحضت‏حجته و ترک مقالته و رجع الى قولى علم المامون ان الموضع الذى هو بسبیله لیس بمستحق له‏»
هنگامى که بر هر گروهى راه استدلال را بربندم و استدلالشان را باطل کنم، مامون خواهد فهمید که شایستگى آن جایگاه که انتخاب کرده است ندارد. (7)
جهت روشن‏تر شدن موضوع به نمونه‏اى از مناظرات امام در زمینه یکتایى خداوند مى‏پردازیم:
مناظره امام و جاثلیق مسیحى
در این مناظره حضرت رضا(ع) به روشى شگفت و زیبا دانشمند مسیحى را وادار به پذیرش یکتایى خدا مى‏کند و توحید را از طریق آنچه مورد قبول آنان است، اثبات مى‏فرماید. بدین گونه که حضرت در اثناء مناظره فرمود: من هیچ گونه ناپسندى از عیسى(ع) سراغ ندارم مگر آنگه نماز و روزه حضرتش اندک بود. دانشمند مسیحى برآشفت و گفت دانش خویش را ضایع کردى زیرا عیسى همیشه روزها را روزه و شبها به عبادت مى‏گذراند. حضرت فرمود براى کسى نماز و روزه انجام مى‏داد در اینجا کلام دانشمند مسیحى قطع گشت و از سخن باز ایستاد زیرا متوجه شد که قبول نماز و روزه از حضرت عیسى که در کتابهایشان نیز آمده است‏بیانگر این است که آن حضرت خود را بنده خداوند مى‏دانسته است‏سپس حضرت فرمود چرا نمى‏پذیرى که حضرت عیسى با اذن خدا مرده را زنده مى‏کرد دانشمند مسیحى در پاسخ گفت از این جهت که کسى که مرده را زنده مى‏کند و کور مادرزاد و پیس را خوب مى‏کند او خدا است و شایسته پرستش است‏حضرت فرمود: الیسع پیامبر همین کار عیسى را انجام داده است روى آب راه رفت و مرده زنده کرد و کور مادرزاد و پیس را خوب کرد مردم او را خدا نگرفتند و حزقیل پیامبر نیز آنچه را از عیسى صادر شده است انجام داد و سى و پنج هزار نفر را زنده کرد. و ابراهیم خلیل الرحمن چهار مرغ را ریزه ریزه کرد و هر قمستى را بر سر کوهى نهاد و مرغان را صدا کرد و همه به سوى او آمدند و موسى بن‏عمران که با هفتاد نفر از اصحاب خود به سوى کوه «طور» رفته بودند پس از اینکه گفتند که ما هرگز به تو ایمان نیاوریم مگر اینکه خدا را آشکارا به ما بنمایى. صاعقه آنها را فرو گرفت و همگى سوختند. موسى عرضه داشت; پروردگارا من هفتاد نفر از بنى‏اسرائیل را برگزیدم اگر تنها مراجعه کنم و این خبر را به آنان بدهم مرا تصدیق نخواهند کرد پس خداوند همه آنان را زنده ساخت.
اى جاثلیق هیچ یک از آنچه را که بیان شد، نمى‏توانى منکر شوى زیرا که اینها در تورات و انجیل و زبور و قرآن ذکر شده است اگر هر کس مرده‏اى زنده کرد و خوب نماید کورمادرزاد و پیس و دیوانگان را شایسته پرستش باشد پس تمامى اینها را خدایان خود بگیر، چه مى‏گویى؟
جاثلیق گفت: حق با شماست و جز خداى یکتا خدایى نیست. (8)
بر همین اساس حضرت رضا(ع) به «غیظ الملحدین‏» - مایه خشم کافران - نیز یاد مى‏شد زیرا بحثهاى علمى و کلامى حضرت موجبات اضطراب و فرو ریختن پایه‏هاى استدلالى کافران و منکران خدا را فراهم مى‏ساخت و همین نهضت علمى و گستره وسیع آن بود که سبب شد شیعه براى همیشه راه خویش را بشناسد و چنان شد که اگر فردى تا امام رضا(ع) امامت را پذیرفته باشد به بقیه امامان نیز اعتقاد دارد و مسلک‏هاى واقفیه و فطحیه که معتقد به شش امام و یا امامت عبدالله افطح مى‏شد مربوط به وضعیت و شرایط اجتماعى امامان پیشین مى‏گردد که ستمگران خفقان شدیدى را براى رسیدن پیام اهل بیت علیهم السلام ایجاد نموده بودند.
ب - رضا(ع)
شیعیان و مسلمانان آزاده پس از دوران حکومت امام على و فرزند بزرگوارش امام مجتبى علیهما السلام همواره آرزوى حاکمیت اهل بیت را در دل زنده نگه مى‏داشتند و به آرزوى دستیابى به آن مبارزات خویش را سامان مى‏دادند و گاه در شکل قیامهاى خونین همچون قیام زید بن‏على و شهید فخ، آرمان خویش را تجسم مى‏بخشیدند و بر اساس همین آرمان ابومسلم خراسانى مردم را با شعار «الرضا من آل محمد(ص)» به مبارزه علیه امویان فرا مى‏خواند و مخالفین خویش را به تسلیم در برابر حاکمیت رضاى آل محمد(ص) فرا مى‏خواند چنانکه طبرى مى‏نویسد ابومسلم به ابى‏منصور طلحة ابن‏رزیق دستور داد مردم را به رضاى از آل محمد(ص) فرا خواند بدون اینکه از فردى خاص نام ببرد. (9) و به فرستادگان خویش به سوى یکى از مخالفین خویش به نام نصر ابن‏سیار توصیه کرد «یدعوه الى کتاب الله و الطاعة للرضا من آل محمد(ص)» او را به کتاب خدا و اطاعت رضاى آل محمد فرا خوانند. (10) حتى پرچمى که برافراشتند همین نقش را داشت تا مردم جهتگیرى مبارزات آنها را انتخاب برگزیده آل محمد(ص) دانسته و با آنان همکارى کنند مردم نیز همکارى زیادى با آنان نمودند اما برعکس مشاهده کردند که افرادى رهبرى را به عهده گرفته‏اند که مرام و هدفشان بیگانه با اهداف رسول گرامى و اهل بیت پیامبر(ص) مى‏باشد تا زمانى که ولایتعهدى امام رضا(ع) مطرح شد و سکه بنام آن بزرگوار زده شد در این هنگام شیعه و دوستداران اهل بیت گمشده خویش را بازیافتند و او را مورد پسند یافتند و با دل و جان احساس نمودند که این همان رضاى آل محمد(ص) مى‏باشد. جهت دیگر این نامگذارى اینکه موافق و مخالف و دوست و دشمن در مقابل عظمت و خلافت رضوى گردن نهادند و حضرتش مورد پذیرش همگى قرار گرفت‏بدین جهت او را رضا نامیدند زیرا که همگى با بیعت‏خویش خوشنودى خویش را از ولایتعهدى حضرتش اعلام داشتند. البته آنچه از برخى روایات استفاده مى‏شود که خداوند متعال او را رضا نام نهاده است، منافاتى با این تحلیل ندارد زیرا که مى‏توان نامگذارى خداوند را بر اساس همین موقعیت و شرایط اجتماعى دانست که براى حضرت رضا(ع) پیش آمد و از طرفى اعلام و اشاره به این جهت دانست که خداوند نیز از این ولایتعهدى حضرت خوشنود مى‏باشد چنانکه متن روایت‏به روشنى بر آنچه گفته شد دلالت دارد. بزنطى مى‏گوید: از امام جواد(ع) سؤال کردم که عده‏اى از مخالفین شما چنین مى‏پندارند که مامون پدر بزرگوارتان را رضا نامید زیرا به ولایتعهدى‏اش راضى گشت‏حضرت در پاسخ اظهار داشتند بخدا قسم که دروغ گفته‏اند بلکه خداوند او را «رضا» نامیده است زیرا مورد خشنودى او در آسمان و مورد خوشنودى رسول گرامى و ائمه معصومین(ع) در زمین قرار گرفته است‏سپس بزنطى مى‏گوید از آن حضرت سؤال کردم مگر نه این است که هر یک از پدران بزرگوار شما مورد خوشنودى خدا و رسول و ائمه بعد از آن بزرگوار بوده‏اند پس چرا پدر بزرگوارتان به این نام اختصاص یافته است. حضرت فرمود: زیرا که مخالفین از دشمنان به او رضایت دادند چنان که موافقین از دوستانش به او راضى گشتند و این جهت‏براى پدران بزرگوارش تحقق نیافت‏بدین جهت آن حضرت «رضا»(ع) نام گرفت. (11)
ج) صابر:
قرآن کریم صبر را به عنوان عامل و زیربناى راستین امامت و شایستگى آن قلمداد مى‏کند و مى‏فرماید: و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا; ما آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به دستور ما هدایت مى‏کنند بخاطر اینکه صبر را پیشه خود ساختند.
در زندگى امام رضا(ع) نیز تجلى این صفت را به روشنى درمى‏یابیم که در اینجا به دو نمونه از آن اشاره مى‏کنیم:
الف - تدبیر و اندیشه الهى امام رضا(ع) مامون را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت و شخصیت آن حضرت را در دیدگان عظمت‏بیشترى بخشید بدین جهت مامون در صدد آزار حضرت برآمد و حرکات حضرت را زیر نظر گرفت تا بموقع علیه آن بزرگوار توطئه خویش را عملى سازد. مرحوم صدوق مى‏نویسد: مامون، هشام ابن‏ابراهیم راشدى را به عنوان جاسوس و دربان حضرت گماشت و دسترسى به آن حضرت پیدا نمى‏کرد مگر کسانى که آنها دوست مى‏داشتند «و ضیق على الرضا (علیه‏السلام) فکان من یقصده من موالیه لا یصل الیه;» آنقدر بر حضرت سخت گرفتند که دوستداران آن بزرگوار نمى‏توانستند به خدمت‏حضرتش برسند و هیچ سخنى در خانه حضرت بیان نمى‏شد مگر اینکه هشام آن را به مامون و «ذوالریاستین‏» منتقل مى‏کرد. (12)
ب - اباصلت هروى مى‏گوید که من در سرخس به هنگامى که حضرت در زندان بودند به حضورش رسیدم از زندانبان اجازه خواستم گفت: بخاطر اشتغال فراوان حضرت به عبادت ملاقات میسر نمى‏شود. از او خواستم پیام مرا برساند و وقتى را براى من مقرر کند حضرت اجازه فرمود وارد شدم در حالى که در محل نماز خویش در حال تفکر نشسته بودند به حضرتش گفتم از شما اینگونه شایع شده است که مردم بندگان شما هستند حضرت فرمود خدایا اى خالق آسمانها و زمین و داناى پنهان و آشکار تو شاهدى که هیچ وقت این را نگفته‏ام و از پدران خویش نیز این را شنیده‏ام: «و انت العالم بما لنا من المظالم عند هذه الامة‏» تو خود دانایى به ستمهایى که از این امت‏بر ما مى‏رسد. (13)
و این‏ها بخشى از سختیها و مشکلاتى بود که فراء;ء راه قرار مى‏گرفت و آن حضرت با صبر و حوصله مخصوص به خویش آن را تحمل مى‏کرد - درود و صلوات خدا بر آن بزرگوار زمانى که در یازدهم ذى قعده سال 148 تولد یافت و زمانى که خورشید وجودش در قریه سناباد به خاک آرمید و هنگامى که در قیامت مبعوث شود و به دیدار زائران کویش بشتابد و آنان را شفاعت کند. به امید آن روز
والسلام
پى‏نوشتها:
1- عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 250. نقل از بحارالانوار، ج‏49، ص‏9.
2- منتهى الآمال، ج 2، ص‏256. فصل اول در ولادت امام رضا(ع).
3- بحارالانوار، ج 48، ص 12.
4- بحارالانوار، ج 48، ص‏13.
5- تاریخ سیاسى اسلام، ج 2، ص‏296.
6- بحارالانوار، ج‏49، ص 178.
7- بحارالانوار، ج‏49، 175.
8- بحارالانوار، ج 10، ص‏303.
9- تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏49.
10- تاریخ طبرى، ج‏6، ص 45.
11- بحارالانوار، ج‏49، ص 4.
12- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 154. نقل از بحارالانوار، ج‏49، ص‏139.
13- بحارالانوار، ج‏49، ص 170.

تبلیغات