آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

سعد از خاندان بزرگ اشعرى به شمار مى‏رفت. خاندانى که نیاى بزرگش به «مالک بن‏عامر» مى‏رسید. وى همزمان با طلوع خورشید اسلام، به مدینه شتافت و پس از دیدار با پیامبر اسلام(ص) و شنیدن سخنانش به دین اسلام گروید.
مالک به مرور زمان با رهنمودهاى خود، بستگانش را نیز با اسلام آشنا ساخت.
مالک بن‏عامر آنقدر مورد لطف نبى مکرم اسلام قرار گرفت و خدماتش آنچنان چشمگیر بود که پیامبر در حق او و قومش دعاى خیر کرد و فرمود: «اللهم اغفر للاشعرین; خدایا اشعرى‏ها را مورد لطف و رحمت‏خود قرار بده‏».
از این خاندان پاک، بزرگان و فقیهان نام‏آورى پا به عرصه جهان اسلام گذاشته و عالم تشیع را از وجود خویش بهره‏مند ساختند. [«سعد بن‏عبدالله اشعرى‏»] یکى از این پاکان و راویان نور است که در این مقاله به شناساندن چهره پر فروغش مى‏پردازیم. هر چند فاصله زمانى ما بیش از چندین قرن و اطلاعاتمان در مورد وى بسیار اندک است; ولى:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگى باید چشید
سعد را بشناسیم
سعد بن‏عبدالله اشعرى قمى ابوالقاسم، آخرین دانشمند نامدار از خاندان بزرگ اشعرى بود که در اواخر سده سوم چشم از جهان بر بست. او از جمله راویانى است که اکثر علماء رجالى به تعریف و تمجید او پرداخته‏اند.
شیخ طوسى در باره‏اش مى‏نویسد:
سعد بن‏عبدالله قمى مکنى به ابوالقاسم، داراى جلالت قدر بود و احادیث‏بسیارى از او نقل شده است. وى تصانیف فراوان دارد و دانشمندى موثق است.
شیخ نجاشى نیز معتقد بود; ابوالقاسم سعد بن‏عبدالله بن ابى‏خلف اشعرى قمى، رئیس این طائفه، فقیه و چهره سرشناس آنها است. او احادیث زیادى از عامه شنیده و در جستجوى حدیث، به نقاط مختلفى مسافرت کرد و با افراد مشهور از اهل سنت مانند: حسن بن عرفه، محمد بن‏عبدالملک دقیقى، ابوحاتم رازى، عباس برفقى ملاقات کرد. پدرش عبدالله بن‏ابى خلف است و داراى روایت‏هاى اندکى است، او از حکم بن‏مسکین روایت نقل کرده است.
حسن بن‏داود حلى، دانشمند رجالى، از این عالم بزرگ در قسم اول کتابش که به دانشمندان موثق اختصاص دارد و در قسم دوم، که به راویان ضعیف مى‏پردازد نام برده است. هر چند این کار او موجب شگفتى بسیارى از علماء گردید، چنانکه مرحوم مامقانى در مورد این رفتار مى‏نویسد: سبحان الله نمى‏دانم چه باعث‏شده که ابن‏داوود مردى با این عظمت را در شمار ضعیفان آورده است. پناه به خدا از اشتباهى که محملى ندارد و خطایى که جبران‏پذیر نیست.
و حضرت آیت‏الله خویى در معجم رجال الحدیث در دفاع از سعد بن‏عبدالله اظهار مى‏دارد که: براى عمل ابن‏داود نمى‏توان توجیهى پیدا کرد زیرا سعد کسى است که اشکالى در وثاقتش نیست.
سخن محدث آگاه شیخ عباس قمى در شان و منزلت‏سعد قابل توجه است آنجا که مى‏گوید:
سعد بن‏عبدالله اشعرى، ابوالقاسم، جلیل القدر و داراى روایات فراوان و تصانیف متعدد است و شیخ طائفه و فقیه آنان شمرده مى‏شود.
لازم به ذکر است که سخن از مقام و شان سعد، تنها در میان رجال شناسان شیعى نیست، بلکه علماء و اهل سنت نیز به تعریف او پرداخته‏اند. خیرالدین زرکلى در این باره مى‏نویسد:
سعد بن‏عبدالله اشعرى قمى ابوالقاسم، فقیه امامى و از اهل قم است که در جستجوى حدیث تن به مسافرت‏هاى متعددى داد و در سال 300 ه. وفات یافت.
و عمر رضا کحاله دانشمند دیگر اهل سنت تحت عنوان، سعد قمى، مى‏نویسد:
سعد بن‏عبدالله اشعرى قمى، ابوالقاسم، فقیه محدث است. از مصنفات انبوه او کتاب مناقب رواة حدیث، مثالب روات حدیث، مقالات امامیه، جوامع الجمع، ضیاء در امامت است. او به سال 301 ه وفات یافت.
× سعد بن‏عبدالله اشعرى، ابوالقاسم، جلیل القدر و داراى روایات فراوان و تصانیف متعدد است و شیخ طائفه و فقیه آنان شمرده مى‏شود.
در حضور یار
از ابوالقاسم سعد بن‏عبدالله اشعرى روایت‏شده است، که چند مساله داشتم و میل قلبى‏ام این بود که آنها را نزد امام حسن عسکرى(ع) مطرح کنم. روزى با احمد بن‏اسحاق، که وکیل امام بود، به خدمت‏حضرت شرفیاب شدم.
احمد کیسه‏هاى زرى را که با خود داشت، به امام تقدیم کرد. در این فاصله بود که کودکى وارد اتاق شد که بى‏نهایت زیباروى بود. امام به او فرمود: اینها هدیه‏هاى شیعیان براى توست. در آنها تصرف کن. کودک گفت: مولاى من آیا سزاوار است که در آنها تصرف کنم. در حالى که سکه‏هاى حلال و حرام با هم مخلوط شده‏اند؟
امام عسکرى(ع) روى به احمد بن‏اسحاق کرد و فرمود: پسر اسحاق کیسه زر را باز کن تا صاحب‏الامر، حلال را از حرام جدا سازد. آنگاه حضرت شروع به توضیح در مورد اینکه کدام سکه حلال و کدام حرام است کرد. سعد گفت: من خواستم سؤالهاى خود را از امام حسن عسکرى(ع) سؤال کنم امام فرمود: از فرزندم بپرس. بعد سؤالهایم را مطرح کردم و جواب آنها را نیز به طور کافى دریافت کردم. حتى بعضى از سؤالها را که فراموش کرده بودم حضرت یادآورى کرد و پاسخ داد.
در محضر استادان
سعد این توفیق را یافت که در محضر اساتید و مشایخ بزرگ به کسب فیض نایل شود. او در مقابل آن بزرگان زانوى ادب زد. اساتیدش منحصر به محدثان شیعه نمى‏شدند; او از اهل سنت نیز استادانى همچون: حسن بن‏عرفه، محمد بن‏عبدالملک دقیقى، ابوحاتم رازى، عباس برفقى (ترقفى) برگزیده بود از اساتید شیعى او مى‏توان از بزرگانى همچون: على بن‏مهزیار اهوازى، ابراهیم بن‏هاشم قمى، احمد بن‏اسحاق قمى، جمیل بن‏صالح، حماد بن‏عثمان، ایوب بن‏نوح، حسن بن‏على بن‏فضال و جمعى دیگر از این ستارگان درخشان که در ذیل به زندگانى تنى چند از آنان خواهیم پرداخت، اشاره کرد.
ابراهیم اول شخصى بود که، احادیث کوفى‏ها را در قم منتشر ساخت.
على بن مهزیار اهوازى
على از فقها و محدثان شیعه بود که عالمان خبره او را مورد تجلیل قرار داده و موثق و مورد اعتماد دانسته‏اند. شیخ طوسى در رجال خود على را از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى (علیهم السلام) مى‏داند. رجالى معروف نجاشى نیز از این دانشمند گرانقدر اینگونه یاد مى‏کند:
ابوالحسن(ع) على بن‏مهزیار اهوازى، از مردم «دورق‏» بود و پدرش مذهب نصرانى داشت، که بعدها به اسلام مشرف شد و البته گفته شده است که خود على نیز در کودکى نصرانى بود و خداوند به او منت نهاد و با آگاهى کامل به اسلام روى آورد. او از جوادالائمه علیه السلام نامه‏هایى داشته که اشاره به مقام و منزلت وى در نزد آن امام داشته‏اند. در یکى از نامه‏ها امام جواد، براى او چنین مرقوم داشته است:
«من از خداوند مى‏خواهم که همیشه و در هر حال تو را در پناه خود نگهدارد. از حال خود به من مژده بده که امیدوارم خدا هر گونه ناراحتى را از تو دور سازد. از خداوند مى‏خواهم آنچه خیر است در بازگشت تو، برایت میسر گرداند...».
على بن‏مهزیار در عرصه تحقیق و تالیف کتابهایى را به رشته تحریر درآورده است که مى‏توان از کتابهاى وضوء، صلاة، زکات، صوم، حج، طلاق و ... نام برد.
او در زمان حضرت عسکرى(ع) وفات یافت و سال وفاتش به درستى معلوم نیست. مدفنش هم اکنون در شهر اهواز داراى مرقد و ضریح زیبایى است و شیعیان از دور و نزدیک براى زیارتش به این شهر روى مى‏آورند.
ابراهیم بن‏هاشم قمى
او از دانشمندان و فقهاى نامدار نیمه اول سده سوم هجرى است و توفیق حضور در محضر امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) را یافته.
شیخ در «فهرست‏» از وى اینگونه یاد مى‏کند:
«ابراهیم بن‏هاشم ابواسحاق قمى، اصلا از مردم کوفه بود و بعدها به شهر قم آمد و در آنجا رحل اقامت افکند. استادان ما گفته‏اند که:
ابراهیم اول شخصى بود که، احادیث کوفى‏ها را در قم منتشر ساخت.
کتابهایى را که از او مى‏شناسم کتاب نوادر و قضایاى امیرمؤمنان است‏».
مرحوم آیت‏الله خوئى نیز در «معجم رجال الحدیث‏» از روایاتى که وى در سلسله سند آن قرار گرفته نام مى‏برد و مى‏گوید:
ابراهیم بن‏هاشم در سلسله اسناد بسیارى از روایات قرار گرفته است و روایاتش تا 6414 مورد مى‏رسد. در میان راویان حدیث مانند او در کثرت نقل روایت وجود ندارد. ابراهیم از حضرت امام محمدتقى(ع) روایت نقل کرده است و تعداد روایاتش از محمد بن‏ابى‏عمیر، به 2921، از عبدالله بن‏نجران به 150، از حسن بن محبوب به 650 و از احمد بن‏محمد بن‏ابى‏نصر به بیش از 120 مورد مى‏رسد.
هر چند آشکارا توثیقى از ابراهیم وارد نشده است، ولى بنا بر فرمایش امام صادق(ع)، اعرفوا منازل الرجال بقدر روایتهم عنا، مقام مردان حدیث را از مقدار روایاتى که از ما نقل مى‏کنند بشناسید، مى‏توان به موقعیت وى پى‏برد.
از جمله استادان وى هشام بن‏سالم، محمد بن‏ابى‏عمیر و صفوان بن‏یحیى و از شاگردانش به: سعد بن‏عبدالله اشعرى، احمد بن‏ادریس و محمد بن‏على بن‏محبوب مى‏توان یاد کرد.
احمد بن‏اسحاق قمى
ابوعلى احمد بن‏اسحاق اشعرى قمى، از اصحاب امام محمدتقى و امام على النقى و امام حسن عسکرى (علیهم السلام) بود. او در نزد امام عسکرى(ع) داراى مقام خاصى بود و وکیل آن‏حضرت در قم بود و پس از آن حضرت از جمله وکلاى ولى‏عصر(عج) به شمار مى‏رفت. احمد توقیعاتى نیز از سوى حضرت به همراه داشت.
او در عصر خود از بزرگان فقها و محدثین قم محسوب مى‏گشت; به گونه‏اى که در بین علماء خاندان اشعرى از درخشندگى خاصى برخوردار بودکشى با سند کامل از ابومحمد رازى روایت کرده است که گفت: من و احمد بن‏ابى‏عبدالله برقى در عسکر (پادگان) بودیم; که فرستاده‏اى از سوى آن مرد آمد و گفت: حضرت مى‏فرماید: علیل، ایوب بن‏نوح، ابراهیم بن‏محمد همدانى، احمد بن‏حمزه و احمد بن‏اسحاق همه مؤثق هستند.
از جمله اساتید و مشایخ این راوى بلندمرتبه; عبدالله بن‏میمون، زکریا بن‏آدم و یا سرخادم بودند و ازشاگردانش; سعد بن‏عبدالله اشعرى، على بن‏ابراهیم قمى و سهل بن‏زیاد آدمى رازى بودند.
شاگردان سعد
در میان قبیله راویان نور، جمعى توفیق درک محضر سعد بن‏عبدالله را یافتند. آنان عاشقانه به گرد شمع وى پروانه‏وار چرخیدند و از وجودش بهره‏هاى وافر بردند. افرادى همچون: محمد بن‏قولویه، على بن‏حسین بن‏بابویه، محمد بن‏حسن بن‏ولید قمى (استاد شیخ صدوق) محمد بن‏حفص بن‏غیاث و محمد بن‏یحیى عطار قمى، که در این فراز به زندگانى دو تن از آن ستارگان آسمان روایت اشاره مى‏شود.
ابوجعفر محمد بن‏قولویه قمى
محمد از محدثین و فقهاى نامدار شیعه بود و از شاگردان و راویان خاص سعد بن‏عبدالله بود، که در طول زندگیش براى جمع‏آورى احادیث اهل بیت رنج‏سفرهاى زیادى را به جان خرید به آن امید که بتواند روایات اهل بیت را شنیده و به گوش شیفتگان اهل بیت‏برساند. او در سال‏299 یا 301 ه . در شهر قم، دعوت حق را لبیک گفت.
على بن‏حسین بن‏بابویه قمى
او شیخ اهل قم بود و به این جهت وثاقت و فقاهتش در میان آنان اعتبارى خاصى داشت. على در ضمن سفرى که به عراق داشت، با ابوالقاسم حسین بن‏روح، سومین نائب خاص امام زمان علیه السلام، ملاقات و مسائلى را از او سؤال کرد.
ابوجعفر محمد بن‏على اسود مى‏گوید: على بن‏حسین بن‏بابویه، بعد از وفات محمد بن‏عثمان عمرى از من خواست تا از ابوالقاسم حسین بن‏روح بخواهم که از مولایش ولى‏عصر علیه السلام، تقاضا کند که او را مورد لطف قرار بدهد و از خداوند بخواهد تا فرزندى به او عطا کند. سه روز بعد حسین بن‏روح به من خبر داد که; حضرت براى على بن‏حسین دعا کرد و به زودى صاحب دو پسر با برکت‏خواهد شد.
پس از آن نیز صاحب پسران دیگرى خواهد شد.
وى در زمره شاگردان موفق سعد بن‏عبدالله قرار داشت و خود نیز داراى کتابهاى فراوانى از جمله; کتاب توحید، وضوء، صلاة، جنائز، امامت، منطق، تفسیر، مناسک حج و ... بود. سال وفاتش را نجاشى «329 هجرى قمرى‏» عنوان کرده است.
تالیفات سعد بن‏عبدالله
سعد بن‏عبدالله اشعرى از جمله راویان و محدثانى بود که با همت و تلاش آثار و کتب فراوانى به یادگار گذاشت. با این حال تنها کتابى که از سعد بن‏عبدالله به دست آمد و چاپ و منتشر شد «فرق‏الشیعه‏» است و از بقیه کتابهاى او اطلاعى در دست نیست و تنها اسامى تالیفاتش ضبط شده است: کتابهاى او عبارتند از:
کتاب الرحمة، ضیاء در رد محمدیه و جعفریه، رد بر غلات، فضل دعاء و ذکر، متعه، قیام اللیل، فضل عرب، امانت، فضل النبى، استطاعت، نوادر، منتخبات، المقالات و الفرق (که البته نام دیگر آن فرق الشیعه است)، مناقب شیعه، طبقات الشیعه، بصائر الدرجات، فضل قم و کوفه و فضل ابى‏طالب و عبدالمطلب و ابى النبى.
کتاب گرانقدر المقالات و الفرق معتبرترین کتاب در ملل و نحل یعنى عقاید و مذاهب است و در آن از فرقه‏هایى که در میان شیعه بوجود آمد، سخن گفته شده است.
او در نزد امام عسکرى(ع) داراى مقام خاصى بود و وکیل آن حضرت در قم بود و پس از آن حضرت از جمله وکلاى ولى‏عصر(عج) به شمار مى‏رفت. احمد توقیعاتى نیز از سوى حضرت به همراه داشت.
سعد بن‏عبدالله با توجه به کتاب فرق الشیعه نوبختى به نگارش کتاب «فرق‏الشیعه‏» یا «المقالات و الفرق‏» دست زده است و ارزش این کتاب در این است که هر جاى کتاب نوبختى داراى نقص و کمبودى است، سعد که محدثى پرتوان است، آن را تکمیل نموده است.
کتاب «المقالات و الفرق‏» سعد بن‏عبدالله، همان کتابى است که شیخ اجل ابوالعباس نجاشى از آن به عنوان «فرق‏الشیعه‏» یاد کرده و شیخ طوسى در فهرست‏به عنوان مقالات امامیه آن را نام برده است.
این کتاب با تصحیح و مقدمه و ملحقات دکتر محمدجواد مشکور منتشر شده و در دسترس علاقه‏مندان قرار گرفته است.
کتاب بصائر الدرجات
گویا سعد کتاب بصائر الدرجات را به پیرورى از بصائر الدرجات، نوشته محمد بن‏حسن صفار قمى معاصر خود تالیف کرد و موضوع آن هم فضائل و مناقب ائمه‏اطهار علیهم السلام، است. اصل کتاب در دسترس نیست و آنچه که اکنون موجود است، مختصرى از آن است که توسط شیخ حسن بن‏سلیمان حلى شاگرد شهید اول انتخاب شده است. ذکر این نکته ضرورى است که بصائر الدرجات مذکور غیر از آن کتابى است که مرحوم علامه مجلسى در بحار از آن نقل مى‏کند; زیرا منظور از آن کتاب که علامه با رمز (یر) نشان مى‏دهد بصائر الدرجات تالیف محمد بن‏حسن صفار قمى است.
خاموشى خورشید
در تاریخ وفات آن ستاره درخشان بین تاریخ‏نگاران اختلافاتى روى داده‏است.
مرحوم نجاشى سال وفاتش را 301 ه . ق مى‏داند، حسن بن‏داود حلى از سال 300 ه .ق و علامه آقابزرگ تهرانى هم از سال 300 نام مى‏برند، علامه تهرانى مى‏نویسد: سال 301 و299 هم گفته شده است، ولى بنا بر نظر رجال‏شناسان بهتر آن است که سال وفات و غروب آن خورشید تابان را حدود سال 300 بیان کنم همان طور که نظر محدث قمى نیز همین است.
محل دقیق دفن سعد نیز مشخص نیست و از مضجع شریف آن بزرگ‏مرد روایت اثرى باقى نمانده است.
در هر صورت سعد از ستارگان درخشان قم است گرچه در شهرى دیگر افول کرده باشد.
گلچینى از روایات
استاد رجالى و فقیه گرانمایه آیت‏الله خوئى تعداد روایاتى را که سعد در اسناد آنها قرار گرفته است‏بالغ بر 1142 مورد مى‏داند. که در این میان‏19 مورد در کافى و459 مورد در تهذیب و263 مورد در استبصار و6 مورد در کتاب «من لا یحضره الفقیه‏» سعد در میان سلسله روایت قرار گرفته است و بقیه موارد در کتابهاى دیگر نامى از او ذکر شده است. او توفیق این را یافته تا در ابواب مختلف فقه و تفسیر و ادعیه ناقل کلمات و اهل بیت‏باشد که برخى از آن روایت چنین است:
حال تنها کتابى که از سعد بن‏عبدالله به دست آمد و چاپ و منتشر شد «فرق‏الشیعه‏» است و از بقیه کتابهاى او اطلاعى در دست نیست.
تاویل «کهیعص‏»
روزى سعد خدمت‏حضرت ولى‏عصر(عج) رسید و از تاویل آیه «کهیعص‏» پرسید. حضرت فرمود: «این حروف از اخبار غیبى است که خداوند متعال زکریا را از آن آگاه ساخت و بعد از آن بر پیامبر اسلام نازل فرمود. ولى هنگامى که زکریا این کلمات را به کار مى‏برد، غم و اندوه قلب او را فرا مى‏گرفت. از خداوند متعال علت را پرسید، خداوند فرمود: (ک) اسم کربلا است. (هاء) هلاکت عترت حسین است. (یاء) اشاره به یزید دارد و او شخصى است که بر حسین ظلم‏ها روا مى‏دارد، (عین) اشاره به عطش عترت حسین دارد و (صاد) از صبر و استقامت او خبر مى‏دهد. زمانى که زکریا این را شنید سه روز مکان سجده‏اش را ترک نگفت و از آن پس نیز دائما در حال گریه و زارى بود ...»
ابلیس از ملائکه نیست
سعد بن‏عبدالله با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل مى‏کند که; از حضرت پرسیدم; آیا ابلیس از ملائکه بود و یا از جنیان؟
فرمود: ملائکه گمان مى‏کردند که شیطان از آنهاست، ولى خداوند مى‏دانست که او از آنان نیست و زمانى که امر به سجود شدند، همه دانستند که ابلیس از ملائکه نبود چرا که امر مولایش را اطاعت نکرد.
نماز با تفکر
مرحوم صدوق به سند صحیح به نقل از زید بن‏على مى‏گوید که:
رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: دو رکعت نماز که همراه با تفکر و تدبر باشد از شب زنده‏دارى بدون تفکر و اندیشه بهتر است.
عبدالله از امام صادق(ع) نقل مى‏کند که حضرت فرمودند: در باقیمانده غذاى مؤمن شفاى هفتاد مرض است.
انسان برتر است اگر ...
سعد بن‏عبدالله از احمد بن‏محمد بن‏عیسى و او از على بن‏حکم از عبدالله بن‏سنان نقل مى‏کند که; عبدالله مى‏گوید از امام صادق(ع) سؤال کردم مولاى من آیا ملائکه برتر هستند یا بنى‏آدم؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین(ع) فرمود: خداوند متعال در ملائکه عقل را قرار داد، بدون قدرت شهوت، در بهائم شهوت را قرار داد، بدون قدرت تعقل و در وجود آدم هر دو را قرار داد. پس کسى که عقلش بر شهوتش غلبه کند از ملائکه برتر است و کسى که شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوان‏ها بدتر است.
فاخلع نعلیک
سعد بن‏عبدالله مى‏گوید از حضرت ولى عصر(عج) در مورد تاویل این آیه شریفه «فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوى‏» سؤال کردم حضرت در جواب‏ءفرمود: حضرت موسى در وادى مقدس خطاب به حضرت حق گفت: خدایا من خودم را براى شما خالص کرده‏ام و قلبم را از غیر تو شسته‏ام [و حال آنکه حضرت موسى نسبت‏به اهلش نیز علاقه‏اى داشت] پس خداوند متعال فرمود: اخلع نعلیک یعنى حب اهل و خانواده‏ات را از قلبت‏خارج کن، اگر محبت تو نسبت‏به من خالص است.

تبلیغات