آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن


با توجه به شبهاتی که اخیرا در مطبوعات دگر اندیش و رسانه های گروهی بیگانگان علیه مسائل اسلامی مطرح شده مبنی بر این که حکومت اسلامی از قلانیت برخوردار نیست، بفرمایید اساسا ماهیت عقلانیت اسلامی چیست و چه ویژگی هایی دارد؟
برخی عناوین، بیگانه نیستند، بلکه مطابق با طبیعت انسانی و حتی اسلام ناب هستند; مانند «آزادی » که گاهی گفته می شود از غرب آمده، در حالی که آزادی نه از غرب آمده و نه از شرق، خدای سبحان انسان را آزاد آفریده است. از آزادی به «فصل اخیر انسان » تعبیر می شود، اگر آن را از انسان سلب کنیم انسانیت را از او سلب کرده ایم. اصولا چون اسلام انسان را آزاد می داند، بر اساس خلقت، او را مخاطب ساخته و مکلف قرار داده است. امتیاز انسان به این است که موجودی مختار بوده و از این رو، قرآن او را مسؤول شناخته است. او باید جوابگوی عمل خود باشد. تمام دستورات اسلام و تعالیم اهل بیت (ع) به انسان بر همین اساس است که او در انتخاب سرنوشت خود و حتی دینش آزاد است. خداوند راه را نشان داده و انتخاب را به او واگذار کرده است.
بنابراین، ما به بعضی از مسائل بی توجهی می کنیم و مثلا، برخی از مفاهیم عالی انسانی را به دیگران نسبت می دهیم. درباره عقلانیت هم موضوع به همین صورت است. آن که بیش از همه، انسان را به تعقل دعوت کرده، اسلام است; دینی که از سوی خدای سبحان برای هدایت انسان آمده. همه پیامبران (ع) با مردم با عقل و منطق برخورد کرده اند و هیچ پیامبری مردم را مجبور به پذیرش دین خود نکرده و همه شان مخالف استبداد بوده اند. قرآن هم برای انسانهایی ارزش قایل شده که عاقل هستند، و گر نه صرف مکلف بودن کافی نیست. اما علاوه بر این، انسان هایی که عقلشان را به کار می گیرند - اولوالالباب هستند - ارزشمندند; کسانی که اهل تفکرند و از آیات الهی به توحید پروردگار پی می برند. اینان مخاطب قرآن هستند و می توانند به قرب ربوبی راه بیابند.
اگر عقلانیت را جزو دین دانستیم، آیا توسعه عقلانیت به معنای بسط شریعت اسلامی و تحکیم مبانی ولایت فقیه است؟
توجه به عقلانیت از پایه های هدایت پیامبران (ع) است و در پذیرش دین و مبانی آن مؤثر می باشد. اساسی ترین کار پیامبران (ع) همین است که «دفائن العقول » را تقویت کنند; استعدادهای عقلانی را به ظهور برسانند. در قرآن هم، استدلال های برهانی متعددی وجود دارد که مختص اهل تعقل است. در مقابل، مکرر کفار را به دلیل آن که کورکورانه از گذشتگان خود تقلید کرده اند توبیخ می کنند. بنابراین، عقلانیت از ویژگی های انسانی است، اسلام هم مخاطبش انسان عاقل است. پس می توان گفت عقلانیت را اسلام نیاورده، بلکه خداوند انسان را عاقل آفریده و بر اساس همین امتیاز، او را مخاطب ساخته است. بنابراین، بخش مهم هدف پیامبران (ع) این است که انسان ها را متفکر و متعقل بار بیاورند، صرف نظر از پایه های فطری انسان که متمایل به تعقل است.
البته در اسلام، یک سلسله احکام نیز وجود دارد که تعبدی است. اما معنای آن این نیست که قبول این احکام مبتنی بر عقلانیت نیست، بلکه چون عالم محدود نیست، خالق عالم، قدرت و حکمت او هم محدودیت ندارد، انسان می تواند تا بی نهایت پیش برود، ولی هر قدر پیش برود، باز هم محدود است.
از این رو، به اسرار عالم و حکمت الهی چنان که می خواهد، نمی تواند پی ببرد. در برخی موارد، اسرار احکام را نمی داند، اما مقدماتش را از طریق برهان و استدلال می پذیرد; مثلا، خدا، وجود او، توحید، اسماء الحسنای الهی، عدالت خدا، علم او، نبوت، عصمت پیامبران (ع) و کمال قرآن را قدم به قدم با تعقل می پذیرد، اما به احکام که می رسد، با آن که می داند برای او مفیدند و به مصلحت، ولی در برخی موارد، حکمت آنها را نمی داند. اما آن جا هم که نمی داند، باید قبول کند، ولی این گونه نیست که پذیرش آنها بدون مقدمات عقلانی باشد.
در باب ولایت فقیه هم به همین صورت است. اصولا ولایت فقیه از اسلام جدا نیست. اسلام دینی است که حکومت دارد و اصلا بدون قدرت سیاسی، امکان پیاده کردن احکام وجود ندارد. بخش عمده دین الهی درباره مسائل اجتماعی و سیاسی و برقراری عدالت در جامعه و نفی تبعیض و ستم است. انجام این کارها بدون قدرت سیاسی امکان پذیر نیست. بنابراین، همه انبیا (ع) پیوسته در صدد بودند تا با برقراری حکومت بتوانند دین الهی را در همه زمینه ها پیاده کنند. از جمله مسائل مهم دین اسلام هم حکومت است. حتی اکنون که در زمان غیبت به سر می بریم، به حکومت دینی احتیاج داریم. در راس این حکومت، باید فردی عادل و اسلام شناس قرار داشته باشد. مسلمانان با رای و نظر خود، مطابق با اسلام به چنین شخصی رای می دهند و بر کار او نظارت می کنند.
بنابراین، ولایت فقیه جدای از اسلام نیست. در اسلام، ریاست هدف نیست، وسیله است. در این نوع حکومت، یکی از مسائل مهمی که ولی فقیه باید به آن توجه داشته باشد تربیت عقلانی انسان هاست. بنابراین، چگونه می توان ادعا کرد که ولایت فقیه در مسیر تقویت عقلانیت انسان ها نیست؟ !
با توجه به این که پیامبران الهی (ع) در هر زمانی، مطابق مخاطب خود و به روز سخن می گفتند و دولت اسلامی نیز باید بتواند در جهان کنونی مطالب خود را مطابق روز عرضه کند، آیا بسط عقلانیت در دولت اسلامی به معنای توسعه عقلانیت غربی است؟
اسلام دینی است که برای هدایت همه انسان هاست، نه برای زمان و اقوام خاص، و این وظیفه ماست که پیام آن را به دنیا برسانیم. حکومت اسلامی باید در این زمینه فعال باشد; چون اصلا وسیله ای است برای رساندن معارف اهل بیت و قرآن به جهانیان بر اساس تعقل و احترام و عطوفت اسلامی. اگر حکومت اسلامی بخواهد در جهان مطرح شود و پیام خود را برساند، باید با همه بر اساس عطوفت انسانی - اخلاقی و احترام متقابل برخورد کند و بر اساس منطق سخن بگوید. همه را با دید دشمن نگریستن خلاف مبانی اسلامی است. مساله عقل و منطق هم که شرقی و غربی ندارد، از ویژگی های انسانی است. هر کس می خواهد حرف خود را به دیگران برساند، باید از عقل و منطق بهره بگیرد. البته این معلوم است که هر کس از سطح علمی و فرهنگی خاصی برخوردار است و زمینه های خاصی دارد. بنابراین، در نشر اسلام، بحثی نیست; وظیفه ماست که اسلام را آن گونه که هست، با منطق و عطوفت اسلامی به دنیا برسانیم. اما باید توجه کنیم که اسلام دین خشونت و زور نیست، دین اکراه نیست; در هر جامعه ای اسلام حاکم باشد قسط پیاده می شود و حکومت به وسیله ای تبدیل می گردد برای تربیت انسان ها.

تبلیغات