آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

در آغاز و پیش از تبیین دیدگاه‏هاى حضرت امام قدس‏سره درباره احکام و دستورات سیاسى و اجتماعى اسلام به بررسى عوامل و سیر تطور دیدگاه «جدایى دین از سیاست‏» مى‏پردازیم.
عوامل بروز دیدگاه جدایى دین از سیاست
این دیدگاه در عربى علمانیت و در غرب سکولاریسم‏نام گرفته است و نتیجه درگیرى و تنازع فرهنگى اروپا با کلیسا و مسیحیت و دستاورد فکرى است که پس از نهضت فکرى در اروپا ایجاد شده است.
به اعتقاد مورخان این دیدگاه از سال 476 میلادى شروع شده و خواستگاه آن غرب است و داراى شاخصه‏هاى زیر است:
1) جدایى دین از دولت;
2) طرد قوم‏گرایى و طایفه‏گرى سیاسى;
3) آزادى دین از سیطره دولت و دولت از سیطره دین و... طرد هر نوع مظهر تقدس.
مرحوم شهید مطهرى در کتاب ارزشمند علل گرایش به مادیگرى، عوامل ایجاد آن را از نظر کلامى و سیاسى چنین برشمرده‏اند:
الف) کلیسا به دلیل مفاهیم نارسایى که در الهیات عرضه داشت و علاوه بر آن رفتار غیر انسانى‏اش با توده مردم به‏ویژه طبقه دانشمندان و آزاد فکران، از علل عمده گرایش به مادیگرى است.
در قرون وسطى که مساله خدا به دست کشیش‏ها افتاد، آنان مفاهیم کودکانه و نارسایى درباره خدا به‏وجود آوردند که با حقیقت وفق نمى‏داد و افراد باهوش و روشنفکر را نه تنها قانع نمى‏کرد، بلکه متنفر مى‏ساخت و بر ضد مکتب الهى بر مى‏انگیخت.
ب) کلیسا علاوه بر عقاید خاص مذهبى، یک سلسله اصول علمى که داراى ریشه‏هاى فلسفى یونانى و غیر یونانى بود، در ردیف اصول عقاید مذهب مسیح قرار داد و مخالفت‏با آن علوم را جایز نمى‏شمرد که باعث جدایى و تنفر دانشمندان با مکتب آنان شد.
ج) مبارزه سخت و بى‏امان براى حفظ عقاید سخیف روحانیان کلیسا و کشتار وسیع مردم و دانشمندان مخالف، نیز باعث مبارزه با دین و مذهب شد.این مبارزه گرچه در غرب با موفقیت همراه شد، ولى در شرق با توجه به گستره خاص اسلام و مفاهیم ارزشى و پر محتواى آن توفیق چندانى به دست نیاورد.
استعمار، مروج جدایى دین از سیاست
در کشورهاى اسلامى، دین در همه شؤون زندگى مردم نفوذ دارد. هر فردى طبق دستور اسلام خود را در سرنوشت جامعه مسؤول مى‏داند، این احساس مسؤولیت عمومى مانع مهمى براى مداخلات بیگانگان و نقشه‏هاى استعمارى است. از این رو استعمارگران در صدد برآمدند دین را محدود کنند و زمزمه انفکاک سیاست از دیانت را سردادند و در جوامع اسلامى این فکر را پدید آورند که سیاست‏یعنى شیطنت، دغل کارى و حقه‏بازى و چنین کارى براى یک مسلمان، شایسته و سزاوار نیست، همچنین القا مى‏کردند که اسلام براى تلطیف روح جامعه و اصلاح امور اعتقادى و عبادى و روحى مردم آمده است و کارى به اعمال روزمره آنان ندارد.
القاى این طرز تفکر باعث‏شد تا اسلام به یک سلسله امور اعتقادى و عبادى و اخلاقى منحصر شده و همه ابواب جهاد و قضا و شهادت و امر به معروف و نهى از منکر از زندگى مردم کنار گذاشته شود. این نقشه آنچنان ماهرانه اجرا شد که عدم مداخله در امور اجتماعى و سیاسى نوعى قداست و دخالت در آن بزرگترین عیوب شمرده شد.
متاسفانه این تفکر در میان مسلمین طرفداران بسیارى یافت و مشهور است که نخستین بار اندیشه علمانیت در دنیاى اهل سنت توسط على عبدالرزاق بیان شد، او معتقد بود:
1) دین و سیاست جدا و مستقل از یکدیگرند;
2) پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فقط مبعوث به رسالت و ابلاغ وحى و دین بود، نه منصوب به سیاست و حکومت;
3) هیچ یک از منابع اسلامى دلالت روشنى بر خلافت ندارد;
4) سیاست و حکومت چون امرى بشرى است نیازمند علوم بشرى است.
نفوذ و رواج دیدگاه پرهیز از سیاست در بین دینداران
متاسفانه با رواج تفکر ناصحیح در ناپسند شمردن سیاست، کم‏کم گروهى از دینداران از بستر امور اجتماعى و سیاسى فاصله گرفتند و حضور در این صحنه را ناروا شمردند.
حضرت امام قدس‏سره در این‏باره خطاب به روحانیت فرمودند:
وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد... به زعم بعضى افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سر و پاى وجودش ببارد والا عالم سیاسى و روحانى کاردان، کاسه‏اى زیر نیم‏کاسه داشت و این از مسایل رایج‏حوزه‏ها بود که هر کس کج راه مى‏رفت، متدین‏تر بود، یاد گرفتن زبان خارجى کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار مى‏رفت.
از نشانه‏هاى دیگر رواج تفکر دورى از سیاست و اجتماع آن است که در دو قرن اخیر در تدوین و تنظیم رساله‏ها و احکام فقهى مسایل مربوط به سیاست دینى و حکومت‏حذف شد. شهید مطهرى در کتاب ارزشمند پیرامون انقلاب اسلامى مى‏فرماید:
در اوایلى که جلسات انجمن اسلامى مهندسین تشکیل شده بود، در آن‏جا بحثى داشتم راجع به امر به معروف و نهى از منکر. به این مناسبت در تاریخچه این بحث مطالعه‏اى کردم و در دنبال این مطالعه به نکته شگفت‏انگیزى برخورد کردم که اسباب تعجبم شد. مساله این بود که متوجه شدم در دویست‏سال اخیر مسایل مربوط به امر به معروف و نهى از منکر از رساله‏هاى ما برداشته شده است. در صورتى‏که قبلا در کنار مسایل مربوط به نماز و روزه و خمس قرار داشت و گویا خود به خود در اذهان، این یک بحث زاید تلقى شده بود.
براین ویلسون در مقاله «سکولاریزاسیون‏» عکس‏العمل کشورها و ادیان مختلف را در برابر پدیده جدا انگارى دین و دنیا بررسى کرده و مى‏نویسد:
بعضى از کشورهاى مسلمان مانند مصر و ترکیه در جهت آن پیش رفته‏اند، ولى در برخى از آن‏ها همچون ایران احیاى نهضت‏هاى اصول‏گرایانه از فشارهاى سختى که با این فرایند همراه است و نیز میزان بسیج‏پذیرى علایق و گرایش‏هاى دینى دست کم در بخش‏هاى پیچیده‏تر جامعه بر ضد تجدد حکایت دارد.
برخورد غیر عقلانى و ناصحیح کلیسا و اهداف استعمارى دشمنان دین و بشریت‏باعث‏شد در غرب به طورکلى مذهب و حکومت دو مساله جدا از یکدیگر شوند و مرکز حکومت و مذهب از هم جدا گردند. اما در میان جوامع شرقى و کشورهاى اسلامى تز جدایى دین از سیاست‏به رغم توفیقات کمى که به دست آورد، هرگز فراگیر نشد. در کنار آن نهضت امام خمینى قدس‏سره این تفکر را با شکست روبرو کرد. انقلاب اسلامى به مردم جهان و دینداران فهمانید که اسلام هم دنیا دارد و هم آخرت، هم متکفل دنیاى انسان‏ها و هم آخرت آنها است. جمع دنیا و آخرت سیاست است و سیاست‏یعنى اداره یک مجموعه با تدبیر و فراست. سیاست‏به معناى مکر و حیله نیست. به فرمایش امیر بیان حضرت على علیه السلام آنچه آن‏ها دارند مکر و حیله و فجور است، نه سیاست. امام قدس‏سره در این‏باره مى‏فرمایند:
اسلام براى شما و براى همه بشر و همه توده‏هاى عالم تحفه آورده است. تحفه همگانى و براى همه. در راس برنامه‏هاى اسلامى هدایت است که شما را هدایت کند به راهى که هم دنیاى شما تعمیر بشود و معمور باشد و هم آخرت شما.
دلایل حضور دین در سیاست از منظر امام خمینى قدس‏سره
امام خمینى قدس‏سره با درایت و روشن‏بینى ویژه‏اى که از برکت تقوا و عرفان و احکام نورانى اسلام کسب کرده بودند، به خوبى اسلام را مى‏شناختند و دریافته بودند که دین اسلام تمام شؤون زندگى بشر را در برگرفته است. قوانین همه جانبه اسلام گواه روشنى بر حضور دین در اجتماع و اداره جامعه بشرى است. امام قدس‏سره در این باره مى‏فرماید:
احکام شرع حاوى قوانین و مقررات متنوعى است که یک نظام اجتماعى را مى‏سازد... در این نظام حقوقى هر چه بشر نیاز دارد فراهم آمده است... از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهرى... و امور خصوصى و زندگى زناشویى گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح.
ایشان همچنین با اشاره به سیره نبوى مى‏فرمایند:
رسول اکرم صلى الله علیه و آله در راس تشکیلات اجرایى و ادارى جامعه مسلمانان قرار داشت علاوه بر ابلاغ وحى و بیان و تفسیر عقاید به اجراى احکام و برقرارى نظامات اسلام همت گماشته بود.
حضرت امام خمینى قدس‏سره با اشاره به لزوم ایجاد نظام اجرایى براى انجام قوانین عمومى و با توجه به عمومیت قوانین اسلام مى‏فرمایند:
اصولا قانون و نظامات اجتماعى مجرى لازم دارد. در همه کشورهاى عالم همیشه این‏طور بوده است که قانون‏گذارى به تنهایى فایده ندارد... پس از تشریع قانون بایستى قوه مجریه به وجود آید... .
امام قدس‏سره با تاکید بر این نکته مهم که اگر قوانین اجرا نشود کاملا بى‏فایده خواهد بود، بر ضرورت تشکیل حکومت و دخالت دین در امور اصرار ورزیده و مى‏فرمایند:
هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامى ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجراى احکام اسلام شده است و جامعیت احکام و جاودانگى دین مبین اسلام را انکار کرده است.
امام راحل قدس‏سره با تکیه بر دو عنصر «جامعیت‏» و «کاملیت‏» دین اسلام و قوانین شامل آن که تمامى شؤون فردى و اجتماعى انسان را دربر مى‏گیرد و در بردارنده قوانین و چارچوب‏ها و نظامات اجتماعى و سیاسى و اقتصادى است‏بر حضور دین در صحنه اجتماع و اجراى آن توسط حاکمان و زمامداران با کفایت تاکید نموده و مى‏فرمایند:
اسلام مثل مذاهب دیگر یعنى مذاهبى که حالا ظاهرش به ما رسیده است نیست. [این دین] همه چیزهاى انسان را مى‏سازد. هم‏انسان را از حیث عقل مى‏سازد، هم انسان را از حیث اخلاق و تهذیب اخلاق مى‏سازد، هم انسان را از حیث ظاهر و آداب ظاهرى مى‏سازد، هم در امورى که انسان به آن احتیاج دارد. مثل [دیگر] حکومت‏ها نیست که فقط در امور اجتماعى‏شان و سیاسى‏شان دخالت داشته باشند اما کارى به این نداشته باشند که خودش توى خانه چه مى‏کند... عالم همه تحت نظرش است.
مکتب اسلام و قوانین آن محدود و محکوم به زمان و مکان خاصى نیست‏بلکه دینى جهانى و جاودانى براى همه نسل‏ها و در همه عصرها است و هرگز قوانین آن تعطیل‏پذیر نیست. اجراى حدود نیز به حاکم و حکومت نیاز دارد. حضرت امام قدس‏سره در این‏باره مى‏فرماید:
مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظام‏هاى حاکم در جامعه بوده است و خود داراى سیستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى است که براى تمامى ابعاد و شؤون زندگى فردى و اجتماعى قوانین خاص دارد.
بنیانگذار جمهورى اسلامى با اشاره به جهانى بودن اسلام و مبانى سلیم سیاسى آن که راه هدایت همه ملت‏ها و کشورها است مى‏فرمایند:
اسلام در بعد سیاسى، کشورها را در همه زمینه‏ها بدون تشبث‏به دروغ و خدعه و توطئه فریبنده به اداره و مشیت‏حکومت‏سالم هدایت مى‏کند و روابط با کشورهاى دیگر را که به زیست مسالمت‏آمیز و خارج از ظلم و ستمکارى متعهد هستند، محکم و برادرانه مى‏کند... .
و نیز مى‏فرمایند:
اسلام[مربوط به] طایفه خاصى نیست. اسلام براى بشر آمده است نه براى مسلمین و نه براى ایران. انبیاء مبعوثند بر انسان‏ها... .
حضرت امام قدس‏سره با اشاره به این نکته ظریف که تمام احکام و دستورات اسلام داراى روح و معناى اجتماعى و سیاسى است مى‏فرمایند:
مى‏شود گفت که بى‏استثنا دعوت‏هاى خدا حتى در آن چیزهایى که وظایف شخصى افراد است، روابط شخصى افراد ست‏بین خود و خدا، از معناى اجتماعى و سیاسى برخوردار بوده است.
و باز در همین‏باره مى‏فرمایند:
اسلام احکام اخلاقیش هم سیاسى است، همین حکمى که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند. این یک حکم اخلاقى است، یک حکم اجتماعى است، یک حکم سیاسى است.
امام راحل قدس‏سره با تاکید بر توجه اسلام به امور مردم و جوامع آنان، به دستورات دینى که بر مسایل اجتماعى مسلمانان اهتمام دارد اشاره کرده و مى‏فرمایند:
اسلام دین سیاست است. دینى است که در احکام آن، در مواقف آن سیاست‏به وضوح دیده مى‏شود. در هر روز اجتماعات تمام مساجد کشورهاى اسلامى از شهرستان‏ها گرفته تا... روزى چند مرتبه اجتماع... احتیاجات منطقه و جهات سیاسى و اجتماعى، جهات اقتصادى طرح بشود تا مردم مطلع بشوند... .
نماز جماعت و مواقف حج و عزادارى عاشوراى امام حسین علیه السلام و... همه‏اش سیاست است. و بى‏توجهى به این نکته مهم باعث انحطاط جوامع مسلمان شده است، ایشان در این‏باره مى‏فرماید:
بزرگترین درد جوامع اسلامى این است که هنوز فلسفه واقعى بسیارى از احکام الهى را درک نکرده‏اند و حج‏با آن همه راز و عظمتى که دارد هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت‏بى‏حاصل و بى‏ثمر باقى مانده است.
یکى از وظایف بزرگ مسلمانان پى‏بردن به این واقعیت است که حج چیست؟ و چرا... .
در جاى دیگر با اصرار بر اهمیت‏سیاست در دین مى‏فرمایند:
دیانت اسلام یک دیانت عبادى تنها نیست... همین‏طور که یک مذهب و دیانت‏سیاسى تنها نیست، عبادى است و سیاسى، سیاستش در عبادت مدغم است و عبادتش در سیاست مدغم است، یعنى همان جنبه عبادى یک جنبه سیاسى دارد.
از دلایل دیگر دخالت دین در امور اجتماعى و سیاسى; ضرورت اجراى احکام و قوانین است. امام راحل قدس‏سره در این‏باره مى‏فرمایند:
اسلام مکتبى است که برخلاف مکتب‏هاى غیر توحیدى در تمام شؤون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و نظامى دخالت و نظارت دارد. از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادى و معنوى نقش دارد فروگذارى نکرده است.
فراگیرى و شمول احکام دین در تمامى زمینه‏هاى مادى و معنوى و دنیا و آخرت نشانگر حضور و دخالت دین در تمامى شؤون بشریت است امام قدس‏سره دراین‏باره مى‏فرمایند:
اسلام یک چیزى نیست که براى یک طرف قضیه فکر کرده باشد. اسلام در همه اطراف قضایا حکم دارد. تمام قضایاى مربوط به دنیا، مربوط به سیاست، مربوط به اجتماع، مربوط به اقتصاد، تمام قضایاى مربوط به آن طرف قضیه که اهل دنیا از آن بى‏اطلاعند.
احکام و مقررات عبادى، معنوى و الهى و اخلاقیات و حلال و حرام تنها براى گفت‏وگو و بحث علمى نیست مسلما اجراى آن لازم است. ضرورت اجراى آن در همه زمان‏ها نشان دهنده حضور دین در امور اجتماعى است. حضرت امام قدس‏سره مى‏فرمایند:
بدیهى است ضرورت اجراى احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را لازم آورده منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز ادامه دارد... بنابراین چون اجراى احکام پس از رسول خدا صلى الله علیه و آله و تا ابد ضرورت دارد، تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره ضرورت دارد.
آن عزیز از دست رفته در وصیت نامه‏اش به مهم‏ترین مزیت و ویژگى حکومت اسلامى اشاره فرموده و برترى حکومت دینى بر سایر حکومت‏ها را چنین بر مى‏شمارند:
پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومت‏هاى جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعى.

تبلیغات