آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

امام خمینى قدس‏سره و حفظ مصالح نظام
حسن آشورى لنگرودى
طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه‏ها و رادیو و تلویزیون باید براى مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسایلى است که مقدم بر همه چیز است و همه باید تابع آن باشیم.
امام خمینى قدس‏سره
پیش گفتار:
مصلحت نظام از امورى است که امام خمینى قدس‏سره بنیان‏گذار جمهورى اسلامى ایران، هم در دوره تبیین و طراحى تفکر انقلاب و هم در دوره معمارى و پیروزى آن بارها و بارها آن‏را یادکرده و با اهمیت دانسته، بلکه آن را مقدم بر همه چیز معرفى کرده است .
امام راحل قدس‏سره به بیان اهمیت مصلحت نظام اکتفا نکرد بلکه آن را نهادینه کرد وبا ایجاد «مجمع تشخیص مصلحت نظام‏» در جمهورى اسلامى ایران این مهم را تحقق عینى بخشید. اقدام حضرت امام قدس‏سره در جهت نهادینه کردن عنصر مصلحت‏حفظ نظام، تضارب و تعامل اندیشه‏هاى سیاسى -دینى را در پى‏داشت. گروهى به دفاع از آن برخاستند و گروهى به مخالفت; برخى به کارگیرى عنصر مصلحت را به معناى جدایى دین از سیاست و تغییر و تحول محتوایى دین و عدول از آرمان‏هاى آن دانسته‏اند و برخى مایه پیاده شدن آن; برخى این حرکت را تقویت دین وبرخى تضعیف آن پنداشته‏اند. از این رو در این نوشتار به بیان و بررسى جوانب مختلف این موضوع مهم در محورهاى زیر خواهیم پرداخت:
1) مفهوم مصلحت و حفظ نظام;
2) نقش مصلحت در جعل احکام الهى;
3) نقش مصلحت در استنباط احکام شرعى;
4) مصلحت در احکام حکومتى;
5) مجمع تشخیص مصلحت نظام و مصالح مرسله;
6) بیان چند شبهه در باره به کارگیرى عامل مصلحت در حکومت اسلامى و نقد آن.
مفهوم مصلحت و حفظ نظام
مصلحت در لغت
واژه مصلحت در لغت عرب مقابل با مضرت و مفسدت است، همان‏گونه که واژه صلاح مقابل فساد و اصلاح مقابل افساد است.
جوهرى در صحاح اللغة مى‏نویسد:
الصلاح ضد الفساد،
واژه صلاح با واژه فساد مقابل است.
ابن منظور مصرى در لسان العرب مى‏گوید:
الاصلاح نقیض الافساد و المصلحة الصلاح: اصلاح نقیض تباهى و مصلحت‏به معناى شایستگى است.
در المنجد فى اللغة آمده است:
المصلحة: ما یبعث على الصلاح ، ما یتعاطاه الانسان من الاعمال الباعثة على نفعه اونفع قومه;
مصلحت چیزى است که سبب صلاح شود; یعنى: آن کارهایى که مایه نفع براى خود انسان و دودمانش مى‏شود.
در زبان فارسى نیز مصلحت‏به همین معنا است در لغت‏نامه دهخدا آمده است:
مصلحت در مقابل مفسده است و به معناى سازگارى و مناسب و آن‏چه که صلاح و نفع تشخیص شود، صلاح اندیشى و رعایت اقتضاى حال.
در قرآن صلاح گاهى در برابر فساد آمده است، مانند (ولا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها) و گاهى در برابر گناه، مانند (قال خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا).
فخرالدین طریحى که کتاب مجمع‏البحرین خویش را به فهم واژه‏هاى قرآنى و روایى اختصاص داده دراین باره مى‏نویسد:
صلاح با فساد متضاد است. صلح یصلح و صلح یصلح در برابر تباهى است.
مصلحت در عرف فقیهان
فقیهان چون که از عنصر مصلحت و نقش آن در استنباط احکام شرعى بحث مى‏کنند، به ناچار به تعریف واژه «مصلحت‏» مى‏پردازند. لیکن آنان مصلحت را با پسوند شرعى در نظر دارند.
امام ابوحامد محمد غزالى شافعى م 505 ه’- در تعریف مصلحت مى‏نویسد:
المصلحة عبارة فى الاصل فى جلب منفعة او دفع مضرة، مصلحت‏به معناى جلب منفعت و زدودن زیان است.
سپس مى‏افزاید:
مقصود ما از جلب منفعت و دفع ضرر، جلب منفعت و دفع ضرر دنیایى و مقاصد آدمى نیست‏بلکه مقصود حفظ مقاصد شرع است که مهم‏ترین آن پنج چیز است: حفظ دین، حفظ نفس، حفظ نسل، حفظ عقل، و حفظ مال انسان‏ها است. پس هر چیزى که متضمن این اصول پنجگانه باشد، جلب آن مصلحت دارد. و هر چیزى که مانع این امور باشد، دفع آن مصلحت دارد.
فقیه حنبلى ابو ربیع سلیمان بن عبد القوى معروف به طوفى -م 716 ه’- درباره مصلحت‏شرعى مى‏نویسد:
مصلحت عبارت است از سببى که ما را به اهداف شرع برساند; خواه از امور عبادى باشد، یعنى; شارع براى خود قصد کرده باشد و خواه از امور عادى باشد، یعنى براى منفعت و نظام زندگى بشر در نظر گرفته شده باشد.
واژه‏هاى همسو با مصلحت
براى شفاف‏تر شدن معناى «مصلحت‏شرعى‏» مى‏توان از برخى واژگان نزدیک ومربوط کمک گرفت; مانند «حکمت‏» و «حفظ نظام‏» و «حفظ دین‏» و «عنصر زمان و مکان‏» در استنباط احکام شرعى.
حکمت: حکمت‏به معناى «پرهیز براى اصلاح‏» و نیز به معناى علم به حقایق اشیا و آگاهى و... به کار رفته است.
حکمت‏به معناى «پرهیز براى اصلاح‏»، راهکارى براى مصلحت است. بلکه در عرف خاص، حکمت‏شرعى همان صلحت‏شرعى است و به بیان برخى از فقیهان:
الحکمة هى المصلحة المقصودة للشارع من تشریع الحکم، اى: ما قصد الیه الشارع من جلب نفع اودفع ضرر.
حکمت همان مصلحتى است که شارع از تشریع حکم آن را مى‏طلبد ; که آن عبارت است از جلب نفع و یا دفع زیان.
حال اگر «حکمت‏» با مضاف الیه حکم شرعى به کار رود، نوعى علت ناقصه و یا علت معده در تشریع حکم شرعى است.
امام خمینى قدس‏سره دراین باره بیان مى‏دارند.
حکمت چیزى است که سبب جعل حکم مى‏شود; اما حکم دایر مدار آن نیست مثلا حکمت عده نگهداشتن زنان و لزوم این حکم آن است که اختلاط میاه پیش نیاید و در انتساب فرزند به پدر مشکلى پیش نیاید و مردم در احکام ارث و مانند آن با مشکل بر خورد نکنند; در حالى که براى زنان مطلقه‏اى هم که احتمال فرزنددار شدن آنان منتفى است مانند زنان یائسه نگهداشتن عده ضرورت دارد. پس اختلاط میاه حکمت جعل وجوب عده است نه علت (حقیقى و تامه) آن.
با این بیان مى‏توان نتیجه گرفت که حکمت -یا مصلحت‏شرعى ظاهرى- علل واقعى براى جعل احکام شرعى نیست و به بیان امام خمینى قدس‏سره فالاسباب و التعلیلات الشرعیه معرفات للموضوعات او حکم و نکات للجعل.
حفظ نظام
در کنار عنوان «مصلحت نظام‏»، عنوان «حفظ نظام‏» مطرح است. حفظ نظام دو معنادارد و به هر دو معنا از واجبات مهم کفایى و گاهى هم عینى است.
الف) پاسدارى حاکمیت اسلامى و جلوگیرى از رخنه دشمن به «دارالاسلام‏» که از این گاهى به «حفظ وطن اسلامى‏»، «حفظ بیضه اسلامى‏» و «حفظ دارالاسلام‏» تعبیر مى‏کنند. وجوب جهاد در اسلام براى حفظ نظام است.
محقق نایینى مى‏نویسد:
حفظ بیضه اسلام از مهم‏ترین واجبات است.
«حب‏الوطن من الایمان‏» نیز به همین معنا مربوط است .
ب) پاسدارى حاکمیت اسلامى و جلوگیرى از فروپاشى درونى آن و تلاش در جهت پایدارى و برقرارى دولت اسلامى، در برابر از هم گسیختگى و هرج و مرج درونى.
برخى از واجباب کفایى اسلامى مانند مشاغل و حرفه هایى که جامعه اسلامى به آن نیازمند است مربوط به همین معناى دوم است.
امام خمینى قدس‏سره مى‏نویسد:
فلسفه تشکیل حکومت جلوگیرى از هرج ومرج و حفظ نظام است.
حفظ دین
حفظ دین بالاترین مصلحت است. در تعریف مصلحت نیز اشاره‏اى به حفظ دین شده بود. حفظ دین در فرهنگ سیاسى اسلام این است که حاکم اسلامى راهکارهاى معقول و منطقى که در موقعیت‏هاى خاص اجتماعى قابل پیاده شدن باشد، ارایه کند و قوانین و مقررات لازم را وضع نماید تا در پناه آن، اهداف و احکام اسلامى پیاده بشود و به فرموده امام على علیه السلام جامعه اسلامى در جهت اعتلاى کلمة‏الله و نابودى کلمة‏الظالمین گام بردارد.
آن حضرت در اهمیت‏حفظ دین فرمود:
پاسدارى ازدین میوه معرفت و اساس حکمت است.
زمان و مکان
توجه و درک زمان و مکان به فرموده امام راحل قدس‏سره در امر استنباط احکام دین لازم است. حال سخن در این است که زمان و مکان به چه معنا است؟ قطعا مراد خود زمان و مکان نیست. زمان ومکان به معناى ظاهرى و لغوى آن هیچ تاثیرى در حکم شرعى ندارد بلکه مراد اوضاع و احوالى است که در ظرف زمان ومکان خاصى قرار دارد، که در ک این موقعیت، فقیه را در پى بردن به مصالح دین یارى مى‏رساند.
مجتهد براى استنباط احکام شرع باید با اوضاع و احوالى که بستر پیاده شدن احکام است آشنا باشد این آشنایى زمینه ساز درک مصلحت است. بنابراین بین «زمان و مکان‏» و مصلحت، نوعى تلازم و رابطه منطقى برقرار است.
انواع مصلحت:
همان‏گونه که در معناى مصلحت‏بیان شد، مصلحت‏بر محور منفعت و به معناى کار پرفایده و سودمند است. مصلحت و یا فایده از چند جهت تقسیم مى‏شود.
الف) مصلحت ایجابى و مصلحت‏سلبى;
ب) مصلحت فردى و مصلحت اجتماعى;
ج) مصلحت ضرورى، روزمره و رفاهى;
د) مصلحت عرفى، ملى و شرعى;
ه) مصلحت‏شرعى;
مصلحت‏شرعى کارى است که در نظر شرع مصلحت داشته باشد و شامل امورى است که نتیجه‏اش حفظ دین، حفظ جان، حفظ عقل، حفظ نسل و حفظ مال باشد.
مصلحت‏شرعى برچند قسم است:
1) مصلحت‏هاى معتبر: مصالحى که شرع بر اعتبار آن تصریح کرده باشد. مانند: حفظ دین و حفظ نفوس مسلمانان.
2) مصلحت‏هاى ملغى: مصلحت‏هایى که شارع بر بى‏اعتبارى آن تصریح کرده باشد. مانند مصلحت فرضى در ربا، مصلحت فرضى در شراب.
ح) مصلحت‏هاى مسکوت عنها: مصلحت‏هایى که شرع در اعتبار و یا عدم اعتبار آن سکوت کرده است. مانند: عقد بیمه;
قسم سوم مصلحت محل تضارب آراى فقهاى مذاهب پنج‏گانه است و برخى وجود آن را قبول کرده و برخى قبول نکرده‏اند.
و) مصلحت دنیایى و آخرتى;
ز) مصلحت پایدار و ناپایدار.
مصلحت‏هاى پایدار امورى است که خیر ومنفعت آن‏ها ثابت و بادوام باشد مانند: عدل، عدالت که همیشه خوب و داراى مصلحت است و مصلحت‏هاى ناپایدار امورى است که منفعت در آن‏ها مقطعى و موقتى باشد. مانند: احکام حکومتى.
تفاوت مصالح شرعى و غیر شرعى
مصالحى را که در این نوشتار از آن بحث مى‏کنیم، مصالح اسلامى است. مصالح در مکاتب مادى با مصالح اسلامى تفاوت‏هایى دارد که اینک چند تفاوت را بیان مى‏کنیم:
مصالح در دید ناسیونالیسم به یک نقطه جغرافیایى محدود است مصلحت‏هاى ملى وابسته به همان عرف و ملت‏خاص است و توجهى به سود و زیان دیگر ملل ندارد، ولى مصلحت‏هاى شرعى فرا ملیتى است.
مصلحت‏ها در دیدگاه «سکولاریسم‏»، «پوزیتویسم‏»، «یوتى لیتاریسم‏»، و دیگر مکاتب مادى محدود به منفعت‏هاى مادى است. این مکاتب اهتمامشان به خواسته‏ها و تمایلات جسمانى، منحصر است و توجهى به مصالح روان آدمى ندارند.
قلمرو مصلحت در مکاتب مادى به امور دنیایى محدود است، ولى قلمرو مصلحت‏شرعى افزون بر آن به مصلحت‏هاى آخرتى نیز توجه دارد.
در مکتب کاپیتالیسم جهت‏گیرى‏هاى مصلحتى فردى است و مصالح اجتماعى فداى مصالح افراد مى شود. در مکتب سوسیالیزم عکس آن است ولى در مکتب اسلام مصلحت هم فردى است و هم اجتماعى در عین حال در صورت تعارض شدید، مصالح اجتماعى مقدم است.
مصلحت در جعل احکام الهى
امام خمینى قدس‏سره به عنصر مصلحت درفقه توجه ویژه‏اى داشتند ودر این باره فرموده‏اند :
مجتهد باید مصلحت جامعه را تشخیص بدهد.
حال سؤال این است که آیا نقش‏دارى عنصر مصلحت در احکام شرعى از ابتکارات حضرت امام خمینى قدس‏سره است‏یا قبل از ایشان هم مطرح بوده است؟
برخى نوشته‏اند:
پاسخ این است که احکام الله بر پایه مصالح و مفاسد واقعى جعل شده است.
نقش‏دارى عنصر مصلحت در جعل احکام خداوندى جوشیده از متن دین است و آنچه حضرت امام قدس‏سره مطرح فرموده‏اند در واقع بیان چهره شفاف دین است. نه ابداع و ابتکار و دوختن جامه‏اى و پوشاندن آن بر پیکره دین. دلیل این سخن افزون بر حکم استقلالى عقل، آیات قرآن و روایات: معصومان و گفتار اسلام پژوهان است.
آیات زیر دلیلى بر لحاظ مصلحت در جعل احکام است:
(یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما).
(ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى).
از این‏گونه آیات فهمیده مى‏شود که امر خداوندى متعلق به خوبى‏ها و نهى متعلق به بدى‏ها است. آن‏چه مصلحت دارد حلال و یا واجب است و آن چه مفسدت دارد حرام است.
روایات‏هاى متعددى نیز به مصلحت و مفسده در جعل احکام اشاره کرده‏اند که نمونه‏هایى در زیر مى‏آید:
از امام ابى جعفر محمد باقر علیه السلام پرسیده شد:
خداوند چرا مردار، خون، گوشت‏خوک و شراب را حرام کرده است؟ حضرت در پاسخ فرمودند:
ان الله تبارک و تعالى لم یحرم ذلک على عباده و احل لهم ما سوى ذلک من رغبة فیها احل لهم و لا زهدا فیما حرم علیهم و لکنه عز و جل خلق الخلق و علم ما تقوم به ابدانهم و ما یصلحها فاحله لهم و اباحه و علم ما یضرهم فنهاهم و حرمه علیهم ثم احله للمضطر فى الوقت الذى لا یقوم بدنه الا به.
شخصى به امام هشتم علیه السلام نامه‏اى نوشت و در آن بر تعبدى بودن احکام تاکید کرد.
حضرت در پاسخ نوشت:
جائنى کتابک تذکر ان بعض اهل القبلة یزعم ان الله تبارک و تعالى لم یحل شیئا و لم یحرمه لعلة اکثر من‏التعبد لعباده بذلک قد ضل من قال ذلک ضلالا بعیدا و خسر خسرانا مبینا لانه لوکان کذلک لکان جایزا ان یستعبد هم بتحلیل ماحرم و تحریم ما احل حتى یستعبدهم بترک‏الصلاة والصیام و اعمال البر کلها اذ العلة فى التحلیل و التحریم التعبد لاغیره‏اعلم رحمک‏الله ان الله تبارک و تعالى لم یبح اکلا و لا شربا الاما فیه المنفعة و الصلاح و لم یحرم الا ما فیه الضرر و التلف و الفساد.
فقها درباره فلسفه احکام کتاب‏هاى زیادى نوشته و مطالبى را بیان داشته‏اند. شیخ صدوق کتاب علل الشرایع را نوشته است. سید مرتضى نیز مى‏نویسد: در هر وجوبى مصلحتى است.
خواجه نصیر الدین طوسى مى‏گوید:
احکام برپایه مصالح و مفاسد است. تکلیف چون مشتمل بر مصلحت است، عقل آن را مى‏پذیرد و حسن است.
ابن قیم جوزى در این باره مى‏آورد:
مبنا و اساس احکام شرعى، مصالح بندگان در قلمرو دین و دنیا است و براى همین است که شرع، عدل و رحمت و مصلحت افراد مطابق حکمت قلمداد مى‏شود. به همین جهت هر موضوعى که از عدل تهى شود و شکل جور به خود گیرد و یا این که مایه رحمت نباشد و به ضد آن بدل شود و یا این‏که تبدیل به مفسده شده و از مصلحت در آن خبرى نباشد، و حکمت‏خود را از دست داده به صورت کار عبثى درآید، چنین عملى دیگر جزء شریعت نیست.
با توجه به آیات و روایات و گفتار دین پژوهان روشن مى‏شود که عنصر مصلحت در متن شریعت است. همه پیشوایان شیعه و بسیارى از پیشوایان اهل سنت و جماعت نقش عنصر مصلحت در احکام شرع را گوشزد کرده‏اند.
مصلحت در تمامى ابواب فقه مانند خون در رگ‏ها جریان دارد. یکى از شرایط صحت عقود و معاملات، عقلانى بودن و منفعت داشتن آن‏ها است. بسیارى از قواعد فقهى مانند قاعده «لاضرر»، «لاحرج‏» و امثال این‏ها بر مدار مصلحت است.
مصلحت در استنباط احکام
حال که دانستیم مصلحت‏ها و مفسدت‏ها علل احکامند، آیا مجتهد مى‏تواند در استنباط احکام الهى، عنصر مصلحت را در کنار دیگر دلیل‏هاى اجتهادى قرار بدهد و حکم الهى را استنباط و استخراج کند؟ به عبارت دیگر: آیا در مقام اثبات هم مى‏توان به مصلحت تمسک کرد؟ پاسخ به سؤال را در عنوان ذیل پى‏مى‏گیریم. براى روشن شدن مطلب منابع استنباط را مورد توجه قرار مى‏دهیم.
منابع استنباط در مکتب اهل سنت
عالمان مکتب اهل سنت و جماعت‏براى اجتهاد و استنباط احکام الهى دلایل و منابع متعددى را بیان کرده‏اند. با نادیده گرفتن اختلافاتى که در بین مذاهب اهل سنت وجود دارد، مى‏توان امور زیر را به عنوان منابع اجتهاد ذکر کرد:
«قرآن‏»،«سنت‏»، «اجماع‏»، «عقل‏»، «قیاس‏»، «استحسان‏»، «مصالح مرسله‏»، «استصلاح‏»، «استصحاب‏»، «برائت‏»، «عرف و عادت‏»، «فتح ذرایع‏»، «سدذرایع‏»، «سیره عملى اهل مدینه‏»، «شریعت‏سلف‏»، «مذهب صحابى‏»، و... .
منابع استنباط در مکتب اهل‏بیت:
پیروان مکتب اهل بیت: به دلیل استفاده از محضر اهل بیت: غناى روایى دارند و چندان احتیاجى به منابع کثیر و متعدد مذکورى که ظنى هستند، ندارند. عمده دلایل اجتهادى شیعه عبارت است از : «قرآن‏»، «سنت‏» -که مجموعه سنت پیامبر و اهل بیت: را شامل مى‏شود- «عقل‏» و «اجماع‏». این چهار دلیل را دلایل اجتهادى و امورى دیگر همانند: «برائت‏» ، «استصحاب‏» و مانند این‏ها را دلایل فقاهتى محسوب مى‏دارند.
امام خمینى قدس‏سره عنصر زمان و مکان را نیز در زمره منابع اجتهاد آورده‏اند:
زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند مساله‏اى که در قدیم داراى حکمى بوده است‏به ظاهر همان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است‏حکم جدیدى پیدا کند. بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقى نکرده است، واقعا موضوع جدیدى شده است که قهرا حکم جدیدى مى‏طلبد.
به دلیل تلازم زمان و مکان و مصلحت عنصر اخیر نیز به تبع عنصر قبلى وارد صحنه اجتهاد مى‏شود. متفکر نامدار شیعه شهید مرتضى مطهرى در این باره مى‏فرماید:
مبتنى بودن احکام اسلامى بر یک سلسله مصالح و مفاسد به اصطلاح زمینى (یعنى: مربوط به انسان که در دسترس کشف عقل و علم بشر است) از یک طرف و سیستم قانونگذارى اسلام که به نحوه قضایاى حقیقیه است (یعنى: حکم را روى عناوین کلیه برده است نه روى افراد) از طرف دیگر، این دو، امکان زیادى به مجتهد مى‏دهد که به حکم اسلام در شرایط مختلف زمانى ومکانى فتواهاى مختلف بدهد و در واقع کشف کند که چیزى در یک زمان حلال است، در یک زمان حرام، در یک زمان واجب است، در زمان دیگر مستحب.
جایگاه مصلحت در فقه اهل سنت
مصلحت در فقه مالکى و حنبلى در دو عنوان و دلیل اجتهادى به نام: «مصالح مرسله‏» و «استصلاح‏» مطرح است.
مصالح مرسله به معنى استخراج احکام حوادث واقعه از راه عقل، بدون تکیه بر نصوص دینى است; به بیان دیگر بسنده نکردن در استخراج احکام حوادث واقعه بر نصوص خاص.
مصالح مرسله به معناى عام، تشریع حکم براى فروع تازه و مسایل جدید براساس راى و مصلحت اندیشى است، اگر چه بر خلاف نص کتاب و یا سنت‏باشد. اما به معناى خاص، تشریع حکم براساس راى و مصلحت اندیشى در امورى که خلاف نص کتاب و یا سنت نباشد را شامل مى‏شود.
استصلاح حکمى است که مبتنى بر مصلحت‏باشد، در جایى که بر اثر نبودن‏مشابه‏اى در شرع، قیاس در آن جریان نداشته باشد و نصى نیز موجود نباشد بلکه حکم مبتنى بر قواعد عامه شریعت‏باشد.
جایگاه مصلحت در فقه شیعه
مصلحت در فقه شیعه گرچه به عنوان علت‏حکم پذیرفته شده است، لیکن «مصلحت‏» به عنوان یک دلیل و منبع استنباط پذیرفته نشده است; چون ممکن است منجر به «قیاس‏» و «راى‏» شود.
مصلحت‏بر دو نوع است: «پایدار» و «ناپایدار». اگر مصلحت پایدار باشد حکم هم پایدار و اگر موقتى باشد، حکم هم موقتى است. احکام پایدار به موقعیت‏خاص و زمان و مکان بستگى ندارد اما احکام متغیر وابسته به زمان، مکان و موقعیت‏خاص است.
دستورهاى اسلامى که رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله آن را بیان فرموده‏اند، گاهى احکام اولى و گاهى احکام ثانوى و گاهى نیز احکام حکومتى و غیر حکومتى است اگر چیزى مصلحت پایدار داشته باشد، حکم آن در زمره احکام ثابت و اولى است. واگر چیزى مصلحت نا پایدار داشته باشد، حکم آن در زمره احکام متغیر و ثانوى و یا از احکام حکومتى است.
چیزى که از مصلحت ثابت و پایدار برخوردار است‏حکمش هم ثابت است مگر در صورت تزاحم با حکمى مهم‏تر و با مصلحتى بیشتر.
امام صادق علیه السلام در این باره فرموده‏اند:
حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة.
این روایت ناظر به احکام ثابت است. اما احکام متغیر به زمان و مکان و موقعیت‏ها وابسته و دایر مدار مصلحت است .
حال آیا مجتهد و فقیه مى‏تواند به دلیل این که خودش وجود مصلحت در چیزى را تشخیص داده است، حکمى را بیان کند؟ شیعه مى‏گوید: دانش مصالح و مفاسد واقعى نزد خداست، عقل بشر نمى‏تواند به تمامى مصالح و مفاسد احکام پى ببرد. عقل قادر به کشف علت تامه حکم نیست. تنها تا حدودى مى‏تواند به حکمت و فلسفه احکام پى ببرد. براى روشن شدن نظریه شیعه در باب این‏که مصلحت نمى‏تواند منبع و دلیل استنباط حکم شرعى باشد به نقش عقل در استنباط احکام، نظرى مى‏افکنیم.
آیا در احکام شرعیه فرعیه مى‏توان حکم عقلى را مستند حکم فقهى قرار داد؟ در پاسخ به این پرسش دین پژوهان اسلامى سه دیدگاه ارایه کرده‏اند:
الف) برخى گفته‏اند: مدرکات عقلى مطلقا خواه ظنى باشد و خواه قطعى منبع استنباط حکم شرعى است. به مقتضاى این دیدگاه برخى از دلایل ظنى عقلى مانند «استحسان‏»، «استصلاح‏»، «مصالح مرسله‏» و «قیاس‏» در زمره دلایل اجتهادى قرار مى‏گیرد. این نظریه را ربیعة الراى و سپس ابوحنیفه مطرح کرد و پیروان مکتب اعتزال هم از آن پیروى کردند.
ب) برخى گفته‏اند: مدرکات عقلى مطلقا قابل استناد براى احکام فقهى نیست. در حریم شرع نباید پاى عقل را به میان آورد. شرع با وحى در ارتباط است و عقل در این حوزه بیگانه است. معارف شرعى و وحیانى فوق عقل است.
این نظریه از سوى اخبارى‏ها از شیعه و اصحاب حدیث و پیروان داوودبن‏ظاهر از اهل سنت‏حمایت مى‏شود.
ج) برخى مى‏گویند: مدرکات عقلى بر دو گونه است قطعى و غیر قطعى، مدرکات قطعى یکى از منابع و دلایل اجتهادى است ولى مدرکات غیر قطعى یا ظنى جزء منابع اجتهادى نیست، بنابراین «قیاس‏»، «استحسان‏»، «استصلاح‏»، «مصالح مرسله‏» و مانند این امورى که ظنى هستند نمى‏توانند مستند استنباط حکم شرعى فقیه قرار گیرند. این نظریه از سوى معظم علماى شیعه حمایت مى‏شود بلکه مى‏توان گفت که این نظریه، نظریه شیعه است.
مصلحت در احکام حکومتى
احکام حکومتى چیست و چه تفاوتى با فتاواى فقیهان دارد؟
احکام حکومتى عبارت است از فرمان‏ها و قانون‏ها و مقررات کلى و دستور اجراى احکام و قانون‏هاى شرعى که از سوى رهبرى مشروع جامعه اسلامى، در حوزه مسایل اجتماعى، با توجه به حق رهبرى و با لحاظ مصلحت جامعه صادر مى‏شود.
در تعریف «فتوا» گفته‏اند: فتوا یعنى خبر از حکم کلى الهى در موضوع کلى و با استناد به ادله مقرر در فقه یعنى: قرآن، سنت، عقل، اجماع و... .
بین «حکم‏» و«فتوا» دو تفاوت وجود دارد :
الف) در «فتوا» خبر از حکم الله است ولى در «حکم‏» انشا است.
در فتوا مجتهد و فقیه حکم الله را استنباط مى‏کند ولى در حکم حکومتى حاکم اسلامى به صدور حکم و یا تنفیذ احکام شرعى تکلیفى و یا وضعى مى‏پردازد.
ب) در مقام عمل دایره مکلفین به حکم فراگیرتر از فتوا است .
عمل به فتوا تنها وظیفه مقلدین است ولى عمل به احکام حکومتى فراتر از مقلدین است. حتى فقیهان هم باید به احکام حاکم اسلامى گردن نهند. امام خمینى قدس‏سره در دروس خارج فقه در بحث‏حکومت اسلامى در این باره بیان داشتند:
حکم مرحوم میرزاى شیرازى در حرمت تنباکو چون حکم حکومتى بود، براى فقیه دیگر هم واجب الاتباع بود. و همه علماى بزرگ ایران - جز چند نفر- از این حکم متابعت کردند. حکم قضاوتى نبود که بین چند نفر سر موضوعى اختلاف شده باشد، و ایشان روى تشخیص خود قضاوت کرده باشند. روى مصالح مسلمین و به عنوان «ثانوى‏» این حکم حکومتى را صادر فرمودند. و تا عنوان وجود داشت این حکم نیز بود و با رفتن عنوان، حکم هم برداشته شد.
مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى که حکم جهاد دادند -البته اسم آن دفاع بود- و همه علما تبعیت کردند، براى این است که حکم حکومتى بود.
اهتمام شرع به مصالح نظام در کلام امام راحل قدس‏سره
براى تبیین نقش مصلحت در حکومت اسلامى از سخنان امام راحل قدس‏سره بهره مى‏گیریم :
حکومت که شعبه‏اى از ولایت مطلقه رسول الله صلى الله علیه و آله است، یکى از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتى نماز و روزه و حج است. حاکم مى‏تواند مسجد و یامنزلى را که درمسیر خیابان است، خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند، حاکم مى‏تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند و مسجدى که ضرار باشد، در صورتى که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند.
تقدم احکام حکومتى به دلیل مصلحت‏حفظ نظام
مصلحت نظام از امور مهمه‏اى است که گاهى غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز مى‏گردد.
درک مصالح مسلمانان شرط اساسى براى رهبرى
یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‏ها هم باشد ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلى در زمینه اجتماعى و سیاسى فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم‏گیرى باشد، این فرد در مسایل اجتماعى و حکومتى مجتهد نیست و نمى‏تواند زمام جامعه را به دست گیرد.
سیرتاریخى تشکیل مجمع تشخیص مصلحت
امام خمینى قدس‏سره از نادر فقیهان نامدارى است که به نقش مصلحت در احکام اولى اسلامى و نیز در احکام حکومتى تاکید بسیار داشته است. آن بزرگ مرد چه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ایران و چه بعد از آن به مناسبت‏هاى مختلف به نقش عنصر «مصلحت‏» در احکام حکومتى اشاره فرموده‏اند، تا این‏که این مصلحت‏اندیشى حکومتى، در نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران، امروزه نهادینه شده است و به صورت بازوى مشورتى رهبرى و راهکارى در رفع تنگناها در قالب مجمع تشخیص مصلحت نظام تجلى کرده است. اینک نگاهى به سخنان امام قدس‏سره درباره مصلحت‏حکومتى و سرانجام تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام مى‏افکنیم.
دوره قبل از پیروزى انقلاب
حضرت امام قدس‏سره قبل از پیروزى انقلاب اسلامى در مباحث گوناگون فقهى در نوشته‏هاو درس‏هاى اجتهادى، هرگاه سخن از حکومت و حکم حاکم و ولایت مى‏شد، به موضوع مصلحت اشاره مى‏کرد. مثلا در «کتاب البیع‏» و «مکاسب محرمه‏» در مباحثى مانند: «تصرف در وقف‏»، «ضمان‏»، «مصرف خراج و صدقات‏»، «مالیات‏»، «اراضى مفتوحة العنوة‏»، «انفال‏»، «مصرف خمس‏»، «جواز تسعیر حاکم‏»، «موارد جواز غیبت‏»، «موارد جواز کذب‏» و... از مصلحت‏سخن به میان آورده است و بیان داشته است که اصل اولى در هر ولایتى مقید به مصلحت است.
ایشان در کتاب البیع مى‏فرماید:
اسلام حکومتى را تاسیس کرده است که نه بر شیوه حکومت استبدادى است که راى فرد و تمایلات نفسانى وى حاکم بر جامعه باشد و نه به روش حکومت مشروطه یا جمهورى است که براساس قوانین بشرى آراى جمعى از بشر بر جامعه حکومت کند، بلکه حکومتى است که در تمام امور از قانون الهى مایه مى‏گیرد و هیچ یک از رهبران، حق استبداد راى ندارند، بلکه تمامى آنچه در حکومت و اداره مملکت‏به اجرا در مى‏آید، باید بر طبق قانون الهى باشد... والى و رهبر حق دارد که در موضوعات طبق آنچه به صلاح مسلمانان یا کسانى است که در پهنه حکومتش به سر مى‏برند، عمل کند و این استبداد به راى نیست، بلکه رایش تابع صلاح است، هم چنان که عملش نیز تابع مصلحت جامعه است... .
دوره بعد از پیروزى انقلاب
برقرارى حکومت اسلامى در ایران، ضرورت‏ها و مصلحت‏ها و موضوعیت‏یافتن احکام ثانوى و حکومتى، نقش «مصلحت در نظام حکومتى‏» را عینى ساخت‏به همین جهت رهنمودهاى امام خمینى قدس‏سره در زمینه دخالت «مصلحت در احکام حکومتى‏» که در دوره بنیانگذارى سازمان‏هاى نظام بیان داشته‏اند از اهمیت ویژه‏اى بهره‏مند است .
اینک نمونه‏هایى از سخنان و رهنمودهاى امام خمینى قدس‏سره در باره مصلحت‏هاى حکومتى و حفظ نظام اسلامى و سر انجام تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام را پى مى‏گیریم .
ایشان در مورخه بیست و هشتم تیرماه 1359 در دیدار با فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى فرمود:
ما مکلفیم از طرف خداى تبارک و تعالى که این امانتى که به ما داده شده است و آن کشور اسلامى ایران است و اسلام است و جمهورى اسلامى است، حفظش بکنیم; در این امر هیچ سستى به خودمان راه ندهیم، هیچ مسایل شخصى در کار نباشد، هیچ اغراض نفسانى در کار نباشد، همه ما با هم برادر و با هم براى حفظ امانتى که خدا به دست ما داده است و سپرده است و... .
بعد از گذشت‏حدود سه سال از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، مجلس شوراى اسلامى که مسؤولیت تهیه قوانین را بر عهده دارد، براى رفع تنگناها، قوانینى را لازم مى‏داند که درچار چوب مصلحت‏ها و ضرورت‏ها و احکام ثانوى است. حال چه کسى ضرورت‏ها و مصلحت‏ها را تشخیص دهد؟ براى رفع این تنگنا در مورخه بیستم مهرماه 1360، رییس مجلس شوراى اسلامى نامه‏اى بدین شرح براى امام خمینى قدس‏سره مى نویسد:
... چنانکه خاطر مبارک مستحضر است قسمتى از قوانینى که در مجلس شوراى اسلامى به تصویب مى‏رسد، به لحاظ تنظیمات کل امور و ضرورت حفظ مصالح یا دفع مفاسدى است که بر حسب احکام ثانویه به طور موقت‏باید اجرا شود و در متن واقع مربوط به اجراى احکام و سیاست‏هاى اسلام و جهاتى است که شارع مقدس راضى به ترک آن‏ها نمى‏باشد و در رابطه با این گونه قوانین به اعمال ولایت و تنفیذ مقام رهبرى که طبق قانون‏اساسى قواى سه گانه را تحت نظر دارند، احتیاج پیدا مى‏شود، على‏هذا تقاضا دارد مجلس شوراى اسلامى را در این موضوع مساعدت و ارشاد فرمایید.
امام خمینى قدس‏سره در پاسخ به این نامه بیان مى‏دارند:
بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم آنچه در حفظ نظام جمهورى اسلامى دخالت دارد که فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام مى‏شود و آنچه ضرورت دارد که ترک آن یا فعل آن مستلزم فساد است و آن چه فعل یا ترک آن مستلزم حرج است، پس از تشخیص موضوع، به وسیله اکثریت وکلاى مجلس شوراى اسلامى با تصریح به موقت‏بودن آن مادام که موضوع محقق است و پس از رفع موضوع، خود به خود لغو مى‏شود، مجازند در تصویب و اجراى آن و باید تصریح شود که چنانچه هر یک از متصدیان اجرا از حدود مقرر تجاوز نمود، مجرم شناخته مى‏شود و تعقیب قانونى و تعزیر شرعى مى‏شود.
بنیانگذار نظام اسلامى در مورخه سى خرداد 1361 در دیدار با ائمه جماعات و وعاظ قم و تهران فرمودند:
ما دنبال مصالح هستیم، نه دنبال پیشرفت‏حرف خودمان.
در بیست و دوم بهمن 1361 ش. به مناسبت چهارمین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى در پیامى فرمودند:
مجلس محترم شوراى اسلامى که در راس همه نهادها است، در عین‏حال که از اشخاص عالم و متفکر و تحصیل کرده برخوردار است، خوب است در موارد لزوم از دوستان متعهد و صاحب‏نظر خود در کمیسیون‏ها دعوت کنند. که با برخورد نظرها و افکار، کارها سریع‏تر و محکم‏تر انجام گیرد و از کارشناسان متعهد و متدین در تشخیص موضوعات براى احکام ثانویه اسلام نظرخواهى شود که کارها به نحو شایسته انجام گیرد و این نکته نیز لازم است که تذکر داده شود که رد احکام ثانویه پس از تشخیص موضوع به وسیله عرف کارشناس، با رد احکام اولیه فرقى ندارد، چون هر دو احکام‏الله مى‏باشند و نیز احکام ثانویه ربطى به اعمال ولایت‏فقیه ندارد و پس از راى مجلس و انفاذ شوراى نگهبان، هیچ مقامى حق رد آن را ندارد. و دولت در اجراى آن باید بدون هیچ ملاحظه‏اى اقدام کند و با تشخیص دو سوم مجلس شوراى اسلامى که مجتمعى از علماى اعلام و مجتهدان و متفکران و متعهدان به اسلام هستند، در موضوعات عرفیه که تشخیص آن با عرف است، با مشورت از کارشناسان، حجت‏شرعى است که مخالفت‏با آن بدون حجت‏شرعى قوى‏تر خلاف طریقه عقلا است و چنانچه تغییر احکام اولیه، با شک در موضوع و عدم احراز آن با طریقه عقلا مخالف است.
اعضاى محترم شوراى نگهبان در تیر ماه 1364 ش طى نامه‏اى به محضر امام خمینى قدس‏سره نگرانى خود را در باره سهل‏انگارى و یا اشتباه در تشخیص مصلحت عرضه مى‏دارند:
... اگر بنا باشد شوراى نگهبان در مورد ضرورت‏ها حق اظهارنظر نداشته باشد، خطر تصویب ضرورت‏ها براساس جوسازى‏ها و اعمال نفوذ افرادى ذى نفوذ در مجلس و مکتب گرایى‏ها که بسیارى پیاده کردن آن مکتب‏ها را ضرورت و بلکه واقعیت مى‏دانند، چگونه دفع مى‏شود؟ و اگر خطر این‏که مجلس در زمانى بتواند مثل دوره گذشته، قوانین خلاف شرع تصویب کند، با در نظر گرفتن شوراى نگهبان دفع شده است; اینک که همان خطر به این صورت باز گشته است و این امکان حاصل شده که با عنوان ضرورت، هر حلالى حرام و هر حرامى حلال و قانونى اعلام شود، دافع این خطر چیست و از چه راهى خطر تصویب ضرورت‏هاى غیر واقعى دفع خواهد شد؟.
حضرت امام قدس‏سره در جهت نهادینه کردن موضوع «مصلحت‏» در آستانه تدارک انتخابات سومین دوره مجلس شوراى اسلامى، هسته اولیه مجمع تشخیص مصلحت نظام در نظام جمهورى اسلامى ایران را پى ریزى کرد.
ایشان در پاسخ به نامه مسؤولان مملکتى براى کسب تکلیف در باره تشخیص موضوع حکم حکومتى در تاریخ هفدهم بهمن 1366 طى فرمانى مجمع تشخیص مصلحت نظام را بنا نهاد:
بسم الله الرحمن الرحیم
گر چه به نظر این جانب پس از طى این مراحل، زیر نظر کارشناسان که در تشخیص این امور مرجع هستند، احتیاج به این مرحله نیست، لکن براى غایت احتیاط در صورتى که بین مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان شرعا و قانونا توافق حاصل نشد مجمعى مرکب از فقهاى محترم شوراى نگهبان و حضرات حجج اسلام خامنه‏اى، هاشمى، اردبیلى، توسلى، موسوى خوئینى‏ها و جناب میر حسین موسوى و وزیرمربوط براى تشخیص مصلحت نظام اسلامى تشکیل گردد. در صورت لزوم از کارشناسان دیگرى هم دعوت به عمل آید و پس از مشورت‏هاى لازم راى اکثریت اعضاى حاضر این مجمع مورد عمل قرار گیرد. احمد در این مجمع شرکت مى‏نماید تا گزارش جلسات به این‏جانب سریع‏تر برسد.
حضرات آقایان توجه داشته باشند که مصلحت نظام از امور مهمه‏اى است که گاهى غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز مى‏گردد. امروز جهان اسلام، نظام جمهورى اسلامى ایران را تابلوى تمام نماى حل معضلات خویش مى‏دانند. مصلحت نظام و مردم از امور مهمه‏اى است که مقاومت در مقابل آن ممکن است اسلام پابرهنگان زمین را در زمان‏هاى دور و نزدیک زیر سؤال برد و اسلام آمریکایى مستکبرین و متکبرین را با پشتوانه میلیاردها دلار توسط ایادى داخل و خارج آنان پیروز گرداند.
و کفر و معضلات داخلى و خارجى را تعیین مى‏کند و این بحث‏هاى طلبگى مدارس که در چارچوب تئورى‏ها است، نه تنها قابل حل نیست که ما را به بن بست‏هایى مى‏کشاند که منجر به نقض ظاهرى قانون‏اساسى مى‏گردد.
شما در عین این که باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعى صورت نگیرد -و خدا آن روز را نیاورد- باید تمام سعى خودتان را بنمایید که خداى نکرده اسلام در پیچ وخم‏هاى اقتصادى، نظامى، اجتماعى و سیاسى متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.
بعد از گذشت‏سه ماه، در هشتم فروردین 1368 حضرت امام قدس‏سره از خواص و فعالان فرهنگى مى‏خواهد که اهمیت مساله مصالح نظام را خوب براى مردم روشن کنند و مى‏فرمایند:
طلاب عزیز ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه‏ها و رادیو وتلویزیون باید براى مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسایلى است که مقدم برهمه چیز است و همه باید تابع آن باشیم.
و سرانجام در چهارم اردیبهشت 1368 امام راحل طى حکمى به ریاست جمهورى وقت در باره تدوین متمم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، در محدوده مسایل مورد بحث، مجمع تشخیص مصلحت نظام را گنجانید وفرمود:
مجمع تشخیص مصلحت‏براى حل معضلات نظام و مشورت رهبرى به صورتى که قدرتى در عرض قواى دیگر نباشد.
به دنبال این فرمان منتخبان امام قدس‏سره در شوراى بازنگرى قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران در سال 1368، مجمع تشخیص مصلحت نظام را در قانون اساسى آوردند. و در اصل 112 بدین شرح ذکر کردند:
مجمع تشخیص مصلحت نظام براى تشخیص مصلحت در مواردى که مصوبه مجلس شوراى اسلامى را شوراى نگهبان خلاف موازین شرع و یا قانون اساسى بداند و مجلس با درنظر گرفتن مصلحت نظام، نظر شوراى نگهبان را تامین نکند و مشاوره در امورى که رهبرى به آنان ارجاع مى‏دهد و سایر وظایفى که در این قانون ذکر شده است، به دستور رهبرى تشکیل مى‏شود... .
منابع و مرجع تشخیص مصلحت‏حکومتى :
از آنچه که گذشت‏به این نتیجه رسیدیم که حاکم اسلامى در اعمال و لایتش همواره باید مصلحت‏هاى جامعه اسلامى را درنظر داشته باشد. یعنى مصلحت اندیشى از وظایف حاکم اسلامى است نه مفتى .
حال سخن در این است که حاکم مصلحت‏هاى جامعه از چه منبعى باید دریافت کند. او مسؤولیت دارد تا در اعمال ولایت مصلحت‏ها را در نظر بگیرد. به جهت پیچیدگى و پیشرفت جوامع بشرى و گستردگى روابط و پیدایش امور مستحدثه، حاکم اسلامى نمى‏تواند مستقیما همه مصالح مهم جامعه اسلامى را دریابد; قطعا باید عده‏اى بازوى مشورتى حاکم اسلامى باشند. مشاورها نیز باید توان علمى و درک کامل و قواى بالایى داشته باشند که تا بتوان به گفتار آنان اعتماد کرد و نظر آنان را صائب دانست. در فقه از «عرف‏» و یا «بناى عقلا» بسیار نام برده شده است، در مسایل بسیارمهم همین عرف وبناى عقلا به صورت ویژه‏تر ظاهر مى‏شود که از آنان به «اهل حل و عقد» یاد مى‏کنند.
در پیاده شدن احکام شرعى اولى، ثانوى و یا حکومتى، تشخیص موضوع اولین گام است.
زمامدار اسلامى باید موضوع رابه خوبى بشناسد، در جایى که موضوع روشن است و پیچیده نیست، احتیاجى به مراجعه به عرف نیست ولى در موارد مبهم باید به کارشناس مراجعه شود; این کارشناس بر گزیده‏اى از عرف عام است. باید هم از زمان و مکان و مقتضیات جامعه و پیشرفت دانش و فن آورى آگاه باشد و ضرورت‏ها را درک کند و هم اسلام پژوه باشد.
بنا براین معقول‏ترین راه انتخاب شورایى است که از گروهى از اسلام پژوهان و فقیهان و نیز کار شناسان متعهد تشکیل شده باشد.
ضوابط و قواعد تشخیص مصلحت:
1) تقدم مصلحت‏حفظ دین بر دیگر مصالح .
2) تقدم اهم بر مهم: براى حفظ دین ممکن است تاوان داده شود، حال در این تاوان باید اهم و مهم را درنظر گرفت. براى جلب منفعت، منفعت مهم‏تر و براى دفع مفسده بدتر باید مفسده مدنظر باشد .
3) تقدم مصالح عمومى بر مصالح فردى :
امام راحل قدس‏سره در این باره بیان داشتند:
حکومت اصولا قائم به تصرفاتى است که درامور نوعى مردم به عمل مى‏آید و در موارد تعارض و بر خورد با حقوق فردى وا حیانا جمعى، حفظ نظام و مقررات حاکم به مصلحت عمومى مقدم است.
4) راه حل‏ها و رهنمودها باید هماهنگ با موقعیت‏ها باشد، مشاوران باید از زمان ومکان درک درستى داشته باشند.
حضرت امام قدس‏سره در نامه‏اى به یکى از اعضاى دفترش درباره اعتراض او به حکمى که امام خمینى قدس‏سره درباره بازى شطرنج داشتند، فرمودند:
بنا برنوشته جناب عالى زکات تنها براى مصارف فقرا و سایر امورى که ذکرش رفته است واکنون که مصارف به صدها مقابل آن رسیده است راهى نیست. «رهان‏» در سبق و «رمایه‏» مختص است‏به تیر وکمان واسب دوانى و امثال آن که در جنگ‏هاى سابق به کار گرفته مى‏شده است و امروز هم تنها در همان موارد است و... و بالجمله آن‏گونه که جناب عالى از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید به کلى باید از بین برود و مردم کوخ نشین بوده ویا براى همیشه در صحراها زندگى نمایند.
5) ضرورت توجه به اختلاف عرف‏ها و عادات اجتماعى و موقعیت جغرافیایى.
6) در صورت بروز مضیقه‏ها وتنگناها باید در جهت رفع آن چاره اندیشى شود و راهکارى ارایه شود که در مواردى ممکن است‏با احکام اولیه هماهنگ نباشد. در این صورت حتما باید مقید به ضرورت باشد.
7) همخوانى مصلحت اندیشى‏ها با ساختار و دستورهاى شریعت. نباید در مسیر وصول به هدف‏هاى عالى دین از ابزار و وسایل ناروا وحرام استفاده شود.
مقایسه‏اى بین تشخیص مصلحت در نظام اسلامى و مصالح مرسله
بین مصلحت اندیشى اى که در نظام جمهورى اسلامى ایران در قالب مجمع تشخیص مصلحت نظام تبلور یافته است و بین مصالح مرسله که در فقه مالکى جایگاه خاصى دارد نقاط مشترک و تفاوت هایى وجود دارد:
نقاط اشتراک
1) ریشه هر دو، پذیرش مصالح و مفاسد واقعى احکام است;
2) در هر دو، مصلحت‏به معناى حفظ دین و اهداف دین است;
3) پیدایش هر دو، مسبوق به تجربه حکومتى است.
در حکومت عباسیان که از سال 132 آغاز شد، مالک بن انس مصالح مرسله را به عنوان یکى از منابع اجتهادى مطرح کرد. مالک فقیه بزرگى بود که با خلیفه مقتدر عباسى، «منصور دوانیقى‏» ارتباط خوبى داشت، منصور مالک را ترغیب کرد کتابى فقهى بنویسد تا مردم از آن تبعیت کنند، مالک در سال 148 ه’، ق، کتاب «الموطا» را نوشت. او که بانى مصالح مرسله به معناى خاص آن است، بر این عقیده بود که استنباط همه احکام حوادث واقعه و موضوعات مستحدثه از نصوص خاصه‏اى که از رسول خدا صلى الله علیه و آله و جانشینان او در دسترس قرار دارند، امکان ندارد، به همین جهت‏بسنده کردن بر آن‏ها باعث مى‏شود، بسیارى از پرسش هایى که در باره موضوعات مستحدثه مطرح مى‏شود، بى پاسخ بماند. زیرا عناصر خاصه استنباط احکام یعنى احادیث، محدودند، ولى رویدادهاى زمان نامحدود و روز افزون است. از این رو باید از راه پى بردن به علل و درک مصلحت‏ها، تشریع و قانونگذارى کرد تا حوادث واقعه و امور مستحدثه بى‏پاسخ نماند.
از آنچه بیان شد بهره مى‏گیریم که درزمان منصور دوانیقى، فقاهت ومر جعیت از سوى خلافت عباسى به مالک بن انس و اگذار شد. حکومت ازاو خواست تا باتوجه به شرایط و موقعیت، پاسخگوى احکام شرعى باشد. مالک در این امر از جهت مدرکیت ودلیل احساس کمبود کرد و به ناچار پاى مصالح مرسله را به میان کشید.
مجمع تشخیص مصلحت نظام هم با درک تنگناها و مشکلاتى که باتجربه حکومتى یافت‏شد، تبیین و قانونى شد. بنا براین هم مصالح مرسله و هم مجمع تشخیص مصلحت نظام در پیدایش، مسبوق به تجربه حکومتى است .
4) در هردور، «مصلحت اندیشى‏» در امور غیر عبادى است
نقاط افتراق :
1) مصالح مرسله در نزد فقیهان مالکى در ردیف دیگر منابع اجتهاد است.
2) مصالح مرسله ناظر به ارسال احکام است. ولى دیدگاه فقهاى شیعه قایل به مصلحت مرسله نیست ومعتقد است‏شارع مقدس همه احکام را بیان کرده است;
امام راحل در این باره فرمودند:
احکام شرع حاوى قوانین و مقررات متنوعى است که یک نظام کلى اجتماعى را مى‏سازد.در این نظام حقوقى هرچه بشرنیاز دارد فراهم آمده است... قرآن مجید و سنت‏شامل همه دستورات و احکامى است که بشر براى سعادت و کمال خود احتیاج دارد.
3) محدوده فعالیت و میدان عمل مجمع تشخیص مصلحت نظام تنها در احکام حکومتى است اما بهره بردارى فقیهان مالکى از مصالح مرسله، فراتر از احکام حکومتى است.
4) مجمع تشخیص مصلحت نظام که حضرت امام قدس‏سره بنا نهادند و در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران آمده است، براى تشخیص موضوع است. احکام با دگرگونى موضوع دگرگون مى‏شود، کارشناسان و اهل حل و عقد در مجمع تشخیص مصلحت نظام، موضوعات احکام را بررسى مى‏کنند. اما در مصالح مرسله جعل حکم است نه تشخیص موضوع.
5) حکم براساس مصلحت در فقه شیعه، ولایى و غیر دایمى است. اما حکم براساس مصالح مرسله حکم اولى و دایمى است .
6) حکم بر اساس مصالح مرسله در نزد فقهاى مالکى و حنبلى حق همه فقیهان است. ولى در مصلحت نظام و یژه حاکم اسلامى است.

تبلیغات