آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

در اندیشه سیاسی امانوئل کانت آرای متکثر و همچنین گاهی متناقض وجود دارد، به گونه ای که، در دوره های مختلف اندیشه او، با رویکردهای سیاسی متفاوتی روبه رو هستیم. به نظر می رسد که کانت با تصوری که در هر دوره دربابِ انسان شناسی پیدا می کند سرنوشت اندیشه سیاسی خویش را تغییر می دهد، زیرا دربرابرِ هر رویکرد انسان شناسی متفاوت او ما با اندیشه سیاسی متفاوتی در تناظر با آن روبه روییم. در رویکرد نخست خویش، او تنها به انسان به عنوانِ نوع می نگرد، و تاریخ پیشرفت او را براساسِ تاریخی مشیتی یا طبیعی توضیح می دهد به گونه ای که آدمی در شکل گیری جامعه سیاسی به اراده خویش متکی نیست، بلکه برحسبِ طبیعت رخ می دهد. در این دیدگاه، فرد انسانی دارای اهمیت نیست و زندگی او ناچیز قلمداد می شود. اما نگرش او به انسان در اندیشه اخلاقی با دیالکتیکی پیچیده از قانون عقل، اراده و آزادی همراه است و اساساً با خودآیینی تعریف می شود. در این دیدگاه، کانت دیگر به مشیت اعتقادی ندارد و آدمی را مسئول تحقق ایده عقل می داند. سیاست در این دیدگاه در وضعی بیناسوژگانی و درجهتِ تحقق حکومت غایات شکل می گیرد. مورد آخر به نقد قوه حکم باز می گردد که به آدمیانی مربوط می شود که در کنار هم از عقل عمومی یا همگانی بهره مند هستند، کسانی که حتی برای اندیشیدن و قضاوت به یکدیگر نیازمندند. این امر به داوری زیباشناسانه باز خواهد گشت که در قوه تخیل شکل می گیرد و نه در عقل.

تبلیغات