چکیده

براساس آنچه نظریه پردازان بینامتنیت تأکید کرده اند، هیچ متنی اصیل نیست. آثار موردبحث نیز چون آثار دیگر واگویه ای از متون پیشین است. به نظر می رسد به کارگیری نظریات بینامتنیت در حوزه نقد در معماری و به کارگیری پتانسیل های این نظریه در معماری، درواقع بررسی یک اثر درارتباط با آثار پیش از آن، می تواند به بررسی و تحلیل بهتر آنها منجر شود. جای خالی این رویکرد در نقد آثار معماری مشهود است. لذا در این پژوهش، ابتدا وجوه مختلف متن و بینامتنیت و نظریه پردازان این رویکرد تشریح و سپس براساس این رویکرد، تعدادی از آثار برنارد چومی نقد و بررسی شده است. درادامه، به مفهوم نظریه فضای بینابین، مطرح شده ازسوی برنارد چومی پرداخته شده است. از نظر وی فضای بینابین، فضایی است که در آن بنای از قبل موجود و آنچه وی جاسازی می کند، به هم می رسند. این نوشته از گونه پژوهش های استدلال – منطقی است که روش پژوهش در آن، بهره گیری از تعقل برای تبیین روابط و درک اجزای یک سامانه ذهنی است. پرسش هایی که نگارندگان در پی پاسخ گویی به آنها هستند، بدین قرار است: 1. چگونه نظریه بینامتنیت درمورد یک اثر معماری می تواند مطرح شود؟ 2. چه اشتراکاتی بین فضای بینابین موردنظر برنارد چومی و نظریه بینامتنیت وجود دارد؟ نتایج بررسی های پژوهش نشان داد که یک اثر معماری مانند یک متن است و درواقع، بینامتنی از آثار قبلی و آثار پس از خود است. نیز به کارگیری بینامنیت در حوزه نقد اثر معماری کارآست. ضمناً ریشه های بینامتنیت در برخی نظریات معماری ازجمله فضای بینابین وجود دارند.

تبلیغات