آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۸

چکیده

از مهم ترین تلاش های فلسفی جان سرل، رفع تعارضات جدیدی است که در حوزه فلسفه ذهن[1] مطرح شده است. از این جهت وی به عنوان یک فیلسوف ذهن سعی می کند چالش هایی را مرتفع کند که یافته های علم عصب زیست شناختی در برابر متافیزیکِ محضِ[2] فلسفی قرار داده است. هدف اصلی این مقاله بررسی دیدگاه سرل در این باب است و مسئله نگارنده این است که نشان دهد توضیح هستی شناسانه سرل از حیث التفاتی بر مبنای رویکرد فیزیکالیسم مشکل آفرین است؛ هرچند وی از روش ها و مقدمات موجهی استفاده می کند. این بررسی در دو محور کلی انجام شده است: نخست آنکه دیدگاه سرل درباره «حیث التفاتی» تبیین و بررسی شده و سپس نحوه پاسخ او به مناقشات برآمده از عصب زیست شناسی [طبیعت گرایانه] (به نوعی فیزیکالیسم مورد نظر سرل) ارزیابی و بررسی شده است. با بررسی دیدگاه سرل و با توجه به نقدهایی که بر دیدگاه وی مطرح خواهیم کرد، آشکار می شود که اگر هم چالشی میان مباحث عصب زیست شناختی و بحثِ متافیزیکی در بابِ حیث التفاتی وجود نداشته باشد −که این خود محلِ مناقشه است− به نظر نمی رسد اراده علمی فلسفی جان سرل برای حل این چالش کافی باشد.

تبلیغات