آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۳

چکیده

در قرن بیستم، علاوه بر پیشرفت چشمگیر فنّاوری و تعدد اختراعات و اکتشافات در حوزه های علمی، دگرگونی عظیمی نیز در زمینه ادبیات و نقادی صورت گرفته است. نظریه های ادبی پس از قرن بیستم مدام دچار تغییر و تحول شده و هر بار معیارهای تازه تری مطرح می شوند. معیار و شاخص هایی که به وجود می آیند مسیرهای تازه ای را پیش روی اهالی ادبیات و نظریه پردازان فرهنگی و هنری می گشایند. در هر دوره ای برای هنر و نظریه های ادبی و نقادی، تعریف ها و نظریه ها و چارچوب هایی مطرح و پذیرفته بوده است. اما آنچه امروز به عنوان یک نکته مهم به پذیرش عام رسیده آن است که تعدادی از نظریه ها موقتی هستند و دیر یا زود دیگرگون خواهند شد. این معیارها مدام در حال تغییرند و این تغییرات به سرعت پیش می رود. پژوهش حاضر تلاش دارد که به موضوع موقتی یا پایدار بودن نظریه های نقادی بپردازد. این مسئله همواره به صورت پرسشی اساسی مطرح بوده است که آیا روش های نقادی به منشی علمی و قانونمند تبدیل شده اند و توانسته اند به معیارهای خود نظم ببخشند. آنچه تحت عنوان کلی نقد مدرن در اوایل قرن بیستم آغاز می شود، بر مبنای منطق استدلال علمی و همسو با جنبش زبان شناسی، تلاشی است برای یافتن دیپلماسی و مبانی علمی نقد ادبیات و هنر که با نظریه فرمالیسم آغاز شد و نظریه های پس از آن ادامه یافت. برای تحلیل این مسئله، سه نظریه ادبیِ فرمالیسم، ساختارگرایی و پساساختارگرایی در این تحقیق به روش تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته اند.

تبلیغات