آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۵

چکیده

فارابی در جدال میان دو قول درباره منشأ زبان، یعنی طبیعت گرایی افلاطونی و قراردادگرایی ارسطویی، موضع مستقل و بدیعی دارد. افلاطون حکایتگریِ لفظ از معنا را منوط به مناسبت حروف و اصوات تشکیل دهنده لفظ با معنا می دانست و ارسطو چیزی جز وضع و توافق گویشوران را معتبر نمی دید. در نظر فارابی «شباهت ساختار الفاظ با معانیِ مدلول» لازمه صحت و قوّت زبان و ضامن حکایتگریِ آن از معناست. او از میان قواعد زبانی ، قاعده اشتقاق را دارای بیشترین ظرفیت در نمایاندنِ شباهت و مناسبت میان الفاظ و معانی می بیند و آن را در موارد مختلفی به نمایش می گذارد. اطلاق اسامی «مشتق» یا «مثال اوّل» بر مراحل مختلف معرفت و اجناس و انواع مقولات جوهری و عرضی در حالات مختلف و تبیین وجه فلسفی این اطلاقات، از این موارد است. او توضیح می دهد که چگونه شباهت ساختار هریک از این دوگونه لفظ با ویژگی ها و نسبت های ذاتیِ معانی و مفاهیم فلسفیِ مدلولشان آن ها را شایسته این دلالت می کند. در جایگاهی دیگر، با اشاره به «مثال اوّل» بودن واژه های معادل «موجود» در دیگر زبان ها، از ویژگی ها و جایگاه معنای مدلول این لفظ در فلسفه خبر می دهد و دوستدارانِ عرب زبان فلسفه را از خطاهایی که ممکن است به دلیل ظاهرِ مشتق این لفظِ منقول دچار شوند، آگاه می کند.

تبلیغات