آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۴

چکیده

بیان مسئله: زبان محور بودن مفهوم فضا، کاربرد و ادراک آن را به عنوان یک مفهوم کلیدی در شهرسازی و معماری، گاهی با کژفهمی همراه کرده است. پیوند بین دو مضمون فضا و زبان آن ها را به عنوان مفاهیم بنیادین در شناخت و تفسیر شهرها تبدیل کرده و ادراک یکی بدون دیگری ممکن نیست. نقد گفتمان مسلط در باب فضا، در رشته هایی چون شهرسازی که فضا را عموماً به عنوان یک مفهوم فیزیکی مورد استفاده قرار داده اند، و همچنین مطالعه پدیدارشناسانه دو مفهوم مورد اشاره می تواند به تبیین کاربردی مفهوم فضا کمک نماید. هدف: مقاله حاضر با هدف ریشه یابی زمینه های ادراک در نظریات مختلف فضا و همچنین تعریف زبان به عنوان اصلی ترین عامل در فرایند ادراک و تجربه فضا، تدوین شده است. همچنین بررسی و نقد ارتباط متقابل بین فضا و زبان از اهداف این مقاله است. روش: مطالعات انجام شده مبتنی بر ساختاری مرکب از دو روش «تحلیل انتقادی گفتمان» و «پدیدارشناسانه هرمنوتیک» است. یافته ها: به نظر می رسد ساختار جدایی ناپذیر دو مفهوم فضا و زبان، پیدایش و کاربرد نومفهمومی تحت عنوان «فضای زبان» را ایجاب می کند؛ این مفهوم فضا و تفاسیر مختلف تبیین شده درباره آن را که حاصل تجربه زیسته آدمیان در سکونتگاه های انسانی مختلف و به خصوص شهرها است، اکیداً وابسته به زبان و اندیشه، فرهنگ، هویت، سبک زندگی، معانی، نشانه شناسی و مراودات رایج در زبان های مختلف دانسته و ریشه تفاوت در ادراک فضا را ناشی از همین تفاوت های زبانی می داند. نتیجه: تعریف سنتی فضا به عنوان مجموعه ای از عناصر فیزیکی که به شکلی خاص در کنار هم استقرار یافته اند با ماهیت فضای زیست تناسبی ندارد. فضا شبکه ای پیچیده از عناصر فیزیکی و عوامل غیرمادی است. زبان به عنوان عامل و حامل تفکر، و به نمایش گذارنده جهان، تنها وسیله ای است که می تواند فضای واقعی را وانمود نماید؛ لذا زبان ابزارِ درک فضا نیست، بلکه خود فضاست.

تبلیغات