آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

در شماره قبلی،برنامه حفظ قرآن به آیه 160از سوره اعراف منتهی شد،و در این مرحله حفظ بقیه سوره اعراف و سوره انفال و 25 آیه از سوره توبه تعیین شده است.
هفته اول:از آیه 161 سوره اعراف تا 180 هر روز 5 آیه در 4 روز و در مواردی که در یک روز 5 آیه تمام نشد در روزهای آخر هفته تکمیل شود.
هفته دوم:از آیه 181 تا 206 آخر سوره اعراف هر روز 5 آیه.
هفته سوم:از آیه اول تا 25 سوره انفال هر روز 5آیه.
هفته چهارم:از آیه 26 تا 45.
هفته پنجم:از آیه 46 تا 65.
هفته ششم:از آیه 66 تا 75 آخر سوره انفال و آیه اول تا 10سوره توبه مجموعاً 20 آیه.
هفته هفتم:از آیه 11 سوره توبه تا آیه 25،سه روز هفته هر روز 5 آیه.
تلاوت سوره‌های حفظ شده
به طوری که در شماره 57تذکر داده شدلازم است زمان بیشتری صرف تلاوت سوره‌های بزرگ شود،تا این مرحله،حفظ سوره‌های بزرگ قرآن بجز سوه توبه به پایان رسیده است،لازم است با تلاوت زیاد و شکر مستمر این توفیق عظیم خداوند،نعمت بدست آمده محافظت شود.لازم است سوره‌های مورد نظر در دو قطعه 50 تایی در هر روز تلاوت شود،تا در ذهن تثبیت شود و فضیلت عظیم تلاوت آنها دریافت شود.
تلاوت سوره‌های نصف دوم یعنی از سوره کهف تا آخر قرآن حداقل هر هفته یک جزءِ و در صورت امکان مقداری بیشتری از آن ادامه یابد.و می‌شودگاهی جهت ایجاد تنوع در بین سوره‌های بزرگ،یک یا چند سوره از قسمت دوم که دارای سوره‌های کوچکتری است تلاوت شود.
برنامه حفظ فوق العاده
این قسمت از برنامه در شماره قبلی به آیه 90 سوره توبه رسید.در این مرحله بقیه سوره تا آخر آن در نظر گرفته شده و با اتمام سوره توبه برنامه حفظ به پایان آن خواهد رسید،یعنی کسانی که موفق به انجام برنامه فوق العاده شده‌اند،در این مرحله مشمول عنایات و الطاف و برکات عظیم الهی خواهند شد و به مقصد عظیم حفظ تمام قرآن خواهند رسید.آنها لازم است شکر زیادی بجا آورند و از خداوند استمرار عنایات و برکات و توفیق بیشتر در راهیابی به منابع بی‌پایان معانی قرآن را تقاضا کنند.
کسانی که موفق به طی این مرحله شده‌اند،لازم است از این قسمت به بعد سوره‌های قرآن را از اول تا پایان آن هر روز به اندازه تقریبی یک جزء تلاوت کنند،به طوری که تلاوت تمام قرآن در هر ماه یکبار از اول تا به آخر انجام پذیرد،و این مطابق توصیه وجود مقدس حضرت خاتم الانبیاء رسول اکرم(ص) خواهد بود.توضیح بیشتر در این زمینه و ارائه روش تدبر و تحقیق در آیات را بخواست خداوند به شماره بعدی موکول می‌کنیم.
توجهی به روابط آیات
در شماره قبلی در این قسمت از برنامه بحث به معانی و کاربردهای موضوع «استعفار» در قرآن کشید و اشاره شد به اینکه استغفار در قرآن در بعضی موارد در کنار موضوع «ذنوب» و «خطیئات» و امثال آنها ذکر شده،و گاهی در مقام تجلیل و تکریم بندگان برتر و مخلص پروردگار عالم،به عنوان ذکر عملی متعالی و ممدوح از آنها بکار رفته است.و حتّی در مواردی از پیامبران خدا که در مقام رفیع عبودیت و عصمت قرار داشتند، به عنوان یکی از اعمال متعالی آن بزرگواران و یا دستور خداوند به آنها ذکر شده است.و در زمینه های متعدد به آیاتی استناد شد.
در بحث استغفار در شماره قبلی استناد به آیه‌ای شد که مشتمل بر استغفار حضرت موسی(ع) برای خود و برادرش هارون(ع) بود.آن حضرت بعد از برگشت از میقات پروردگار،متوجه شد که قومش در اثر اغواء سامری به گوساله پرستی روی آورده‌اند و برادرش هارون که جانشین او در بین قومش بود،نتوانسته مانع این انحراف عظیم در بین آن قوم شود.حضرت موسی(ع) بسیار خشمگین و متأسف شد و خطاب به پروردگارش عرض کرد:
«قال رب اغفرلی و لاخی و ادخلنا فی رحمتک و انت ارحم الراحمین».(سوره اعراف،آیه 151)قابل توجه است که خود حضرت موسی(ع) در آن حادثه اصلاً در بین قوم خود نبود و برادرش هارون هم در مقام بازداشتن قوم از عمل پلید گوساله پرستی تهدید به قتل شده بود و نزدیک بود به وسیله افراد قوم کشته شود،حال در این صورت استغفار حضرت موسی(ع) برای خود و برای برادرش هارون(ع) اگر استغفار صرفاً به معنای متداول عرفی باشد،چه معنایی خواهد داشت؟!
دستور استغفار خداوند به پیامبر اکرم(ص)
مهم‌تر از همه،موردی است که خداوند عالم در سوره «نصر» به پیامبر گرامیش دستور استغفار می‌دهد و می‌فرماید:
«بسم الله الرحمن الرحیم.اذا جاء نصرالله و الفتح.و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجاً.فسبّح بحمد ربّک واستغفرهُ إنّه کان تواباً»
از بررسی قرائن موجود در این سوره و سوره‌های دیگر برمی‌آید که این سوره در ارتباط با حادثه عظیم فتح مکه نازل شده است، و در آن حادثه بود که نظام پلید شرک و بت‌پرستی در عربستان متلاشی شد و پایگاه توحید یعنی شهر مکه و مسجد الحرام از آثار شرک تطهیر شد و نظام شکوهمند دین توحیدی در آن منطقه جهان مستقر شد.
در این شرایط که زحمات طاقت فرسا و طولانی رسول خدا(ص) به ثمر رسیده و نصرت خداوند عالم شامل حال آن وجود مقدس و پیروان دین توحیدی شده و فتح و پیروزی از ناحیه عنایات خداوند تحقق یافته و نزول نصرت خداوند و فتح هم در اثر زحمات و جهاد مستمر و استقامت و اخلاص عظیم حضرت رسول اکرم(ص) مقدور شده است،باید دید که دستور به استفغار آن هم بعد از دستور به تسبیح با حمد چه موقعیت و علت و حکمتی خواهد داشت؟!
قابل توجه است که خداوند عالم در مقام امتنان و قدردانی از تلاش‌ها و زحمات رسول گرامیش این دستورات را صادر کرده است،یعنی آیا اینجا صحبت از گناهی یا قصوری یا تقصیری در میان است و اینکه آیا آن همه تلاش و زحمات فوق حد تحمل ـ که خداوند عالم بارها در آیات قرآن از آنها یاد کرده و از رسول اکرم(ص) قدر دانی کرده ـ که منتهی به شکست مشرکان و پیروزی آیین توحیدی شد،گناهی از آن حضرت محسوب شده است.طبعاً چنین تصوری بی‌معنا و دور از ذهن است.
اصلاً سیاق سوره و موقعیت آن نشان دهنده مدح و تعظیم پیامبر اکرم(ص) از ناحیه خداوند و بیان الطاف ذات مقدس احدّیث نسبت به پیامبر گرامی می‌باشد.
طبعاً اینجا استغفار معنای دیگری غیر از معنای سطحی متعارف خواهد داشت.یعنی مراد از آن معنای حقیقی قرآنی استغفار می‌باشد،و آن عبارت است از طلب رحمت و عنایت خداوند به طور مطلق،اعم از اینکه گناهی در کار باشد و یا بنده‌ای عمل خود را در مقابل عظمت خداوند ناچیز حساب کند،اگر چه عمل او در اصل ناچیز نباشد! و یا به طور کلی با استغفار نیاز مستمر خود را به رحمت پروردگارش اعلام کند.
یعنی استغفار بنده و غفران پروردگار موجب نزول رحمت او به بندگان می‌شود،و اگر بنده‌ای گناهی و تقصیری داشته باشد،غفران خداوند عامل پاک شدن و از بین رفتن گناه می‌شود،و در غیر آن صورت موجب تقرب بیشتر بنده به خداوند و دریافت رحمت بیشتر و رفعت درجات او می‌شود.
لازم به ذکر است که پیامبران خدا(ع) برای تقرب بیشتر و طلب رحمت بیشتر و اینکه در دو زمان در حال واحدی نباشند و به طور مدام نسبت به خداوند عالم تقرب بیشتری پیدا کنند و اینکه نیاز دائمی خود را به رحمت و عنایات خداوند اظهار کنند،بطور مستمر استغفار می‌کردند یا اگر به طور کامل‌تر گفته شود،آنها مستمراً توبه و استغفار می‌کردند.و موضوع توبه هم شبیه موضوع استغفار است و بخواست خداوند در آن زمینه هم در مقالات بعدی بحثی خواهیم کرد.
علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در تفسیر المیزان در ذیل آیات 149 155 سوره آل‌عمران در این زمینه می‌فرماید:
«بالجمله عفو و مغفرت از قبیل برطرف کردن مانع و از بین بردن منافی مضاد است و خداوند سبحان ایمان و خانه آخرت را حیات و اعمال اهل آخرت و سیر حیاتی آنها را نور نامیده است»،همچنانکه می‌فرماید:
«او من کان میتاً فانجیناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها».(سوره انعام،آیه 122) و باز می‌فرماید:
«و ان الدار الآخرة لهی الحیوان».(سوره عنکبوت،آیه 64)
پس کافر نه دارای حیات است نه دارای نور،و مؤمنی که مورد مغفرت قرار گرفته هم دارای حیات است هم نور،و مؤمن وقتی دارای سیئاتی است،زنده‌ی است که نورش کامل نیست و این نور با مغفرت کامل می شود،همچنان که خداوند فرمود:
«نور هم یسعی بین ایدیهم و بأیمانهم یقولون ربّنا اتمم لنا نورنا و اغفرلنا».(سوره تحریم،آیه 8)
از تمام آنچه گذشت آشکار شد که مصداق عفو و مغفرت وقتی به خداوند نسبت داده می‌شود در امور تکوینی عبارت از برطرف کردن سبب مانع است و در امور تشریعی برطرف کردن سببی است که مانع ارفاق و نحو آن می‌شود و در مورد سعادت و شقاوت موجب برطرف کردن مانع سعادت می‌شود.(پایان نظر علامه طباطبایی)
در حقیقت غفران خداوند موانع نزول رحمت خداوند بر بندگان را از بین می‌برد،حال این مانع اگر گناه است،در اثر غفران آن گناه پاک می‌شود و از بین می‌رود و در غیر آن موجب تغییر حالت فعلی بنده به حالت بالاتر بعدی می‌شود،و موجب نزول رحمت و عامل تقرب جدید می‌شود.

تبلیغات