آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

یکی از راهبردهای مهم قرآن برای بیان آموزه های خود، داستان پردازی است. قرآن با این شیوه ادبی هنری می کوشد تا احساس دینی و شعور انسانی را تحریک کند. ازجمله داستان های مهم و جذاب قرآن که با غرض تربیتی و تبلیغ ارزش ها به تصویر کشیده شده، ماجرای سلیمان نبی و ملکه سباست. در جستار پیش رو، با رویکرد نشانه معناشناسانه و با هدف تبیین مفاهیم قرآنی و کاربردی کردن آن ها و نیز فهم روش قرآن در تولید گفتمان، ماجرای مذکور معناکاوی می شود. با چنین هدفی، به این پرسش پاسخ می دهد که فرایند شکل گیری معنا چگونه رخ می دهد. ساختار روایت در متن به گونه ای است که کارکرد کنشی، فرایند تولید معنا را کنترل می کند. یافته ها نشان می دهد که کارکرد کنشی حاکم بر این داستان، نظام گفتمانی کنشی را رقم می زند. ماهیت این نظام را رفع بحران معنا (شرک) شکل داده است. در این نظام، راهبرد تصاحب ابژه ارزشی جنبه عملیاتی و برنامه مداری دارد. سلیمان و کنش یاران وی طی فرایند توانشی کنشی و عملیات مرحله ای به ابژه دست یافته و سبائیان را از معنای نخست (شرک و فقدان ایمان) به معنای دوم (توحید و خداپرستی) رسانده اند. به این ترتیب با قدرت نرم سلیمان، نظام سیاسی مبتنی بر شرک در سرزمین سبا به نظام سیاسی مبتنی بر توحید تغییر می یابد.

تبلیغات