آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

«مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نارًا فَلَمّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فى ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ. صُمٌّ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ. أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فیهِ ظُلُماتٌ وَ رَْعدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فى آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللّهُ مُحیطٌ بِالْکافِرینَ. یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فیهِ وَ اِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ اِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدیرٌ»(1).
«مَثَل آنها (منافقان) مثل کسى است که آتشى را برافروخت و چون آن آتش اطراف خود را روشن کرد، خداوند روشنایى آنها را از بین برد و آنها را در تاریکیهایى رها ساخت که جایى را نمى‏دیدند. آنها کران، گنگان و کوران هستند پس آنها از راه خود باز نمى‏گردند. یا مَثَل آنها مانند بارانى از آسمان است که در تاریکیهاى شب همراه با رعد و برق بر کسانى ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتان خود را در گوشهاى خود مى‏گذارند تا صاعقه را نشنوند و خدا بر کافران احاطه دارد. نزدیک است که برق چشمان آنها را از بین ببرد هرگاه که نور برق راه آنها را روشن مى‏کند، راه مى‏روند وچون خاموش مى‏شود مى‏ایستند و اگر خدا بخواهد گوش آنها و چشمان آنها را از بین مى‏برد همانا خداوند بر هر چیزى تواناست».
قرآن کریم در مطرح کردن مسائل تربیتى و معارف بلند خود، گاهى از تمثیل وتشبیه استفاده مى‏کند و با تشبیه مسائل غیر حسى به امور حسى، به مطلب عینیّت و تجسّم مى‏بخشد تا فهم آن براى مخاطب آسان گردد. در قرآن کریم حدود پنجاه مَثَل وجود دارد که همه آنها تشبیه معقول به محسوس است و در چندین آیه از قرآن کریم هدف از آوردن مثلها بیان شده است:
و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون(2)
و خداوند مثلها را براى مردم مى‏زند شاید آنها یادآور شوند.
و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون(3).
و این مثل ها را براى مردم مى‏زنیم شاید آنها اندیشه کنند.
در آیات شریفه‏اى که در آغاز سخن آوردیم، خداوند براى ترسیم حال منافقان دو مَثَل ذکر کرده که هر کدام بیانگر قسمتى از حالات روحى آنان است.
پس از آنکه خداوند درآیات پیشین، ویژگیهاى منافقان را بیان کرد، در پایان، براى اینکه حالات روحى آنان بیشتر شناخته گردد و هیچگونه ابهامى باقى نماند، با ذکر دو مَثَل که تجسمى از روحیات منافقان است، مطلب را به پایان مى‏برد. این دو مثل مانند دو تابلو چهره واقعى منافقان را در برابر دیدگان خواننده قرار مى‏دهد.
در اولین مَثَل، منافقان را به کسى تشبیه مى‏کند که در یک بیابان در تاریکى مطلق قرار گرفته و نمى‏تواند راه به جایى ببرد، او براى رها شدن از این ظلمت، آتشى را مى‏افروزد با روشن شدن آتش، اطراف او روشن مى‏شود و تا آن شخص بخواهد از این روشنایى استفاده کند، آتش خاموش مى‏شود و بار دیگر تاریکى همه جا را فرامى‏گیرد و شخص نمى‏داند که در این ظلمت چه کند.
منافقان نیز همانند آن شخص هستند؛ کفر و نفاق ، جان و دل آنها را تاریک کرده و آنان در یک ظلمت قرار گرفته‏اند، ظلمتى که خود براى خود خواسته‏اند. آنها در اثر عناد و لجاجت به جایى رسیده‏اند که تمام راههاى هدایت به روى آنها بسته شده است ولى گاهى از روى نفاق و دورویى اظهار ایمان مى‏کنند و نام خداوند را به زبان مى‏آورند. اظهار ایمان و یاد خدا به هر دلیل که باشد ولو از روى نفاق ، خود داراى خاصیت است و نور مى‏دهد و یک لحظه راه منافقان را روشن مى‏سازد. اما چون این ایمان؛ بى‏پایه و بى‏ریشه است، به زودى آن نور خاموش مى‏شود و آن روشنایى به تاریکى مى‏گراید و مجدداً نشانه‏ها و علائم هدایت در آن تاریکى گم مى‏شود و منافقان نمى‏توانند راه به جایى برند.
جالب اینکه در پایان همین مثل متذکر مى‏شود که منافقان، کر لال و کوران هستند و آنها از راه خود برنمى‏گردند، در واقع همانگونه که اگر کسى کر و لال و کور باشد، ارتباط او با واقعیتهاى خارج تقریبا قطع مى‏شود و کانالهاى مهم حسى او از کار مى‏افتد و او نمى‏تواند از واقعیتهایى که در پیرامون او وجود دارد به خوبى آگاه شود، همین‏گونه است منافقان کوردل که در اثر عناد و نفاق ، قواى درّاکه آنان از درک حقیقت عاجز مى‏ماند و به همین سبب از راهى که پیش گرفته‏اند، باز نمى‏گردند.
در مَثَل دوم حال منافقان به حال کسانى تشبیه شده است که در یک هواى تاریک که حتى ابرها جلو نور ستارگان را هم گرفته‏اند ، در زیر باران تندى قرار بگیرند و با رعد و برق شدیدى هم مواجه شوند، محیط آنچنان خوفناک باشد که آنها بر جان خود بترسند و از اینکه هر لحظه ممکن است صاعقه‏اى آنها را بسوزاند، در وحشت شدید به سر برند و از شدت ترس انگشتان خود را بر گوشهایشان قرار بدهند. همچنین نور خیره‏کننده برق به شدت برچشم آنها بزند و نزدیک باشد که نور چشمانشان را از بین ببرد. در چنین حالتى آنها به دنبال پناهگاه باشند ولى در اثر ظلمت شدید راه را نبینند و هرگاه که برق بزند و آنها لحظه‏اى پیش‏پاى خود را ببینند چند قدمى پیش روند و چون برق نزند بایستند و به هر حال راه به جایى نبرند.
منافقان عصر پیامبر نیز حالتى شبیه حالت چنین اشخاصى را داشتند، از یک سو در ظلمت کفر و ضلالت بودند و از سوى دیگر باران تند اسلام بر آنان باریدن گرفته بود و آنها از اسلام نفرت داشتند و از احکام نورانى اسلام همانند کسى که از رعد و برق بترسد مى‏هراسیدند و بخصوص احکامى چون جهاد با دشمن که با مذاق آنها جور در نمى‏آمد، مانند صاعقه بر آنان فرود مى‏آمد و آنها از مرگ خود مى‏ترسیدند.
دیگر اینکه منافقان از مزایاى اسلام مانند ارث و نکاح و تقسیم غنائم و امنیت استفاده مى‏کردند ولى از لحاظ اعتقاد به مبانى اسلام در ظلمت بودند درست مثل همان شخص باران زده که از روشنایى برق استفاده مى‏کرد و چند قدمى راه مى‏رفت و چون برق نبود در ظلمت خود مى‏ماند و حرکت نمى‏کرد.
در این آیات به دو نکته نیز اشاره شده است:
نکته اول اینکه خداوند بر کافران احاطه دارد و آنها هرگز نخواهند توانست که از حیطه قدرت او خارج شوند.
نکته دوم اینکه خداوند بر همه چیز قدرت دارد و اگر بخواهد مى‏تواند قواى مدرکه منافقان را به سبب عنادى که با حق دارند به کلى از بین ببرد و آنها براى همیشه از هدایت محروم شوند ولى چنین نکرده و راه را بر آنان باز گذاشته است هر چند که موانع بزرگى بر سر راه آنان است که خود به وجود آورده‏اند.
پی نوشتها:
1. سوره بقره آیات 17-20.
2. ابراهیم / 25.
3. حشر / 21.

تبلیغات