آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

یهودیان، خدا را خوب نشناخته بودند و قدرت او را محدود مى‏پنداشتند و مى‏گفتند دست خدا بسته است. بسیارى از اشتباه‏هاى آنها، ناشى از این فکر غلط بود.
«وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قالُوا مآ أَنْزَلَ اللّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَىْ‏ءٍ قُلْ مَنْ‏أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذى جآءَ بِه مُوسى نُورًا وَ هُدًى لِلنّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطیسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ کَثیرًا وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوآا أَنْتُمْ وَ لاآآبآؤُکُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فى خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ(1)».
«خدا را آنچنانکه شایسته اوست ارج نگذاشتند چون گفتند خدا هیچ چیزى براى هیچ بشرى نازل نکرده است. بگو: آن کتابى را که موسى آورد و روشنایى و هدایت براى مردم بود، چه کسى نازل کرد؟ شما آن را در کاغذهایى نوشتید و آشکار مى‏کردید و بسیارى را پنهان مى‏ساختید و آنچه را که شما و پدرانتان نمى‏دانستید آموخته شدید. بگو: خدا، آنگاه آنها را رها کن که در بیهوده‏گویى خود بازى کنند».
مطلب کلّى که در این آیه آمده این است که کافران، خدا را آنچنانکه شایسته اوست ارج نگذاشتند و نشناختند زیرا گفتند: خدا هیچ چیزى براى هیچ بشرى نفرستاده و منکر آن شدند که خدا کتابى بر پیامبرى فرستاده باشد. در پاسخ آنها به پیامبر دستور داده مى‏شود که بگوید: پس چه کسى کتابى را که موسى آن را آورد، نازل کرد؟
این آیه از آیات مشکل قرآن است و فهم درست آن تفکّر بیشترى را طلب مى‏کند زیرا مشخص نیست که این آیه درباره یهودیها صحبت مى‏کند یا مشرکان مکه؛ اگر بگوییم آیه درباره یهودیهاست، این فرض با جمله دوم آیه سازگار نیست زیرا در این جمله گفته شده که آنها مى‏گویند: خدا براى هیچ بشرى چیزى نازل نکرده در حالى که یهودیها چنین نمى‏گویند و آنها نبوت پیامبران تا موسى باور دارند و معتقدند که خدا تورات را براى موسى نازل کرد؛ و اگر بگوییم درباره مشرکان مکه است، این فرض هم با پاسخى که در آیه داده شده وفق نمى‏دهد چون در پاسخ آنها که منکر نزول کتاب آسمانى هستند گفته شده: پس چه کسى تورات را بر موسى نازل کرده؟ و پس از این پرسش آنها را مورد خطاب قرار مى‏دهد و مى‏گوید: شما قسمتى از تورات را آشکار و بسیارى از آن را پنهان کردید. مسلم است که چنین مطلبى را نمى‏توان در خطاب به مشرکان مکه بیان کرد.
مفسران براى حلّ این مشکل وجوه مختلفى را گفته‏اند و براى هر کدام از این دوفرض توجیهاتى کرده‏اند ولى حقیقت این است که هیچ یک از آن وجوه که ما دیدیم قانع کننده نیست و روح انسان را آرام نمى‏کند و چنین مى‏نماید که آنها را از روى ناچارى گفته‏اند.
آنچه به نظر ما مى‏رسد ـ و خدا داناتر است ـ این است که آیه درباره یهود است و اینکه در آیه به آنها نسبت داده مى‏شود که گفته‏اند: خدا هیچ چیزى براى هیچ بشرى نفرستاده، منظور این است که آنها معتقدند پس از تورات هیچ کتابى نازل نشده و پس از موسى هیچ پیامبرى مبعوث نشده است و این سخن در مقام ردّ پیامبرى پیامبر اسلام است و اینکه کتابى از سوى خدا براى او نازل نشده است و این سخن آنها مبتنى بر عقیده فاسد آنها در نفى عمومیت قدرت خداست آنها خدا را مانند یک حاکم معزول مى‏دانند و قدرت او را محدود مى‏کنند و نسخ در شریعت و آمدن شریعت جدیدى پس از شریعت موسى را محال مى‏شمارند و این عقیده آنها ناشى از آن است که آنها خدا را آنچنانکه باید نشناخته‏اند و پایه‏هاى توحید آنها خراب است همانگونه که در آیه زیر هم آمده است:
«وقالت الیهود یداللّه‏ مغلولة غلّت ایدیهم ولعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان(2)».
«ویهودیان گفتند دست خدا بسته است. دستهایشان بسته باد و به سزاى آنچه گفتند لعنت بر آنها باد، بلکه دستان او باز است».
البته ما در آیه مورد بحث، در جمله (ما انزل اللّه‏ على بشر من شى‏ء) چیزى را در تقدیر نمى‏گیریم بلکه مى‏گوییم: این عقیده شناخته شده آنهاست که آمدن هر نوع شریعت جدیدى را جایز نمى‏دانند و به خاطر داشتن همین عقیده بود که عیسى و یحیى و زکریا را هم قبول نداشتند و همانگونه که از این آیه استفاده مى‏شود، این سخن آنها ناشى از عقیده غلط آنها در توحید و خداشناسى است و آنها خدا را درست نشناخته‏اند.
در دنباله آیه، خدا به آنها پاسخ مى‏دهد که پس چه کسى تورات را بر موسى نازل کرد؟ منظور این است که خدایى که قدرت آن را داشت که تورات را بر موسى نازل کند، همان خدا قدرت آن را دارد که قرآن را بر پیامبر اسلام نازل کند. در واقع این پاسخ براى تعمیم قدرت خدا و اثبات این مطلب است که انزال تورات دلیل بر قدرت خدا بر این کار است و قدرت او با انزال تورات محدود نشده و او مى‏تواند کتاب دیگرى هم بفرستد. جالب اینکه پس از این آیه بلافاصله در آیه بعدى از فرستادن قرآن به عنوان کتابى مبارک و تصدیق کننده تورات و انجیل سخن مى‏گوید.
اساسا آیه، به‏طور صریح و آشکار یهودیان را مورد خطاب قرار مى‏دهد و آمدن فعلهایى مانند «تجعلونه» و «تبدونها» و «تخفون» و «علّمتم» و ضمیرهاى مخاطبى مانند «انتم» و «آبائکم» جاى هیچ شک و شبهه‏اى را باقى نمى‏گذارد و اگر هم در بعضى از قرائتها فعلهاى «تجعلونه» و «تبدونها» و «تخفون» به صورت غایب خوانده شده، در برابر قرائت مشهور اعتبارى بر آن نیست و تازه ضمیرها که به همان حالت مخاطب بودن خودباقى هستند.
باقى مى‏ماند اینکه این سوره در مکه نازل شده و مخاطب آن مشرکان هستند چگونه در اینجا با یهود صحبت کرده است؟ در پاسخ مى‏گوییم علاوه بر اینکه بعضى‏ها این آیه را از مکى بودن سوره انعام استثنا کرده‏اند و آن را مدنى مى‏دانند، یهود مدینه با مشرکان مکه رفت و آمد و داد و ستد داشتند و همواره از اخبار مکه آگاه بودند و آنها از اینکه شخصى به نام محمد (ص) در مکه ادعاى پیامبرى مى‏کند، به خوبى اطلاع داشتند و هیچ بعید نیست که بعضى از یهودیان براى آشنایى با این مدّعى نبوت و شنیدن حرفهاى او در مکه با او ملاقات کنند و سخنانى میان آنها و پیامبر اسلام رد و بدل شود. اتفاقا در چندین روایت که در شأن نزول این آیه وارد شده، صحبت از ملاقات بعضى از یهودیان با پیامبر در مکه مى‏کند.
قرآن در این آیه، پس از صحبتى از کتاب موسى، این کتاب را به عنوان نور هدایت براى مردم معرفى مى‏کند و از کار زشت یهود درباره تورات انتقاد به عمل مى‏آورد و خطاب به آنها مى‏فرماید: شما آن کتاب را در صحیفه‏هایى قرار دادید و بعضى از آن را آشکار کردید و بسیارى از آن را پنهان ساختید. یعنى آن قسمت از آیات تورات را که به نفع شما نبود، مخفى کردید و آن را براى مردم نخواندید مانند آیاتى از تورات که از آمدن پیامبر اسلام خبر داده است.
در آیات بسیارى از قرآن با حساسیت خاصى روى این مسأله تاکید شده است که دانشمندان یهود تورات را تحریف کردند و بعضى از آیات آن و بخصوص آیات مربوط به پیامبر اسلام را از مردم کتمان نمودند.
در جمله بعدى خطاب به یهود اظهار مى‏دارد: آنچه را که شما و پدرانتان نمى‏دانستید، آموخته شدید. یعنى خدا علاوه بر اینکه تورات را نازل کرد، به شما چیزهاى دیگرى را هم یاد داد و راه و رسم زندگى را به شما آموخت و این نیز یکى دیگر از دلایل قدرت خداست و نشانه این است که درهاى فیض الهى بسته نشده و او همواره مى‏تواند فیض بدهد و بیاموزد.
پس از مطرح کردن این دو سؤال که چه کسى کتاب را براى موسى نازل کرد و اینکه چه کسى به شما آنچه را که نمى‏دانستید یاد داد، خود قرآن پاسخ مى‏دهد که خدا، و این یکى از شیوه‏هاى معمول در مناظره و گفتگوست که انسان پرسشى را مطرح کند و آنگاه خودش جواب آن را بدهد. در این آیه نیز از همین شیوه استفاده شده است. قرآن پس از پاسخ دادن به آن پرسشها، پیامبر اسلام را مورد خطاب قرار مى‏دهد و مى‏فرماید: آنها را رها کن که در بیهوده‏گویى خود بازى کنند.

________________________________________
1-سوره انعام آیه 91.
2. مائده، 64.

تبلیغات