آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

متن

صلح و آرامش از اصول پایه‏ای است که پیامبر اسلام پرچم‏دار آن بوده و آن را برای تمام بشریت به ارمغان آورده است.
نگارنده با تبیین این ایده، جنگ‏های زمان پیامبر را بررسی نموده و با ادله متعدد قرآنی و روایی به اثبات این مطلب پرداخته که این جنگ‏ها صرفا جنبه دفاعی داشته و اغلب آنها بر او تحمیل شده بود. و پس از آن، اصول و قواعد حاکم بر هم‏زیستی مسالمت‏آمیز در جامعه اسلامی را مطرح کرده است. هم‏چنین رفتار مسلمانان با غیر مسلمان را از دیدگاه آیات و روایات و سیره پیامبر بررسی نموده و استحکام پایه‏های این صلح و هم‏زیستی را در بردباری، تحکیم روابط انسانی، احترام به آزادی‏های دینی و احترام به حقوق فرد و کرامت وی دانسته است و در پایان با رد هرگونه فتنه انگیزی‏های فرقه‏ای، بر ایجاد یک فقه ائتلاف، فقه مصلحت‏ها و فقه تقریب و وحدت میان اهل سنت و تشیع تأکید کرده است.
کلیدواژه‏ها: فرهنگ صلح، هم‏زیستی مسالمت‏آمیز، کرامت انسانی، آزادی‏های دینی، تقریب و وحدت.
مقدمه
اسلام، صلح و آرامش را یکی از اصول پایه‏ای خود درنظر گرفته و ریشه‏های آن را در دل مسلمانان استحکام بخشیده و آن را بخشی از وجود آنها قرار داده است.
نام اسلام از «سلام» (صلح) گرفته شده که در شمار نام‏های خداوند متعال است: «هُوَ اللّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُوءْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبّارُ...» (حشر/23) و بهشت نیز «دارالسلام» نامیده شده است: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» (انعام/127).
______________________________
1 نویسنده و پژوهشگر سوری.
________________________________________
حامل این رسالت، یعنی حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، نیز حامل پرچم صلح است؛ زیرا خیر و رهنمونی برای تمامی بشریت به ارمغان آورده است؛ همان‏گونه که خود می‏فرماید: «به درستی که من رحمت هدیه شده ]به جهانیان [هستم.» (المستدرک علی الصحیحین، شماره 100 به نقل از «ابوهریره» و «المقدمة»، شماره 15، به نقل از «ابوصالح»).
درود فرستادن مسلمانان به یک‏دیگر با واژه «سلام» (صلح) صورت می‏گیرد؛ زیرا همین درود، فرمان الهی از آغاز آفرینش مردم بوده و در روایت آمده است: «وقتی خداوند آدم را آفرید، به وی گفت: برو بر آن گروه از فرشتگان سلام ده و گوش فرا ده که چه پاسخت می‏دهند که درود او وخاندان تو چنین خواهد بود؛ او گفت: «السلام علیکم»؛ ]فرشتگان [پاسخ گفتند: السلام علیک و رحمة الله و بر رحمت وی افزودند.» (سنن الترمذی، شماره 3368 و صحیح ابن حبان، شماره 6167).
بنابراین درود مسلمانان در دنیا و آخرت، «السلام» است: «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً» (احزاب/44). بسیاری از مسلمانان نام «عبدالسلام» دارند.
جنگ‏های پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برای دفاع از مقدسات بود
پژوهش‏گر زندگی پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ]درباره [سیزده سالی که آن حضرت در مکه مکرمه سپری فرمود، یقین حاصل می‏کند که وی شب و روز به فراخوانی قوم خود ]به آیین اسلام [با حکمت و پند و اندرز نیکو پرداخت، ولی قریش فراخوان پیامبر محبت و صلح فراخوان ایمان و اسلام را رد کردند و همه نوع آزار و شکنجه علیه پیامبراسلام و یاران مستضعف وی روا داشتند تا موءمنان را به پرستش بت‏ها بازگردانند و هنگامی که در بازگرداندن حتی یک موءمن از دین خود ناکام ماندند، همه گونه پول و مقام و قدرت و برآوردن هر آرزویی را با پیامبرخدا در میان گذاشتند ولی در این مسیر نیز ناکام ماندند. در این صورت بود که به اتفاق، تصمیم به طرد او و طرد همه همراهان مسلمان و مستضعف وی و تمامی حامیانشان از «بنی هاشم» و «بنی مطلب» گرفتند و آنها را در «شعب ابی طالب» به مدت نزدیک به سه سال، محاصره کردند و دست‏رسی به هرگونه خوردنی و آشامیدنی را برایشان منع کردند به‏طوری‏که ناگزیر از خوردن برگ درختان و بوته‏های هیزم گشتند و از تماس و صحبت کردن با دیگران منع شدند و پیامبر در همه این مدت، همراهانش را به شکیبایی دعوت می‏کرد.
پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و یاران وی همه گونه آزار و شکنجه و تحریم و گرسنگی و رنج را تحمل کردند و همواره از خدای خود می‏خواستند که از میان آنان کسانی را به دنیا آورد که به خدا و رسولش، ایمان داشته باشند.
مسلمانان، زخمی و مجروح، شکنجه دیده و توهین شده، نزدپیامبرخدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏رسیدند و از پیامبر رحمت اجازه می‏خواستند که برای دفاع از خویش، اسلحه بردارند ولی آن‏حضرت ایشان را فرمان به صبر وتحمل عذاب و سختی می‏فرمود. داستان‏های خاندان «یاسر»، «حبیب» و «خباب» ... در این میان، به گوشمان رسیده است... تا سرانجام برای قتل مستضعفانی چون «سمیه» همسر «عمار یاسر» ... توطئه چیدند... «ای خاندان یاسر! شکیبایی کنید که بهشت در انتظار شماست.» (هندی، به نقل از «عماربن یاسر»، شماره‏های 3568و37370). وقتی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رنج‏ها و آزمون‏هایی را که یارانش با آن روبه‏رو بودند مشاهده نمود به آنان اجازه داد تا به حبشه مهاجرت نمایند؛ زیرا در آن‏جا پادشاه مسیحی و عادلی حکمرانی می‏کرد که کسی در سرزمینش مورد ستم قرار نمی‏گرفت.
مسلمانان طی دوران مکی [پیش از هجرت به مدینه] به جهاد مستمر خود ادامه دادند ولی این جهاد، نه با شمشیر که جهاد با نفس و هواهای نفسانی و شکیبایی در برابر دشواری‏ها و رنج و عذاب و آزار و اذیتی بود که در راه خدا، به‏جان می‏خریدند. خداوند متعال نیز می‏فرماید: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» (عنکبوت/2). جهادشان با شکیبایی در برابر آزارها بود. خداوند می‏فرماید: «أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ؛ آیا مردم پنداشته‏اند وانهاده می‏شوند که بگویند ایمان آورده‏ایم و آنان را نمی‏آزمایند؟». این جهاد هم‏چنین با دعوت ]مردم به اسلام [، بیان و تبلیغ رسالت الهی با حکمت و منطق و اندرز نیکو و زبان خوش و جهادی قرآنی بود که در خود قرآن، جهاد بزرگ نامیده شده است: «فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً» (فرقان/52).
در این مرحله، یعنی «دوران مکی»، فراخوان به شیوه قرآنی یعنی با منطق و اندرز نیکو و شکیبایی و اجتناب از هرگونه خشونت و تندخویی است: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ؛ مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فراخوان و با آنان با روشی که بهتر باشد، چالش ورز! بی گمان پروردگارت به آن کسی که از راه وی گمراه شده، داناتر است و او به ره‏یافتگان داناتر است.» (نحل/125).
جهاد آنان با سخن خوش بود: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ...؛ پس با بخشایشی از سوی خداوند، با آنان نرم‏خویی ورزیدی و اگر درشت‏خویی سنگدل می‏بودی، از اطرافت پراکنده می‏شدند ...» (آل عمران/159)؛ «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ؛ و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‏ایم.» (انبیا/107).
اسلام در دوران مکی، با حکمت و پند نیکو و با شکیبایی و تحمل رنج و عذاب، گسترش پیدا کرد؛ زیرا اسلام، دین صلح و «سلام» است.
اگر نگاهی به زندگی پیامبرخدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در مدینه بیندازیم، می‏بینیم که این مرحله‏ای که دولت اسلامی در آن تأسیس یافت و قانون اساسی و آیین نامه برخورد مسلمانان با هم‏دیگر و برخورد ایشان با اهل ذمّه تدوین گردید، پیامبر خدا درگیر هیچ جنگ و نبردی نگردید؛ نخستین آیه‏ای که به مسلمانان اجازه جنگ داد، زمانی نازل شد که آنها برای دفاع از خود و مقدساتشان ناگزیر به آن گشتند. خداوند متعال می‏فرماید: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ؛ به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‏شود، اجازه جهاد داده شد؛ زیرا ستم دیده‏اند و بی‏گمان خداوند بر یاری آنان توانست.» (حج/39).
پیامبر محبت و صلح طی دوران مدینه به مدت ده سال در برابر جبهه‏هایی که دشمنی و کینه خود را نسبت به اسلام و فراخوان به آن اعلام کردند، یعنی جبهه بت‏پرستان و یهودیان و دولت روم و بیزانس، به مقاومت پرداخت و آن حضرت علیه‏السلام ناگزیر به انجام حدود 27 غزوه (جنگ با دشمنان با حضور خویش) و پنجاه و اندی «سریه» (جنگ بدون حضور خویش)، گردید و در هیچ‏کدام از آنها، خود آغازگر جنگ نبود و به دیگران تجاوز نکرده بود بلکه تمامی آنها در پاسخ اقدامی خصمانه یا احتمال اقدام خصمانه و تجاوزگرانه از سوی دشمنان بود.
جنگ بدر برای بازگرداندن بخشی از اموال مسلمانان بود که در مکه به‏جا مانده بود و قریش آن‏را تبدیل به جنگی تمام عیار نمود. غزوه «بنی قینقاع» به علت خیانت یهودیان در مدینه صورت گرفت. غزوه «بنی النضیر» نیز در پی خیانت و فریب‏کاری یهودیان انجام شد. غزوه «بنی المصطلق» به این دلیل آغاز شد که آنها ]دشمنان [، تصمیم گرفتند به مدینه شبیخون بزنند؛ از این رو پیامبر اکرم در اقدامی پیش‏گیرانه با آنها روبه‏رو شد. در غزوه خندق یا احزاب نیز همه قبایل مشرک عرب گرد هم آمدند و با تحریک یهودیان و خیانت برخی از ایشان، ]تصمیم [ به اشغال «مدینه» گرفتند که طی آن با خندق یا گودال بزرگی روبه‏رو شدند که مسلمانان گرداگرد مدینه کنده بودند و باعث شد مشرکان از همان راهی که آمده بودند، بازگردند و در پی پایان گرفتن غزوه «احزاب»، پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و یارانش به سراغ «بنی قریظه»ای رفتند که پیمان و عهد خود را شکسته بودند. غزوه «حدیبیه» نیز به صلحی میان پیامبر و مشرکان، منتهی شد.
یهودیان خیبر نیز پیمان‏ها و عهدهای بسته شده با پیامبر را شکستند، از این رو پیامبر به جنگ با آنها شتافت. «غزوه موته» نیز در نزدیکی مرزهای شام و به علت کوشش رومیان در ترور رسول خدا و آمادگی آنها و مشرکان با تدارک بیش از دویست هزار جنگ‏جو برای اشغال «مدینه»، صورت گرفت و مسلمانان برای دفع این آزار، به دفاع از خود پرداختند ... آن‏گاه «فتح مکه» مطرح شد که در پی خیانت قریش و زیرپاگذاردن پیمان‏های بسته شده با پیامبر، صورت گرفت و مکه بدون ریخته شدن خونی، فتح گردید. تاریخ نیز گواه با شکوه‏ترین صلح و محبت و بخششی از سوی پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در پی فتح مکه است، آن‏گاه که به قریشیان فرمود: «فکر می‏کنید با شما چه می‏کنم؟ گفتند: برادر بزرگوار و پسرعموی بزرگواری برای ما هستی. فرمود: بروید که همگی شما آزادید.» (سنن البیهقی الکبری، شماره 18055 و البدایة والنهایة، ج4، ص 301).
سپس قبیله «هوازن» و «ثقیف» با هم متحد شدند تا ورق را به نفع خود برگردانند که پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به مقابله با آنها شتافت و غزوه «حنین» مطرح شد. پس از آن رومیان در مرزهای شام با قبایل مشرک عرب در منطقه‏ای به نام «تبوک» متحد شدند و قصد حمله به مسلمانان را داشتند که پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و یارانش در یکی از گرم‏ترین روزهای سال، به مقابله با آنها پرداخت.
به این ترتیب، اغلب جنگ‏های پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر وی تحمیل می‏شد و او آغازگر جنگ نبود و همواره کوشش می‏نمود که خونی ریخته نشود. او پیامبر رحمت بود ولی اگر جنگی بر وی تحمیل می‏شد، پیامبر حماسه می‏شد و با تمام توان، از دعوت خود دفاع می‏کرد و بنابر آن‏چه در تاریخ به گفته «گوستاولوبون» فرانسوی مشهور است: «تاریخ، فاتحی مهربان‏تر از اعراب به‏خود ندیده است.» (جاد المولی، ج1، ص83).
با اندک تأملی در نبردهای پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، مشاهده می‏شود که شمار کشته‏های هر دو طرف، از هزار نفر فراتر نمی‏رود.
پیامبرخدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سعی داشت بیماری و نه بیمار را نشانه گیرد. محققان امت برآن‏اند که جهاد تنها برای دفاع از مقدسات، تشریع شده است و برخی آیات قرآنی و احادیث صحیح نبوی، بهترین دلیل بر این مدعاست .
درباره مشرکان، کافی است به این آیه قرآن کریم توجه کنیم: «... فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً ؛ ... اگر اینان از شما کناره‏جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما در تجاوز بر آنان، راهی ننهاده است.» (نساء/90) که گویای تحریم جنگیدن با آنهاست، ولی آیه بعدی به وضع گروه دیگری می‏پردازد: «... فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولئِکُمْ جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً؛ ... پس اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست از شما باز نداشتند، هرجا بر آنان دست یافتید، آنها را بکشید و ما شما را بر آنها چیرگی آشکاری داده‏ایم.» (نساء/91).
و درباره کسانی که با مسلمانان نقض پیمان می‏کنند، در سوره توبه آمده است:
«فَإِذَا انْسَلَخَ الأَْشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و چون ماه‏های‏حرام به پایان رسید، مشرکان را هرجا یافتید بکشید و آنها را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و درهر کمینگاهی، در کمین آنان بنشینید، پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، آزادشان بگذارید که بی‏گمان خداوند آمرزنده‏ای بخشاینده است.» (توبه/5).
اسلام، سلام (صلح) است
اسلام دین صلح است و هرگز به‏دنبال خون‏ریزی نیست و توقف جنگ و نبرد را تحسین می‏کند: «وَ رَدَّ اللّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً وَ کَفَی اللّهُ الْمُوءْمِنِینَ الْقِتالَ وَ کانَ اللّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً؛ و خداوند، کافران را در اوج کینه‏شان، بی‏آن‏که به دستاوردی رسیده باشند، بازگرداند و خداوند در جنگ، موءمنان را بسنده شد و او توانایی پیروزمند است» (احزاب/ 25) و هنگامی که «غزوه حدیبیه» به صلح با قریش انجامید، خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً؛ بی گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم.» (فتح/1) و نیز به همین مناسبت در جای دیگری از همین سوره آمده است: «وَ هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً؛ و اوست که پس از آن‏که شما را بر آنان پیروز گردانید، دست آنان را از شما و دست شما را از آنان در دل مکه، کوتاه کرد و خداوند به آن‏چه می‏کنید بیناست.» (فتح/24) و در روایتی آمده است: «هرگز آرزوی دیدار با دشمن نکنید و از خداوند عافیت و آرامش مسئلت نمایید و اگر دیدارش کردید، شکیبایی ورزید.» (صحیح بخاری، کتاب «الجهاد والسیر»، شماره 2744، و صحیح مسلم، کتاب «الجهاد و السیر»، شماره 3276.
هم‏چنین در حدیث دیگری آمده است: «بهترین نام‏ها نزد خدا «عبدالله» و «عبدالرحمن» و زشت‏ترین نام‏ها، «حرب» (جنگ) و «مرّة» است؛ زیرا اسلام دین صلح و آرامش و سلام است.» (سنن ابوداود، کتاب الادب، شماره 4950؛ سنن ابن ماجه، کتاب الادب، شماره 3718 و مسند احمد، کتاب مسند المکثرین من الصحابة، شماره5848).
صلح و هم‏زیستی مسالمت آمیز در جامعه اسلامی
اسلام برای این امر، اصول و قواعدی را در نظر گرفته و مردم را به مسلمان و غیر مسلمان تقسیم کرده است؛ برخورد مسلمان با مسلمان بر پایه مهربانی و محبت و برادری است و باید نسبت به هم‏دیگر، دلسوز و مهربان و همدل باشند. اسلام برای امت اسلامی موارد زیر را در نظر گرفته است:
1ـ از آنها خواسته جملگی به ریسمان الهی چنگ زنند: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و پراکنده نشوید.» (آل عمران/103)
2ـ آنان‏را به وحدت فرمان داده و از تفرقه برحذر داشته است.
3ـ از جمله هدف‏های عبادات را پیوند بنده با پروردگارش و از سوی دیگر پیوند میان بندگان قرار داده که بیشتر این عبادات نیز برای تقویت مهربانی میان افراد و نیکی و مهرورزی به تمامی آفریده‏ها از جمله جانوران و گیاهان و دریاها و خشکی‏ها و ... است.
نیکی به پدر و مادر، صله رحم، نیکی به همسایگان، خوبی کردن نسبت به ضعفا، یاری رساندن به نیازمندان، گره گشودن از کار درماندگان، همکاری در نیکی و تقوا، امر به معروف و نهی از منکر، نصیحت و اندرز، سفارش به نیکی، سفارش به شکیبایی، سفارش به مهرورزی، بزرگداشت یتیمان، اصرار بر غذا دادن به مستمندان، مقاومت در برابر ستمگری و فساد، ایجاد تغییر در زشتی‏ها با دست، زبان یا قلب و هر کار خیری که یک مسلمان در حق بندگان خداوند انجام دهد، از جمله یک لبخند، یک مصافحه، سخنی نیکو یا رفع آزار یا برطرف ساختن مانعی از سر راه، همه و همه عبادت خدا به شمار می‏رود.
مهربانی و مهرورزی مسلمانان، بخش عمده تربیت آنها و از جمله توصیه‏های قرآنی است که در آغاز هر سوره‏ای از قرآن تکرار شده است: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ به‏نام خداوند بخشنده مهربان» و در بسیاری از سوره‏ها، آیاتی وجود دارد که از مهربانی و بخشندگی خداوند آمرزنده سخن می‏گوید؛ هم‏چنان که احادیث فراوانی در موضوع رحمت و مهربانی وارد شده و بیانگر آن است که خداوند رحمت‏کنندگان و بخشندگان را رحمت می‏کند: «زمینیان را رحمت کنید تا کسی که در آسمان است، بر شما رحمت آورد.»
اسلام به برخورد نیکو و اخلاق نیز توجه کرده و پیامبرش این‏گونه ستایش شده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و به راستی تو دارای خویی بزرگ هستی» (قلم/4) و مأموریت و وظیفه پیامبران و فرستادگان را کامل کردن اخلاق والا قرار داده است: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.) (مسند احمد، کتاب باقی مسند المکثرین، شماره 8595).
و عبادات را نیز به حسن اخلاق مرتبط کرده است؛ مثلاً نماز: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ؛ ... نماز از کار زشت و ناپسند بازمی‏دارد.» (عنکبوت/45) و زکات: «صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها؛... زکاتی بردار که با آن، آنها را پاک می‏داری و پاکیزه می‏گردانی ...» (توبه/103) و روزه: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ باشد که پرهیزکاری ورزید.» (توبه/183) و حج: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ...؛ ... در حج، آمیزش و نافرمانی و کشمکش روا نیست...» (بقره/197).
و پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هشدار داده که: «هرکس سخن یاوه و عمل به آن‏را ترک نکند، خداوند نیاز به آن ندارد که خوردنی و آشامیدنی او را فراهم آورد.» (صحیح بخاری، کتاب الصوم، شماره 1770؛ سنن ترمذی، کتاب الصوم، شماره 641، و سنن ابوداود، کتاب الصوم، شماره 2015). و قرآن، موءمنان را این‏گونه توصیف کرده است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُوءْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ لأَِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛ بی‏گمان موءمنان رستگارند * همان‏ها که در نماز خویش فروتن‏اند * و آنان که از یاوه رویگردان‏اند * و آنان که زکات دهنده‏اند * و آنان که پاکدامن‏اند * جز با همسران خویش یا کنیزهایشان، که اینان نکوهیده نیستند* پس کسانی که بیش از این بخواهند، تجاوزکارند * و آنان که امانت‏ها و پیمان خود را پاس می‏دارند.» (موءمنون/8ـ1).
پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز به صله رحم، رعایت همسایگان، مهمان نوازی و اخلاق والا، سفارش کرده است: «هر کس به خدا و روز جزا ایمان دارد، باید صله رحم کند و هرکس به خدا و روز جزا باور دارد نباید همسایه‏اش را بیازارد و هرکس به خدا و روز جزا باور دارد باید میهمانش را گرامی دارد و هرکس به خدا و روز جزا باور دارد کمتر سخن گوید یا خاموشی گزیند» (صحیح بخاری، کتاب الادب، شماره 5673 و صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 67).
«موءمن کسی است که مردم بر خون و اموال خود از وی در امان باشند.» (سنن ترمذی، کتاب الایمان، شماره 2551؛ سنن نسایی، کتاب الایمان، شماره 4909 و مسند الإمام أحمد، کتاب مسند المکثرین، شماره 8575).
«هرکس سیر بود و همسایه‏اش در کنارش گرسنه بود و این‏را می‏دانست، به من ایمان نیاورده است.» (طبرانی، شماره 13025).
هم‏چنین پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در مورد زنی که نماز و روزه و صدقه بسیار به‏جای می‏آورد ولی همسایه‏اش را اذیت می‏کرد، فرمود: «او در آتش است»، و درباره زن دیگری که نماز و روزه و صدقه کمی به‏جای می‏آورد ولی همسایه‏اش را نمی‏آزرد، فرمود: «او در بهشت است». (مسند احمد، شماره 9673؛ صحیح ابن حبان، شماره 5764 و الحاکم، شماره 7304).
بنابراین، تلاش برای گسترش فضایل اخلاقی در جامعه، از پایه‏ها و متن دین و به منظور تحکیم و تقویت فرهنگ صلح و هم‏زیستی است.
ضمن این که رذایل اخلاقی، همانند آزردن دیگران و خشونت با مستمندان وعدم مهرورزی نهی شده است:
«هر کس ذره‏ای تکبر در دلش باشد، وارد بهشت نمی‏گردد.» (صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 131؛ سنن ترمذی، کتاب البر و الصله عن رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، شماره 1922 و سنن ابن ماجه، کتاب المقدمه، شماره 58).
«همین شر آدمی را بس که برادر مسلمانش را تحقیر کند.» (صحیح مسلم، کتاب البر و الصله، شماره 4650؛ سنن ابو داود، کتاب الادب، شماره 4238 و سنن ابن ماجه، کتاب الزهد، شماره 4203).
و حدیث قدسی که می‏گوید: «من بی‏نیازترین بی‏نیازان از شرک هستم، هرکس کاری انجام دهد و دیگری را با من شریک گرداند، تمامی آن برای اوست. ای بندگان من! من ستم‏کاری را بر خود حرام کردم، بر شما نیز آن‏را حرام کردم، پس به یک‏دیگر ستم روا مدارید.»(صحیح مسلم، کتاب البر و الصلة و الآداب، شماره 4674 و مسند احمد، کتاب مسند الانصار، شماره 20451).
«فساد روابط افراد با یک‏دیگر، هلاک کننده است» (سنن ترمذی، کتاب صفة القیامة، شماره 2433؛ سنن ابو داود، کتاب الادب، شماره 4273 و مسند احمد، کتاب من مسند القبائل، شماره 26236).
«شهادت دروغ همسنگ با شرک به خداوند عزوجل قرار داده شده است» (سنن ترمذی، کتاب الشهادات عن رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، شماره 2223؛ سنن ابو داود، کتاب الاقضیه، شماره 3124؛ سنن ابن ماجه، کتاب الاحکام، شماره 2363 و مسند احمد، کتاب مسند الشامیین، شماره 16943).
و «زنی وارد دوزخ شد، زیرا گربه‏ای را تا مرگ، زندانی کرده بود.» (صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، شماره 3071 و صحیح مسلم، کتاب السلام، شماره 4160).
و «آیا می‏خواهید بزرگ‏ترین گناه کبیره را به شما معرفی کنم؟ شرک ورزیدن به خدا و عاق والدین، سپس فرمود: و البته سخن دروغ و شهادت دروغ نیز چنین است» (صحیح البخاری، کتاب الادب، شماره 126).
«هیچ راهزن (یا گسیخته باخویشانی) وارد بهشت نمی‏شود.» (پیشین، شماره 5525 و صحیح مسلم، کتاب البّر والصلة والأدب، شماره 4636). ]در اصل این حدیث «لا یدخل الجنة قاطع» آمده که واژه «قاطع» را به قطع کننده رحم در برابر صله رحم و نیز راهزن تفسیر کرده‏اند که البته تفسیر اول، ارجح است. ]
«هیچ سعایت کننده‏ای (نمّام) وارد بهشت نمی‏شود.» (صحیح بخاری، کتاب الادب، شماره 5596 و صحیح مسلم، کتاب الإیمان، شماره 152).
«هیچ زناکاری به‏هنگام زنا، موءمن نیست، هیچ شارب خمری به‏هنگام شرب خمر، موءمن نیست و هیچ دزدی به‏هنگام دزدی کردن، موءمن نیست.» (صحیح بخاری، کتاب المظالم، شماره 2343 و صحیح مسلم، کتاب الإیمان، شماره 57).
اسلام، نظریه «هدف، وسیله را توجیح می‏کند» را نمی‏پذیرد و هرگز اجازه نمی‏دهد از ابزارهای پست و غیراخلاقی برای دست‏یابی به هدف‏های والا، بهره گیری شود و بر آن است که برای رسیدن به هدف‏های پاک، حتما باید از ابزارهای پاک و شرافت‏مندانه بهره گرفت و هرگز اجازه نمی‏دهد انسان از راه باطل، به حق برسد؛ مثلاً با رشوه و ربا و احتکار، مسجد ساخته شود: «خداوند پاک است و جز پاک، دوست ندارد.» (صحیح مسلم، کتاب الزکاة، شماره 1686 و سنن ترمذی، کتاب تفسیر القرآن عن رسول الله، شماره 2915).
امت اسلامی امت واحد و یگانه‏ای است: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ؛ به راستی این امت شماست، امتی یگانه و من پروردگار شمایم، بنابراین مرا بپرستید.» (انبیاء/92). این تنوع و اختلاف‏ها در امت، غنا و پرباری آن‏را نشان می‏دهد و نباید تبدیل به درگیری و تناقض شود. دعوت‏کنندگان بزرگ، بیشتر بر فقه ائتلاف و نه اختلاف، انگشت می‏گذارند؛ بگذار دیدگاه‏های ما متفاوت باشد مهم آن است که دل‏هایمان به‏هم نزدیک باشد و تمامی امت اسلامی چون صفی واحد و متحد، در برابر مسایل و چالش‏های بزرگ معاصر خود بایستد و در کنار هم مترصد دشمنانی باشد که به‏دنبال تفرقه افکنی و توطئه چینی علیه ما هستند، به ویژه در این مرحله دشوار که جسد امت اسلامی را پاره پاره کرده و سرزمین‏های آن‏را به استعمار خود درآورده و ثروت‏هایش را به غارت برده‏اند.
هرگز در تاریخ این‏همه توطئه‏چینی علیه اسلام و مسلمانان، صورت نگرفته بود؛ آنها می‏خواهند ریشه‏های این امت را بکنند و فرهنگ، هویت و عقل و مغز آن‏را از بین ببرند. بوش [رئیس جمهور آمریکا] معتقد است اسلام، تروریسم است و باید آن‏را از میان برد. آنها مساجد و گلدسته‏های ما، حج و رفتن به مکه و مدینه ما، آموزش‏های دینی ما، مقاومت و دفاع از جان و ناموس و وطن و مال ما را تروریسم قلمداد می‏کنند. آنها می‏خواهند قرآن جدید و دین جدیدی بیاورند تا بگویند امت اسلامی، رسالتی ندارد و باید تسلیم توطئه‏ها و خواسته‏های آنها گردد.
بنابراین، وحدت اسلامی، همیشه مطلوب بوده و همواره در اولویت قرار دارد و باید بر اساس همکاری در مورد مشترکات خود و گفت‏وگو در موارد اختلافی، در جهت ایجاد آن کوشید. باید میان مسلمانان، گفت‏وگوی سازنده و هدف‏مندی وجود داشته باشد تا همکاری و هم‏یاری در نیکی و تقوا و در هر آن‏چه خیر و صلاح امت است را در پرتو برادری و دوستی و زیر پرچم منطق و دانش و به‏دور از جنجال‏ها و سروصداهای آن‏چنانی، تحقق بخشد.
باید تأکید کرد که از جمله مهم‏ترین اصول هم‏زیستی مسالمت آمیز میان مسلمانان، تأکید بر برادری مسلمانان با یک‏دیگر و تکیه کردن بر لزوم خوش گمانی مسلمانان نسبت به هم‏دیگر و عدم تکفیر و تفسیق و گناهکار شمردن یک‏دیگر است؛ هم‏چنان‏که در حدیث نیز آمده است: «هرکس مردی را کافر خطاب کند یا او را دشمن خدا بداند و چنین نباشد، این حکم بر خودش جاری می‏شود» (صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 60 و مسند احمد، کتاب مسند الانصار، شماره 20492).
«و اگر کسی به برادرش بگوید: ای کافر! گرفتار یکی از این دو می‏گردد، اگر واقعاً چنان بود که هیچ، ولی اگر چنان نبود، به‏خودش بازمی‏گردد.» (صحیح بخاری، کتاب الأدب، شماره 5638 و صحیح مسلم، کتاب الإیمان، شماره92).
بنابراین، فاسق خواندن، گناهکار خواندن و تکفیر کردن، گناهانی دینی است که با دین و دانش و هم‏زیستی اجتماعی، مباینت داشته و باعث تفرقه امت و ضربه زدن به وحدت امت اسلامی می‏شود: «پس از من، به صورت کافرانی در نیایید که گردن یک‏دیگر را می‏زنند.» (صحیح بخاری، کتاب العلم، شماره 118 و صحیح مسلم، پیشین، شماره 98).
«مسلمان برادر مسلمان است و به او ستم نمی‏کند و او را تسلیم نمی‏نماید.» (صحیح بخاری، کتاب الإکراه، شماره 6437 و صحیح مسلم، کتاب البر و الصلة و الآداب، شماره 4677).
«مسلمانان مسئول کوچک‏ترین و خردترین خود هستند و دورترین فرد خود را پناه می‏دهند و در برابر دیگران، متحد و یک‏پارچه می‏باشند». (سنن أبی داود، کتاب الجهاد، شماره 2371؛ سنن ابن ماجة، کتاب الدیات، شماره 2673 و مسند أحمد، کتاب مسند المکثرین، شماره 6506)، و اصلاح میان مسلمانان و از میان برداشتن عوامل تفرقه میان طوایف و دسته‏های آنان، از بالاترین درجات عبادی است: «إِنَّمَا الْمُوءْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ؛ جز این نیست که موءمنان برادرند پس میان دو برادرتان را آشتی دهید» (حجرات/10). و در حدیث آمده است: «آیا می‏خواهید از کاری برتر از نماز و روزه و صدقه، باخبرتان کنم؟ گفتند: آری. فرمود: اصلاح و آشتی دادن دو نفر، زیرا قهر و فساد رابطه میان مسلمانان، هلاک کننده است.» (سنن ترمذی، کتاب صفة القیامة و الرقائق، شماره 2433 و مسند احمد، کتاب مسند القبائل، شماره 2636).
و برای اصلاح و آشتی میان برادران بوده که اسلام به ما فرمان داده بردبار و مهربان و بخشنده باشیم؛ زیرا این ویژگی‏ها، امنیت و آرامش به دنبال دارد و میان مسلمانان اعتماد ایجاد می‏کند: «الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ همان کسانی که در آسایش و رنج می‏بخشند و فروخورندگان خشم و درگذرندگان از مردم‏اند و خداوند نیکوکاران را دوست می‏دارد.» (آل عمران/134) و «... فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛ پس از آنان با گذشتی نیکو درگذر» (حجر/85).
امت ما شایستگی آن را دارد که به گفته خدای خود بازگردد که فرمود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و پراکنده نشوید.» (آل عمران/103)، «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ؛ و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و پس از آن‏که گواه‏ها برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان‏را عذابی بزرگ خواهد بود.» (آل عمران/105) و «... وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرِینَ؛ ... و درهم نیفتید که سست شوید (بترسید) و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» (انفال/46).
صلح و هم‏زیستی مسالمت آمیز با غیرمسلمانان
پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پس از ورود به مدینه، هم‏زیستی مسلمانان با یک‏دیگر و با غیرمسلمانان را سامان بخشید و بر استحکام پایه‏های این صلح و هم‏زیستی، از جمله موارد زیر، تأکید نمود:
1ـ بردباری، بخشش و مدارا: اسلام بر این صفات به دلیل تأثیر فراوانی که بر زندگی جامعه اسلامی و افراد آن و نقشی که در تثبیت امنیت و آرامش دارد، تأکید کرده است؛ خداوند متعال می‏فرماید: «تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ؛ آن امتی بود که از میان برخاست؛ آنان هر کار نیک و بدی که کردند برای خود کردند و شما هم هر چه کنید برای خود خواهید کرد و شما مسئول کار آنها نخواهید بود» (بقره/134)؛ «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ؛ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان» (اعراف/199)؛ «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛ پس، از آنان با گذشتی نیکو درگذر» (حجر/85)؛ «... وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ و فروخورندگان خشم و درگذرندگان از مردم‏اند و خداوند نیکوکاران را دوست می‏دارد» (آل عمران/134).
و در حدیث آمده است: «در تو دو خصلتی باشد که خداوند آنها را دوست می‏دارد: بردباری و شکیبایی» (صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 17 و سنن ترمذی، کتاب البر والصلة عن رسول الله، شماره 1934).
«خداوند مهربان است و مهربانی را دوست دارد و برای‏مهربانی و مدارا ]پاداشی [می‏دهد که به هیچ خشونتی نمی‏دهد و در ازای چیزی جز آن، نمی‏دهد.» (صحیح مسلم، کتاب البر والصلة والآداب، شماره 2593 و سنن ابن ماجة، کتاب الادب، شماره 3679).
«مهربانی و محبت در هرچیز آن‏را والایی می‏بخشد و برگرفتن آن در هر چیز، آن‏را خوار می‏سازد.» (صحیح مسلم، پیشین، شماره 2594 و سنن أبی داود، کتاب الجهاد، شماره 2478).
2ـ تحکیم روابط انسانی و سمت گیری ایده آل: اسلام، عدالت را واجب و ستم و ستم‏کاری را حرام دانسته و مودت، رحمت، همکاری، ایثار و فداکاری و عدم خودخواهی را در شمار آموزه‏های والا و ارزش‏های گران‏قدر خود در نظر گرفته و انسان‏ها را با یک‏دیگر برادر می‏داند و از همه اینها گذشته، به اندیشه و خرد انسانی احترام می‏گذارد و عقل و اندیشه را دو وسیله برای تفاهم و پذیرش یک‏دیگر تلقی می‏کند و هیچ کس را به پذیرش عقیده معینی، مجبور نمی‏کند و هیچ نظریه و دیدگاه مربوط به جهان هستی، طبیعت یا انسان را بر کسی تحمیل نمی‏کند و در مسایل دینی نیز معتقد به «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» است و تنها ابزار آن، به‏کارگیری عقل و اندیشه و تأمل در آفریده‏های خداوند متعال است.
خداوند می‏فرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ...؛ در کار دین هیچ اکراه نیست که ره‏یافت از گمراهی آشکار است...» (بقره/256)؛ «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لآَمَنَ مَنْ فِی الأَْرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُوءْمِنِینَ؛ و اگر پروردگارت خواست، تمام آن کسانی که روی زمین‏اند، همگان ایمان می‏آورند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‏کنی که موءمن باشند؟» (یونس/99).
اسلام تنها به این اصول و شالوده‏ها، بسنده نمی‏کند بلکه روابط میان افراد و گروه‏ها و کشورها را، رابطه صلح و امان و آرامشی قرار می‏دهد که طی آن روابط مسلمانان با یک‏دیگر از یک سو و مسلمانان با غیرمسلمانان ازسوی دیگر، از این نظر هیچ تفاوتی نمی‏کند. خداوند متعال می‏فرماید: «إِنَّمَا الْمُوءْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ ...؛ جز این نیست که موءمنان برادرند، پس میان دو برادرتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید، باشد که بر شما بخشایش آورند» (حجرات/10)؛ «وَ الْمُوءْمِنُونَ وَ الْمُوءْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ...؛ و مردان و زنان موءمن، دوستان یک‏دیگرند که به کار شایسته فرمان می‏دهند...» (توبه/71)، و در حدیث آمده است: «مسلمان برادر مسلمان است» (صحیح بخاری، کتاب المظالم، شماره 2310 و صحیح مسلم، کتاب البر والصلة والاداب، شماره 2580)؛ «موءمن، الفت‏پذیر و انس گیر است و در کسی که الفت پذیر نیست و انس نمی‏گیرد، خیری نیست» (مسند احمد، کتاب باقی مسند المکثرین، شماره 8831).
کوشش اسلام بر آن است که روابط مسلمانان با یک‏دیگر هرچه قوی‏تر و همبسته‏تر باشد و چنان موجودیتی داشته باشند که تفرقه آنها دشوار و از هم گسیختگی‏شان، غیرممکن باشد. در حدیث آمده است: «دست (یاری) خدا با جماعت است وهرکس جدا شد، راه آتش پیش گرفته است». (سنن ترمذی، کتاب ابواب الفتن، شماره 2255). اسلام برای تحقق روابطی که منجر به ایجاد جامعه به‏هم پیوسته و نیرومند می‏شود که توان رویارویی با حوادث و مقابله با تجاوز تجاوزگران را دارد، این‏گونه عمل می‏کند. (پیشین، فقه السنة، ج3، ص66، با اندکی تصرف).
3ـ احترام به غیر مسلمانان و تضمین آزادی‏های دینی ایشان: رابطه مسلمانان با غیرمسلمانان، رابطه‏ای برپایه هم‏یاری و آشنایی و عدالت است؛ خداوند متعال در مورد بازشناسی منجر به همکاری می‏گوید: «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را گروه‏ها و قبیله‏ها کردیم تا یک‏دیگر را بازشناسید؛ بی‏گمان گرامی‏ترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست. به راستی خداوند، دانایی آگاه است.»(حجرات/13)؛ «لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ خداوند شما را از نیکی کردن و دادگری با آنان که با شما در کار دین، جنگ نکرده‏اند و شما را از خانه‏هایتان بیرون نرانده‏اند، باز نمی‏دارد؛ بی‏گمان خداوند دادگران را دوست می‏دارد.» (ممتحنه/8).
از مقتضیات چنین رابطه‏ای، ایجاد منافع مشترک و دوجانبه و تقویت و تحکیم پیوندهای انسانی است. اسلام هم‏چنین به برابری مسلمانان با پیروان ادیان دیگر حکم کرده و آنها نیز همان وظایف و حقوقی را دارند که مسلمانان از آن برخوردارند. هم‏چنین آزادی‏های دینی غیرمسلمانان را با توجه به نکات زیر، تضمین کرده است:
عدم اجبار کسی برای ترک دین خود
اسلام به همسر (زن) یهودی یا مسیحی مرد مسلمان اجازه داده که به کنیسه یا کلیسا برود و شوهرش حق ندارد او را از این کار بازدارد .
اسلام به آنها اجازه داده که هرچه را که دینشان روا می‏دارد، بخورند و بیاشامند.
آنها در مسایلی چون ازدواج، طلاق، نفقه و مسایل دیگر، بی هیچ قید و بندی از آزادی کامل برخوردارند.
اسلام کرامت و شأن آنان را تضمین کرده و از حقوقشان حمایت نموده و به آنها آزادی بحث و گفت‏وگو و مناقشه در مسایل مختلف داده است. خداوند متعال می‏فرماید: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه، چالش مکنید؛ مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید ما به آن‏چه بر ما و بر شما فروفرستاده‏اند، ایمان آورده‏ایم و خدای ما و خدای شما، یکی است و ما فرمان پذیر اوییم.» (عنکبوت/46).
اسلام، مسلمانان و غیرمسلمانان را در مجازات، برابر دانسته است.
اسلام، خوراک آنها و خوردن از ]گوشت [کشتار آنان و ازدواج با زنانشان را روا داشته است. خداوند متعال می‏فرماید: «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُوءْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ ...؛ امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و نیز ازدواج با زنان پاکدامن موءمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‏اند...» (مائده/5).
اسلام دید و بازدید با آنها و عیادت بیماران آنها و تقدیم هدیه به آنان و خرید و فروش از ایشان و به ایشان را، روا داشته است. (همان منبع، «فقه السنة» (3/ 71) با اندکی تصرف).
4ـ احترام اسلام به حقوق فرد و کرامت وی: اسلام ]رعایت [تمامی حقوق انسان را تضمین کرده و حمایت و صیانت آنها را اعم از این‏که حقوق دینی، مدنی یا سیاسی باشند، واجب دانسته است. از جمله این حقوق می‏توان به موارد زیر اشاره کرد:
حق زندگی (حیات): هرکس حق دارد از جانش حمایت شود و هرگز نباید به جان کسی تعدّی کرد مگر آن‏که مرتکب قتل یا فساد بر روی زمین شده و مستحق قتل گشته باشد؛ خداوند متعال می‏فرماید: «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الأَْرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الأَْرْضِ لَمُسْرِفُونَ؛ به همین روی، بر بنی‏اسراییل مقرر داشتیم که هر کس انسانی را جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین بکشد، چنان است که تمام مردم را کشته است و هر کس آن‏را زنده بدارد، چنان است که همه مردم را زنده داشته است و بی‏گمان پیامبران ما برای آنان برهان‏های آشکار آوردند، آن‏گاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزاف‏کارند.» (مائده/32) و در حدیث آمده است: «خون (جان) فرد مسلمان جز به این سه دلیل، حلال نیست: قصاص نفس، زنا با زن شوهردار و مرتدی که از دین برگشته و از راه جماعت جدا گشته است» (صحیح بخاری، کتاب الدیات، شماره 6484 و صحیح مسلم، کتاب القسامة و المحاربین والقصاص والدیات، شماره 1616).
حق صیانت از اموال: هم‏چنان که جان حرمت دارد، اموال و دارایی افراد نیز حرمت دارد و به هیچ یک از وسایل غیرمشروع، نمی‏توان آنها را گرفت. خداوند متعال می‏فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ ...؛ ای موءمنان! دارایی‏های یک‏دیگر را میان خود، نادرست نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد.» (نساء/29) و در حدیث آمده است: «هرکس به حق کسی با دست خود تجاوز کرد، خداوند آتش دوزخ را برای وی واجب و بهشت را بر او حرام می‏گرداند. مردی پرسید: ای رسول خدا! حتی اگر چیز اندکی گرفته باشد؟ حضرت فرمود: حتی اگر شاخه‏ای از بوته خار باشد.» (صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 196؛ سنن ابن ماجة، کتاب الاحکام، شماره 2315، و مسند أحمد، کتاب باقی مسندالانصار، شماره 21288).
حق ناموس: به ناموس هیچ کسی ولو با سخنی زشت نباید تعرض کرد.
حق آزادی: اسلام آزادی عبادت، آزادی اندیشه و گزینش حرفه و کاری که هرکس برای کسب روزی خود انتخاب می‏کند را تضمین کرده است.
حق سرپناه: هرکس حق دارد در هرکجا می‏خواهد سکونت کند و به هرکجا می‏خواهد بی هیچ مانع و محدودیتی در روی زمین، آمد و شد نماید و تبعید و اخراج یا زندانی کردن هیچ کس روا نیست
مگر آن‏که به دیگران تجاوز کرده و در امنیت مردم اختلال نموده یا بی‏گناهی را به قتل رسانده باشد. خداوند متعال می‏فرماید: «إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الأَْرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الأَْرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الآْخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ * إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‏خیزند و در زمین به تبهکاری می‏کوشند، جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‏ها و پاهایشان، ناهمتا، بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این کیفرها، برای آنان، خواری در این جهان است و در جهان واپسین، عذابی بزرگ خواهند داشت * جز آن کسان که پیش از آن‏که بر آنان دست یابید، توبه کرده باشند، پس بدانید که خداوند آمرزنده‏ای بخشاینده است.» (مائده/34ـ33).
حق رأی و اظهارنظر: این از حقوق انسان است که نظر خود را بگوید و دلیلش را مطرح سازد و حق را آشکارا بیان نماید؛ اسلام مصادره رأی و منع اظهار نظر و مبارزه با اندیشه و فکر آزاد را نمی‏پذیرد مگر آن‏که این اندیشه، برای جامعه زیان‏بار باشد. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با یارانش بر بیان آشکار حق حتی اگر تلخ باشد و بر این‏که از هیچ سرزنش کننده‏ای در راه خدا نهراسند، بیعت می‏گرفت. (همان منبع، به نقل از«فقه السنة» (3/ 75) با اندکی تصرف).
5ـ اسلام هم‏چنین حق آموزش، حق گرسنه در اطعام، حق برهنه در پوشاک، حق بیمار در درمان و حق فرد ترسیده را در امنیت، بی هیچ تبعیضی دررنگ پوست یا دین، مقرر داشته و همگان را در این حقوق برابر می‏داند. اسلام پیش از همه قوانین و اعلامیه‏هایی که از حقوق بشر سخن به میان آورده‏اند، این آموزه‏ها را در شمار عبادات اسلام دانسته و خدشه وارد آوردن به این حقوق را حرام و آن‏را گناهی بزرگ دانسته است.
6ـ فراخوانی به برقراری عدالت؛ خداوند متعال می‏فرماید: «... وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ ... و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‏دارد.» (حجرات/9)؛ «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِْحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی...؛ به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای حق خویشاوند، فرمان می‏دهد.» (نحل/90). اسلام بر اساس عدالت و انصاف پی‏ریزی شده و هرگز و تحت هیچ شرایطی، ستم و تجاوزگری را نمی‏پذیرد و در همان حال به هیچ کس اعم از حاکم یا محکوم، فرمانروا یا فرمانبر، اجازه اعمال خشونت و ستم‏گری را نمی‏دهد.
حرمت تجاوز به غیرنظامیان و کشتار آنان و تکفیر مسلمانان به منظور قتل ایشان
1ـ قتل در شریعت اسلام، گرفتن جان آدمی با عمل فرد دیگری است و بر دو نوع می‏باشد: نوع اول حرام است و شامل آن‏دسته قتل‏هایی است که به ناحق و تجاوزگرایانه انجام می‏شود و نوع دیگر، قتل حق و رواست و شامل قتل قاتل و قتل فردی که با زن شوهرداری زنا کرده، می‏شود. آن‏چه در این‏جا برای ما اهمیت دارد، قتل عمدی است که در بردارنده قصد و نیت قتل از سوی جنایتکار (قاتل) است و در شمار بزرگ‏ترین گناهان و شدیدترین جرایم است؛ در قرآن و سنت نبوی نیز در تحریم و تعیین مجازات آن آیه و حدیث وارد شده است. خداوند متعال می‏فرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ ...؛ و آن کس را که خداوند کشتن وی را حرام کرده است، جز به سزاواری مکشید...»(اسراء/33).
2ـ مجازات قتل در قرآن کریم: خداوند متعال می‏فرماید: «وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ ...؛ و برآنان درآن (تورات) مقرر داشتیم که جان در برابر جان...» (مائده/45)، بنابراین قتل یک مسلمان، از نظر شرعی و قانونی و طبق نص صریح قرآن و حدیث شریف، حرام مجازات قاتل قصاص است و این قصاص نیز از سوی قاضی و حاکم مسلمان، اجرا می‏شود. (عودة، 1379 ق، ج 2، ص 1211). و این حکم بر مسلمانان در هر کجا که باشند، اعم از این‏که مقیم کشورهای اسلامی یا غیراسلامی باشند، جاری می‏شود.
3ـ این امر بر «اهل ذمّه» در سرزمین‏های اسلامی و نیز بر هم پیمانانی که با مسلمانان پیمان و عهدی بسته‏اند و این پیمان‏ها در مورد کشورهایی که میان آنها و کشورهای اسلامی توافق‏نامه‏ها و روابط دیپلماسی وجود دارد و در جنگ مستقیمی با مسلمانان نباشند هم صدق می‏کند. در حدیث آمده است: «هر کس هم پیمانی را بکشد، هرگز بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد و بوی بهشت به فاصله چهل سالگی او قرار دارد.» (صحیح بخاری، کتاب الجزیه و الموادعه، شماره 2995 و سنن ابن ماجه، کتاب الدیات، شماره2676).
از این‏جا حرمت تجاوز و تعدی به شهروندان غیر نظامی عادی، اعم از این‏که در سرزمین‏های اسلامی یا در کشورهای غیر اسلامی اقامت داشته باشند و صرف‏نظر از این‏که مسلمان یا غیر مسلمان باشند، برای ما روشن می‏شود.
ولی اگر مسلمانان در حالت جنگ به سر می‏برند، عدالت، رحمت، انسان‏دوستی و عطوفت اسلامی ایجاب می‏کند که هیچ یک از افراد غیر نظامی دشمن در هر کجا که باشند، در معرض آسیب و آزار قرار نگیرند؛ زیرا جنگ در حیطه جنگجویان و یاری کنندگان آنها قرار دارد. توصیه‏ها و آموزش‏های والای پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به رزمندگان اسلام، چراغ راهنمای ما در این راه است. در حدیث نیز آمده است: «به نام خدا و در راه خدا با کسانی که به خدا کفر ورزیده‏اند، جنگ کنید، بجنگید ولی زیاده روی نکنید، خیانت نکنید، قطعه قطعه نکنید و کودکان را نکشید.» (سنن ابن ماجه، کتاب الجهاد، شماره 2858 و سنن ترمذی، کتاب ابواب الدیات، شماره 1429). و آن‏حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پس از آن‏که زنی را دید که کشته شده است،فرمود: «این زن، نمی‏جنگید ]و نباید کشته می‏شد]»، آن‏گاه توصیه‏های اسلامی خود را در این باره صادر فرمود و گفت: «فرزندان جنگ‏جویان و زنان و کسانی را که ندانسته بر سر راه جبهه‏ها قرار گرفته‏اند، نکشید.» (سنن ابن ماجه، پیشین، شماره 2832؛ سنن ابو داود، کتاب الجهاد، شماره 2669 و حاکم، المستدرک، شماره2565).
به این ترتیب، پیامبرخدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از کشتن زنان، کودکان، بیماران، سالمندان، راهبان، بردگان و مزدوران، نهی فرمود.
4ـ تکفیر مسلمانان برای توجیه ریختن خون آنها نیز جایز نیست. خداوند متعال می‏فرماید: «... فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ...؛ ... پس اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات دادند، آزادشان بگذارید که بی‏گمان خداوند، آمرزنده‏ای بخشاینده است.»(توبه/5) و در حدیثی که از «ابومعبدالمقداد بن الاسود» نقل شده، آمده است: «به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عرض کردم: هرگاه کسی از کفار را بیابم و با او درگیر شوم و با شمشیر بر یکی از دستانم بزند و آن‏را قطع کند و سپس به درختی پناه آورد و بگوید: تسلیم خدا شده‏ام [اسلام آورده‏ام]، می‏توانم او را بکشم؟ حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: نه، او را نکش. عرض کردم: ای رسول خدا! او یکی از دستان مرا قطع کرد و سپس آن سخن را گفت. فرمود: او را نکش؛ زیرا اگر او را بکشی وضعی مانند وضع تو دارد پیش از آن‏که او را بکشی و تو نیز وضع او را داری پیش از آن‏که آن سخنش را بر زبان آورد» (صحیح بخاری، کتاب الدیات، شماره 6472 و صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 95).
معنای این جمله که «وضع تو را دارد» این است که ریختن خون او به حکم اسلام آوردنش، جایز نیست و معنای این جمله که «وضع او را داری» این است که بنابر قصاص، خون تو بر ورثه‏اش، جایز است نه این‏که در کفر، وضع او را داری.
لازم است یادآور شویم که قرآن کریم هرگز از خشونت و تندی سخن به‏میان نیاورده مگر در دو مورد:
1ـ درمتن جبهه‏های جنگ و رویارویی با دشمنان که خشونت و قاطعیت و سختی، لازمه موفقیت‏های نظامی در برخورد با دشمنان است؛ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ؛ ای موءمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند، جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است.» (توبه/123).
2ـ در اجرای حدود شرعی نسبت به کسانی که استحقاق آن‏را دارند؛ زیرا در اقامه حدود الهی بر روی زمین، جایی برای عطوفت و رحمت نیست؛ «... وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُوءْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ ...؛ ... و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، نباید در دین خداوند، بخشایشی بر آن دو، به شما دست دهد.» (نور/2).
علمای سنی و شیعه اسلام، وظیفه دارند فرهنگ صلح و هم‏زیستی را گسترش بخشند.
در پایان، به چند نکته اشاره می‏شود:
1ـ باید در صفی واحد و متحد، در برابر هر شبهه و حادثه‏ای که میان مذاهب فقهی سنی، شیعه، اباضی و ... تفرقه ایجاد می‏کند، بایستیم و هر فتنه‏ای را که وحدت مسلمانان را هدف می‏گیرد، ساخته و پرداخته دشمنان اسلام و مسلمانان تلقی کنیم؛ به گفته امام خمینی قدس‏سره ، اهل سنت و شیعیان دو بال بزرگ جهان اسلام به شمار می‏روند و از هیچ‏کدام به تنهایی، کاری برنمی‏آید و هر دو به اتفاق باید در کنار هم باشند و دشمنان امت و شیطان بزرگ، یعنی آمریکا و اسراییل، در پی ایجاد فتنه و تفرقه و اختلاف میان اهل سنت و شیعیان به منظور نابود ساختن اسلام و مسلمانان هستند.
2ـ تأکید بر حرمت خون و ناموس و مال مسلمانان و محکوم نمودن جنایات ارتکابی علیه پیروان طوایف معین اسلامی و نشانه‏گیری هویت‏های مذهبی.
3ـ آنچه که در عراق به عنوان جنگ مذهبی میان اهل سنت و شیعه جریان دارد، زاییده اشغال عراق و استعمار آن از سوی دشمنانی است که همواره در پی توطئه‏چینی علیه مسلمانان هستند.
4ـ هرکس فتنه‏انگیزی‏های فرقه‏ای را تشویق یا ایجاد کند، دشمن مذهب و دین خویش است و دانسته یا ندانسته، آب به آسیاب دشمنان می‏ریزد.
5ـ باید بر «فقه ائتلاف» و هماهنگی، «فقه مصلحت‏ها» و «فقه تقریب و وحدت»، تأکید کرد و به کوشش‏های انجام شده در گذشته برای تقریب میان اهل سنت و تشیع، ادامه داد و آن‏را گسترش بیشتری بخشید و موانع موجود بر سر راه آن‏را از میان برداشت.
6ـ باید اصل «گردهم آمدن بر سر آن‏چه وجه مشترک ماست و معذور دانستن یک‏دیگر در موارد اختلافی» را اعلام کنیم و هرگونه اسائه ادب به اسلام و به پیامبر اسلام و اهل بیت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و صحابه آن‏حضرت و ]همسران آن حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ] را متوقف سازیم و فرهنگ احترام به مقدسات هر طرف و همکاری و احترام متقابل و گفت‏وگوهای هدف‏مند و گردآورنده و نه متفرق کننده را تشویق نموده و گسترش هرچه بیشتری بخشیم.
7ـ باید روابط و پیوندهای محبت آمیز و همکاری میان اهل سنت و تشیع، استحکام بیشتری پیدا کند.
8ـ باید دیدارها و ارتباط ]نمایندگان [مذاهب مختلف اسلامی و انتشار کتاب‏ها و نوشته‏ها و بیانیه‏های مشترک و بحث و بررسی پیرامون مسایل اختلافی از راه گفت‏وگوی منطقی در جهت تحکیم ایده تقریب و برادری اسلامی افزایش یابد.
9ـ فرهنگ تقریب میان مذاهب اسلامی باید از میان افراد موءمن به آن به فرهنگی دینی در
نهادهای ما ارتقا یابد و همه مذاهب (اعم از سنی، شیعه و اباضی) در نهادهای آموزشی ما و به عنوان مکتب‏های‏اجتهادی، مورد مطالعه و تدریس قرار گیرند.
10ـ حرکت تقریب مذاهب اسلامی در ایران و نیز تمامی نهادهای تقریبی باید مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرند و همکاری‏های جدّی میان اعضا و نهادهای مربوط به آنها برقرار گردد.
منابع و مآخذ
82ـ قرآن کریم.
83ـ ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1408 ق.
84ـ ابن ماجه القزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث، بیروت، 1395 ق.
85ـ البخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق مصطفی دیب البغاء، دار ابن کثیر، بیروت، چاپ سوم، 1407 ق.
86ـ البیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، سنن البیهقی الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، مکتبه مکه المکرمة، دار الباز، 1414 ق.
87ـ الترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، تحقیق احمد شاکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
88ـ التمیمی، محمد بن حبان بن احمد، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب الارناؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ دوم، 1414 ق.
89ـ الشیبانی، احمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، تحقیق عبدالله محمد الدرویش، دار الفکر، بیروت، 1414 ق.
90ـ جاد المولی، محمد احمد، الخلق الکامل، انتشارات دار قتیبة، دمشق، ج1.
91ـ حافظ، ابوداود، سنن ابو داود، دار الفکر، بیروت.
92ـ عوده، عبدالقادر، التشریع الخبایی الاسلامی مقارنا بالقانون الوصفی، قاهره، چاپ اول، ج2، 1379ق.
93ـ نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1972.
94ـ هندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین، کنزل العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقاء، مؤسسه الرسالة، بیروت، چاپ پنجم، 1405 ق.

 

تبلیغات