آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

حادثه تلخ و دردناک عاشورا، شعرا را که طبعى حساس، ذوقى سرشار و روحى لطیف دارند، بیش از دیگران تکان داده و متاثر ساخته و زبان ادبى آنها را به سوک و سوز و گداز در این مصیبت گشوده است .
شاعران پارسى‏گوى نیز به سهم خود در ترسیم ادبى و شاعرانه این حماسه، نقش مهمى داشته‏اند و هرکدام از نگاه خاص خود حادثه را با هنرمندى و زیبائى بازگو کرده‏اند که خواننده را سخت تحت تاثیر قرار مى‏دهد .
نقش مسلمانان غیر عرب در پیشرفت اسلام
قطعا ملتهائى که به زبان فارسى سخن مى‏گویند، منحصر به ایرانیان نیستند، بلکه بیشتر ملتهاى همسایه ایران با زبان و ادب فارسى آشنا بوده و با آن سخن مى‏گویند، شعر مى‏سرایند و خطابه مى‏کنند و امثال و حکم خود را با این زبان ایراد کرده و مى‏کنند . امروزه ملتهاى تاجیکستان، آذربایجان، افغانستان بخشى از پاکستان نیز با فارسى آشنا مى‏باشند .
اصولا مى‏توان زبان فارسى را دومین زبان فرهنگ اسلامى تلقى کرد که ملتهاى پیرو آن، اسلام را از طریق زبان فارسى یاد گرفته و به آن ایمان آورده‏اند . اگر رودکى از خراسان بزرگ (تاجیکستان فعلى) حکیم گنجوى از گنجه و ماوراء قفقاز، اقبال لاهورى از پاکستان (سند قدیم) مولانا از ایران با زبان شکرشکن فارسى سخن مى‏گویند همگى اسلام را به وسیله این زبان شیرین تعلم کرده و آموزشهاى پیامبر را از جان و دل پذیرفته‏اند .
شاید بى‏جهت نباشد که پیامبر اسلام از ایمان مردمان غیر عرب، (از کل بلاد شرق) خبر داده و آن را به سلمان فارسى نوید مى‏دهد و نفوذ آئین پاک خود را در شرق و غرب جهان آن روز، پیش‏بینى مى‏کند [زویت لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و ستبلغ ملک امتى فیها] .
«زمین در برابر من پیچیده شده و من جمیع مشارق و مغارب آن‏را دیدم و به زودى اسلام در همه نقاط آن پرتوافکن خواهد شد و نفوذ و حکومت امت من به آنجاها خواهد رسید» .
در یک روایتى، پیامبر به سلمان فارسى، چنین آمده است:
گروهى از اصحاب از پیامبر پرسیدند: «من هؤلاء الذین ذکر الله ان تولینا استبدلوا بنا ثم لا یکونوا امثالنا، قال و کان سلمان بجنب رسول الله، قال فضرب رسول الله على فخذ سلمان، و قال: هذا و اصحابه و الذى نفسى بیده لو کان الایمان منوطا بالثریا لتناوله رجال من فارس‏» (1) .
اینکه خداوند در آیه مى‏فرماید: اگر شما (به اسلام) پشت کنید به جاى شما گروه دیگرى را بر مى‏گزیند . که مانند شما نباشند . اینها چه کسانى هستند؟ در همان حال سلمان در کنار پیامبر نشسته بود، حضرت دست‏به ران سلمان زد و فرمود: این مرد و قومش، قسم به آن خدائى که جان من در دست قدرت او است، هرگاه ایمان در آسمان باشد، بازهم مردانى از فارسى بدان ست‏خواهند یافت‏» .
احتمال دارد که منظور از فارس، ایرانیان به طور اعم باشد، و شاید هم منظور، همه ملتهاى غیر عرب باشند که در بلاد شرق اسلامى پراکنده‏اند .
به هر ترتیب، اسلام به وسیله زبان فارسى میان این ملتها را یافت، نفوذ کرد و تمدن بزرگى به وجود آورد .
از طرف سوم، حادثه کربلا و شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام، حادثه‏اى نبود که بر ذهن و اندیشه جهان اسلام اثر نگذارد و همه مسلمانان (به جز اندکى بسیار نادر) حادثه کربلا را فاجعه ندانند و بر کشندگان حسین علیه السلام، لعنت نکنند .
اصولا آن روز که ایرانیان اسلام آوردند، از آنجا که تشنه عدالت‏بودند، و اسلام آئین عدالت‏بود و آن را در خاندان على علیه السلام یافتند، از جان و دل محبت او و فرزندانش را جزو هستى خود ساختند .
گویند در قیام مختار در کوفه بیست هزار ایرانى که «حمراء دیلم‏» نامیده مى‏شدند، همراه او به خونخواهى حسین علیه السلام قیام کردند (2) .
مردم ایران قلبشان از ولاء و محبت‏خاندان رسول آکنده بود و دلهایشان به عشق حسین و فرزندان فاطمه مى‏طپید، در سال 125 هجرى (3) هر نوزادى که در خراسان بزرگ متولد گردید، به نام حسین و یحیى و زید، یعنى شهداى خاندان على نامیده شدند .
بى دلیل نیست که احساس ایرانى و هر فارسى‏زبان، با عشق على و خاندانش عجین است و از حادثه کربلا و شهداى طف، شدیدا تاثر دارد .
تفاوت دیدگاهها
شاعران و سرایندگان ادیب، هرکدام حادثه خونخوار حسین علیه السلام را از دیدگاه خاصى دیده‏اند و از منظر متفاوتى به آن نگاه کرده‏اند . عده‏اى آن را از بعد عرفان دیده و دسته دیگر آن را از زاویه عدالت‏طلبى و آزادیخواهى نگاه کرده‏اند . گروهى حماسى سروده‏اند و گروهى دیگر، از منظر مقاومت و دفاع از اسلام ناب، به آن نگریسته‏اند .
اینک براى هرکدام از این دیدگاهها، نمونه‏هایى از اشعار شعراى باریک‏اندیش شاهد مى‏آوریم و به تجلى احساس، لطف، حماسه، آزادى و شجاعت در لابلاى سروده‏هاى آنان تماشا مى‏کنیم:
اقبال لاهورى:
نابغه شرع دکتر محمد اقبال لاهورى که هویت‏شرقى را تنها در هویت اسلامى آن جستجو کرد و بسان سید جمال استقلال‏خواهى، آزادى‏طلبى، حفظ ارزشها و غناى فرهنگى را بر ملل مسلمان توصیه مى‏نمود، درباره حریت اسلامیه و سر حادثه کربلا چنین سروده است:
هرکه پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست
عشق را ناممکن ما یمکن است
عشق را آرام جان حریت است
ناقه‏اش را ساربان حریت است
آن شنیدستى که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور، چه کرد؟
آن، امام عاشقان پور بتول
سرو آزادى ز بستان رسول
الله، الله باى بسم‏الله پدر
معنى ذبح عظیم آمد پسر
بهر آن شهزاده خیرالملل
دوش ختم المرسلین نعم الجمل
سرخ‏رو، عشق غیور از خون او
شوخى این مصرع از مضمون او
در میان امت کیوان جناب
همچو حرف قل هو الله در کتاب
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن سر جلوه خیر الامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه‏ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او، چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون گردیده است
پس بناى لا اله (4) گردیده است
مدعایش سلطنت‏بودى اگر
خود نکردى با حسین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا لاثقه
دوستان او به یزدان هم عدد
سر ابراهیم و اسماعیل بود
یعنى آن اجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران استوار
پایدار و تند سیر و کامکار
تیغ بر عزت دین است و بس
مقصد او، حفظ آئین است و بس
ماسوى‏الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونى سرش افکنده نیست
خون او، تفسیر این اسرار کرد
ملت‏خوابیده را بیدار کرد
تیغ لا چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
نقش الا الله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما، نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او، شعله‏ها اندوختیم
شوکت‏شام و فر بغداد رفت
سطوت غرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمه‏اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او، ایمان هنوز
اى صبا اى پیک دور افتادگان
اشگ ما، بر خاک پاک او رسان (5)
این اشعار، حماسه، شجاعت و آزادى‏خواهى حسین علیه السلام را بازگو مى‏کند که چگونه حماسه عاشورا صداى آزادى‏خواهى را در جهان اسلام، حتى بعد از گذشت 14 قرن زنده کرده است و آزادیخواهان مسلمان و غیر مسلمان از پیام حسین علیه السلام الهام گرفته، صلاى لبیک یا حسین بلند کرده‏اند .
اقبال لاهورى به عنوان یک دانشمند و دیندار معرفت‏اندیش، شخصیت امام حسین علیه السلام را تحلیل مى‏کند و او را در مقابل ظلم سیستماتیک به عنوان الگوى مبارزه مطرح مى‏سازد . این تحلیل را نباید از نظر دور داشت که:
«اگر نظامى به لحاظ ریشه‏اى و ساختارى مولد بى‏عدالتى شد، و بناى حکومت چنان کج‏بالا رفت که عدالت ورزیدن برایش ناممکن باشد، آنجا است که قیام واجب مى‏شود . حکومتى که براى بقاى خود از بى‏عدالتى تغذیه مى‏کند و قیام شخصیتهاى دینى در اینجا اهمیت و ضرورت مى‏یابد و اینجاست که مى‏ارزد حتى جان خود را ببازند» .
نهضت‏شهدا از دیدگاه مولانا جلال‏الدین
مولانا شهادت حسین علیه السلام و یارانش را از منظر دیگرى مى‏بیند، از منظر عرفان، از منظر پذیرش بلا و دیدار حق و پیوستن به او:
هرکه در این دهر مقرب‏تر است
جام بلا بیشترش مى‏دهند
مولوى که انسان محبت‏پیشه و عاشق خداوند است و همه جهان را زیبا مى‏بیند، شهادت حسین علیه السلام را نیز که چگونه زیبا، شهادت را مى‏پذیرد، و رضا به قضاى الهى مى‏دهد و از مال و جان و فرزندان خویش مى‏گذرد و تسلیم به رضاى حق مى‏شود و به عهد خود با خدا وفا مى‏کند، روح قدسى‏اش به ملکوت اعلاء مى‏پیوندد، به همین زیبایى و جذابیت ترسیم مى‏کند .
سیمائى که مولانا در چهره حسین مى‏بیند، چهره ایثارگرى است که همه چیزش را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم خدمت دوست مى‏نماید . هرچه این گذشت و ایثارگرى عظیم‏تر، وسیع‏تر، عمیق‏تر باشد، آن زیبائى وسیع‏تر و عمیق‏تر است:
پاکبازى کار هر شیاد نیست
این شکار دام هر صیاد نیست
عاشقى را قابلیت لازم است
طالب حق را حقیقت لازم است
شاهد این مدعا خواهى اگر
بر حسین و اکبر او کن نظر
حقیقتا مولانا به واقعه عاشورا و کربلا و امام حسین علیه السلام به چشم یک پاکبازى مطلق که مجسمه زیبایى مطلق است، نگاه مى‏کرد و پیش خود مى‏اندیشید که در روح آن بزرگمرد آزاده چه مى‏گذشت که تصمیم مى‏گیرد همه ما یملک، مال و جان خود را در راه دوست فدا کند! .
غزل زیباى مولانا که شرح حال شهیدان را بازگو مى‏کند، در زمان جنگ تحمیلى در فضاى ایران اسلامى، زبانزد هر بزرگ و کوچک بود که با شور و حال خاصى ترنم مى‏کردند:
کجائید اى شهیدان خدائى
بلاجویان دشت کربلائى!
کجائید اى سبک روحان عاشق
پرنده‏تر ز مرغان هوائى
کجائید اى ز جان و جا رهیده
کسى مر عقل را گوید کجائى!
کجائید اى در زندان شکسته
بداده وامداران را رهائى
کجائید اى در مخزن گشاده
کجائید اى نواى بى‏نوائى
کف دریاست صورت‏هاى عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفائى (6)
حجة‏الاسلام نیر تبریزى
گاهى شاعران اهل بیت علیهم السلام، مجموعه خاندان امامت را به منظومه کیهانى و امام را به خورشید تشبیه مى‏کنند و اوج زیبایى ادبیات و انواع استعاره و کنایه را در تبیین حادثه کربلا جلوه‏گر مى‏سازند .
از اینگونه تشبیهات زیبا، در اشعار حجة‏الاسلام نیر بسیار دیده مى‏شود اینک نمونه‏اى از آنها:
چون کرد خور ز توسن زرین تهى رکاب
افتاد در ثوابت و سیاره انقلاب
غارتگران شام به یغما گشود دست
بگسیخت از سرادق زر تار خود طناب
کرد از حجره چاک فلک پرده شکیب
بارید از ستاره به رخسار خون خضاب
کردند سر ز پرده برون دختران نعش (7)
با گیسوى بریده سراسیمه بى نقاب
گفتى شکسته مجمر گردون و از شفق
آتش گرفته دامن این نیلگون قباب
از کله شفق بدر آورد سر هلال
چون کودکى طپیده به خون در کنار آب
با گوشواره که به یغما کشیده خصم
بیرون ز گوش پرده‏نشینى چو آفتاب
یا گشته زین توسن شاهنشهى نگون
برگشته بى‏سوار سوى خیمه با شتاب
گفتم مگر قیامت موعود اعظم است
آمد ز عرش که ماه محرم است (8)
به گفته مقدمه‏نویس دیوان حجة‏الاسلام نیر:
در میان هزاران هزار شعر فارسى که در این زمینه (حماسه کربلا) سروده شده، سه دلسوخته گوى سبقت از دیگران ربوده‏اند: «مرحوم عمان سامانى‏» ; «نیر تبریزى‏» و «صفى علیشاه‏» . این سه تن آنچه سروده‏اند از سر وجد و ابتهاج و شور و بى‏خودى از خود سروده‏اند (9) .
نیر در این میان سودائى دیگر دارد، شعرش ادبیانه، احساسش لطیف است و عالم و آدم را در یک آن، منقلب مى‏کند و آدمى را به دنیاى دیگر مى‏برد و چه زیبا مى‏گوید:
گفت اى گروه هرکه ندارد هواى ما
سر گیرد و برون رود از کربلاى ما
ناداده تن به خوارى و ناکرده ترک سر
نتوان نهاد پاى به خلوت‏سراى ما
تا دست ورد نشست‏به خون مى نیافت
کى راه طواف بر حرم کبریاى ما
این عرصه نیست جلوه‏گه روبه و گراز
شیر افکن است‏بادیه ابتلاى ما
همراز بزم ما نبود طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان آشناى ما
بر گردد آنکه با هوس کشور آمده
سر ناورد به افسر شاهى گداى ما
ما را هواى سلطنت ملک دیگر است
کاین عرصه نیست در خور فر هماى ما
یزدان ذوالجلال به خلوتسراى قدس
آراسته است‏بزم ضیافت‏براى ما
پى‏نوشت:
1) جامع‏الاصول، جزرى، ج‏10، ص‏52 .
2) فرقه شیعه زیدى، در دو قرن دوم و سوم، فضیلت الشامى، ص 120، ترجمه مهدى پور - ثقفى .
3) آن سالها، سالهاى اوج نفرت ایرانیان از بنى‏امیه بود و از شهادت زید پیش از دو سه سال نگذشته بود .
4) حقا که بناى لا اله هست‏حسین (خواجه معین‏الدین چشتى) .
5) دیوان دکتر اقبال لاهورى، رساله «رموز بیخودى‏» ص 74 - 75، کتابخانه سنائى، تهران 1343 .
6) دیوان کبیر، غزل 2707 .
7) دختران نعش، ستارگان هفتگانه دب اکبر را گویند .
8) حجة‏الاسلام نیر، لآلى منظومه، ص 323، کتابخانه آیة‏الله نجفى، قم 1377 .
9) مقدمه دیوان حجة‏الاسلام نیر، ص 3 .

تبلیغات