آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

ایده اصلی مندرج در فرضیه ذهن مبسوط این است که قلمروِ ذهنْ به بدن یا سیستم عصبی محدود نیست. ادعا این است که برخلاف دیدگاه سنّتی (فیزیکالیستی) که ذهن را به مغز محدود می کند و مطابق آن مرزهای ذهن بر مرزهای مغز و سیستم عصبی منطبق می شود ، حالات ذهنی و شناختی می توانند به خارج از مرزهای سیستم عصبی بسط پیدا کنند. در این پژوهش، تلاش بر این است که علاوه بر شرح و بیان استدلال هایی در تأیید این فرضیه، به برخی اشکال ها و محدودیت های ناشی از آن پرداخته شود. انتقادی در این پژوهش ملهم از استدلالی موسوم به «استدلال معرفتی» است. مطابق این انتقاد، حالات پدیداری را نمی توان به سیستم های ترکیبی متشکل از سیستم عصبی و عنصر محیطی نسبت داد. به علاوه، نشان داده می شود که فرضیه ذهن مبسوط، در بهترین حالت، تنها به حالات غیرآگاهانه محدود می شود و البته به نظر نمی رسد با پذیرش این قید بزرگ، مدافعان این فرضیه در بیان این ادعا موجه باشند که با محدودکردن دامنه بسطِ مفهوم «ذهن»، مدلولشان از این لفظ همچنان به اندازه کافی با مدلول مدافعان دیدگاه سنّتی هم پوشانی معنایی دارد. انتقاد دیگر به این فرضیه، به این اشاره دارد که مفهوم سنّتی ذهن به لحاظِ تبیین و پیش بینی باروَر بوده است؛ حال آنکه بعید است مفهوم مبسوط ذهن به چنین انتظام های متعدد قانون واری منجر شود.

تبلیغات