آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

سالها پیش از بعثت‏حضرت محمد صلى الله علیه و آله تورات و انجیل از ظهور او خبر داده بود و دانشمندان یهودى و مسیحى، اطلاعات روشنى درباره او داشتند و طى تماسهایى، آنها را با شاهان ساسانى در میان مى‏گذاشتند .
بخش مهم آگاهى ساسانیان از ظهور پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‏تواند مربوط به اطلاع ایشان از نوشته‏هاى تورات و انجیل باشد که در آن نوشته‏ها، به دفعات بشارت ظهور پیامبر موعود درج گشته بود . این حقیقت، بسیار قابل توجه است زیرا که مربوط به عموم پادشاهان ساسانى و آگاهى‏هاى آنان مى‏شود و به همین خاطر است که با وجود اشاره کوتاهى در آغاز سخن، مجبور به درج آن در بخش جداگانه شدیم .
در مورد آگاهى‏هاى ساسانیان از پیامبر موعود در نتیجه اطلاع از نوشته‏هاى تورات و انجیل به یک مورد اساسى باید عنایت داشت و آن این است که متن کتب مذکور در زمان ساسانیان در مقایسه با متن امروزى آنها، کمتر دست‏خورده و تحریف‏گشته بود .
اکثر تحریف‏ها و کاستى‏هاى این کتابها به خصوص در مورد اسلام، به بعد از بعثت پیامبر گرامى مربوط مى‏شود که علما و بزرگان یهودى و مسیحى در کتاب‏هاى مذهبیشان دست‏بردند (1) . و اخبار مربوط به حضرت را از بین بردند و اگر این کار را نمى‏کردند مى‏بایست طبق دستورات کتب مذهبى خود، به حقانیت پیامبر اکرم اعتراف نموده به دین اسلام بگروند که این امر از شوکت و عظمت‏شان (البته در نظر خودشان) مى‏کاست و نیز از درآمدها و نذورات پیروان یهودى و مسیحى محرومشان مى‏ساخت .
آیاتى از قرآن مجید دلالت دارند که یهودیان و مسیحیان، پیامبر و حقانیت‏حضرت را مانند فرزندانشان مى‏شناختند (2) و حتى پیش از ظهور ایشان، با ظهور پیامبر موعود، امید فتح و نصرت بر منکرین پیامبر آخرالزمان داشتند (3) اما بعد از بعثت، از راه عناد، کتمان حقیقت نمودند (4) . شاید انتظار داشتند که پیامبر موعود از میان آنان مبعوث گردد! ! . البته عده‏اى از یهودیان و مسیحیان دانشمند و پارسا با درک حقانیت‏حضرت محمد صلى الله علیه و آله به دین اسلام ایمان آوردند (5) .
در زمینه شناخت‏یهودیان و مسیحیان از پیامبر اسلام حتى قبل از بعثت، دلایل و شواهد فراوانى وجود دارد که چند مورد به عنوان حقیقتى که در تاریخ منعکس شده، نقل مى‏شود:
1 . چون خبر اسلام و پیامبر به مدینه رسید، مردم آن شهر از علماى یهودى که در مدینه و حومه آن ساکن بودند بارها مى‏شنیدند که در معرفى رسول خدا (پیامبر موعود) مى‏گفتند:
«در تورات است که پیامبر آخرالزمان در مکه ظهور خواهد کرد . وقتى که دعوتش را آشکار سازد، قریش که قوم او هستند به مخالفت‏برخیزند و او را از مکه بیرون کنند و با بسیج لشگر براى جنگ با وى به مدینه بتازند . اما سپس اهل مکه مسخر وى گردند و نام او محمد است که پیامبر به حق باشد» (6) .
از علل اساسى اسلام آوردن مردم مدینه و پایه‏گذارى حکومت اسلامى همین پیش‏گویى‏هاى تورات بوده است .
2 . یکى از روزهایى که (در دوران کودکى حضرت) نزد «حلیمه‏» بود جماعتى از مسیحیان او را دیده از «حلیمه‏» نام و نشان کودک را پرسیدند . با دانستن نام و نشان، تیز در او نگریستند و چند بار او را گردانیده و علامت‏هایى را مى‏جستند . سپس به همدیگر چنین گفتند:
«صفت و نام این کودک را در انجیل دیده‏ایم و او پیغمبر آخرالزمان خواهد بود و دین وى بر جمله دین‏ها غلبه خواهد کرد (7) » . جریان «بحیراى‏» راهب هم که مشهور است .
3 . بیست تن از مردان حبشى (حتم از علما و دانشمندانشان) براى جستجو از حال و حقیقت پیامبر به مکه آمدند و در مسجدالحرام حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله شرفیاب شده سخن‏ها بگفتند و مسائلى پرسیدند، حضرت به همه پاسخ فرموده ایشان را به اسلام دعوت نمودند، ایشان به گریستن در آمدند (از شوق یافتن پیامبر موعود در تورات و انجیل) و همگى ایمان آوردند (8) .
4 . «هرقل‏» قیصر روم در جواب نامه پیامبر که وى را به اسلام دعوت فرموده بود، چنین نوشت:
«به راستى من گواهى مى‏دهم که تو فرستاده خدایى، تو را در انجیل نزد خود مى‏یابیم، عیسى بن مریم ما را به تو مژده داده است (9) » .
آن دسته از علماى یهودى و مسیحى که حقیقت را کتمان نمودند در حقیقت، وزر و وبال ناآگاهى نسل‏هاى بعد از خود را نیز بر گردن دارند . اکنون که عصر تحقیق و تتبع است و دانشمندان از کوچک‏ترین آثار باستانى پى به حقایق بزرگى مى‏برند، در درک حقیقت پیامبر موعود تورات و انجیل، عذرى مورد قبول نمى‏باشد . اگر گذشتگان کتمان نمودند راه شناخت هنوز باز است .
علاوه بر مدارک و شواهد بسیار بر پیامبرى حضرت محمد صلى الله علیه و آله - چنان که قرآن مى‏فرماید: «براى اثبات پیامبرى تو دلایل روشن فرستادیم (10) » - از متون تورات و انجیل با وجود تحریف‏ها، هنوز مى‏توان بر حقانیت اسلام و رسول خدا اقامه دلیل نمود; زیرا همه تورات و انجیل حقیقى از بین نرفته است .
علامه طباطبائى در این مورد مى‏فرماید:
«آنچه فعلا در دست آنان متداول است گرچه از دست تحریف در امان نبوده به‏طور کلى مخالف با تورات اصلى نیست، این مطلب از آیات قرآن به خوبى روشن مى‏شود» (11) .
در این مورد راقم سطور، موارد زیادى در مطالعه تطبیقى قرآن با «تورات و انجیل‏» و حتى «اوستا» یافته که مضمون‏ها بسیار به هم شباهت دارند و گاهى عین هم هستند .
یهودیان و مسیحیان در دربار ساسانیان
در تاریخ سلسله ساسانى مى‏یابیم که ایشان با یهودیان و مسیحیان تردد و حشر و نشر داشته حتى در خصوصى‏ترین مکان‏هاى زندگى با آنان دم خور بوده‏اند . دانشمندان و اسقفهاى زیادى از یهودى و مسیحى در دربار ساسانى حضور داشتند و در گفت و گوها و مشاوره‏ها، حتم به اخبار ظهور پیامبر موعود از متون دینى‏شان اشاره کرده، شاهان ساسانى را آگاه مى‏ساختند . اخبار حضور این علما و بزرگان را قبلا در قسمت مربوط به آگاهى‏هاى خسروپرویز آورده‏ایم .
الف . یهودیان
ابتدا باید دانست که به نوشته مورخان، ساسانیان قرابت نسبى با یهودیان داشته‏اند . دینورى مى‏نویسد:
«چون بهمن پسر اسفندیار پادشاه شد، دستور داد بازماندگان اسیرانى را که بخت‏النصر از بنى‏اسرائیل گرفته بود، به شام برگردانند و در وطن‏هاى خودشان مستقر سازند . «بهمن‏» پیش از پادشاهى با «ایراندخت‏» ، دختر «سامال‏» (سامان) پسر «ارحبعم‏» (12) پسر «سلیمان‏» پسر «داود» علیه السلام ازدواج کرده بود و «روبیل‏» برادر همسرش را پادشاه شام ساخت و به او دستور داد اسیران را بازگردانیده و شهر «ایلیاء» را بازسازى کند و تخت‏سلیمان را هم برگردانده در جاى خود بگذارد ... گویند بهمن در آغاز یهودى شده بود و در پایان، آن آیین را رها کرد و به مجوسیت‏بازگشت ... و نیز گویند ساسان پسر دیگر بهمن در آن هنگام مردى خردمند و بافرهنگ و فضیلت‏بود و او پدربزرگ سلسله ساسانى است که پادشاهان ایران زمین بودند (13) » .
همین ساسان پسر بهمن از زن یهودى بهمن متولد شده بود . به نوشته مسعودى: «مادر ساسان بزرگ از اسیران بنى‏اسرائیل یعنى دختر سامان بوده است (14) » . اما «اردشیر بابکان‏» پسر «ساسان‏» کوچک پسر «فافک‏» پسر «مهریس‏» پسر ساسان بزرگ پسر «بهمن‏» پسر «اسفندیار» بوده است (15) .
در تاریخ، ازدواج‏هاى دیگرى هم بین خانواده ساسانى و یهودیان ایران گزارش شده چنان که مى‏نویسند: یزدگرد اول (399 - 421 میلادى) زوجه‏اى یهودى به نام «شوشین دخت‏» دختر «ریش گالوتا» داشت که مادر «نرسى‏» پسر سوم یزدگرد اول بوده است (16) . محل اصلى سکونت‏یهودیان در ایران ساسانى شهر اصفهان بوده است .
البته داستان ارتباط ایرانیان و خصوصا شاهان ایرانى با یهودیان به قرن‏ها قبل از ساسانیان یعنى زمان کوروش هخامنشى باز مى‏گردد که با فتح بابل (در عراق امروزى) اسیران یهودى را به فلسطین بازگردانید (17) ، طلا و نقره‏هاى ضبطشده‏شان را پس داد و در ساختن اورشلیم یارى بسیار نمود و لذا در تورات به لقب مسیح خدا (18) معروف گشت، و همین سیاست تحبیب قلوب یهودیان، از طرف داریوش هخامنشى نیز دنبال گردید (19) .
ب . مسیحیان
در لشگرکشى‏هاى پادشاهان ساسانى به سوریه، به دستور آنان تعداد زیادى از مردم شهرهاى شام را که مسیحى بودند، به نقاط داخلى ایران کوچانیدند لذا دین مسیحیت در هر گوشه‏اى از ایران رواج یافت . پیشرفت مسیحیت در ایران تا اندازه‏اى بود که اسقف مسیحى سلوکیه، تیسفون (پایتخت‏ساسانیان) ریاست روحانى مسیحیان ایرانى را به عهده داشت . یزدگرد اول چنان سبت‏به مسیحیان مهربان بود که در منابع مسیحى از او به عنوان «شاه یزدگرد نیکوکار و عیسوى رحیم و مقدس‏ترین پادشاهان‏» نام برده شده است .
اسقفان مسیحى از احترام و نفوذ بالایى برخوردار بودند و در مواقعى، به عنوان نماینده عالى‏رتبه، جهت تحکیم روابط، از طرف دربار ساسانى به دربار روم شرقى (20) و برعکس رفت و آمد داشتند . آنان با نفوذى که داشتند، عیسویان زندانى را آزاد نموده در شهرهاى مختلف ایران کلیسا بنا مى‏نهادند و حتى مجمع دینى مسیحى را در سلوکیه تشکیل مى‏دادند . تعداد زیادى از اسقف‏ها که تا دوازده تن شمرده‏اند، به دربار ساسانى رفت و آمد داشته، و طرف شور قرار مى‏گرفتند . گاهى مسیحیان در ایران مورد سختى و آزار واقع مى‏شدند اما در همان زمان‏ها نیز دین مسیحیت در ایران مجاز بوده است و آنها اصول مذهبى خود را در انجمن‏هائى که در سنوات 410 و 420 در پایتخت ایران تشکیل دادند، برقرار نمودند . کشتارهاى بزرگ از عیسویان به ندرت اتفاق مى‏افتاد و غالبا مسیحیان مى‏توانستند به آرامى در تحت‏حمایت معنوى جاثلیقان و اسقفان خود زیست نمایند (21) .
در این مورد نوشته جالبى از دینورى داریم:
«گویا حضرت عیسى علیه السلام یکى از یاران نزدیک خود را به دربار پادشاه ساسانى ایران اردشیر بابکان فرستاد (22) و او در شهر تیسفون به خانه «ابرسام‏» وزیر اردشیر فرود آمد چون شب فرا مى‏رسید براى او چراغى افروخته مى‏شد و تمام شب را نماز مى‏گزارد و انجیل تلاوت مى‏کرد و ارسام از داستان و آیین او پرسید و او گفت که فرستاده مسیح عیسى بن مریم علیه السلام است و ابرسام این خبر را به اردشیر بگفت اردشیر او را فراخواند و چون وقار و آرامش او را دید و آن مرد برخى از آیات مسیح علیه السلام را به او نشان داد، اردشیر او را از خود نراند و سخن ناهنجار بدو نگفت (23) » .
پیشرفت مسیحیت در ایران ساسانى به اندازه‏اى قدرتمند بود که اگر اسلام وارد ایران نمى‏شد، دین زرتشتى در مقابل دین مسیحى عقب‏نشینى کرده ایران به کشورى مسیحى مبدل مى‏گشت .
پیش‏گویى‏هاى انبیاى قبل
حال به اختصار مواردى از پیش‏گوئى‏هاى انبیاى پیشین در مورد ظهور پیامبر موعود را یادآور مى‏گردیم تا معلوم شود که علماى یهودى و مسیحى اولا خود آگاه، به آنها بوده‏اند و ثانیا در گفت و گو و بحث‏هاى دربارى، شاهان ساسانى را نسبت‏به این موضوع مطلع مى‏نمودند و باز یادآورى مى‏نمائیم که قبل از بعثت پیامبر اسلام، چنین پیش‏گوئى‏هایى، بیشتر و واضح‏تر موجود بودند .
الف . تورات
1 . در سفر تثنیه آمده که حضرت موسى علیه السلام به بنى‏اسرائیل مى‏فرماید:
«خداوند به من گفت آن‏چه گفتند نیکو گفتند، نبى را براى ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او فرمایم به ایشان خواهد گفت و هرکسى که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود، من از او مطالبه خواهم کرد (24) » .
پیامبرى که به گفته حضرت موسى علیه السلام خداوند از برادران بنى‏اسرائیل مبعوث خواهد نمود و سخنان خود را به دهانش خواهد گذاشت چه کسى مى‏توانست‏باشد؟ پیامبرى که وحى بر زبانش گذاشته شده است و نه مانند موسى علیه السلام در الواح بر او نازل گشته چه کسى بود؟ پیامبرى که بعد از موسى آمده و از بنى‏اسرائیل مانند داود و سلیمان و عیسى نبود چه کسى مى‏توانست‏باشد جز پیامبر اسلام؟
2 . در وصیت‏حضرت موسى علیه السلام به بنى‏اسرائیل هنگام رحلتش چنین آمده:
«این است‏برکتى که موسى مرد خدا قبل از وفاتش به بنى‏اسرائیل برکت داده گفت‏یهوه از سینا آمده از سعیر برایشان طلوع نمود و از (جبل فاران) درخشان گردید . با «کرورهاى مقدسین‏» آمد و از دست راست او براى ایشان شریعت آتشین پدید آمد . به درستى که قوم خود را دوست مى‏دارد و جمیع مقدسان در دست تو هستند و نزد پاى‏هاى تو نشسته هریکى از کلام تو بهره‏مند مى‏شوند، موسى براى ما شریعتى امر فرمود که میراث جماعت‏یعقوب است (25) » .
در مورد این فراز از تورات چند نکته قابل توجه است:
اول: ترجمه بالا مربوط به ترجمه کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) در ایران به سال 1987 میلادى توسط انجمن کتاب مقدس ایران است .
دوم: در نسخه تورات موجود در مجمع علمى اسلامى تهران به شماره 2228، کلمه «برکتى‏» به صورت «دعاى خیر» و کلمه «کرورهاى مقدسین‏» به صورت «ده هزار مقربان‏» ترجمه گردیده که ترجمه درستى است و در تورات ترجمه شده جدید، چنان که مى‏بینیم تحریف صورت گرفته است (26) عجیب است که تحریف و دست‏بردن در تورات هنوز هم ادامه دارد! .
سوم: بررسى نسخه‏هاى کتاب مقدس به زبان‏هاى انگلیسى، فرانسه، آلمانى و غیره که هم اکنون در سراسر جهان رسمیت دارند، رقم همراهان پیامبر موعود را ده هزار قید نموده‏اند (27) .
چهارم: کوه فاران یا پاران همان کوه مکه است (28) .
با این توضیحات مى‏پرسیم خداوند پس از آن که از سینا برآمد و از سعیر نمودار شد، به چه کسى در کوه فاران نورافشان گشت؟ آن‏کس که بوده که با ده‏هزار مقربین وارد مکه شد؟ و در دست راستش شریعتى آتشین قرار داشت؟ .
پى‏نوشت:
1) مورد اشاره به آل‏عمران: آیه 78 و سوره نساء آیه‏46 .
2) بقره: 146، انعام: 20 .
3) بقره: 89 .
4) بقره: 146 .
5) مائده: 70 و 83 - نساء: 164 .
6) سیرت رسول الله، ابن هشام، جلد اول، به ترتیب صفحات 253، 154، 384 .
7) همان .
8) همان .
9) تاریخ یعقوبى: ج‏1، ص 443 .
10) بقره: 99 .
11) ترجمه تفسیر المیزان، ج‏3، ص‏348 .
12) این شخص باید رحبعام پسر سلیمان نبى باشد که بعد از او به سلطنت رسید . زنان زیادى - 18 زن و 60 متعه - گرفت و 28 پسر و 60 دختر داشت . داستان او در کتاب دوم تواریخ ایام عهد عتیق (تورات) باب 10 تا 12 آمده است .
13) اخبارالطوال: ص‏51 و 52 . مسعودى نیز ازدواج مذکور و باز پس‏فرستاده‏شدن اسیران یهودى را تایید مى‏نماید - مروج‏الذهب: ج‏1، ص‏53 .
14) مروج‏الذهب، ج‏1، ص‏242 .
15) اخبارالطوال، ص‏68 .
16) ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن، ترجمه رشید یاسمى، انتشارات امیرکبیر، تهران‏1367، ص‏296 و 298 .
17) تعداد اسراى یهودى آورده شده به بابل 18 هزار نفر بودند که در میانشان هزار پیامبر وجود داشت (تاریخ یعقوبى، ج‏1، ص‏78) و تعداد اسراى آزاد شده 42360 نفر یهودى و 7337 نفر کنیز و غلام بود . (تورات، کتاب عزرا، باب‏2، بند64) .
18) مسیح یعنى مسح‏شده و مالیده گشته . این لقب به بزرگان و سلاطین یهودى اطلاق شده زیرا از جمله تشریفات به سلطنت رسیدن، مسح (مالیدن روغن مقدس) بدن و پیکر شاه توسط کاهن بود، بعدا به احترام; هر منجى را مسیح گفتند .
19) تورات، کتاب دوم، تواریخ ایام و کتاب عزرا و کتاب اشعیاء .
20) مادر شیرویه پسر و جانشین خسروپرویز، دختر امپراطور روم شرقى بود .
21) ایران در زمان ساسانیان، فصل ششم، عیسویان ایران .
22) هم زمان بودن حضرت عیسى علیه السلام با اردشیر بابکان محل اشکال است .
23) اخبار الطوال: ص‏70 .
24) سفر تثنیه: باب‏18، بند18 و 19 .
25) سفر تثنیه، باب 33، بند 1 تا 5 .
26) نقش ائمه در احیاء دین، مرتضى عسکرى، قسمت‏سوم، ص‏114 .
27) محمد در تورات و انجیل، عبدالاحد داود، صفحه هفده، مقدمه .
28) همان، صفحه شانزده، مقدمه .

تبلیغات