آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

لم بدهید!
یکی از عوام النّاس، همین که آخرین لقمه غذایش را می‌خورد،فوراً لم می‌داد و این کار را بر خودش فرض و لازم می‌دانست. او بدون توجه به اطرافیان و میهمانان و اشخاص محترمی که احیاناً حضور داشتند،بدین عمل مبادرت می‌نمود.از او پرسیدند:علّت اینکه بعد از غذا فوراً لم می‌دهی، چیست؟گفت:چون خدا گفته است، پرسیدند:کجا گفته؟گفت:خدا در قرآن گفته:«اکلاً لمّا».«اکل» که خوردن است و «لمّا» هم،همان لم دادن است،یعنی بعد از خوردن، لم بدهید.
انجیر کجا رفت؟
گویند:ظریفی به خانه خواجه‌ای بخیل آمد و دید که خواجه طبقی انجیر در پیش دارد و به رغبت تمام می‌خورد.ظریف حلقه بر در زد، خواجه طبق انجیر را در زیر دستار پنهان کرد؛ ولی ظریف دید، پس برخاست و در بگشاد، ظریف به خانه او در آمد و نشست، خواجه گفت:چه کسی هستی و چه هنری داری؟گفت:مردی حافظ و قاریم و قرآن را به ده قرائت می‌خوانم و فی الجمله آوازی و لهجه‌ای نیز دارم.خواجه گفت:برای من از قرآن،آیتی چند بخوان، ظریف آغاز کرد که«و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین» خواجه گفت«و التین» کجا رفت؟
ظریف گفت:زیر دستار.
دیگ خواجه ز گوشت دوشیزه است مطبخ او زدود پاکــیزه است
خواجه چون نان خورد در آن موضع مور در انتظار نان ریزه است
نوه انیشتن
شخصی می‌گفت:پسری دارم بسیار باهوش.اگر بماند خیلی ترقّی می‌کند.گفتند:مگر پسرت چطور است؟گفت:الحال دوازده سال از سنش می‌گذرد.هر وقت می‌خواهد مرا صدا بزند «ماما» می‌گوید و هر وقت مادرش را صدا می‌زند «بابا» می‌گوید.و 5 سال است که قرآن می‌خواند؛ولی عوض«و هو الفتّاح العلیم» (سبا، آیه 26) «ابوالفتّاح حلیم» می‌گوید.

تبلیغات