آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

ملاک‏ها و معیارهاى تقسیم‏بندى علوم، طى قرون و اعصار تاکنون، در میان دانشمندان، متفاوت و متغیر بوده است . برخى تقسیم‏بندى‏ها بر مبناى «غایت‏» ، و برخى دیگر بر حسب «ابزارى‏» و «غیر ابزارى‏» بودن علوم بوده است .
در تمدن اسلامى، در خلال قرنهاى سوم تا نهم هجرى، که علم و معرفت تا حدودى در اوج رشد و ارتقاى خود بود، کتابهائى تالیف یافت که به صورت دائرة‏المعارفى، مجموعه معلومات زمان را ارائه مى‏دادند .
«احصاء العلوم‏» «فارابى‏» (م 339) «جوامع‏العلوم‏» «شعیا بن فرینون (م‏393) «مفاتیح‏العلوم‏» «کاتب خوارزمى‏» ، «ارشاد القاصد الى اقصى المقاصد» ، «محمد بن ابراهیم سنجارى‏» (م‏749)، «مقدمه ابن خلدون‏» (م 784)، «مفتاح السعادة‏» ، «طاش کبرى زاده‏» (م 968)، نمونه‏هایى از این نوع تالیفات بشمار مى‏روند .
در این کتابها مجموعه علوم موجود در زمان مؤلفان، یادآورى شده و تقریبا همه موضوعات آنها ذکر مى‏شود بجز دو نفر از مؤلفان نامبرده، چندان تقسیم‏بندى متعارفى از علوم یادآورى نمى‏شوند . این مؤلفان، علوم را در سایه یک وحدت مشاهده مى‏کردند .
«... از وحدت علوم مختلف، به علوم گوناگون، همچون شاخه‏هاى یک درخت نظر مى‏کردند که رشد مى‏کند و موافق با ماهیت همین درخت، برگ و بر مى‏دهد . درست‏به همین صورت که شاخه درختى به صورتى نامحدود رشد نمى‏کند، همین‏طور هم هر علم باید تا حدى تعلیم شود و از آن تجاوز نکند . مؤلفان قرون وسطائى اسلام، دنبال کردن شاخه‏اى از علم را در خارج حدود مقرر آن - که نتیجه آن ویران شدن هماهنگى و نسبت میان اشیاء است - کار بیهوده و حتى نامشروع مى‏دانستند و مى‏گفتند بدان بماند که یکى از شاخه‏هاى درخت‏به صورت نامحدود نمو کند و تطور نماید و نظم و آهنگ درخت را بر بیاندازد، وسیله‏اى که با آن نسبت و هماهنگى علوم محفوظ بماند . طبقه‏بندى علوم که دانشمندان مسلمان به آن توجه فراوان داشتند، به این ترتیب چشم‏انداز هر علمى در داخل طرح کلى معرفت، قرار مى‏گرفت‏» (1) .
ملاکهاى تقسیم‏بندى علوم
معمولا معیارها و ملاکهائى که دانشمندان، علوم را بر مبناى آن تقسیم‏بندى کرده و علم را بر مبناى آن تعریف مى‏کنند، عبارت است از «تحدید موضوع، غایت، و روش و متد» .
به وسیله‏ى یکى از این سه معیار، جایگاه، منزلت و ارزش علمى تعیین مى‏شود و در نتیجه درجه‏بندى، تقسیم و مرتبت علم روشن مى‏گردد (2) .
ولى تنها دانشمندان اسلامى علوم را گاهى از منبع معرفتى (بمانند ابن خلدون) تقسیم‏بندى کرده و احیانا «غایت‏» را براى تقسیم علوم مد نظر قرار داده‏اند و احیانا چنین به نظر مى‏رسد که بعضى از مؤلفان، علوم را بر مبناى «ابزارى‏» (مقدمه‏اى) و «غیر ابزارى‏» بودن آن تقسیم کرده‏اند و بر مبناى آن، مجموعه علوم را در تالیفات خود جمع‏آورى کرده‏اند .
شاید «فارابى‏» ، نخستین کسى باشد که به تقسیم‏بندى علوم از این راه دست زده است . او، در کتاب «احصاء العلوم‏» خود گرچه در مقام شمارش مجموعه علوم معروف زمان خود بوده و به همین جهت «معلم دوم‏» لقب گرفته است (3) . که به مجموع علوم زمان خود آگاهى داشته است . اما، او، در شمارش علوم، ابتداء از علوم ابزارى بمانند لغت، نحو و منطق یاد مى‏کند و سپس به ذکر دیگر علوم مى‏پردازد .
اینک تقسیم‏بندى علوم مطابق آنچه در «احصاء العلوم‏» آمده است، بیان مى‏گردد:
تقسیم بندى علوم از نظر فارابى
1 . علم زبان مشتمل بر هفت‏بخش:
1 . علم الفاظ مفرد .
2 . علم الفاظ مرکب .
3 . علم قوانین الفاظ مفرد .
4 . علم قوانین الفاظ مرکب .
5 . علم قوانین درست نوشتن .
6 . علم قوانین درست‏خواندن .
7 . علم قوانین اشعار .
2 . علم منطق مشتمل بر هشت‏بخش:
1 . قوانین مفردات معقولات و الفاظ نماینده آنها [به عربى مقولات، به یونانى «کانگوریاس‏» (قاطیفوریاس)] .
2 . قوانین معقولات مرکب و الفاظ نماینده آنها [به عربى «عبارت‏» به یونانى «پرى ارینیاس‏» (بارى ارمیناس)] .
3 . قوانین سنجش قیاسهاى مشترک در صناعات خمس [به عربى «قیاس‏» به یونانى «انالوتیکاى اول‏» (آنالوطیقا الاولى)] .
4 . قوانین امتحان گفتارهاى برهانى [به عربى «برهان‏» به یونانى «آنالوتیکاى دوم‏» (آنالوطیقاالثانیة)] .
5 . قوانین امتحان گفتارهاى جدلى [به عربى «کتاب مواضع جدل‏» به یونانى «توپیکا» (طوبیقا)] .
6 . قوانین امورى که ممکن است مایه انحراف از حق و تولید اشتباه شود و چگونگى جلوگیرى از آنها و این بخش را به یونانى «سوفیستیکا» (سوفسطیقا) مى‏نامند که معنى آن حکمت‏شنیده شده است .
7 . قوانین آزمودن و سنجیدن گفتارهاى خطابى و بحث در امور مربوط به صناعت‏خطابه [به عربى «خطابه‏» و به یونانى «رتوریکا» (ریطوریقا)] .
8 . قوانین سنجش اشعار و گفتارهاى شعرى و بحث در اقسام شعر [به عربى کتاب «شعر» به یونانى «پوئیتکا» (یویوطیقا)] .
3 . علم تعالیم (4) مشتمل بر هفت‏بخش:
1 . علم عدد . نظرى‏عملى .
2 . علم هندسه‏نظرى‏عملى .
3 . علم مناظر .
4 . علم نجوم‏علم نجوم تعلیمى در بحث اشکال و حرکات اجرام فلکى و زمین‏علم احکام اجمالى نجوم در دلالتهاى کواکب بر حوادث آینده .
5 . علم موسیقى نظرى‏عملى .
6 . علم اثقال در تعیین اوزان و بحث در اصول افزارهایى که براى برداشتن اجسام سنگین به کار مى‏رود .
7 . علم حیل (مکانیک) که از آن جمله جبر و مقابله و معمارى و مهندسى و علم ساختن آلات نجوم و آینه‏ها و ظرفهاى عجیب و نظایر اینها .
4 . علم طبیعى و علم الاهى:
علم طبیعى (فیزیک) مشتمل بر هشت‏بخش:
1 . بحث در آنچه میان اجسام طبیعى مشترک است .
2 . بحث در اجسام بسیط، نیز بحث در عناصر اجسام مرکب .
3 . بحث در پیدا شدن و نابود شدن (کون و فساد) اجسام طبیعى .
4 . بحث در اعراض و انفعالات مختص به عناصر .
5 . بحث در اجسام ترکیب یافته از عناصر .
6 . بحث در معادن .
7 . علم گیاهان .
8 . علم جانوران .
علم الاهى یا مابعدالطبیعة مشتمل بر سه بخش:
1 . بحث در موجودات و اشیاء از لحاظ وجود .
2 . بحث در اصول و مبادى براهین در علوم نظرى خاص: مبادى علم منطق، مبادى علوم تعالیم (ریاضیات) و مبادى علم طبیعى .
3 . بحث در موجوداتى که جسم نیستند و در اجسام مادى جاى ندارند و اثبات این که همه موجودات به یک اولى برمى‏گردد که چیزى بر او مقدم نیست و او واحد مطلق است .
5 . علم مدنى و فقه و کلام
علم مدنى‏بخشى در ترتیب سیرتهاى نیکو در بلاد و ملتها و تعریف افعال نیکوبخشى در تعریف سعادت .
علم فقه‏بخشى در افعال‏بخشى در آراء .
علم کلام‏بخشى در افعال‏بخشى در آراء (5) .
گرچه فارابى رساله‏هائى نیز در مورد «کیمیا» و تعبیر خواب و دیگر علوم رمزى تالیف کرده بود، ولى این علوم را در تقسیم‏بندى علوم وارد نکرد و به تبعیت از او دیگر دانشمندان نیز از گفتن آنها در ردیف علوم خوددارى کردند (6) .
در تقسیم‏بندى فارابى از علم‏النفس (روانشناسى) و جغرافیا، چندان خبرى دیده نمى‏شود، شاید این دو علم را در ردیف علوم الاهى و علم هیات مى‏دانسته است . اما در هر حال در کتاب «احصاء العلوم‏» که فهرستى از رؤوس مطالب علوم را بیان مى‏کند، از گفتار در مورد این دو علم، خوددارى شده است .
تقسیم بندى علوم بر مبناى «غایت‏»
از آنجا که دانشمندان مسلمان همواره علم را پرتوى از جمال حق و آیتى از نشانه‏هاى توحیدى خداوندى مى‏دانستند و همواره خدا را در جمال طبیعت و زیباییهاى آفرینش جستجو مى‏کردند، و «برگ درختان سبز را در نظر هوشیاران‏» ، «آیت‏» و «دفترى‏» از «معرفت کردگار» تلقى مى‏کردند، لذا علوم را از این منظر نگاه کرده و به تقسیم‏بندى آن دست‏یازیده‏اند . این روش در نظر دانشمندان اسلامى پیشین و همچنین در آراء و اندیشه‏هاى علماى معاصر به وضوح دیده مى‏شود . رسائل «اخوان‏الصفا» از دانشمندان متقدم و آیت‏الله امام خمینى (ره) از علماى معاصر، شاهد گویاى این ادعا است .
امام خمینى در شرح حدیث: «انما العلم ثلاثة‏» در کتاب «چهل حدیث‏» خود مى‏گوید:
«بدان که بسیارى از علوم است که بر تقدیرى، داخل یکى از اقسام ثلاثه (آیه‏ى محکم، فریضه‏ى عادله و سنت قائمه) است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله ذکر فرمودند . مثل علم طب، تشریح، نجوم، هیات و امثال اینها در صورتى که با نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم . و ما را به امور آخرت رهنمون شوند، پس آنها داخل در «آیه‏ى محکمه‏» شوند .
سپس امام علوم را بر حسب نفع و ضرر تقسیم‏بندى مى‏کند و بعدا چنین ادامه مى‏دهد:
«و سوم آن که ضرر و نفعى ندارد مثل آن که فضول اوقات را انسان به واسطه‏ى تفریح، صرف بعضى آنها کند، مثل حساب، هندسه و هیات و امثال آن . این قسمت از علوم را اگر انسان تطبیق با یکى از علوم ثلاثه (آیه‏ى محکمه، فریضه‏ى عادله و سنت قائمه) نماید، خیلى بهتر است و الا حتى‏الامکان اشتغال پیدا نکردن به آنها خوب است، زیرا که عمرهاى کوتاه با صرف کردن وقت، چندان نافع نخواهد بود» (7) .
طبیعى است که این تقسیم‏بندى علوم، دقیقا بر مبناى «غایت‏» گرائى صورت مى‏گیرد که علوم را از نظر وسیله و غایت وصول آدمى به جلال خداوندى مورد مطالعه قرار مى‏دهد . گرچه پرواضح است که امروزه، دخالت‏حساب و ریاضیات در علوم فضائى و علم فیزیک، کاملا روشن و مفید به حال اجتماع بشرى و انسان عصر حاضر است، فرمایش امام قابل مناقشه مى‏باشد .
دانشمندانى هم که علم را از منظر «عرفان‏» مطالعه کرده‏اند، طبعا به چنین نتایجى رسیده‏اند .
دیدگاه اخوان‏الصفا
اخوان‏الصفا عده‏اى از دانشمندان شیعى‏مذهب بودند که در قرن چهارم هجرى از راه آموزش جامعه به وسیله‏ى رسالات خود، دست‏به اصلاح اجتماع زده بودند و اعتقاد داشتند که چون:
شریعت اسلامى با جهلها و خرافات آمیخته شده است، طهارت و پاکسازى آن بجز با آموزش عقلانى و ترفیع ذهنیت انسانى از طریق آموزش حکمت‏یونانى میسور نخواهد بود . وقتى آنجا که جامعه‏ى اسلامى، شریعت را همراه عقلانیت توام ساختند، قطعا به کمال معنوى نائل شده و به فوز رضوان الهى راه خواهند یافت (8) .
این دانشمندان به تالیف پنجاه و سه رساله در انواع علوم دست زده‏اند که در فرهنگ اسلامى، مطالعه‏ى این رسائل حائز اهمیت‏اند .
اخوان در آغاز اولین رساله‏ى خود «قسم ریاضى‏» سخن خود را چنین آغاز مى‏کنند:
«فلسفه در مرحله‏ى نخستین، دوستدارى علوم و حکمت است و در مرحله‏ى میانه، شناخت و معرفت‏حقایق موجودات به مقدار توانایى انسانى و در نهایت قول و عمل به آن چیزى است که موافق و مطابق علم و دانش است‏» .
علوم فلسفى نیز چهار قسم است: ریاضیات، منطقیات، طبیعیات و الهیات .
سپس اخوان، غرض و غایت معرفت را از تحصیل علوم چنین تبیین مى‏نمایند:
«بدان اى برادر «ایدک الله و ایانا بروح منه‏» هدف و مقصود فلاسفه و حکیمان از نظر در علوم ریاضى و آموزش آنها به شاگردان و دانش‏آموزان خود، سلوک و راه‏یابى به قلمرو علوم طبیعى است . اما هدف از علوم طبیعى، صعود و ارتقاء به سطح علوم الهى است که نهائى‏ترین نقطه‏ى ارتقاء حکیمان است . در این مرحله است که حکیم به معارف حقیقى دست مى‏یابد و خود را مزین به حکمت الهى مى‏کند .
اى برادر اولین پایگاه نظر و اندیشه در علوم الهى شناخت جوهر «نفس‏» است و بحث از آغاز آن که از کجا سرچشمه گرفته و انجام آن که پایان کارش به کجا منتهى مى‏شود و پس از جدائى از کالبد بدن (بعد از مرگ) به کجا مى‏رود و از کیفیت ثواب نیکوکاران و پاداش و کیفر بدکاران که چگونه در جهان آخرت صورت مى‏گیرد و دیگر خصلتهاى انسانى‏» .
از آنجا که انسان الزام دارد که خدایش را بشناسد و راهى به شناخت‏خدا جز از طریق شناخت «خود» (نفس) ممکن نیست چنانکه در آیات و روایات متعددى بر پیمودن این راه تاکید شده است مثلا: «من عرف نفسه فقد عرف ربه‏» ; «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه‏» . پس بر هر عاقل نیک‏اندیش واجب است که شناخت‏خود و نفس و جوهر آن را و تهذیب و کمالش را به دست آورد و تحصیل کند و این راهى است که خداوند بر آن تاکید مى‏ورزد و در قرآن، این کتاب هدایت الهى، آیاتى بر آن دلالت دارد: «و نفس و ما سواها× فالهمها فجورها و تقویها× قد افلح من زکاها× و قد خاب من دسیها»
«و قسم به جان آدمى و آنکس که آن را0افریده و) منظم ساخته; سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است; که هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده; و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است‏» .
اما دانشمندان و فلاسفه‏اى که پیش از نزول قرآن، انجیل و تورات و مطابق قریحه‏ى ذاتى خود، درباره‏ى «نفس‏» (خود) بحث کرده‏اند . و به جوهر ذاتى آن رسیده‏اند در این زمینه کتابهایى تالیف کرده‏اند که سخن زیاد گفته‏اند . اما چون آن کتابها طولانى بوده و عده‏اى از مترجمان آنها نتوانسته‏اند به غایت اهداف آنها دست‏یابند .
«ما (اخوان‏الصفا) خواستیم که خلاصه‏ى نظریات حکیمان را در 52 رساله که تحت پوشش ریاضیات است، به ترتیب نقل نمائیم تا ناظران را حکمت آموزیم و جاهلان را از غفلت‏بیرون آوریم‏» (9) .
اخوان در این 52 رساله، علوم را بر حسب مبناى خود تقسیم‏بندى کرده و به ترتیب آن را بیان کرده‏اند (10) .
پى‏نوشت:
1) سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 6 - 45 ترجمه آرام .
2) دکتر عبدالکریم سروش، تفرج صنع، ص 24، انتشارات سروش، تهران 1366 .
3) فارابى، احصاء العلوم، مقدمه حسین خدیو جم، ص 23، بنیاد فرهنگ ایران، 1348 .
4) به ریاضیات، از آن جهت «تعالیم‏» مى‏گفتند که به وسیله‏ى معلم و آموزگار اشکال مفروض و اعداد بشمار که در خارج وجود نداشتند، تعلیم داده مى‏شد .
5) با تلخیص از «احصاء العلوم‏» صص 118 - 40، ترجمه حسین خدیوجم، بنیاد فرهنگ ایران، 1348 .
6) سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 46، ترجمه احمد آرام، نشر اندیشه 1350 .
7) امام خمینى (ره) چهل حدیث، ص 396، نشر آثار امام، چاپ پنجم 1373ه ش .
8) مقدمه رسائل اخوان الصفا، ج‏1، ص 6، دار صادر، بیروت 1957م .
9) اخوان الصفا، رسائل الاخوان، القسم الریاضى، ص 76 - 77 .
10) خوانندگان محترم مى‏توانند تفصیل تقسیم‏بندى اخوان‏الصفا را در مجموعه رسائل اخوان ملاحظه نمایند .

تبلیغات