آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

انفاق‏هاى کافران در دنیا همچون زراعت قومى ستمگر است که با وزش بادى سوزان نابود مى‏گردد .
«ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون× مثل ما ینفقون فی هذه الحیاة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابت‏حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون‏» (1) .
«کسانى که کافر شدند، هرگز نمى‏توانند در پناه اموال و فرزندانشان از مجازات خدا در امان بمانند، و آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند، آنچه آنها در این زندگى پست دنیوى انفاق مى‏کنند، همانند باد سوزانى است که به زراعت قومى که بر خود ستم کرده، بوزد و آن را نابود سازد، خدا به آنها ستم نکرده، بلکه آنها خودشان به خویشتن ستم مى‏کنند» .
تفسیر واژه
«صر» در لغت عرب به باد بسیار سرد مى‏گویند که مایه‏ى نابودى زراعت مى‏گردد . «طبرسى‏» در «مجمع‏البیان‏» از «زجاج‏» نقل مى‏کند که «صر» به صداى شعله‏هاى آتش نیز گفته مى‏شود .
بنابراین مقصود از آن در آیه، باد مسمومى است که به خاطر سردى و یا داغى فوق‏العاده، مایه‏ى نابودى کشاورزى مى‏گردد، و برگ درختان و میوه‏ها را نابود مى‏سازد .
جمله‏ى «حرث قوم ظلموا انفسهم‏» «زراعت کسانى که به خویشتن ظلم نمودند» تا حدى مبهم است . مفسران مى‏گویند مقصود کشاورزانى است که در مکان و یا زمان نامناسب کشت کنند، و طبعا چنین افرادى به خاطر نامناسب بودن محل و یا زمان از عمل خود نتیجه نمى‏گیرند، و این خود کشاورز است که بر خویش ظلم مى‏کند یا در نقطه‏ى بلندى زراعت مى‏کند که آب نمى‏رسد، یا دیرتر دست‏به کار مى‏شود، که پیش از رسیدن زراعت، فصل سرما مى‏رسد .
تکیه‏گاه کافران
گروه کافر که از خدا بریده و به غیر خدا پیوسته‏اند، در دنیا بر سه چیز تکیه مى‏کنند:
1 . فرزندان; 2 . اموال; 3 . انفاق و بخشش .
قرآن مجید دو تکیه‏گاه نخست را بى‏اهمیت‏شمرده و یادآور مى‏شود که هرگز مایه‏ى نجات آنان از دوزخ نخواهند بود، زیرا حساب آخرت غیر از حساب دنیاست . ممکن است در زندگى دنیا مال و فرزند به داد انسان برسد، ولى در آخرت عمل انسان مى‏تواند او را نجات دهد نه فرزند و ثروت . چنان که مى‏فرماید:
«ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون× مثل ما ینفقون فی هذه الحیاة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابت‏حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون‏» (2) .
تنها چیزى که براى آنان تکیه‏گاه شمرده مى‏شود، انفاقها و بخششهاى آنها در دنیا است، آنان از این طریق تظاهر به انسان‏دوستى کرده و گروهى را به خود جلب مى‏کنند ولى از آنها نیز بهره نمى‏گیرند زیرا:
1 . انفاق آنان تظاهرى بیش نیست و محرک آنها جز خودنمایى چیزى نیست .
2 . آنان چه‏بسا با انفاق اموال، لشگرى را بر ضد توحید تشکیل مى‏دهند چنانکه مى‏فرماید:
«ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة ثم یغلبون و الذین کفروا الى جهنم یحشرون‏» (3) .
«آنها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن مردم از راه خدا خرج مى‏کنند . آنان این اموال را انفاق مى‏کنند اما مایه‏ى حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست‏خواهند خورد و کافران در جهان دیگر همگى به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد» .
بنابراین آنان نه تنها در انفاق خود ریاکارند، بلکه چه‏بسا انفاق آنان موجب بازدارى مردم از راه خدا مى‏گردد .
خداوند در آیه‏ى مورد بحث، انفاق آنان را به خاطر این دو جهت‏به کار کشاورزى تشبیه مى‏کند که کشت‏خود را در غیر زمان و مکان مناسب انجام دهد، جاى نامناسب، محل وزیدن بادهاى مسموم است و زمان غیر مناسب سبب رسیدن باد زمستان قبل از برداشتن زراعت است .
همچنان که این کشاورز از عمل خود به خاطر کوتاهى در رعایت‏شرایط کشاورزى بهره نمى‏گیرد، همچنین این گروه نیز از انفاق ریاکارانه و یا بدتر از آن جلوگیرى از راه خدا نتیجه نمى‏گیرند .
مشبه‏به و مشبه در آیه
مشبه‏به: کشاورزى که با نادیده گرفتن شرایط کشاورزى در غیر زمین و زمان نامساعد کشت کند .
مشبه: کافرى که ریاکارانه یا براى جلوگیرى مردم از راه خدا، انفاق کند .
وجه شبه: نتیجه نگرفتن هر دو گروه .
«اومن کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی‏الظلمات لیس بخارج منها کذلک زین للکافرین ما کانوا یعملون‏» (4) .
«آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمت‏ها باشد و از آن خارج نگردد؟ براى کافران اعمال زشتى که انجام مى‏دادند، این‏گونه تزیین شده و زیبا جلوه کرده است‏» .
تفسیر واژه
«میت‏» با تخفیف به معنى «میت‏» با تشدید، کنایه از کافر است، طبعا در مقابل آن «حى‏» کنایه از مؤمن است .
«نور» به معنى روشنى، کنایه از ایمان است همچنان که «ظلمات‏» به معنى تاریکى‏ها کنایه از الحاد است .
درباره‏ى نور ایمان باید گفت:
چراغى است در پیش چشم خرد
که دل ره به نورش به یزدان برد
بنابراین کافر حکم میت دارد و مؤمن حکم حى و زنده، و ایمان بسان نور، حالت روشنى‏بخش دارد و کفر بسان ظلمت مایه‏ى تاریکى‏ها است .
شان نزول آیه
مفسران مى‏گویند: آیه در حق حمزه عموى پیامبر و ابوجهل فرود آمده است، حمزه در بیرون مکه به شکار رفته بود، پس از بازگشت آگاه شد که ابوجهل برادرزاده‏ى او (حضرت محمد صلى الله علیه و آله) را آزار و اذیت کرده است، او از این کار خت‏برآشفت، بدون این که لباس سفر از تن بیرون بیاورد، سراغ ابوجهل رفت و با سلاحى که در دست داشت، بر سر او کوبید به گونه‏اى که خون از صورت او جارى شد، ولى ابوجهل که از شجاعت‏حمزه آگاه بود، سخن نگفت و بدون هیچ عکس‏العملى جریان پایان یافت .
بنابراین حمزه از دو ویژگى برخوردار شد:
1 . کافر بود مؤمن گردید، مرده بود، زنده شد .
2 . در ظلمت و تاریکى مى‏زیست، از آن بیرون آمد و در فضاى روشن ایمان زندگى کرد .
ولى ابوجهل از این دو نعمت‏بى‏بهره گشت:
1 . کافر بود یعنى میت، به همان حال باقى ماند .
2 . در ظلمت و تاریکى مى‏زیست و از آن بیرون نیامد .
این آیه نخستین آیه‏اى نیست که مؤمن را زنده، و کافر را مرده ترسیم مى‏کند، بلکه در آیات دیگر نیز وارد شده است چنان که مى‏فرماید:
«فانک لا تسمع الموتى‏» (5) .
«تو نمى‏توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى‏» .
و نیز مى‏فرماید:
«و ما یستوی الاحیاء و لا الاموات ...» (6) ; «زندگان و مردگان یکسان نیستند» .
در این آیه‏ها حى و میت کنایه از مؤمن و کافر مى‏باشد و در آیات دیگر نیز نور به عنوان کنایه از ایمان به کار رفته است زیرا همان‏طور که نور راه را براى انسان روشن مى‏سازد، ایمان نیز روشنگر راه مؤمن است چنان که مى‏فرماید:
«... ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الى صراط مستقیم‏» (7) .
«تو بیش از این نمى‏دانستى کتاب و ایمان چیست ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیله‏ى آن هرکس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مى‏کنیم و تو مسلما به سوى راه راست هدایت مى‏نمایى‏» .
درست است‏شان نزول آیه، این دو نفر و احیانا «ابوجهل‏» و «عمار» معرفى شده‏اند ولى شان نزول، مایه‏ى اختصاص آیه به آن مورد نیست، بلکه یک حکم کلى است، زیرا ایمان به خدا، مایه‏ى تحرک انسان مؤمن در ابعاد مختلف زندگى است، زیرا در نظر وى کار زیبا و نازیبا یکسان نیست . ایمان; او را به سوى کارهاى زیبا حرکت‏بخشیده و مظهر حیات و تحرک مى‏گردد، درحالى که در نظر کافر، این دو عمل در جهان یکسان حساب مى‏شوند، و بازخواستى از انسان نمى‏شود، لذا مبدا کارهاى خیر و نیک نمى‏گردد .
مؤمن به خاطر اعتقاد به ارتباط این جهان با عالم بالا و پیوستن این جهان به سراى دیگر فضا را روشن مى‏بیند و جهان از نظر گذشته و حال و آینده در نظر او روشن است، درحالى که کافر به خاطر عدم ایمان به سر سلسله‏ى هستى در یک ظلمت فرو مى‏رود و از گذشته بریده و نسبت‏به آینده اظهار بى‏اطلاعى مى‏کند .
بنابراین مرد مؤمن به خاطر حرکت‏به سوى کارهاى نیک زنده است و کافر به خاطر عدم ایمان، مرده و بى‏تحرک است .
ایمان افق زندگى را روشن مى‏کند و کفر مایه‏ى تاریکى مى‏گردد .
در پایان یادآور مى‏شویم تشبیه در این آیه تشبیه مرکب است نه بسیط:
1 . تشبیه مؤمن به مرده‏اى که از نو زنده شده همراه با نور .
2 . تشبیه کافر به میت فاقد نور که در ظلمت‏باقى مى‏ماند .
پى‏نوشت:
1) آل عمران: 116 - 117 .
2) آل عمران: 116 - 117 .
3) انفال: 36 .
4) انعام: 122 .
5) روم: 52 .
6) فاطر: 22 .
7) شورى: 52 .

تبلیغات