آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

این که ابلیس چگونه موجودى است، آیا از ملک است‏یا نه، علل رانده شدن او از درگاه حق، روشهاى او در فریب بندگان خدا چیست؟ و راه‏هاى مقابله با دسایس او چگونه است؟ سؤالهایى است که به ذهن خطور مى‏کند . در این مقاله سعى شده است‏به‏طور فشرده به این سؤالها پاسخ داده شود .
قبل از هرچیز جا دارد این نکته یادآورى شود که لفظ «ابلیس‏» یازده بار در قرآن مجید آمده و عجیب این است که درست‏به همین تعداد هم لفظ «استعاذه‏» (پناه بردن به خدا از او) در قرآن ذکر شده است .
در کتاب «مفردات راغب‏» پیرامون این لفظ چنین آمده:
«بلس، الابلاس: الحزن المعترض من شدة الباس یقال ابلس، و منه اشتق ابلیس ...» (1) .
«بلس: مایوس و غمناک شد . الابلاس: حزن و اندوهى که از شدت یاس و نومیدى شکایت کند . که به او «ابلس‏» گفته مى‏شود . و ابلیس از آن مشتق شده است .
ریشه و مفهوم واژه ابلیس
مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودى است زنده، با شعور، مکلف، نامرئى، فریبکار و ... که از امر خداوند سرپیچید و به آدم سجده نکرد، در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید . او در قرآن غالبا به نام شیطان خوانده شده است، اما این که آیا این کلمه علم شخص و نام مخصوص اوست و یا صفت است و به واسطه یاس از رحمت‏خدا به او ابلیس گفته شده؟ محل بحث است .
مى‏توان احتمال دوم را ترجیح داد; زیرا همان‏طور که از مفردات راغب نقل شد، ریشه ابلیس از «بلس‏» است‏به معنى «مایوس شد» چنانکه در قرآن مجید درباره گنهکاران آمده است: «یوم تقوم الساعة یبلس المجرمون‏» (2) . «روزى که قیامت‏برپا شود گنهکاران مایوس شوند» .
در تفسیر مجمع‏البیان آمده است: ابلیس نام غیر عربى است و گروهى گفته‏اند که عربى است و از ابلاس مشتق است و در کتاب صحاح و قاموس، آن را عربى و از ابلاس گرفته است و در قاموس، عجمى بودن آن نیز محتمل شمرده شده است اگر - چنانکه نقل شده - ثابت‏شود که اسم اصلى او «عزازیل‏» و کلمه ابلیس عربى است، صفت‏بودن آن بهتر به نظر مى‏رسد، در کتاب «تفسیر صافى‏» از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که نام او «حارث‏» بوده است، ابلیس نامیده شد زیرا که از رحمت‏خدا مایوس گردید (3) .
آیا ابلیس از فرشتگان بود؟
حال باید پرسید: آیا او ملک و از فرشتگان بود یا خیر؟
در قرآن به صراحت ذکر شده که او از جن بوده آنجا که مى‏فرماید:
«و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه ...» (4) .
«چون به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید، همه سجده کردند مگر ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش بیرون شد ...» .
رانده شدن ابلیس از درگاه الهى
ابلیس که به فرموده مولا على علیه السلام، خدا را شش هزار سال عبادت کرد و باز بنا به گفته خود امام: «لا یدرى امن سنى الدنیا ام من سنى الآخرة‏» (5) . «معلوم نیست آیا از سالهاى دنیا بوده یا از سالهاى آخرت که هر روز آن معادل پنجاه هزار سال دنیا است‏» . چرا از درگاه خداوند رانده شد؟
پاسخش را نیز خود امام مى‏فرمایند: «عن کبر ساعة واحدة‏» «به جهت کبر و سرکشى یک ساعت‏» (6) .
قرآن هم این موضوع را چنین بیان مى‏فرماید:
«... قال انا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین‏» (7) .
«ابلیس‏» گفت: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفریدى و او را از گل‏» .
روش ابلیس در فریب بندگان خدا و راه مقابله با او
پس از آن که ابلیس از بهشت رانده شد، به خدا عرض کرد:
«... فبعزتک لاغوینهم اجمعین× الا عبادک منهم المخلصین‏» (8) .
«به عزتت‏سوگند که همه بندگانت را گمراه مى‏کنم مگر آن بندگان مخلص تو» .
طبق این آیه، خداوند از قول ابلیس مى‏فرماید که همه بندگان در معرض اغواى شیطان هستند مگر بندگان با اخلاص .
در سوره حشر، خداوند روش ابلیس در گمراه کردن بندگان را این‏گونه بیان مى‏فرماید:
«کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انى برى‏ء منک انى اخاف الله رب العالمین‏» (9) .
«همانند شیطان (10) که به انسان گفت کافر شو، چون کافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خدا، آن پروردگار جهانیان مى‏ترسم‏» .
یعنى شیطان، خوب که انسان را فریب داد و او را به کفر واداشت، از او بیزارى مى‏جوید .
باز در جاى دیگر خداوند مى‏فرماید که تسلط شیطان تنها بر آنهاست که او را دوست دارند و کسانى که بر خداى عالمیان شرک بورزند:
«انما سلطانه على الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون‏» (11) .
«اگر آدمى از یاد خدا سربتابد، خداوند شیطانى را بر او مى‏گمارد که همواره با اوست و قرین و همنشین با او مى‏گردد» .
«و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین‏» (12) .
«و هرکس از یاد خدا روى‏گردان شود، شیطان را به سراغ او مى‏فرستیم پس همواره قرین اوست‏» .
چرا که ابلیس داراى اعوان و عفریتهایى از جن و انس است که هر لحظه آماده اغواى آدمیان هستند .
در کتاب «المیزان‏» بنا به نقل امالى صدوق از امام صادق علیه السلام روایت کرده که وقتى آیه: «و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم ...» (13) .
«کسانى که وقتى کار زشتى مرتکب مى‏شوند و یا به خود ستم مى‏کنند به یاد خدا مى‏افتند و از گناهان خود استغفار مى‏کنند» نازل شد، ابلیس به بالاى کوهى در مکه رفت که آن را کوه «ثویر» مى‏نامند و به بلندترین آوازش عفریتهاى خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسیدند: اى بزرگ ما مگر چه شده که ما را نزد خود خواندى؟ گفت: این آیه نازل شده، کدام یک از شما است که اثر آن را خنثى سازد؟ عفریتى از شیطانها برخاست و گفت: من از فلان راه آن را خنثى مى‏کنم، شیطان گفت: نه این کار از تو برنمى‏آید، عفریتى دیگر برخاست و مثل راهى را گفت که اولى گفته بود; و مثل آن پاسخ را شنید . وسواس خناس گفت: این کار را به من واگذار، پرسید از چه راهى آن را خنثى خواهى کرد؟ گفت: به آنان وعده مى‏دهم، آرزومندشان مى‏کنم تا مرتکب خطا و گناه شوند وقتى در گناه واقع شدند، استغفار را از یادشان مى‏برم، شیطان گفت: آرى تو; به درد این کار مى‏خورى و او را تا روز قیامت موکل بر این ماموریت کرد (14) .
پس بهترین راه شیطان براى فریب انسان این است که او را از یاد خدا دور نماید و به او وعده و وعید بدهد و توفیق استغفار کردن را از او بگیرد و بهترین راه آدمى هم براى فرار از وساوس او و ذریه‏اش این است که همواره به یاد خدا باشد و پیوسته بگوید:
«و قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین‏» (15) . «پروردگارا از وسوسه‏هاى شیاطین به تو پناه مى‏برم‏» .
و به قول مرحوم آیت‏الله طالقانى‏قدس سره فقط در روشنى ایمان و معارف عالیه و هدایت قرآن مى‏توان عوامل و آثار و تحریکات آنها (شیاطین) را شناخت و هشیار بود و در پناه رب‏العالمین و «ملک الناس و اله الناس‏» مى‏توان راه نفوذ وسوسه‏ها را بست و دریچه انوار الهامات را گشود: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون‏» (16) .
«کسانى که تقوا پیشه کنند، چون از شیطان وسوسه‏اى به آنها برسد، خدا را یاد مى‏کنند و در دم بصیرت مى‏یابند» .
و اگر آدمى از خود غافل شود خدا را از یاد برد قرین شیطان مى‏گردد ... و شیطان بر او چیره مى‏شود و جزء حزب او مى‏گردد: «استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکرالله اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون‏» (17) .
«شیطان بر آنها چیره شده و نام خدا را از یادشان برده است، ایشان حزب شیطانند، آگاه باشید که حزب شیطان زیان کنندگانند» .
پى‏نوشت:
1) المفردات فى غریب القرآن، راغب اصفهانى، ص 60 .
2) روم: 12 .
3) قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج‏1، ص 226 و 227 .
4) کهف: 50 .
5) ترجمه و شرح نهج البلاغه فیض الاسلام، ج‏4، ص 779 .
6) همان .
7) اعراف: 12 .
8) ص: 82 و 83 .
9) حشر: 16 .
10) این کلمه به صورت مفرد 70 بار و به صورت جمع (شیاطین) 18 بار در قرآن مجید آمده است، و به معنى «دور شده‏» و «متمرد» مى‏باشد . (قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج‏4، ص 32) .
11) نحل: 100 .
12) زخرف: 36 .
13) آل عمران: 135 .
14) المیزان فى تفسیر القرآن، علامه طباطبائى، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، ج‏20، ص 910 .
15) مؤمنون: 97 .
16) اعراف: 201 .
17) مجادله: 19 . تفسیر پرتوى از قرآن، سید محمود طالقانى، ج‏1 و 2، قسمت دوم از جزء سى‏ام، ص 315 .

تبلیغات