آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

بحث درباره موضوع چالش برانگیز «قضا و قدر» همواره در ادبیات فارسی مطرح بوده است، اما به طور خاص تعدادی از شاعران دوره صفویه توجه ویژه ای به این موضوع کرده اند و مثنوی های مستقلی با عنوان «قضا و قدر» سروده اند و این مسئله به صورت یک جریان منظومه سرایی تا دوره قاجار ادامه داشته است. اغلب این منظومه ها به صورت نسخه خطی است. پژوهش حاضر تعدادی از منظومه های قضا و قدر و شاعران آنان را معرفی می کند و از نظرگاه تحلیل جنبه های داستانی، این منظومه ها را بررسی و نقد می کند. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که منظومه های قضا و قدر با وجود افتراق های جزئی، دارای وجوه مشترکی هستند که وحدت ساختاری این آثار را از نظر پردازش داستانی فراهم می کند. مؤلفه های مشترک روایی این متون عبارتند از: سادگی زبان، وجود یک الگوی ثابت در پیرنگ و نیز در شخصیت پردازی، تکرار شخصیت های قراردادی و ایستا؛ مبتنی بودن همه منظومه ها بر یک مضمون کلیدی؛ ایجاد حوادث خلق الساعه و تصادفی و ضعف حقیقت مانندی؛ پایان بندی غیرمنتظره و تراژیک. بر اساس این پژوهش، شاید بتوان این منظومه ها را به عنوان یک نوع ادبی تازه معرفی کرد. حاصل این پژوهش می تواند روشن کننده بخشی از سیر تحول ادبیات فارسی و جریان شناسی ادبی باشد.

تبلیغات