آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

معنای لغوی هجرت با مفهوم اصطلاحی آن در مکتب اسلام و یات قرآن مجید تا حدودی مغایرت دارد. در فرهنگ لاروس آمده است:
الهُجرة: از سرزمینی به سرزمین دیگر کوچ کردن. الهِجرة: مصدر نوعی است از «هَجَرَ» و اسم است از «تَهاجُر»، به معنی کوچ کردن.1
و در لغت نامهی دهخدا آمده است: «هجرت به معنای مفارقت، جدایی، دوری، فراق…»2
هجرت در اصطلاح، مفارقت و دور شدن از غیر و حرکت کردن به سوی دیگری است. این حرکت می‌بایستی دارای انگیزهی الهی و هدف والایی باشد تابا دستور هجرت در قرآن مجید همسو و هماهنگ بوده و مطلوب مکتب اسلام قرار گیرد. «مجمع البیان» معنای اصطلاحی مهاجر را اینگونه بیان کرده است: «المُهاجِر: کسی که باطل را به سوی حق ترک کند».3 و در حدیث آمده است:«مَن دَخَلَ فی الاسلامِ طَوعاً فَهُوَ مُهاجر».
من در هوای دوست گذشتم زجان خویش دل از وطـن بریـدم و‌از خـانـدان خـویش
در شهـر خـویش بـود مـرا دوستـان بسی کـردم جـدا هـوای تو از دوستـان خـویش
مـن داشتـم بـه گـلشـن خـود آشیانـه‌ای آواره کــرد عشـق تـوام زآشیان خـویش4
دربارهی مهاجرت ام کلثوم، در تفسیر «الدّر المنثور»5 آمده است که: ام کلثوم دختر عقبة بن‌ابی‌محیط است. مورخان دربارهی او گفته‌اند:«اَسلَمت وَ هَاجَرت وَ بایعت الرَّسول‌(ص)».او درسال هفتم هجری مهاجرت کرد و می‌گویند اولین مهاجره‌ای است که از مکه به مدینه با پای پیاده هجرت نموده‌است و همسرش زید بن حارثه بودکه در جنگ موته به شهادت رسید. زمانی‌که این بانو از مکه هجرت کرد ،عده‌ای از کفار آمدند تا او را برگردانند که این ایه نازل شد: «…فَاِن عَلِمتُمُوهُنَّ مَؤمناتٍ فَلا تَرجِعُوهُنُّ اِلَی الکُفّارِ…؛ شما اگر می‌دانید که این زنان ایمان آورده و در اثر وحی الهی از مکه به مدینه مهاجرت کردند، اینان را به کفار برنگردانید». (سورهی ممتحنه، ایهی10) گرچه بستگانشان باشند، زیرا که «…لا هُنَّ حِلّ لَهُم وَ‌لا هُم یحِلُّونَ لَهُنَّ… نه آنها برای کفار حلالند و نه کفار برای آنها حلال…».(سورهی ممتحنه، ایهی 10)
در کتاب «زن در آئینه جلال و جمال» آمده: از اینگونه نمونه‌ها روشن می‌شود، چیزی که مربوط به جان انسان است، زن و مرد در آن یکسانند و اسلام با استمداد از همین اصل کلی، پیامهای خود را برای هر دو صنف ابلاغ نموده است. هجرت هم بر‌مرد و هم بر زن واجب است و در صدر اسلام هم مردان مهاجر داشته‌ایم و هم زنان مهاجر. مهاجرت مخصوص مرد نیست؛ بلکه بر هر دو گروه واجب است. در هجرت به حبشه، زن همسفر مرد بوده و در هجرت به مدینه زن همتای مرد، چون بار اصلی را انسانیت انسان حمل می‌کند و در انسانیت فرقی و میزّی بین زن و مرد نیست.
حقوق زنان مهاجر
«یا ایها الَّذینَ ءامَنُوا إذا جاءَکُم المُؤمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامتَحِنُوهُنَّ اللّهُ أعلِمُ بایمانِهِنَّ فَإن عَلِمتُمُوهُنَّ مُؤمِناتٍ فَلا تَرجِعوهُنَّ إلی الکُفّارِ لاهُنَّ حِلّ لَهم وَ‌لا هُم یحِلُّونَ لَهُنَّ وَ‌ءاتُؤهُم ما اَنفَقُوا وَ‌لا‌جُناحَ عَلَیکُم أن تَنکِحُوهُنَّ إذا ءاتَیتُمُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ … ذلِکُم حُکمُ اللّهِ یحکُمُ بَینکُم وَ‌اللّهُ عَلیم حَکیم، ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که زنان با ایمان به عنوان هجرت نزد شما ایند آنها را آزمایش کنید ـ خداوند از ایمان آنها آگاه است ـ هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را به سوی کفار باز نگردانید، نه آنها برای کفار حلالند و نه کفار برای آنها حلال، و آنچه را همسران آنها (برای ازدواج با این زنان) پرداخته‌اند به آنها بپردازید و گناهی بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هرگاه مهرشان را به آنها بدهید…این حکم خداوند است که در میان شما حکم می‌کند و خداوند دانا و حکیم است».(سورهی ممتحنه، ایهی10)
دربارهی شأن نزول این ایه در تفسیر «مجمع البیان»7 به نقل از ـ ابن عباس ـ آمده است که رسول‌‌خدا‌(ص) در حدیبیه با مشرکان مکه پیمانی امضا کرد که یکی از مواد پیمان این بود که هر کس از اهل مکه به مسلمانان بپیوندد او را باز گردانند، اما اگر کسی از مسلمانان، اسلام را رها کرد و به مکه باز گردد، می‌توانند او را برنگردانند. در این هنگام زنی به نام «سبیعه» اسلام آورد و در همان سرزمین حدیبیه به مسلمانان پیوست. همسرش خدمت پیامبر‌اکرم‌‌(ص) آمد و گفت: ای محمّد! همسرم را به من بازگردان، چرا که یکی از مواد پیمان همین مسأله است و هنوز مرکّب آن خشک نشده. ایه فوق نازل شد و دستور داد زنان مهاجر را امتحان کنند.ابن عباس می‌گوید: امتحانشان به این بود که باید سوگند یاد کنند که هجرت آنها به خاطر کینه با شوهر، یا علاقه به سرزمین جدید و یا هدف دنیوی نبوده؛ بلکه تنها به خاطر اسلام بوده است. پس «سبیعه» سوگند یاد کرد: «به خدایی که جز او خدایی نیست، اسلام نیاورده‌ام، مگر برای میل به خدا و شوق به اسلام». سپس پیامبر‌(ص) مهر او را با آنچه خرج او کرده بود به شوهرش داد و او را به مکه برنگردانید؛ سپس عمر بن خطاب از او خواستگاری کرد. رسول خدا‌(ص) هر کس از مردان که اسلام می‌آورد، و را برمی‌گردانید؛ ولی هر زنی که اسلام می‌آورد، مطابق ایه عمل می‌کرد. در تفسیر «جوامع الجامع» آمده است: «خداوند این زنان را مؤمن و زنان مهاجر خوانده است، چرا که ب زبانشان خدا را تصدیق کرده و کلمهی شهادت را به زبان گفته‌اند»8. در تفسیر نمونه آمده است: ایهی مورد بحث سخن از «حبّ اللّه» و برقرار ساختن پیوند با کسانی است که از کفر جدا می‌شوند وبه ایمان می‌پیوندند و خطاب به مؤمنان می‌فرماید: هنگامی که زنان با ایمان به عنوان هجرت نزد شما می‌ایند، آنها را از خود نرانید… و این زنان مؤمن به مردان کافر حلال نیستند و پیمان ازدواج، نمی‌تواند رابطه میان مؤمن و کافر برقرار سازد و از آنجا که در عرب مرسوم بود که مهریهی زنان خود را زودتر می‌پرداختند، در ایه دستور می‌دهد که انفاق آنان را به شوهرانشان بپردازید.9ظاهر این است که کار بر عهدهی حکومت اسلامی و از بیت‌المال است و می‌فرماید: «گناهی بر‌شما نیست که با آنان ازدواج کنید هرگاه مهر ایشان را بپردازید»؛ البته در مورد انفاق اختلاف نظر است که یا تنها مهر است یا هزینه‌های دیگر را نیز شامل می‌شود. لاهیجی در تفسیرش می‌گوید: از این ایه معلوم می‌شود به محض هجرت، نکاح آن زن توان کرد و محتاج به صیغهی طلاق نیست؛ بلکه همان هجرت و ترک کفر و شرک، بجای طلاق است؛ اما ایتای مهر، شرط انعقاد نکاح ثانی و مجدد نیست؛ بلکه ذکر آن اشارت به این مطلب دارد که رد مهر بر زوج کافر او کافی نیست؛ بلکه به غیر از مهر، مهر عقد دوم را نیز باید داد. در حالی که قرآن مجید دربارهی زن مؤمنهی مرتد و به کفّار ملحق گردیده، می‌فرماید: باید مهریه‌ای را که به او داده‌اند، مطالبه نمایند.10
در واقع ایه مذکور اهمیت و ارزش هجرت را بیان می‌کند و به چندین نکته حقوقی برای زنان مؤمن مهاجر نظر دارد و در پیان تأکید شده است: «اینها حکم الهی» است و احکامی است که همه از علم الهی سرچشمه گرفته وبا اصل عدالت و قسط اسلامی کاملاً هماهنگ است.
1. جُرّ، دکتر خلیل، «فرهنگ لاروس»، ج دوم، سید حمید طبیبیان، تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، 1376(هـ.ش)، ص2111.
2. دهخدا، علی اکبر، «لغت‌نامه دهخدا»، حرف هـ ـ هییما، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، شهریور1341 (هـ.ش)؛ ص149.
3. الطریحی، فخرالدین، «مجمع البحرین»، جلد سوم، بیروت ـ لبنان:دارمکتبة الهلال، بی تا؛ ص516.
4. دیوان اشعار امام خمینی (ره)؛133.
5. السیوطی، عبدالرحمن، «تفسیر درّالمنثور فی تفسیر المأثور»،بیروت ـ لبنان: مؤسسه دارالفکر1993ـ1414(هـ.ش)
6. جوادی آملی، عبداللّه، «زن در آئینه جلال و جمال»، بی جا، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول، 1396(هـ.ش)، صص320ـ319.
7. الطبرسی،شیخ ابوعلی الفضلی، «ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن»، جلد نهم، تهران: انتشارات فراهانی، چاپ اول، 1360ـ1350، فروردین1353(هـ .ش) ص 405.
8. طبرسی، ابوعلی الفضل، «تفسیر جوامع الجامع»، مترجم: عبدالعلی صاحبی (گروه ترجمه عربی، جلد ششم، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ اول1377(هـ.ش) ص299.
9. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، «تفسیر نمونه»، جلد بیست و چهارم، تهران: انتشارات دار‌الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، فروردین1353(هـ.ش) صص40ـ 31.
10. شریف لاهیجی، بهاءالدّین محمّد، «تفسیر شریف لاهیجی»، جلد چهارم، تهران: انتشارات علی اکبر علمی، 1363(هـ.ش) ص454.

تبلیغات