آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

پی آیند روایت در همه ی آثار داستانی تا اندازه ای قابل پیش بینی است. کمتر پیش می آید که خواننده از همان آستانه ی متن با جهان داستان هم بوم نشود، و از شرح ماوقع به گمانه زنی درباره ی پیش آمدهای قریب الوقوع داستان نیفتد. حدود این گمانه زنی را اما انتظارات برحقی تعیین می کند که از ریختارشناسی متن روایی در نظر خواننده نقش می بندد. منظور از ریختارشناسی در این جا استقرای مضامین متن از سازه های آن است که با نگاهی پیشینی به فرجام داستان صورت می گیرد. از این نظر، خوانش داستان را می توان تابعی از «کارکرد اتوپیایی فهم» در حرکتی معطوف به افق پیشاروی خواننده دانست؛ افقی که خود قبلاً بنابر مفروضات خواننده پیش پیکربندی شده و دائماً به پشتوانه ی همین مفروضات بازتولید می شود. حال، مسئله این است که در پیشرفتی چنین پس نگر چگونه می توان کارکرد اتوپیایی فهم را تبیین کرد؟ هدف از مقاله ی حاضر، تبیین این کارکرد و کاربست مبانی آن در خوانش داستان های نوین فارسی است.

متن

تبلیغات