آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

به نظر می رسد قابوسنامه عنصرالمعالی و شهریار ماکیاولی با وجود شکل گیری در بسترهای زمانی و مکانی متفاوت از نظر اهداف و مضامین سیاسی شباهت هایی با هم دارند که آنها را قابل مقایسه می سازد. شاید مقایسه این دو اثر بتواند بخشی از شباهت ها و تفاوت های سیاست نامه ایرانی و رساله های سیاسی آموزشی غربی را آشکار کند. این مقایسه براساس الگوی منطق درونی اسپریگنز یعنی شناخت بحران، ریشه یابی، جامعه آرمانی و راه حل صورت می گیرد. هرچند بستر اندیشه ورزی این دو متفکر متفاوت است، مهم ترین بحران پیش روی عنصرالمعالی، اضمحلال فرهنگی و سیاسی ایران زمین و مهم ترین بحران پیش روی ماکیاولی، فقدان وحدت سیاسی ایتالیاست؛ ریشه بحران از نظر عنصرالمعالی حاکمیت دولتمداران غیرفرهیخته و ناآزموده و از نظر ماکیاولی سیطره کلیسا و نهاد دین بر جامعه ایتالیاست؛ جامعه آرمانی عنصرالمعالی مبتنی بر حکومت شهریاری صاحب گوهر (فره ایزدی) است که احیاگر هویت و فرهنگ ایرانی است و جامعه آرمانی ماکیاولی مبتنی بر حکومت شهریاری صاحب قدرت که بااقتدار وحدت سرزمینی را برای ایتالیا به ارمغان بیاورد؛ راه حل عنصرالمعالی اتخاذ سیاست اخلاق مدارانه، دادگرایانه، خردمندانه و دین مدارانه توسط حاکم و راه حل ماکیاولی اتخاذ سیاست غیراخلاقی، اقتدارگرایانه، واقع بینانه، عقل مدارانه و در نهایت مدرن سازی دولت است. قابوسنامه عنصرالمعالی تداوم بخش اندیشه سیاسی ایرانشهری و فاقد تحول در ساخت اندیشه ورزی سنتی ایرانی است و به یک معنا بازتولیدکننده حکومت اقتدارگرایانه خیرخواه ایرانی است. درحالی که شهریار ماکیاولی تا حدود زیادی از سنت اندیشه ورزی اخلاق مدارانه و الهیاتی کلاسیک غربی فاصله می گیرد و گونه ای نظام سیاسی اقتدارگرایانه مدرن را ترسیم می کند که در آن شهریار به طرق مختلف از جمله غیراخلاقی نه تنها ضامن ثبات و وحدت، بلکه ضامن اخلاق مدنی نیز است.

تبلیغات