آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

واژه‏اى کارساز
از جمله واژگان ارجدار و کارساز در قرآن بى‏زوال همانا عمل‏صالح است -گرچه همه واژگان قرآن ارجدارند و خدا آفریده- خالق خیررسان براى‏آن که آدمیان را در مسیر تکامل هدایت کند و به قرب خود که بالاترین درجات‏عزت است‏برساند، بدانان نعمت‏هاى بى‏شمار و برتر از همه، نعمت‏خرد بخشیده‏است و پیامبران خود را براى رهبریشان برانگیخته و آنگاه آنان را در امورخیر و شر آزاد گذاشته است. البته در اعمال خیر، هدایت و مدد از رب‏العالمین‏است ولى در اعمال شر، مقصر غالبا نفس آدمى.
فى‏الجمله هر سببى که آدمى را به خیر و سعادت برساند، خالق سبب‏ساز برایش‏آماده کرده و سرانجام خوش‏فرجامى و بدفرجامى را در گرو کارهایش نهاده است‏چنان که در سوره الطور آیه بیست و یک مى‏خوانیم: (کل امرى بما کسب رهین)
یعنى «هر کسى در گرو کارى است که مى‏کند». نیز در سوره النجم، آیه چهل ویک چنین مى‏خوانیم: (لیس للانسان الا ما سعى) «آدمى را بهره‏اى نیست مگر به‏اندازه‏اى که مى‏کوشد». از طرفى مى‏دانیم یکى از شرائط اساسى براى نیل به‏رستگارى همانا عمل صالح است. یعنى کارى که سودش به بندگان خدا برسد. منتهاباید دید کار سودرسان در هر مکان و هر زمان آیا به خوش‏فرجامى مى‏انجامد یانه؟ پاسخ درست را آنگاه مى‏توان داد که بدانیم چه نیتى عامل را به کار خیربرانگیخته است؟ اگر نیت او خدمت‏به عبادالله در راستاى بندگى و خشنودى‏الله باشد، گذشته از اجر دنیوى وى را در آخرت پاداشى الهى است و اگر هدفش‏رسیدن به مال و جاه و مقام برتر باشد!، بحثى دیگر است و موید این ادعاءسخن پیامبر(ص) «انما الاعمال بالنیات والخواتیم‏» (1) .
خوش کرداران بنام
به‏گواهى تاریخ بسیارى از علماء، مخترعان و مکتشفان بر اثر خدمت‏به بشریت‏بلندآوازه و نامور گردیده‏اند. فى‏المثل در زاد بوم «سلمان فارسى‏» (همان‏صحابى خوش‏کردار خوشنام که خاتم الانبیاء(ص) چنین وصفش نمود: «سلمان منااهل البیت‏» (2) . دانشمندانى بزرگوار همچون «محمد زکریاى رازى‏» (متوفى‏313ه ق) «ابوعلى سینا»(متوفى 428ه ق) «ابوریحان بیرونى‏»(متوفى 440ه ق) و خواجه نصیرالدین طوسى‏»(متوفى 672 ه ق) و در کشورهاى دیگر،دانشورانى مانند «کوپرنیک لهستانى‏»(متوفى 1573م) و «گالیله‏ایتالیائى‏»(متوفى‏1642م) «آلفرد نوبل سوئدى‏»(متوفى 1896م) «ربرت کخ‏آلمانى‏»(متوفى‏1910م) و «ادیسون آمریکائى‏» با خدمات علمى و فرهنگى درشمار خوشنامان جهان درآمده‏اند. باعنایت‏به سخن رسول‏الله(ص) چنانچه نیت‏آنان خدمت‏به همنوعان جهت‏خشنودى خالق منان بوده باشد، در سراى دیگر ازرحمت‏خداى داناى دادگر هم بهره خواهند یافت. گذشته را رها کنیم به زمان ومکان خود بپردازیم. در همین تهران که امروزه از میمنت پیروزى انقلاب‏گردون‏نورد اسلامى، پرخروشترین سرچشمه اسلام‏گستر در بستر زمین به شمار مى‏رودپزشکانى مشهور، حاذق، مجرب و پول‏یاب یافت مى‏شوند که با سه چهار ساعت کاربعد از ظهرها در مطب خصوصى و سه چهار ساعت کار پیش از ظهرها دربیمارستان‏هاى پولکى! ماهى چندین صدهزار تومان درمى‏آورند و چون بیش از کم‏بیماران را درمان مى‏کنند، شاید ستایش و تمجید هم بشوند. ولى افسوس که‏غالبا هم و غمشان افزایش اندوخته بر اندوخته است! رسیدیم بدین گفتار بر حق‏که: «آدمیان پیر مى‏شوند و در بیشتر آنان دو چیز جوان مى‏گردد! یکى آرزوهاى‏دور و دراز، دیگرى حرص و آز در جمع مال! اگر فرصتى پیش آید، بیازمائید».
یکى از این اطباى سرشناس آمریکائى‏منش را که آیا ممکن است‏بیمار نادارمضطرى را در مطبش رایگان معاینه و درمان کند؟ اگر یافتید سلامش برسانید!
براى رفع ابهام احتمالى باید بگویم منظور از طبیب آمریکائى‏منش کسى است که‏منشیش در پاسخ به بیمار مراجع مى‏گوید: آقا، دکتر تا سه هفته دیگر وقت‏ندارد! و گاهى براى بازارگرمى بیشتر و تشنه‏تر نمودن مشترى مى‏گوید: آقاى‏دکتر تا سه ماه دیگر وقت ندارد! البته اگر بیمار اصرار بورزد و به فوت وفن زمان و مکان آشنا باشد! ممکن است منشى بر سر مهر آید و مشفقانه بگوید:
بسیار خوب، حالا که کارتان فورى و ضرورى است، هفته دیگر روز دوشنبه اول وقت‏به مطب بیایید تا اگر فرصتى پیش آید، شما را بین مریض‏ها پیش دکتر بفرستم!
یگانه پرستى
سخنى موحدانه از شهید آیه‏الله مطهرى را به گوش جان بشنویم:
«از نظر اسلام راه، راه خداست و بس. مقصد خداست نه چیز دیگر. اما راه خدااز میان خلق مى‏گذرد. کار براى خود کردن، نفس‏پرستى است! کار براى خلق کردن،بت‏پرستى است! کار براى خدا و براى خلق کردن، شرک و دوگانه‏پرستى است! کارخود و کار خلق را براى خدا کردن، توحید و خداپرستى است، در روش توحیدى‏اسلامى، کارها باید به نام خدا آغاز شود. آغاز کردن کار به نام خلق،بت‏پرستى است! و به نام خدا و خلق، شرک و بت‏پرستى است! و تنها به نام خداتوحید و یگانه‏پرستى است‏» (3) .
کوتاه سخن راه رسیدن به سعادت جاوید در جهان‏دیگر که شکى در آن نیست، همانا عمل صالح همگام با ایمان به خداست.
آیات‏ایمان‏افزا
واژگان عمل صالح و ایمان به خدا به قدرى سرنوشت‏ساز و در قرآن‏کریم حائز اهمیتند که در بیش از هفتاد آیه باهم آمده‏اند. از آن میان، درسوره الغافر، آیه چهل و سه (و من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مومن‏فاولئک یدخلون الجنه یرزقون فیها بغیر حساب). «هرکس کارى شایسته کند مردیا زن باشد و با ایمان، پس آنان به بهشت درآیند و در آنجا بى‏اندازه روزى‏داده شوند». و در سوره القصص، آیه شصت و هفت (فاما من تاب و آمن و عمل‏صالحا فعسى ان یکون من المفلحین).
«و اما آن که توبه کند وا یمان آورد و عمل شایسته‏اى نماید، شاید ازرستگاران باشد».
و در سوره البقره، آیه دویست و هفتاد و هفت (ان الذین آمنوا و عملواالصالحات و اقامو الصلاه و آتوا الزکاه لهم اجرهم عند ربهم).
«هر آینه آنان که به خدا گرویدند و کارهاى شایسته نمودند و نماز برپاى‏داشتند و زکات دادند، مزدشان نزد پروردگارشان است‏».
و در سوره محمد(ص) آیه دو (والذین آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزل‏على محمد و هو الحق من ربهم کفر عنهم سیئاتهم..).
«و کسانى که به خدا گرویدند و کارهاى شایسته کردند و ایمان آوردند بدانچه‏بر محمد فرو فرستاده شده که بر حق و از جانب پروردگارشان است، خداوند ازگناهانشان در گذشت‏».
و از آنجا که آدمى هر دم در معرض دگرگونى است و هر لحظه ممکن است‏با خواست‏و مدد خدا گامى شایسته بردارد یا آزاد و مختار و دلخواه قدمى ناشایست واپس‏نهد! چه‏بسا کسانى با ایمان که در دام شیطان و نفس اماره افتاده‏اند و عمل‏صالحشان تباه گردیده باشد. آیه یکصد و سى و هفت از سوره النساء بهترین‏گواه این مدعى است: (ان الذین آمنوا ثم کفروا ثم آمنوا ثم کفروا ثم‏ازدادوا کفرا لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم سبیلا).
«هر آینه آنان که گرویدند، پس کفر ورزیدند، باز گرویدند، پس کفر ورزیدند،سپس لایه بر لایه کفر افزودند! نسزد خداى را که بیامرزدشان و راه‏نمایدشان!».
کارى بس ارجدار و آسایش‏بخش
یکى از اعمال ناشایست و در صدرعبادات همانا نماز است. عبادتى عظیم که به گواهى قرآن کریم، آدمى را ازکار نکوهیده و ناپسند باز مى‏دارد. توضیحا گوئیم یکى از مقدمات نماز آن که‏اگر نمازگزارى با لباس غصبى یا در مکان غصبى نماز بگزارد، نمازش بیهوده‏است. اینک خواننده نکته‏سنج کمى بیندیشید اگر روزگارى جهانیان مخصوصازورمندان بخواهند همین مقدمه نماز را از قول به فعل درآورند، یعنى کسى مال‏و خواسته دیگرى را با زور و عنف از آن خود نکند، به اصطلاح از مال غصبى،بپرهیزد، چه بهروزى و آسایشى در جهان پدید خواهد آمد؟
نماز همان عبادت ارجدارى است که خاتم‏النبیین(ص) در وصفش گوید:
«الصلاه میزان فمن اوفى استوفى‏» (4) .
«نماز ترازوئى است که هرکسى کامل بجا آورد، بهره کامل یابد».
از آن سوى همین عبادت با همه شکوه و عزت اگر به قصد ریاکارى و برترنمائى‏گزارده شود، نه تنها از ارج و بها مى‏افتد، بلکه نمازگزارمرائى و متظاهر،سخت‏حسرت‏زده و پشیمان گردد چنان که در سوره الماعون، آیه چهار مى‏خوانیم:
(فویل للمصلین) در آیه 6 (الذین هم یراون..). «واى بر نمازگزاران، آنهاکه در نمازشان خودنمائى مى‏کنند.. .تا خود را بهتر از آنچه هستند، جلوه‏دهند».
نعمت‏بى‏عدیل
حمد بى‏کران خالق مهربان را که در عصرى خجسته بسرمى‏بریم، عصرى که مردم رشید و قهرمان ایران با یارى رب توانا و رهبرى‏فقیهانه روح‏الله توانستند پس از سالها زد و خورد با طاغوتیان، سرانجام دریوم‏الله 22/11/57 طلسم کفر گرفته اهرمنسالارى را درهم شکنند و حکومت جمهورى‏اسلامى را برپا کنند. (ذلک من فضل الله علینا و على الناس) (5) . آیا چنین‏نعمتى بى‏نظیر را مى‏توان سپاس گزارد؟ پاسخ درست را از سعدى بشنویم:
گر به هر موئى زبانى باشدت شکر یک نعمت نگوئى از هزار (6)
ضمنا فراموش نکنیم که هر نعمتى را آفاتى است و به روایت قرآن در برابر هر رسولى گروهى از مجرمان! غالبا به یاد داریم از همان روزهاى نخستین استقرارنظام جمهورى اسلامى در ایران، سران زیان‏دیده کفر و شرک و نفاق و اذناب آنهادر داخل و خارج دست نامیمون اتحاد به هم دادند و به نیرنگ‏هاى سیاسى،فشارهاى اقتصادى، یورش‏هاى نظامى و از همه مجربتر و خطرناکتر به هجوم‏فرهنگى متوسل شدند تا امواج خروشان انقلاب اسلامى را مهار کنند و ملت تازه‏از زنجیر ستمشاهى رسته را دوباره به زنجیر و بندگى طواغیت کشند که آرزو رابه گورستان غرب بردند! به قول ناصرخسرو:
در خواهد کشتن به دمن کافر او را روشن کندش ایزد بر کامه کافر (7)
آرى سنت الهى پیروزى حق است‏بر باطل و چه سنتى است مقدس و خدانهاده.
همگى سرپرستیم و همگى مسوول
گفته شد بهره آدمیان از زندگانى به اندازه تلاش‏و جدیت آنهاست. پس اگر نیک‏زنان و نیک‏مردان ایران که از مواهب بى‏کران رب‏مهربان بهره‏ورند بخواهند ایرانى آزاد، مستقل، نیرومند داشته باشند بایدهمگى از پیر و جوان، آزادشغل و کارمند هر یک به سهم خود در انجام وظیفه‏اى‏که بر عهده دارد، خداپسندانه عمل کند.
کوچکترین مجموعه جامعه از لحاظ کمیت‏خانواده است. والدین مخصوصا مادران درپروراندن فرزندان و سرنوشت آنان موثرترین عاملند. بزرگان جهان، فیلسوفان،مخترعان و مکتشفان در دامان مادران شایسته پرورش یافته‏اند.
چنان که پروین اعتصامى گوید:
اگر فلاطن و سقراط بوده‏اند بزرگ بزرگ بوده پرستار خردى ایشان
از اینرو زنان و دختران عزتمند که بیش ازنیمى از جمعیت کشور را تشکیل مى‏دهند. در انجام وظائف خویش نباید لحظه‏اى سست‏شوند، در کسب کمال و گوهردانش یک دم از پاى ننشینند، از تقلید جاهلانه جاهلیت غربى یعنى خودآرائى‏وسوسه‏انگیز و بدحجابى، سخت‏بیزارى جویند. جلال و شکوه خود را در تقواى الهى‏بدانند و اگر سطح علم و فرهنگ خود را بالا برند، به خودآرائى جهت جلب توجه‏دیگرى نیازى نخواهند داشت.
بعد از خانواده، دومین محیط سازنده فرزندان، محیط مقدس مدرسه است.
آموزگاران و دبیران و استادان که پیشه ارجمند معلمى را برگزیده‏اند و به حق‏آینده‏سازان کشورند، غالبا آگاهند و باور دارند که ماهیانه همه کارمندان‏وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالى از کارمند جزء گرفته تا برسد به‏وزیر، نیز بهاى ساختمان‏هاى وزارتخانه‏ها، مدرسه‏ها، دانشگاه‏ها، و هزینه‏هاى‏آنها. همچنین بهاى خودروها و هزینه‏هاى آنها و دیگر مخارج گوناگون این دووزارتخانه عظیم و معتبر همگى براى همان شصت دقیقه وقتى است که معلم در کلاس‏درس مى‏دهد و آینده‏سازان را مى‏سازد.
اگر درس و تعلیم نباشد، ما را به وزیر، معاون، مدیرکل، رئیس، معلم، دبیر،استاد...چه نیازى است؟ آرى همه مخارج، همه تشکیلات و رفت و آمدها براى همان‏شصت دقیقه وقت تعلیم و تعلم و سازندگى است. پس مى‏سزد که معلمان حزب‏اللهى‏چونان شمع بسوزند و بسازند و خورشیدسان روشنائى بخشند، معلمان متعهد متخصص‏با وجدان را مى‏ستاید که با کار پى‏گیر و تلاش خستگى‏ناپذیر هزینه‏هاى هنگفت دووزارتخانه‏عظیم را به نحو شایسته جبران کنند.
سنائى سخنور نامى چه خوش سروده:
کار کن کار بگذر از گفتارکاندرین راه کار دارد کار
تاجران، کارخانه‏داران، زمین‏داران و دیگر سرمایه‏داران مستغنى اگر اندکى به گذران برق‏آساى زمان، بیندیشند و در آینده‏اى نه‏چندان دور، خود را در محضر خدائى توانا و دادگر ببینند شاید در سودرسانى به خویشتن اندکى به عدالت گرایند و کارى کنند که در سراى باقى وضعشان به از جهان فانى باشد. انتظار مى‏رود چه انتظارى مردم‏پسند! که پزشکان ارجمند، داروفروشان گرانمایه به‏نوبت‏خود، کمر همت‏به خدمت ملت‏بربندند و درمان بیماران را بزرگترین موهبت‏خدا شمرند و در حدى معقول و مشروع به ثروت اندوزى خرسند باشند.
و اما آنان که در لباس پرافتخار نظامیند و نیروهاى نظامى و انتظامى بشمار مى‏آیند، از سرباز ساده تا آن که بالاترین درجه نظامى در جمهورى اسلامى ایران شانه‏اش را مزین ساخته است، خود مى‏دانند که از نعمتى بزرگ برخوردارند آسایش‏بخش هموطنانند، خار در چشم دشمنانند در پرتو جهاد و تلاش شبانه‏روزى آنهاست که مردم ما از نعمت منیت‏برخوردارند و مى‏توانند باخیال راحت ویرانه‏هاى جنگ تحمیلى را ترمیم کنند و شاکر از الطاف الهى، همه باهم در سازندگى کشور عزیز خویش تلاش نمایند. جنودالله را نسزد که لحظه‏اى از حفظ وحراست و پاسدارى گوشه‏اى از خاک میهن غفلت ورزند.
شایسته است‏با دشمنان اسلام، در راس همه آمریکاى جبار و نطفه پلید استعمار، اسرائیل خونریز تجاوزکار همان کنند که قاصم‏الجبارین فرموده:
(و قاتلوهم حتى لا تکون فتنه و یکون الدین لله) (8) . در ستیزه با محتکران وگران‏فروشان مخصوصا سوداگران گردهاى ننگ و مرگ که فرزندان غافل میهن ما رابه کام تباهى مى‏کشانند، مستشرعانه عمل کنند و تا خیلى دیر نشده است، سرزمین ایران را از لوث همه پلیدیها پاک گردانند و از لوم مغرضان و لائمان‏نهرساند و به فرمان سعدى:
سر گرگ باید هم اول بریدنه چون گوسفندان مردم درید (9)
کارمندان دولت در ادارات و وزارتخانه‏ها همانند دیگر عبادالله پیوسته خود را در محضر خدا بدانند و در کارها خشنودى خدا را وجهه همت‏سازند. روساى ارجمند و مدیرکل‏هاى محترم که از نعمت‏هاى بیشتر برخوردارند، بار تکلیفشان‏هم سنگینتر است. نیاز مردم را به خود و برآوردن حوائج قانونى آنان را از نعمت‏هاى الهى شمرند، مشفقانه ساعاتى از هفته در را به روى مراجعان بگشایندبه تعبیر قدماء بار عام دهند و خواست مردم را مستقیما از زبانشان بشنوند ودر حد توان و قانون، گره از مشکلات بگشایند و به سفارش سعدى:
فراغ دلت هست و نیروى تن‏چو میدان فراخ است گوئى بزن (10)
مبادا در را به روى خود ببندند و با دوستان به ناى و نوش بپرازند و رئیس دفترشان چنان که سنت‏شده است، به مراجعان بگوید: جناب آقاى مدیر کل درجلسه تشریف دارند. آوخ چه سنتى ناخوش چه پاسخى نفرت‏انگیز! چه عبارتى‏خشم‏انگیز! راستى اگر معنى جلسه در را به روى خود بستن است و حاجتمندان رادست رد به سینه زدن! که واى بر جلسه! و شاید سعدى شیرازى هم در هشتصد سال‏پیش با چنین ناکسان روبرو شده است که توصیه نموده:
در میر و وزیر سلطان را بى‏وسیلت مگر پیراهن سگ و دربان چو بافتند غریب این گریبانش گیرد آن دامن (11)
صاحب منصبان، وزیران، مدیران... در اعطاء مناصب و گماردن کسان به کارهاى گران این اندرز سعدى را از خاطر مبرند:
خدا ترس را بر رعیت گمار که معمار ملک است پرهیزکار بداندیش تو استآن و خونخوار خلق که نفع تو جوید در آزار خلق ریاست‏به دست کسانى خطاست که از دستشان دستها بر خدا است (12)
کارفرمایان باور کنند یکى از آفات انقلاب اسلامى همانا تملق و خوشامدگوئى است! آفرین بر آن کارفرمایان دیندار و داراى وجدان کار که بدین‏گفتار گرانبار رسول خدا(ص) عمل کنند :(احثوا التراب فى وجود المداحین). (13) «در چهره‏هاى چاپلوسان خاک بپاشید».
کوتاه سخن، همه کسانى که از آب و هوا و دیگر نعمت‏هاى نامتناهى خدا در زادبوم روح الله برخوردارند، سزاست همت کنند و سه شعار گهربار نیاکان یعنى:«پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک‏» را در حد توان بکار آورند و با یارى آفریدگار توانا ایرانى بسازند: آزاد، مستقل، سربلند، با عظمت، یار مظلومان‏و دشمن ظالمان و... و براى رسیدن به این هدف عالى همگان همدل و همزبان‏بکوشیم همه احکام قرآن از جمله این فرمان عزت‏بخش خداى عزیز اجراء گردد: (واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله وعدوکم) (14) .
«یعنى و آماده سازید براى مقابله و نبرد با دشمنان اسلام، ازهرنیروئى و مرکب‏هاى آماده کارزار تا بدان وسیله دشمن خدا و دشمن خود را به‏هراس افکنید». همواره چنان کنیم و چنان شویم که نظامى آن سخنور خداپرست‏پرورش یافته در دامن آذربایجان سرفراز از خالق جهان خواسته است:
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشى و ما رستگار
پى‏نوشتها:
1- نهج‏الفصاحه، ص 190، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران‏1341 ش.
2- خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 61، نگارش شهید آیه‏الله مرتضى مطهرى،تهران‏1349ش.
3- جهان‏بینى اسلامى، شماره‏2، ص‏108 ، نگارش شهید مطهرى، قم، 1357ش.
4- نهج‏الفصاحه، ص 396.
5- یوسف: 38.
6- کلیات سعدى، قصائد، ص 34.
7- دیوان ناصرخسرو، ص 365، به اهتمام کرامت تفنگدار شیرازى، تهران‏1373ش.
8- البقره: 189 : با کافران زد و خورد کنید تا آشوبى باقى نماند و دین مرخداى را باشد.
9- کلیات سعدى، بوستان، ص 16.
10- کلیات سعدى، بوستان، ص 224.
11- کلیات سعدى، گلستان، ص 34.
12- کلیات سعدى، بوستان، ص 16.
13- نهج الفصاحه، ص‏16.
14- الانفال: 62.

تبلیغات