آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

اگر خوانندگان عزیز در نظر داشته باشند، قسمت هفتم بحث تقویم شمسى تاریخ اسلام‏زیر عنوان «تحقیقى در تعیین روز عاشورا» در شماره 11 سال 35 درج شده بود،اینک نظر خوانندگان گرامى را به ادامه آن بحث جلب مى‏کنیم:
مرحوم علامه «مجلسى‏» بنا به روایتى تولد امام سجاد(ع) را روز پنجشنبه 5شعبان سال 38 هجرى قمرى دانسته و «کلینى‏»(ره) نیز این سال را انتخاب کرده‏است، مجلسى در روایت دیگرى سال 37 را ذکر و از «مناقب‏» ولادت با سعادت آن حضرت‏را روز پنجشنبه نیمه جمادى‏الثانى نگاشته است، و همچنین گفته شده روز 15جمادى‏الاولى سال 36 آن حضرت دیده به جهان گشوده است، و از همه اقوال چنین‏برمى‏آید که ایشان در مدینه طیبه روز پنجشنبه یا جمعه یا شنبه 5، یا7، یا 9 شعبان، یا نیمه جمادى‏الثانیه و یا نیمه جمادى‏الاولى سال 36، یا 37، یا 38 هجرى‏دیده به جهان گشوده است.
مورخان، در میان اقوال یاد شده به دو قول اعتماد کرده‏اند: یکى آن که روزپنجشنبه 15 جمادى‏الثانى سال 38 آن با سعادت پا به عرصه گیتى گذاشته است (1) . براین پایه با حساب گردش خورشید در برج‏هاى شمسى برابر است‏با روز بیست و هشتم‏آبان 37 شمسى (28 8 37)، واین درحالى است که از مبدا تاریخ هجرى اسلام 13275 روز گذشته است. قول دوم عبارت است از پنجم شعبان سال 38 که برابر است‏با هفدهم‏دى‏ماه سى و هفت‏شمسى (17/ 10/ 37) یعنى، 13324 روز از آغاز تاریخ هجرت سپرى شده‏است.
نام مادر
مشهور است که نام مادر آن حضرت «شهربانو» است، ولى در کتب تاریخ وزندگى ائمه علیهم السلام نام مادر امام چهارم سخت مورد اختلاف است و علاوه بر «شهربانویه‏»از دوازده نام دیگر نیز همچون «شاه زنان; جهان‏شاه; شهرناز; جهان‏بانویه; فوله;سلافه; غزاله; بره; سلامه و...» سخن به میان آمده است (2) .
گذشته از اختلاف در نام مادر آن حضرت، تاریخ تولد امام چهارم با نام مادر اوکه مشهور انتخاب کرده‏اند، همخوانى ندارد. زیرا از طرفى مورخان نوشته‏اند امام‏باقر(ع) فرموده است: چون دختر «یزدگرد» آخرین پادشاهان فارس را در مدینه نزد«عمر» آوردند، همه دختران مدینه به تماشاى جمال آنان بیرون آمدند و مجلس ازشعاع روى آنان روشن شده بود، و چون عمر خواست‏به آنان نگاه کند، یکى از آنان‏گفت: «سیاه باد روزگار هرمز» عمر به خشم آمد و گفت: این گبرزاده مرا دشنام‏داد و خواست او را آزار کند، امیرالمومنین(ع) فرمود: سخنى را که نفهمیدى چگونه‏دانستى دشنام است؟ سپس عمر دستور داد در میان مردم ندا کنند تا او را بفروشند،حضرت على(ع) فرمود: فروختن دختران پادشاهان جایز نیست هرچند کافر باشند ولى براو مردى از مسلمانان را عرضه کن تا با او ازدواج کند و مهریه او را از عطاى آن‏مرد از بیت‏المال حساب کن، عمر پذیرفت و گفت: یکى از اهل مجلس را اختیار کن،«جهان‏شاه‏» آمد و دست‏بر شانه امام حسین(ع) گذاشت، سپس امیرالمومنین(ع) بازبان فارسى از او پرسید: چه نام دارى اى کنیزک؟
گفت: «جهان‏شاه‏» امام فرمود: بلکه «شهربانویه‏»، گفت: این نام خواهر من‏است، حضرت على(ع) با زبان فارسى فرمود: راست گفتى، سپس رو به امام حسین(ع) کردو فرمود: او را نیکو محافظت کن و مورد احسان خویش قرار ده که به زودى براى توفرزندى خواهد آورد که بهترین اهل زمین باشد پس از تو، و این مادر اوصیاء طیبه‏من است.
پس حضرت على بن الحسین(ع) از او به هم رسید واز اینرو به او «ابن‏الخیرتین‏»گفته مى‏شد بدین معنا که خداوند از بهترین عرب بنى‏هاشم واز بهترین عجم فارسیان‏را برگزیده است (3) .
تامل
اگر ما تولد آن حضرت را حتى سال 36 بدانیم (نه در سال 38 که بر آن‏اعتماد کرده‏اند)، نمى‏تواند این قضیه در زمان عمر رخ داده باشد، بلکه باید درزمان عثمان به وقوع پیوسته باشد، از اینرو «سهل بن قاسم‏» گوید: امام رضا(ع)در خراسان به من فرمود:میان ما و شما (فارسیان) خویشاوندى برقرار است، گفتم: آن کدام خویشاوندى است‏اى امیر؟ فرمود: چون «عبدالله بن عامر» خراسان را فتح کرد دو دختر از«یزدگرد» پادشاه عجم گرفت و براى «عثمان‏» فرستاد، او یکى را به امام حسن(ع)و دیگرى را به امام حسین(ع) داد، آن را که امام حسین(ع) به ازدواج خویش درآورد،از او حضرت على بن الحسین(ع) به هم رسید و چون آن حضرت زاده شد، او به رحمت‏الهى واصل گردید، و آن دیگرى نیز هنگام ولادت فرزند اول وفات یافت (4) .
نظر محدث قمى(ره)
محدث قمى در مقام اظهار نظر گفته است: این روایت مخالف است‏با روایت مشهورى که مى‏گوید: «شهربانو» را در زمان عمر به مدینه آوردند،بنابراین شاید یکى از راویان اشتباهى کرده (وبه جاى زمان عمر، زمان عثمان راذکر کرده) است (5)
مناقشه
اولا: بر فرض که راوى اشتباه کرده و به جاى زمان عمر،دوران خلافت عثمان را ذکر کرده باشد مع‏ذلک، با تاریخ تولد آن حضرت همخوانى‏ندارد، زیرا باید شهربانو بقیه خلافت عمر و همه 12 سال خلافت عثمان را حامله نشده‏باشد، یا اولاد و یا اولادهاى دیگرى آورده باشد که همه از دید تاریخ پنهان مانده‏است. و یا باید مادر آن جناب کس دیگرى غیر از شهربانو بوده باشد.
ثانیا: از سال 14 هجرى که فکر حمله به قادسیه تقویت‏یافت و به اختلاف تاریخ تاسالهاى 17 تا 19، که مداین سقوط کرد، یزدگرد به تدریج از «مدائن‏» به جانب‏«حلوان‏» عقب‏نشینى کرد و بنا به تصریح تاریخ کامل و تاریخ ابن خلدون، قبل ازترک مدائن اهل و عیال و زنان حرم را به حلوان انتقال داد (6) . و از آنجا به جانب‏فارس، کرمان و خراسان عقب مى‏نشست و در طى دوران جنگ هرمزان که تا سال 20 به طول‏انجامید و در شوشتر اسیر گشت ارتباط با پیک و نامه بین او و یزدگرد برقرار بودو در این مدت هیچ اثرى از اسیر شدن دختران او در تاریخ نیست، با این وجود که‏مى‏بینیم جریان اسارت هرمزان را به تفصیل به نگارش آورده و به عنوان برگى زرین‏در تاریخ فتوحات اسلام ضبط کرده‏اند.
ثالثا: یزدگرد در طول عقب‏نشینى ازحلوان به فارس، کرمان و خراسان که تا سال 31 هجرى به طول انجامید، با یاران و لشگریان وفادار خود با لشگر اسلام در حال جنگ وگریز بود که سرانجام به اختلاف اقوال در خراسان کشته شد، بنابر این على‏القاعده‏باید اسارت دختران او پس از کشته شدنش که به سال 31 هجرى اتفاق افتاده باشد، واین تاریخ، مصادف با دوران خلافت عثمان است.
رابعا: اگر با سقوط مداین در سال 18 مثلا، و همراه با عقب‏نشینى یزدگرد به جانب‏حلوان، دختران او اسیر شده باشند، در این زمان حضرت امام حسین(ع) 14 ساله است‏زیرا تولد ایشان سوم شعبان سال چهارم هجرى است، و طبعا یک دختر جوان، نوجوان 14 ساله‏اى را به عنوان شوهر انتخاب نمى‏کند.
خامسا: محدث قمى(ره) از طرفى روایت مشهور را تقویت مى‏کند که این قضیه در زمان‏عمر اتفاق افتاده است، و از طرف دیگر اصح اقوال در تولد امام سجاد(ع) نیمه‏جمادى‏الاولى سنه سى و شش و یا پنجم شعبان سى و هشت دانسته است (7) . و حال آن که‏بین این دو قضیه باید دست‏کم بیست‏سال فاصله باشد و این فاصله با جمله‏اى که امام‏امیرالمومنین(ع) خطاب به امام حسین(ع) مى‏فرماید: به زودى براى تو فرزندى خواهدآورد که بهترین اهل زمین باشد، همخوانى ندارد. با این همه هنوز جاى تحقیق وپژوهش در این زمینه وجود دارد، و الله عالم.
خلفاى معاصر امام سجاد(ع)
امام چهارم(ع) با «یزید بن معاویه، معاویه بن‏یزید، مروان بن حکم، عبدالملک مروان، و ولید بن عبد الملک‏»، معاصر بود. وى درسرزمین کربلا از طرفى به حسب ظاهر براى مدتى اندک بیمار بود و بدین سبب فریضه مقدس جهاد از عهده او برداشته شد تا از این رهگذر حجت‏خدا روى زمین باقى بماند.
واز طرف دیگر پیام‏آورى و رسالت‏خون شهیدان را بر عهده داشت، تا در اداى این‏وظیفه مقدس پرده از چهره نامیمون بنى‏امیه بردارد، او در این راستا به موفقیت‏کامل دست‏یافت چنان که سخنان کوبنده و افشاگرانه او در مجلس ابن زیاد و درباریزید گویاى این واقعیت است.
دوران زندگى امام سجاد(ع) سراسر آکنده از فشار و اختناق امویان بود، چنان که‏یزید در سال 63ه به مردم ستمدیده و خشمگین مدینه دستور حمله داد و مدینه را به‏خاک و خون کشید، خشم مقدس آنان را سرکوب کرد و سپس با هجوم به مکه معظمه، کعبه‏را ویران کردند.
بنى امیه حکمرانان ستمگرى بر مردم مى‏گماشتند که با کوچکترین بهانه‏هاى واهى‏مردم را با شمشسیر و قتل پاسخ مى‏دادند.
مسعودى نوشته است: عبدالملک فردى خون‏ریز بود، عمال و کارگزاران او مانند«حجاج‏» حاکم عراق، «مهلب‏» حاکم خراسان «هشام بن اسماعیل‏» حاکم مدینه‏همچون خود وى سفاک و بى‏رحم بودند، از این میان حجاج بن یوسف از همه ستمگرتر وخوریزتر بود وى طى بیست‏سال فرمانروائى یکصد و بیست هزار مردم را کشت.
«هشام بن اسماعیل‏» که حاکم مدینه بود، چندان بر مردم سخت گرفت و آن چنان‏خاندان پیامبر(ص) را آزار داد که وقتى ولید بعد از مرگ پدرش به حکومت رسید،ناچار شد او را از کار برکنار کند (8) .
امام سجاد و برنامه‏هاى ارشادى، تربیتى
امام زین‏العابدین(ع) در ظلمتکده جهل واختناقى که بنى‏امیه به وجود آورده بودند، توانست‏برنامه‏هاى ارشادى و تربیتى خودرا ضمن امورى سامان دهد.
1 - مبارزه منفى علیه دستگاه ستمگر اموى از طریق گریه بر سرور شهیدان وجلوگیرى از فراموش شدن آن پدیده جانسوز و حادثه جانکاه از دلهاى مردم، وى هنگام‏دیدن آب، غذا و حتى بریدن سر گوسفند و... مى‏گریست و مردم را متوجه سیاست‏شوم‏بنى‏امیه مى‏ساخت.
2 - پند و ارشاد و توجه دادن مردم به خدا، پیامبر، دین، کتاب آسمانى وامامت.
3 - تربیت صحیح بردگان و آزاد ساختن آنان، پرورش شاگردانى همچون «ابوحمزه‏ثمالى‏» و...
4 - انشاء و گشاش دریاى ژرف و بى‏کرانه‏اى از معارف ناب به عنوان‏«صحیفه سجادیه‏» و سرازیرسازى آنها در جانهاى تفتیده و عطش‏گرفته انسانها،امام(ع) ذدر این کتاب مقدس معارف ناب توحیدى و پیوند انسان با خدا را به بهترین‏شیوه بیان مى‏کند و از جنبه‏هاى سیاسى مردم را متوجه خاندان پیامبر و آل مى‏سازد واز دشمنانشان شدیدا ابراز برائت مى‏کند وى، خلافت را مخصوص جانشینان و برگزیدگان خدا مى‏خواند و با دلى دردناک خاطرنشان مى‏سازد که خدایا ستمگران رهبرى امت را به‏زور غصب و تصاحب کرده‏اند، تا آنجا که برگزیدگان و خلفاى تو مغلوب و مقهورگشته‏اند... درحالى که مى‏بینند احکام تو تغییر یافته، کتاب تو از صحنه عمل دورافتاده، فرائض و واجباتش دستخوش تحریف گشته و سنت(راه و رسم) پیامبرت متروک‏گشته است.
خدایا دشمنان بندگان برگزیده‏ات از اولین و آخرین، و همچنین اتباع و پیروانشان‏و همه کسانى را که به کارهاى آنان راضى هستند لعنت کن واز رحمت‏خود دور ساز (9) .
5 - امام چهارم در بعد اجتماعى رساله زیبا، جالب و فراگیر حقوق را بر انسانهابه ارمغان آورد.
شهادت امام سجاد(ع)
مورخان وفات آن سرور را به اختلاف در روز شنبه 12 محرم یا18، یا 19، یا 22، یا 25 محرم سال 94، یا 95 به نگارش آورده‏اند. و بنا به روایت‏12 محرم 94 برابر است‏با روز دوشنبه 28 مهر 91 شمسى (28/ 7/ 91 ش) و بر این اساس‏32968 روز از آغاز تاریخ اسلام سپرى گشته است. و بنا به روایت 12 محرم 95 هجرى برابر است‏با روز جمعه 17 مهر، 92 (18/ 7/ 92 ش) یعنى 33322 روز از مبدا هجرت گذشته است.
به هر روى امام چهارم(ع) با جد بزرگوارش على بن ابیطالب(ع) دو سال یا زیادتربا عمویش امام مجتبى(ع) ده تا دوازده سال، و با پدرش 23 تا 24 سال، و بعد ازپدرش دوران امامتش 33، یا 34 و یا 35 سال طول کشید، و پس از شهادت در قبرستان‏بقیع مدفون گشت.
پى‏نوشتها:
1- بحار مجلسى، ج‏46، ص 2 به بعد - اعیان‏الشیعه، ج‏1، ص 629 - محدث قمى، منتهى‏الامال ،ج‏2.
2- همان منابع، به اضافه سیره پیشوایان، ص 233.
3- اصول کافى، ج‏1، ص 539 - بحار ج‏46، ص 11 و 8.
4- مدرک قبل.
5- محدث قمى، همان مدرک.
6- ابن اثیر، کامل، 2، ص 509 و ج‏3، ص 119 - تاریخ ابن خلدون، ج‏2، ص 537 و بعد.
7- مروج الذهب، مسعودى، ج‏3، ص 91 و بعد.
8- مروج الذهب، مسعودى، ج‏3، ص 91 وبعد.
9- اعیان الشیعه، ج‏1، ص 636 و بعد - سیره پیشوایان، ص 244 و بعد.

تبلیغات