آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

اگر دلائلى به نفع عفت وجود دارد شایسته است که آنها را برملا نمود.
براى عده زیادى این مطلب منحصرا مربوط به اخلاق و دین است. با وجود این نوعاادعا مى‏شود که روش جنسى به هیچ‏وجه مربوط به اخلاق نیست.
این گفته به تعداد بى‏شمارى جوان همه‏گونه موقعیت‏براى این که «هر کارى دلشان‏بخواهد بکنند» مى‏دهد و این خود تقریبا همیشه از انحراف اراده نتیجه مى‏شود.
جوانان بدون این که به اندازه کافى مطلع شده باشند و بدون شناسائى واقعى همه‏جوانب امر هر کارى دلشان بخواهد مى‏کنند. آنها مى‏گویند همه این کار را مى‏کنند واضافه مى‏نمایند که یک مقدار آزادى در رفتار جوانان حتى آزادى کامل آنها مطلقانتیجه بدى نخواهد داشت!.
جوانان که بدین ترتیب به اشتباه انداخته مى‏شوند ممکن است‏به خود اجازه اعمالى‏را دهند که قریب به یقین اثرات پیوسته در روى زندگى دختران جوان سیه‏روزى که دراین قبیل ماجراها کشیده مى‏شوند داشته و از هر ده دفعه نه مرتبه به تعادل روحى وجسمى آنها لطمه خواهد زد.
فراموش نکینم که آزادى در این اعمال گرچه عادى هم باشد، حکم قاعده و قانون‏ندارد، بلکه این عفت است که مبنا و اصل مى‏باشد.
اجتماع، کجرویهاى اخلاقى را نپذیرفته و تعمیم آنها را مجاز نمى‏گذارد. همه‏عاقل‏مردان مانند من، دخترانى را سراغ دارند که توجهى به این موضوع ندارند.
اینان داراى زندگى منظمى بوده و اشتغالات دیگرى از قبیل مطالعه، ورزش، کارهاى‏خانه، فعالیتهاى سالم اجتماعى دارند. با وجود این نمى‏توانند از استماع تبلیغات‏بیش از اندازه مشعر بر بى‏بند و بارى و حتى تجویز روابط پیش از زناشوئى خوددارى‏نمایند.
بنابراین حق داریم که موضوع را از نزدیک بررسى نمائیم. جوانانى که مى‏خواهنددخترى را وادار به برداشتن قدم نهائى کنند، اغلب به او مى‏گویند «چرا نه؟»موضوع را ناچیز مى‏گیرند.
مع‏ذلک هیچ پزشک باشرفى در این مورد لاقیدى نشان نمى‏دهد. هیچ روانشناسى که این‏موضوعها را جدا بررسى نموده باشد، آنها را با آنقدر سبکى نمى‏نگرد. بدیهى است درهر مورد وجدان و انفعال موجب اخذ تصمیم نهائى مى‏گردد. اما نتائج انفرادى واجتماعى این انحرافات به همان نحوى که بر کارشناسان مربوطه هویداست، باید به‏اطلاع انبوه مردم برسد.
بیش از هر چیز موضوع بیمارى مقاربتى و سقط جنین را ملاحظه کنیم.
آن روزى که بیماریهاى مقاربتى قطعا از بین بروند یکى از خطرات اصلى معدوم‏خواهد شد. اما از آن روز هنوز دور هستیم. در انتظار آن روز باید گفت که روابطپیش از زناشوئى خطر بزرگ سرایت‏بیمارى را دارد. زیرا دختر جوان به میل خود براى‏معاینه دکتر از این لحاظ حاضر نمى‏شود. تا حدى مطالبى به او مى‏آموزند لیکن اکثراین اطلاعات دروغین است. او ممکن است‏باور کند که روشها یا داروهاى ضدآبستنى اورا از هر پیش‏آمدى حفظ مى‏کند. و مع‏ذلک آنهائى که به او مى‏گویند «مطلقا» خطرى‏در این کار متوجه شما نیست، یک تصدیق نه فقط ضد اخلاق، بلکه دروغین را مى‏نمایندکه شرائطى که عموما این نوع آزمایشها در آن انجام مى‏شود، نادرستى دوگانه آن رانشان مى‏دهند.
ارقام نشان مى‏دهند که عده بهت‏آورى از دختران جوان اقدام به سقط جنین مى‏نمایند.
اکثر آنها یقینا شنییده‏اند که سقط جنین عمل دردناکى نیست. باید آنها صداى زنگ‏دیگرى را هم بشنوند و بدانند که هر سال صدها زن در اثر این نوع عمل مى‏میرند.
خطر عفونت در سقط جنین بى‏نهایت‏بیشتر از خطر یک زایمان است. این را هم فراموش‏نکنیم در مقابل هر زنى که فداى سقط جنین مى‏شود چندین زن گاهى براى همیشه معیوب‏یا عقیم مى‏شوند. به علاوه فقط نباید موضوع را از نظر پزشکى مورد توجه قرار دادسقط جنین نتائج‏خطرناک روحى نیز به بار مى‏آورد.
دختران جوان در معرض خطر حفظ خاطره وحشتناکى شاید براى همیشه از این عمل،همچنین تاسف بسیار دردناک از دست دادن نوزاد مى‏باشند. در حین یک زایمان دردناک‏ممکن است‏یک زن به تلخى از تجربه‏اش تاسف بخورد لیکن بعدا رنجهایش به واسطه‏محبت‏به فرزند، رضایت‏شوهر و احترام اجتماع جبران خواهد شد. زن بى‏شوهرى که‏مرتکب سقط جنین مى‏شود براى جبران محرومیتش نه فرزند دارد نه شوهر و ممکن است‏این محرومیت‏به آسانى به کینه نسبت‏به مردى که دوست داشته، تبدیل گردد.
شاید همیشه از مردان ترسان بماند.
اما دلائل به نفع عفت‏دارى اگر روى بیم از عواقب باشد نه ریشه‏دار و نه موثرخواهد بود. پس دلائلى که ارزش اختصاصى آن را توجیه مى‏نمایند، کدامند؟
ذیلا نظریات زن جوانى که قبل از زناشوئى ماجراى عشقى داشته مى‏نگاریم:
درباره زیانهاى محرومیت زنى که از اجراى میل طبیعى عشقى امتناع دارد خیلى‏حرفها مى‏زنند. به عقیده من این ناراحتى نامعلوم بالمقایسه با حرومیت زنى که عشق‏را خارج از ازدواج جستجو مى‏کند هیچ است.
براى اولین بار در زندگیش او تصویر عشق زناشوئى را مشاهده مى‏کند و با احساس‏شکست مى‏فهمد که براى او تصویر دیگر شاید هرگز واقعیتى نخواهد داشت. او این‏احساس را دارد که در دام گیر کرده و یک نابودى حس مى‏نماید که فقط زنى که در این‏مرحله قدم گذارده باشد، مى‏تواند بسنجد. این درگیرى سایه شومش را بر تجربه‏اى که‏امید بود همه‏اش روشنى و آزادى باشد، مى‏اندازد.
خیلى چیزها مى‏شود به این مطلب اضافه نمود. یک تجربه پیش از وقت و اتفاقى اغلب‏رخوتى تولید مى‏نماید که عشقى را که دختر جوان خواهد توانست در موقع بلوغ دریابدضایع مى‏کند. خیلى‏ها به خود مى‏بالند که هرگز از حد «نوازشهاى چندى‏» تجاوزنکرده‏اند بدون این که تصور کنند که به این ترتیب هم به طور وحشتناکى خیلى دوررفته‏اند و به علاوه این کیفهاى ناقص آنها را در معرض از دست دادن تعادل قرارمى‏دهد.
در کجا باید متوقف شد؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست. اما هر دختر جوانى‏مى‏تواند بین یک بوسه فقط احساساتى که بیان یک عشق جوان است‏با یک ماجراى جنسى‏فرق بگذارد. او مى‏تواند این امر را تا مدتى که واکنش عادى دارد، دریابد و دراین باره نمى‏توان اثر مشروب رانادیده گرفت.
الکل شهوت را بر مى‏انگیزد و در اغلب موارد محرک شناخته شده است.
دختر جوانى که مشروب خورد خصوصا که عادت به آن نداشته باشد مطلقا مسلط برقضاوت یا رفتارش نیست.
اگر همچنانکه گفته مى‏شود دختر جوان تا آخر هم برود در معرض چه خطرى خود راقرار مى‏دهد؟
عفت‏یک مجموعه‏اى است که عوامل مختلف در آن بهم آمیخته‏اند.
شم اخلاقى، سلسله اعصاب، تمام بدن. آیا دختر جوان مى‏تواند دریابد که چه‏تغییرات عمیقى ممکن است این مجموعه در نتیجه چند لحظه بیخودى بنماید؟ درحالى که‏خود را تسلیم نموده شم اخلاقیش را از دست داده.
بدیهى است او مى‏تواند باور کند که شم اخلاقى ندارد. مع‏ذلک وزن عظیم ملکات‏موروثى و عشق شاعرانه و رویائى روى او سنگینى مى‏نماید اگرچه عقیده مذهبى معینى‏هم نداشته باشد. به این‏جهت است که عده‏اى از دختران جوان نمى‏توانند در این قبیل‏تجربیات پیش از وقت از احساس گناهکارى که هرگز آنها را رها نخواهد کرد، احترازنمایند.
بى‏بند و بارى‏ها در این زمینه انعکاس خطرناکى نیز روى سلسله اعصاب دارند. این‏قبیل روابط که پنهانى صورت مى‏گیرد کمتر یک محیط مطمئن و آسایش‏دار دارند.
پناهگاهى به دست مى‏آورند ولى هرگز منزلى ندارند. چون در نگرانى و بیم انجام‏مى‏شوند تولید فشار عصبى غیر عادى مى‏کنند. عواقب وخیمى که ممکن است این تجربیات‏روى سلسله اعصاب یک دختر جوان که قبلا فوق‏العاده تحریک شده، داشته باشند; سنجش‏ناپذیر است.
عموما این را قبول دارند که عقده جنسى براى غالب مردم بد است و این دلیل رابه عنوان لزوم چشم‏پوشى از بى‏بند و بارى عرضه مى‏دارند. ولى عکس آن نیز صادق است.
نتیجه این آزادى ادعائى که آن قدر براى آن تبلیغ مى‏شود نیز محدودیت است. ورودبعضى امکنه براى بى‏بند و بارها ممنوع است.
در ابتداى کار ممکن است اختفا جنبه شرکت در جرم لذت‏بخشى را داشته باشد. لیکن‏جرثومه‏هاى تلخکامى را در بر دارد و دختر جوان از این که خود را مجبور مى‏بیندپنهان نماید و در حاشیه اجتماع زندگى کند، عموما رنج مى‏برد. بدیهى است مرد و زن‏جوان مى‏توانند ازدواج نمایند. اما در این قسمت اشکالاتى وجود خواهد داشت زیراباید مسوولیتهائى به عهده گیرند، بهم خو گیرند زندگانى زناشوئى را تحمل کنندبدون این که خوشیها و مزه‏شناسائى همدیگر را که این‏قدر لطف به این ماجراى جدى‏مى‏دهد، داشته باشند. به علاوه چون هر یک مى‏داند که دیگرى بى‏بند و بار است، به‏نظر مى‏رسد که حسود خواهند شد.
اگر بالعکس این رابطه همان‏طورى که محتمل است، دیر یا زود بریده شود این امرشاید براى مرد جوان که به شکارهاى دیگرى خواهد پرداخت نتیجه سوئى نداشته باشدولى براى زن جوان عواقب شومى خواهد داشت و عذابهاى روحى حسادت، ناکامى و یاس به او رو خواهند آورد.
این قطع رابطه‏ها با احساس حقارتى که دنبال دارد اکثرا موجب لغزش زن در سراشیب‏بوده و او را از ماجرائى به ماجراى دیگر خواهد کشانید.
زنى که در این طرز زندگى برقرار مى‏شود، عموما از زیبائى و جذابیت‏خود شک‏داشته و براى اطمینان خود به تجربیات متعدد و متنوع دست مى‏زند. در مورد جوان‏هرزه که دائما دنبال زنان مى‏رود نیز این مطلب صادق است. زیرا او هم مى‏خواهدمردانگى خود را که در کنه وجودش چندان به آن اطمینان ندارد، آزمایش کند.
براى این یکى یا آن یکى اکتفا به یک تن تقریبا غیر ممکن است. عشق طبیعى لذت‏خود را از دست مى‏دهد. لیکن میل به حظ بردن و جستجوى افسارگسیخته شهوت‏رانى به‏هیچ‏وجه کم نمى‏شود.
خیلى جالب است که گفته مى‏شود: «در عصر ما چیزها را طور دیگرى مى‏نگرند».
ممکن است طور دیگرى آنها را بنگرند. لیکن تاثیر آنها تفاوتى نکرده است. شک‏نیست که هر مردى ترجیح مى‏دهد با یک دختر باکره ازدواج کند و این رجحان واقعیتى‏است امروز مانند دیروز.
مردان جوان ممکن است‏با طمطراق زیاد ادعا نمایند که این امر براى آنهاعلى‏السویه است، لیکن آنها به این که زنى را که دوست دارند قبلا به دیگرى تعلق‏نیافته باشد، پایبند مى‏باشند.
همچنین حالا مانند گذشته دختران جوانى که پاکدامنى‏شان را قربانى مى‏کنند شانس‏این که بعدها زندگانى زناشوئى سعادتمندى داشته باشند، از بین مى‏برند.
اگر مى‏خواهیم که میل جنسى به شخصیت لطمه نزند، همواره لازم است که اعتماد بین‏طرفین ذى‏نفع حکومت کند ولى این اعتماد متقابل عموما پس از این که آتش شهوت فرونشست منهدم مى‏شود مگر این که به توسط مبانى اخلاقى محکم پیوند یافته باشد. این‏مطلب است که باید به جوانان بیان نمود چه آنهائى که در مرحله کنجکاوى ساده بوده‏چه آنهائى که وضعیت دفاعى به خود گرفته‏اند.
اگر پسران و دختران جوان میل ندارند از راه راست منحرف شوند و در جستجوى روش‏اخلاقى هستند که آنها را راهنمائى نماید باید خود را مسوول آینده و خوشبختى‏افراد بدانند و یقین کنند که از همه مسائلى که به آنها عرضه مى‏شود، مساله عفت‏از همه مهم‏تر است. بزرگان آنها باید با عبارات روشن و دلائل علمى، روحى و تاریخى‏که به نفع عفت اقامه شده، به آنها اعلام دارند به نحوى که استقامتشان را در قبال ‏بى‏بند و بارى که دور خود مى‏بینند تثبیت کنند.

تبلیغات