آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

مسیله عالم مثال، به عنوان عالم متوسط بین عالم مجردات و عالم مادیات از جمله مسایلی است که فیلسوفان مشاء با فیلسوفان اشراق و حکمت متعالیه اختلاف نظر دارند. فیلسوفان مشاء، مخالف وجود چنین عالمی بوده اند، اما فیلسوفان اشراق و حکمت متعالیه، مدافع وجود عالم مثال بوده و در اثبات آن کوشیده اند. میرداماد به رغم این که وجود عالم مثال را عقلاً غیر ممکن دانسته و آن را از ذوقیات شعری می داند، می کوشد تا تفسیری از عالم مثال ارایه دهد که مورد پذیرش حکمای اشراقی نیز باشد. او از یک سو با مبنای مشایی، بر امتناع عقلی عالم مثال و موجودات مثالی تأکید کرده و حالت تعلیقی موجودات مثالی را رد می کند و از سوی دیگر - به جهت تأثر و تبعیت از سهروردی - در قالب تفسیر خاص، وجود عالم مثال را - نه به عنوان عالم مستقل، بلکه به عنوان مرتبه اشرف و الطف عالم ماده - می پذیرد. در این مقاله، ضمن طرح نظر  محمدباقر استرآبادی (میرداماد) - فیلسوف و متکلم برجسته دورهٔ صفویه - درباره امکان وجود عالم مثال و موجودات مثالی، نشان می دهیم که تفسیر خاص میرداماد از عالم مثال با قول طرفداران عالم مثال ناسازگار بوده و در نهایت، میرداماد از منکران عالم مثال به حساب می آید. 

تبلیغات