آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

میمسیس از کلیدی ترین و بحث برانگیزترین واژه ها در حوزه ی هنر است. افلاطون و ارسطو که در زمره ی نخستین نظریه پردازان در باب هنرند، هر یک بر اساس جهان بینی و دغدغه ی فلسفی خویش تعبیری خاص از میمسیس را برگزیدند؛ و این اختلاف نگاه یکی از عوامل مهم در تعیین جایگاه ارزشی هنر در طول تاریخ زیبایی شناسی شد. این مقاله می کوشد ابتدا با ارایه شرحی از خاستگاه اصطلاح میمسیس و تأمل در مشتقات آن در برخی از متون یونانی، تصویری نسبتاً جامع از این مفهوم به ویژه در آراء و آثار پیشاافلاطونی ترسیم کند، تا شاید سرچشمه ی دو رویکرد متفاوت افلاطون و ارسطو را در قبال هنر نشان دهد. نتایج بررسی های پژوهش حاضر نشان می دهد که واژه های برساخته از ریشه ی «میم » در متون پیش از افلاطون دلالت بر «اجرای نقش» داشته اند. خاستگاه اصلی چنین معنایی را از حرکات و رفتار انسانی یا حیوانی استنتاج کرده اند؛ در این میان، مراد از حرکات، به ویژه رقص بوده و، سپس، این معنا به گستره های دیگر هنر تسری یافت. وجه اشتراک معنایی همه ی مشتقات این ریشه، همانا ایده ی «مطابقت» یا «برابری» است. به سخنی، کردار، یا افعال و اجراهایی که این واژه ها بر آنها دلالت می کنند، برابر یا معادلی در جهان عینی را به عنوان الگوی تقلید اختیار کرده اند. اما چنین مطابقتی تنها نسخه برداری محض نبوده و گاه الگوی مفروض فاقد موجودیتی عینی است.

تبلیغات