آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

دکتر هادی خانیکی از چهر های فرهنگی و شناخته شده ای است که هم اکنون در سمت معاونت فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم و تحقیقات و فن‌آوری مشغول خدمت است.وی دارای دکترای علوم ارتباطات است و در زمینه های مختلف علوم ارتباطات، نظریه های ارتباط جمعی، توسعه ارتباطات، نقش رسانه ها در جامعه، فرهنگ جمعی و رسانه ها ی نو، تألیفات مفید و عالمانه‌ای دارد. سوابق علمی و اجرایی، تعلق به نسلی که انقلاب اسلامی را به ثمر نشاندند، رابطه تنگا تنگ با نسل جوان و دانشجوی کشور، وی را در زمینه کاری خود، ورزیده و صاحب نظر کرده است. از همین رو بر آن شدیم که نظرات او را پیرامون معیارهای یک جامعه دینی و قرآنی جویا شویم. با تشکّر از ایشان، بخشی از این گفت و گو را تقدیم خوانندگان می کنیم.
بشارت: معیارهای ارزیابی شما برای تعیین میزان دینداری در جامعه چیست وچه چیزهایی را علایم یک جامعه دیندارمی دانید؟
فکر می کنم تصویری که در ذهن هر یک از م از یک فرد دیندار یا جامعه دیندار شکل می‌گیرد عمدتاً جنبه های اخلاقی و معیارهای رفتاری است. یعنی اگر مراجعه کنیم به گذشته خودمان،خواهیم دید کسانی بر ما و بر تربیت دینی و جهت‌دهی ما بیش‌ترین اثر را گذاشته اند که میان رفتار و گفتارشان، تطابق بوده است؛حال چه به عنوان یک معلّم، چه به عنوان یک دوست، چه به عنوان حتی یک متفکّر و رهبر اجتماعی مثل حضرت امام: کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم؛ «مردم را با غیر زبان، به راه راست بخوانید.»1
آن جنبه های فراتر از زبان که در اخلاق و رفتار تجلّی پیدا می کند. به نظر من، موثرترین بخش است. در واقع انتظاری که مااز یک جامعه دینی داریم این است که چقدر سلوک و رفتار جمعی آن، بر اهداف و خواسته های دین انطباق دارد.
بشارت:با توجّه به تغییرات اساسی در جوامع، پیدا کردن آن معیارها در جامعه جدید کار آسانی است؟
خیر؛ قطعا پیدا کردن مصادیق جدید کار پیچیده ای است. نمی خواهم بگویم که این کار، ناممکن است،ولی پیچیده است. باید بتوانیم مصادیقش را در زندگی مدرن و جدید هم پیدا کنیم. مثلاً غیبت یا دروغ که سخت مذموم شمرده می شود، مظاهر مدرنی در سطح افکار عمومی و در میان رسانه ها، پیدا کرده است. دیگر نباید بسنده کنیم به باورها یا اعتقادات فردی این قضیه. ممکن است ما در رفتار فردی، خیلی از این مظاهر و مصادیق را بشناسیم، ولی در شکل جمعی‌اش نشناسیم یا به آن عمل نکنیم. در نتیجه بالاترین معیارهای ارزیابی در دینداری یک جامعه یا دینداری افراد، میزان بروز یا ظهور آن در رفتار فردی و اجتماعی است.به تعبیر زیبای حضرت علی: یدّعی بزَعِمِه أَنّه یرجُو اللّه. کَذَب َوَالعظیمِ ما بالُهُ لایتبَّینُ رجاوه فی عمله2.
بشارت: فکر می کنید در جامعه ای مثل جامعه ما، می توان با تحقیقات میدانی، میزان دینداری مردم را اندازه گرفت؟
ارزشیابی دینداری در جامعه ما ممکن، ولی دشوار است. قطعاً تعیین معیارهای سنجش تدین، جزء کارهای دشوار در علوم اجتماعی و علوم انسانی است؛ ولی باید انجام بگیرد. وقتی که می گوییم: گرایش ها در جامعه به سوی نامطلوب یا مطلوب رفته، همه این ها باید یک مبنا و پایه علمی و تحیقاتی هم داشته باشد. گرچه دشواری‌اش واضح هست. به هر حال در هر جامعه ای ، از جمله جامعه ما، دینداران اعتقادات خودشان را به سادگی، بروز و ظهور نمی دهند.تاریخ ما سرشار از حتّی جلوه های مختلف «ملامتگری3» هست؛ یعنی کسانی بوده اند که معتقد و متدین بودند، اما خود را به گونه دیگری می نمایاندند.یا از آن طرف کسانی که اعتقادات سست یا نادرستی داشته اند، امّا ظاهر آن ها به گونه ای دیگری بوده است.بنابر این وقتی می خواهیم از طریق مثلاً یک پرسشنامه یا از طریق یک مراجعه و به اصطلاح مشاهده، میزان دینداری را بسنجیم، قطعاَ کار ساده ای نیست. از طرفی، همیشه در جوامع مذهبی خطری که گرایش های مذهبی ر تهدید می کند خطر تظاهر و دورویی و نفاق است؛ با آن پیچیدگی که نفاق در فرهنگ دینی ما دارد. به تعبیر حضرت سجّاد،نفاق و ریا، از نشستنِ مورچه در شب سیاه برروی یک سنگ یا صخره سیاه هم پوشیده تر است.4 این است که تشخیص ایمان و ضعف ایمان، کار دشواری هست. منتها گریزی نداریم جز این که در حوزه نظری و پژوهشی همه این واقعیت ها را به رسمیت بشناسیم. هر مقوله کیفی، قابل تبدیل به مقوله‌های کمّی و قابل اندازه‌گیری است.
بشارت: آن وقت با این نوع ارزیابی آن حقیقت اصلی دین مثل راست‌گویی، امانتداری و صدق که معیارهای مهم دینداری هستند، مشخص می‌شود؟
این تحقیقات نهایتاً باید معطوف بشود به حقیقت و گوهر دین ؛وگرنه گاه می‌بینیم که اتّکا کرده‌ایم به همان ظواهر و آن ظواهر، اتفاقاً نشان‌ دهنده جوهر و حقیقت دین هم نیست و ممکن است همین ما را به اشتباه اندازد.
بشارت :ما چگونه در کاری مثل مجله یا به تناسب کار شما در همین مسئولیتتان، می توانیم به نسل جوان امروز، به نحوی بباورانیم که او راحت می تواند دیندار باشد؛ ضمن این که به این آفاتی هم که می فرمایید ـ که جامعه ما متأسفانه الان مبتلا هست؛ مثل نفاق و دورویی ـ دچار نشود؟ یعنی احساس کند که در جهان امروز ب همه وسایل ارتباطی، تکنولوژی و فن آوری آن، می تواند ضمن این که برخوردار از این امکانات باشد،جانمایه دین را نیز داشته باشد؟
مسئله ر دو گونه می توان دید که یک بخش بر می گردد به همان حوزه های نظری و این که بین دینداری و بین دین چه نسبتی وجود دارد.من فکر می کنم ما گاهی متأسفانه دچار یک نوع فراموشی می شویم. خدا وعده داده و این وعده حتم هم حق هست که: «انّانحن نزّلنا الذّکروانّا له لحافظون»5. یعنی به عبارت دیگر این دگرگونی ه که تفسیرها ، برداشت ها و سلیقه های ما را تهدید می کند، تهدیدی برای اصل دین و دینداری نیست. خود این، بحث بسیار مهمّی است. نباید هر نوع چالشی که بین پدیده های نو و پدیده های گذشته یا بین دوران جدید و دوران سنّت وجود دارد،انطباق دهیم بر چالش بین دین و کفر. این پدیده های نو، خواه علم باشد، ی تکنولوژی نیامده اند که دین را تضعیف کنند و از بین ببرند. این ها می توانند نتیجه ای غیر از این هم داشته باشند .اگر اعتقاد ما این باشد که دین برای هر وضعیتی پاسخی دارد، مسئله حل است. به هر حال به لحاظ اعتقادی باید پذیرفت که اینها تهدیدی برا ی دین نیستند؛ یعنی بی خود نباید نگران بود. به خاطر این که معمولاً حادترین بحران ها وقتی رخ می دهد که بحران به حوزه تفکر وارد می شود؛ یعنی کسانی که باید بحرانی را مدیریت کنند؛ خود آن ها هم گرفتار بحران می شوند.
بشارت:ولی الان نگرانی برای دین نیست؛ نگرانی برای دینداران است.
بله. ما در جهانی به سر می بریم که عنوانش و اسمش عصر شتابندگی تاریخ است، یعنی پدیده ای مثل انقلاب ارتباطات رخ داده. این انقلاب خیلی مرزها را تغییر داده و مهم ترین محصول دوران عصر ارتباطات این هست که روابط عمودی را به افقی تبدیل کرده.به عبارت دیگر، گرایش به گفتگو و مشارکت را شتاب داده است.این تغییر روابط می تواند در رابطه والدین با فرزند باشد، می‌تواند رابطه معلّم با شاگرد باشد و می‌تواند رابطه حکومت با جامعه باشد.این است که ما اگر بتوانیم مخاطبانمان را بشناسیم و کارمان را از تبیین و تعریف درست مسأله‌ها شروع کنیم و بعد ارائه راه‌حل‌ها، موفّق تر خواهیم بود؛چون به نظر می‌رسد که هیچ تمدّنی ساخته نشده، مگر وقتی که مسأله‌ای را درست تشخیص داده و به آن پاسخ داده است. هر وقتی هم که دیگر نتوانسته پاسخی بدهد، رو به زوال رفته.
بشارت: این مسأله در جامعه م چطور قابل اجرا است؟
برای آن کسانی که ما ‌آنان را متدین تعریف می‌کنیم، نیازها و خواسته‌های جدیدی به وجود آمده که این نیازها وخواست های جدید را در یک نسبت و رابطه مشارکتی و مبتنی برگفتگو باید تعریف کنیم؛ یعنی اگر در گذشته ممکن بود که این تعریف در یک نسبت و یک رابطه یک سویه و یک طرفه و به اصطلاح مونولوگ انجام بگیرد، الان مونولوگ امکان پذیر نیست. دیالوگ باید باشد؛ یعنی آن هم در فهم این قضیه بتواند مشارکت کند.
بشارت:گمان می کنید که درک درستی از گفت و گو و دیالوگ در جامعه ما وجود دارد؟
فکر می‌کنم در این بخش ما خیلی مشکل داریم درک خود این ویژگی های جدید، حتّی تفاوتهایی که بین این مفهوم یا مقوله گفت و گو با انواع شبه‌گفت و گو که می‌تواند ارتباط باشد، می‌تواند بحث (مباحثه) باشد، می‌تواند مذاکره باشد و می‌تواند مکالمه باشد. بین همه این ها یک تفاوت هایی وجود دارد. اما اگراز من بپرسید که براساس تجربه چه کاری می‌شود کرد، می‌گویم وقتی که ارتباطِ معطوف به گفتگو صورت ‌گرفت، به خیلی از نتایج می‌توان رسید. ولی اگر این انجام نگیرد، بسیاری از تلاش‌های ما بی‌ثمر هست.
بشارت: برگردیم به همان معیارهای جامعه دینی. امیر المومنین علی فرموده‌اند:«مبادا درعمل به قرآن ،دیگران بر شما پیشی گیرند.»6 فکر می کنید این اتفاق افتاده است؟
بله؛ این اتّفاق افتاده است. در جامعه ای که اعتقادی هم به اسلام ندارند، بعضی از آموزه های دینی پیاده می شود.مثلاً مبنای آموزه های دینی بر جمع است؛ ولی گرایش های رفتاری در جامعه ما بر فرد است.یعنی دینی که می گوید:«یداللّه مع الجماعه» 7، پیروان این دین به سمتی رفته اند که شاعرش می گوید :«دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلاخیزد.» ما وارث پدیده هایی هستیم که فی الواقع فاصله بسیاری با دین ما دارند.
یا همین مسأله ناامیدی که می تواند یک جامعه، یک حکومت، یک خانواده و یا یک انسان رابه ورطه سقوط و نابودی بکشد. امید به آینده بهتر، جزو آموزه های مهّم دین و قرآن کریم است؛ امّا متأسفانه می بینیم که عدّه ای دچار یأس و ناامیدی شده اند. جامعه ما دارای آسیب های فراوانی است که با معیارهای دینی م بسیار فاصله دارد.
1. اصول کافی، ج 2، ص178، حدیث 14.
2. نهج البلاغه، خطبه 160. ترجمه: «به گمان خود، دعوی دارد کمه به خدا امیدوار است. به خدای بزرگ که دروغ می گوید! چرا امیدواری او در کردارش ناپدیدار است؟»
3. «ملامتگری»‌یعنی خود را بدتر از آنچه هستیم، نشان دهیم. عده ای از صوفیان از این طریق، می‌کوشیدند که خود را از دستِ ریا نجات دهند؛ ولی روشن است که ملامتگری خود، بیماری و رذیلتِ دیگری است.
4. بحار الانوار، ج69، ص298. چاپ بیروت.
5. سوره حجر، آیه 9.
6. نهج البلاغه، نامه 47.
7. در متون دینی ما حدیث فوق به این صورت آمده است:«انّ للناسِ جماعة یدالله علیها» که تقریباً همان معنا را دارد، یعنی برای مردم اجتماعی است که دست خدا بر آن است.بحارالانوار، ج33، ص83. چاپ ایران.

تبلیغات