آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

در ادامه اولین دستور‌العمل‌ها برای شروع کار رسالت پیامبر اکرم‌(ص)، در آیات اول سوره مدّثّر خداوند عالم به آن حضرت دستور صبر می‌دهد، صبر برای پروردگارش و می‌فرماید:‌«ولِربّکَ فَاصبِر». بنا به جهاتی که در شماره قبلی این مباحث ذکر شد، امر رسالت آن حضرت و انتشار آموزش‌های خداوند عالم بین مردم مشکلات فراوانی داشت. پس باید او صبر و تحمّل فوق عادی برای از بین بردن مشکلات به کار می‌بست، آن حضرت باید کوههای عظیم سختی‌ها را متلاشی می‌کرد و از مقابل راه دین توحیدی بر‌می‌داشت و راههای وسیع همواری را برای عبور مردم ایجاد می‌کرد. طبعاً‌این کار احتیاج به صبری عظیم داشت.
مخالفت مشرکان با پیامبر اکرم‌(ص) و دین توحیدی به صورتهای مختلفی بروز می‌کرد. از جمله:
جلوگیری از انتشار آیات قرآن در بین مردم و ممانعت از ایمان آوردن آنها. شکنجه و آزار کسانی که به پیامبر اکرم‌(ص) ایمان می‌آوردند. اذیت شخص آن حضرت و اهانت‌ها و بی‌احترامی‌ها و خطراتی که برای او بوجود می‌آوردند.
مورد سوم یعنی وقتی که اذیت‌ها به شخص رسول اللّه‌(ص) مربوط می‌شد، قابل تحمل‌تر بود، بطوریکه وقتی آن حضرت قدرت زیادی پیدا کرد و به دشمنان و مخالفان خود مسلّط شد، تمام آن اذیت‌ها را ندیده گرفت و آنها را با کرامت و بزرگواری خاصی مورد عفو قرار داد و هرگز در فکر انتقام از کسی بر‌نیامد.
اما آن دو مورد اول برای آن حضرت‌(ص) بسیار سخت بود. او از نابسامانی زندگی انسانها شدیداً‌رنج می‌برد. اغلب انسانها در آن زمان در فقر و نا‌امنی و جهل به سر می‌بردند، حمله کردن به قبیله‌ها و کشتن مردان آنها و اسیر کردن زنان و کودکان و فروختن آنها بعنوان برده، کاری متداول و عادی بود.
تمامی این درد و رنج‌ها و نابسامانیها و فقرها و تباهی‌ها باید بوسیله آیات قرآن مجید و انتشار آموزشهای دین توحیدی از بین می‌رفت. تابش نور آیات قرآن تاریکیهای زندگی مردم را می‌زدود و جریان چشمه زلال توحید به تدریج آلودگی‌ها و سیاهی‌های ناشی از شرک را از بین می‌برد. ممانعت مشرکان از رساندن کلام خداوند عالم به گوش بندگان او و در نتیجه ادامه آن زندگی زجر‌آور و ذلت‌بار برای مردم، برای رسول خدا‌(ص) رنج بزرگی بود، او با تمام وجود خود تلاش می کرد کلام خداوند عالم را به گوش انسانها برساند.
اذیت و شکنجه کسانی که به دین توحیدی روی‌آورده بودند، مشکل بزرگ دیگر رسول خدا‌(ص) بود. او حتّی از نابسامانی زندگی مشرکان و دشمنان خود هم اندوهگین می شد و برای نجات آنها از آن گرفتاریها تلاش می‌کرد. تلاش و فعالیت او برای اصلاح زندگی مردم فوق حد تحمّل او بود. تا جاییکه خداوند عالم در مقام لطف و عنایت به رسولش و ایجاد آرامش در روح شریف او فرمود:
«فَلَعَلَّکَ باخِع نَفسَکَ علی آثارِهِم إن لَم یؤمِنُوا بِهَذا الحَدیثِ أَسَفاً؛ یعنی ای رسول ما تو از اندوه اینکه کافران از قرآن مجید روی‌گردان شدند و به آن ایمان نیاوردند، شاید جان خود را از دست بدهی!». (سوره کهف، آیه 6)
طبعاً‌وقتی آن حضرت در مورد درد و رنج مشرکان و اصلاح زندگی آنها در آن حدّ تلاش می‌کرد، دیدن اینکه عده‌ای از انسانهای مظلوم و بی‌گناه، صرفاً‌بجهت اینکه به دین توحیدی روی آورده‌اند، در نتیجه بوسیله مشرکان شکنجه می‌شوند، چه اندازه برای او دردناک بود. قلب پر مهر و روح لطیف آن وجود مقدس از زجر کشیدن موحدان بشدت رنج می‌برد. اما چاره‌ای جز صبر و تحمل سختی‌ها نداشت. چون پیروان دین توحیدی افراد اندکی بودند و در مقابل آنها هزاران انسان مشرک و ظالم که حتی از کشتن موحدان بی‌گناه خود‌داری نمی‌کردند.
مشرکان مکه یک وقت اجتماعی کردند و پیمانی علیه پیامبر اکرم‌(ص) و خاندان او با یکدیگر بستند. طبق این پیمان، خرید و فروش هر چیزی به آن حضرت و خاندانش ممنوع اعلام شد. هیچکس حق نداشت چیزی به انها بفروشد و یا چیزی از آنها بخرد. این پیمان، زندگی را برای آن حضرت و خاندانش در شهر مکه غیر ممکن ساخت، بطوریکه آنها به درّه‌ای خارج از شهر بنام «شعب ابوطالب» پناه بردند و زندگی مشقت باری را در آنجا شروع کردند. فقط گاهی بعضی از بستگان آنها مخفیانه و بدور از چشم مشرکان، مقداری مواد غذائی بر شتری می‌بستند و آنرا نزدیک شعب رها می کردند. سکونت در شعب ابوطالب حدود سه سال طول کشید. بیش از هر چیز گرسنگی کودکان در این مدت رسول خدا‌(ص) و همراهانش را رنج می‌داد. اما آنها هرگز تسلیم نشدند. تا سرانجام آن پیمان ظالمانه لغو شد و آنها از شعب بیرون آمدند.
در مورد از بین رفتن آن پیمان گفته شده است که یک روز رسول خدا‌(ص) به عمویش ابوطالب که همراه آن حضرت در شعب بسر می‌برد، گفت: پروردگارم بمن خبر داده است که آن عهدنامه بوسیله حشرات خورده شده و فقط عبارت «بسمک اللّهم» در آن باقی مانده! می‌خواهید بروید و آن را ببینید جناب ابوطالب به اجتماع مشرکان قریش رفت و آنها از دیدن او به تصور اینکه سرانجام تسلیم خواسته‌های آنها شده خوشحال شدند. مشرکان از او می‌خواستند حمایتش را از رسول خدا‌(ص) قطع کند و آن حضرت را به مشرکان بسپارد تا او را به قتل، برسانند!!
ابوطالب به آنها فرمود: پسر برادرم چنین خبری را بمن داده است، بروید و آن را ببینید و اگر این خبر دروغ بود، من در خواست شما را عملی خواهم کرد. آنها سراغ عهدنامه‌ای که در داخل کعبه آویخته شده بود رفتند، دیدند خبر درست است! اما باز هم ایمان نیاوردند.
مشکلات انتشار دین توحیدی خیلی بیشتر از آن است که بشود در این نوشته آنها را حتی بطور فشرده ذکر کرد، قصدمان آن بود که عظمت صبری را که رسول خدا‌(ص) در مسیر آن هدف مقدّس بکار می‌بست اشاره‌وار مورد توجه قرار دهیم. میزان تحمّل آن حضرت متناسب با میزان عظمتی بود که از پروردگارش در دل داشت. حب شدید او نسبت به پروردگارش و اشتیاق فوق‌عادی جهت انجام فرمان‌های او و ارشاد بندگان خداوند، قدرت روحی عظیمی به آن حضرت می‌بخشید، قدرتی بیشتر از حد تصوّر.

تبلیغات