آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

از قسمت های زیبای نشریه متنوع و آراسته بشارت، بخش« تجلی قرآن در شعر و ادب فارسی است». در شماره هشتم مجله بشارت( آذر و دی ماه سال 1377) آقای عبدالمهدی شریف رازی در مقاله‌ای به بررسی تجلیات قرآن کریم در کلام و اندیشه مرحوم سهراب سپهری پرداخته است.
دقت در این مقاله، ذکر پاره‌ای از نکات را ضروری می‌نماید.
نگارنده مقاله، پس از توضیح مختصری در باره رویکرد عرفانی سهراب، به پدیده‌های جهان و شیوه او برای درک وجود خداوند متعال، انعکاس آیات قرآن در شعر سپهری را مد نظر قرار داده است. نویسنده ابتدا به این شعر استناد می‌کند:
از روشن و از سایه بری بودم…
دیو پری بودم
در بی خبری بودم
قرآن، بالای سرم، بالش من انجیل، بستر من تورات و زبر پوشم اوست
نویسنده از این شعر چنین نتیجه می‌گیرد که به نظر سهراب، انسان« با بهره‌گیری از دستوراتِ پیامبران و آیات هدایتگر الهی،می‌تواند طریق سعادت و کمال را بیابد…» و« تنها راه رسیدن به سعادت و رهایی از ظلمات بی‌خبری، تمسک به آیات الهی، و البته مهم‌ترین و کامل‌ترین آنها قرآن کریم است.»
توجه به صدر و ذیلِ اشعار بالا نتیجه متفاوتی را به‌دست می‌دهد:
آیینه شدم
از روشن و از سایه بری بودم
دیو و پری آمد دیو و پری بودم
در بی خبری بودم قرآن، بالای سرم، بالش من انجیل، بستر من تورات، و زبر پوشم اوستا، می‌بینم خواب
بودایی در نیلوفر آب
هر جا گل‌های نیایش رست، من چیدم؛ دسته گلی‌دارم. 1
در این شعر، سهراب به آیینه صفتی خود اشاره می‌کند و می‌گوید؛ با در آمدنِ دیو و پری، رنگ دیو و پری را به خود می‌ گیرد. او با اینکه قرآن را بالای سر دارد و بالشتش انجیل و بسترش تورات زبر پوشش اوستاست و با این همه وقتی به خواب می‌رود، رویای« بودایی در نیلوفر آب» رامی‌بیند.
در واقع سهراب، دراین اشعار برجستگی به خصوصی برای قرآن، نسبت به دیگر کتبِ آسمانی یا حتی کتب زمینی مانند؛ اوستا و اصولِ بودیزیم، قایل نشده و اساساً در پی این نکته نیز نبوده است. دغدغه او همانطور که خود می‌گوید، چیز دیگری است:
هر جا گل‌های نیایش رست، من چیدم.
او در آیینه تمام ادیان آسمانی یا زمینی گل‌های نیایش را می‌بیند و آنها را در هر گلستانی بیابد، می‌چیندو به همین دلیل، پس از باز گشت از این گلگشت می‌گوید: دسته گلی دارم.
همان‌طور که ملاحظه می‌شود، تجلی قرآن کریم در این شعر سهراب را می‌توان تنها در حد ذکر واژه« قرآن»، آنهم در ردیف کتب دیگر ادیان الهی و غیر الهی دانست و این شعر برخلاف تصور نویسنده، اشاره‌ای به این آیه شریفه ندارد:«و نَزََّل علیکَ الکِتابَ بالحقِّ مُصَّدقاً لِما بینَ یدیه و اَنزَلَ التَّوراتَ وَ الاِنجیل؛ و خداوند کتاب را به درستی بر تو نازل کرد، در حالی که تصدیق کننده کتاب‌های پیشین است و تورات وانجیل را فرو فرستاد.( سوره آل عمران، آیه 3)
***
نویسنده در جایی دیگر، شعرِ:
« و خدایی که در این نزدیکی است لای این شب‌بوها، پای آن کاج بلند»
را ناظر به آیه شریفه« وَ لَقَد رَاهُ نَزلَةً اُخری. عِندَ سِدرة المُنتهی دانسته است؛ و به راستی که بار دیگر هم[ پیامبر] او[ جبرییل] را دید. در نزدیکی سدرة المنتهی».( سوره نجم، آیات 13و 14)
به روشنی مشخص نیست که آن شعر چه ارتباطی به این آیه دارد؟! و اینکه پیامبر(ص) جبرییل را نزد سدرة المنتهی دیده است، چگونه یادآورِ:
خدایی[ست] که در این نزدیکی است لای این شب بوها، پای آن کاج بلند
شاید به نظر نویسنده ذکر واژه« کاج بلند» ناظر به «سدرة المنتهی» بوده، که باید گفت؛ احتمالاً روح سهراب سپهری هم ازاین تنظیر بی‌خبر است!
***
نویسنده محترم در جایی دیگر از مقاله،بیتِ:
و بشر را در نور و بشر را در ظلمت دیدم
که در شعر بلندِ« صدای پای آب» آمده است را بر گرفته از این آیه شریفه دانسته:« اللّه وَلِّی الّذین آمنوا یخرجُهُم مِنَ الظُلُماتِ اِلَی النور. والّذین کَفَرُوا اولیآئهم الطّاغُوت یخرِجُنَهُم منَ النّور الی الظلمات؛ خداوند، سرور مؤمنان است و آنان را از تاریکی به سوی روشنایی‌ها می‌برد،و کافران سرورشان طاغوت است که ایشان را از روشنایی به سوی تاریکی‌ها می‌برد».
( سوره بقره، آیه 257)
برای قضاوت در مورد این سخن نویسنده، ابیات قبلی این شعر را مرور می‌کنیم:
مردمان را دیدم شهرها را دیدم
دشت‌ها را، کوه‌ها را دیدم آب را دیدم، خاک را دیدم
نور و ظلمت را دیدم و گیاها ن را در نور، و گیاهان را در ظلمت دیدم
جانور را در نور، جانور را در ظلمت دیدم
و بشر را در نور و بشر را درظلمت دیدم2
همان‌طور که می‌دانید،برای به کار بردن صنعت« تلمیح» که در لغت به معنای« نگاه کردن و اشاره کردن به چیزی» است. تنها ذکر الفاظ کافی نیست و زمانی می‌توان گفت شاعر صنعت تلمیح را به‌کار برده است که الفاظ مورد استفاده او یک حادثه تاریخی، یا اسطوره‌ای شناخته شده، یا داستانی معروف، یا آیه و حدیثی بخصوص را در ذهنِ خواننده تداعی کند و ارزش هر تلمیح نیز به میزان تداعی است که ایجاد می‌کند.
بنابراین صرف بکار بردن واژه‌هایی از قبیل نور و ظلمت که در قرآن مجید هم بکار رفته است، تلمیح محسوب نمی‌شود. در غیر این صورت باید واژه‌های دیگر این شعر مانند: مردمان(‌الناس)، شهرها( مدینه)، کوه‌ها( جبال)،آب( ماء)، خاک(حَمَاء)،گیاهان( نباتُ الارض)،و جانور( دابّه) را نیز که در سوره‌های دیگر به کار رفته‌اند را تلمیحی به آن آیات دانست!!
نکته دیگری که تلمیح بودنِ این بیت، به آیه 257 سوره بقره را بعید‌تر می‌نماید، سبک و سیاقِ دو جمله قبل از آن است:
و گیاهان را در نور، و گیاهان را در ظلمت دیدم
جانور را در نور، جانور را در ظلمت دیدم
و بشر را در نو ر، و بشر را در ظلمت دیدم.
1) سهراب سپهری، هشت کتاب،ص 238( تهران، کتابخانه طهوری،1370)
2)همان،ص 285

تبلیغات