آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

امام خمینى(ره) نهضت دینى و اسلامى خود را در زمانى آغاز و رهبرى کرد که بر جهان, نظام ژئوپلتیکى دو قطبى حاکم بود و ساختار قدرت و مناسبات آن در جهان به نوعى سکون و ایستایى رسیده بود. بدین معنا که جهان به دو بخش کاملا مشخص تقسیم شده و رهبرى هر بخش را یکى از دو ابرقدرت شوروى و امریکا به عهده داشت و واحدهاى سیاسى جهان یا کشورها, هر یک به نحوى در چارچوب ساختار مزبور جایابى شده بود, چه به صورت الحاق و وابستگى, و چه به صورت تبدیل شدن به قلمرو نفوذ ابرقدرت مربوطه. در این نظام ژئوپلیتیکى, توازن قدرت به صورت یک واقعیت شکل گرفته بود و رقابت شدید بین دو ابرقدرت, توإم با حفظ توازن مزبور پدیده اى آشکار و جدى بود. تلاش هاى پراکنده کشورها و دولت ها نظیر تشکیل کنفرانس اسلامى, جنبش غیر متعهدها, اتحادیه عرب, سازمان وحدت افریقا و غیر آن جملگى فاقد اعتبار ذاتى شده بودند و میزان خودنمایى و نشو و نماى آن ها تابعى از موقعیت آن ها نسبت به الگوى رقابت جهان دو قطبى بود , و اساسا در مقابل آن رنگ باخته بودند. در واقع تلاش هاى استقلال طلبانه و خارج از حوزه حاکمیت و نفوذ دو ابرقدرت بى ثمر شده بود. بر دولت ها , ملت ها, کشورها و جنبش هاى آزادیبخش نیز این امر مشتبه شده بود که حیات و بقاى آن ها در گرو وابستگى به یکى از دو ابرقدرت و قرارگیرى آنها در سیکل رقابت آنها مى باشد. جالب اینکه دو ابرقدرت رقیب دوره جنگ سرد, خود همپیمانان برنده جنگ جهانى دوم در سال 1945م و در برابر دشمن مشترک آنها یعنى آلمان بودند که از فرداى جنگ به سرعت بر تحکیم موقعیت ژئوپلیتیکى خود, و اکتساب فرصت هاى قدرت افزایى در عرصه بین المللى و شکل دهى به الگوى رقابت و حوزه هاى نفوذ جغرافیایى پرداختند. در فضاى سیاسى ـ ژئوپلیتیکى دوره جنگ سرد که در حدود 45 سال طول کشید استقلال خواهى و خود تصمیم گیرى معناو مفهوم خود را از دست داده بود و به صورت واژگانى ادعایى, رویایى و آرزویى درآمده بود.

ایران آن روز در چرخه رقابت دو ابرقدرت مزبور به صورت قلمرو ژئواستراتژیک و حوزه نفوذ ژئوپلیتیکى امریکا شکل گرفته بود و همگرایى رژیم پهلوى با امریکا و تبدیل شدن به عامل اجراى سیاست هاى منطقه اى آن نیز بر کسى پوشیده نبود.
امام خمینى (ره) رهبرى انقلاب اسلامى را در چنین فضاى ملى و بین المللى به دست گرفت و آن را در ایران به عنوان یکى از مهمترین مکمل هاى ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک ایالات متحده امریکا در کرانه جنوبى اوراسیاى بزرگ به پیروزى رساند و اولین ضربه را بر پیکر نظام ژئوپلیتیکى ایستا و مستقر در جهان وارد آورد. خروج ایران از حوزه تعلق امریکا در اثر پیروزى انقلاب اسلامى, الگوى توازن قدرت حاکم بر جهان را بهم ریخت و آشکارا شکست جبران ناپذیرى را بر کفه قدرت جهانى امریکا وارد آورد. به هم خوردن موازنه استراتژیکى و ژئوپلیتیکى جهان منشإ یک سلسله حوادث پى در پى شد که در تعامل با یکدیگر به دگرگونى بنیادین ساختار سیاسى جهان و پایان یافتن نیم قرن سلطه نظام دو قطبى دوره جنگ سرد منجر گردید. در این رابطه آنهایى که به مفاهیم و مسائل ژئوپلیتیکى جهانى مإنوس بوده و در اندیشه آن مى باشند به خوبى مى دانند که سیستم سیاسى ایستا و مستقر بر جهان در دوره جنگ سرد که با الگوى رقابت توازن دهنده در عرصه هاى اقتصاد, سیاست, تسلیحات, تکنولوژى, ارتباطات و غیره پایدار و تثبیت مى گردید. تنها با خروج یک عنصر موثر سیستم که در عین حال بر آن عصیان مى ورزید امکان تحول را پیدا مى کرد. این عنصر موثر و آغازگر دگرگونى در سیستم حاکم, در یکى از حساس ترین قلمروهاى ژئوپلیتیک دوره رقابت جنگ سرد پدیدار گشت و این نقش برجسته و دگرگون ساز را ایران انقلابى به رهبرى امام خمینى(ره) به عهده گرفت. انقلاب اسلامى در فضاى جغرافیایى پدید آمد که موقعیت ژئوپلیتیکى آن در استقرار توازن قدرت دوره جنگ سرد بسیار تعیین کننده بود. قرار گرفتن در آن بخش مرکزى در قلمرو ریملند و کمر بند سد نفوذ کمونیسم و در منطقه رقابت و حائل و سطوح تماس دو قلمرو ژئواستراتژیک برى و بحرى و ژئوپلیتیک شرق و غرب از یکسو, و مجاورت جغرافیاى آن با مخزن بزرگ انرژى جهان یعنى خلیج فارس و هم چنین دسترسى آن به حوزه هاى ژئوپلیتیکى فعال نظیر جنوب آسیا, خاورمیانه و شرق مدیترانه, اقیانوس هند از سوى دیگر آن را از چنان وزن ژئوپلیتیکى و پتانسیل قدرتى برخوردار مى کرد که با رها شدن آن مى توانست الگوى موازنه استراتژیک جهانى را به هم بزند و با رفتار سیاسى جدید خود به تزلزل و لرزش سیستم ایستاى مستقر کمک کند و آن را تا سر حد فروپاشى تهدید نماید.
بنابراین مهمترین نقشى که براى امام خمینى(ره) در ارتباط با نظام بین المللى مى توان قائل بود این است که فرآیند دگرگون سازى سیستم ژئوپلیتیکى مستحکم دوره جنگ سرد را پایه گذارى نمود تا آن جا که سقوط سیستم را پس از گذشت یک دهه از پیروزى انقلاب اسلامى عملى ساخت و فضاى جهان را آماده استقرار سیستم جدیدى نمود که هرچند با گذشت یک دهه از سقوط آن, هنوز در دوره انتقال و سیالیت به سر مى برد ولى توالى رویدادها نشان مى دهد که على رغم پدید آمدن فرصت هاى قدرت طلبى براى امریکا که در جست و جوى رهبرى بلامنازع جهانى بود, فرضیه استقرار نظام چند قطبى همراه با توزیع جغرافیایى متعادل تر قدرت جهانى, احتمال وقوع بیشترى پیدا مى کند. جهان اکنون در دوره انتقال و بلاتکلیفى بسر مى برد. از یکسو امریکا به عنوان تنها بازمانده نظام دو قدرتى گذشته سعى بر تصاحب اقتدار جهانى داشته تا آن را به صورت انحصارى در اختیار خود داشته باشد. از سوى دیگر قدرت هاى جدید و یا درجه دو دوره جنگ سرد از فرصت موجود بهره بردارى نموده و به شدت مى کوشند مانع از استقرار نظام تک قطبى در جهان بگردند. رقابت و مخالفت در عین برخى فرازهاى همگرایى, کاملا آشکار است , و امریکایى ها نیز بر این امر کاملا واقفند که چنین امکانى براى آن ها وجود ندارد که بتوانند همه بازیگران بین المللى اعم از قدرتمندان جدید و یا دولت هاى کوچک را تحت کنترل درآورند. از این رو به نظر مى رسد استراتژى خود را بر کنترل برخى نهادها و مکان هاى دارنده کارکردهاى جهانى و استراتژیک نظیر رسانه ها و شبکه هاى اطلاعاتى, فضا, بحران سازى و شکل دهى به ائتلاف هاى بین المللى و منطقه اى, خلیج فارس و ذخایر انرژى جهان, سازمان ملل و غیره متمرکز کرده اند تا از طریق آن ها بتوانند فشارهاى لازم را بر مدعیان قدرت جدید و یا رقباى احتمالى آینده وارد سازند و رفتارهاى مورد نظر خود را از طریق به کارگیرى اهرم هاى مزبور بر آن ها تحمیل نمایند.
جمهورى اسلامى ایران به عنوان میراث امام خمینى(ره) نیز کارکرد ثابت خود را در کنش نسبت به نظام بین المللى حفظ نموده و هم چنان به عنوان آغازگر دگرگونى نظام جهانى, و با هدف کامل شدن فرآیند سقوط نظام هاى سلطه تک قطبى, دو قطبى و چند قطبى در جهان, در جست وجوى استقرار نظام عادلانه بین المللى با مشارکت همه دولت هاى جهان است. استراتژى جمهورى اسلامى ایران در ارتباط با نظام بین المللى و ساختار قدرت جهانى تاکنون ثمربخش بوده است, و به نظر مى رسد على رغم ضعف تکنولوژیک و ضعف قدرت اقتصادى آن که از عناصر بنیادین قدرت در جهان هستند, هم چنان از قدرت سیاسى و ژئوپلیتیکى تعیین کننده اى در نظام جهانى برخوردار است که مى تواند بر فرآیندهاى نهادگذار و ساختار ساز نظام بین المللى تإثیر بگذارد و انهدام فرسایشى نظام سلطه بین المللى را تعقیب نماید. نظام سلطه اى که از سوى دولت ها و ملت ها اعم از قوى و ضعیف به چالش کشیده شده و عصیان و اعتراض علیه آن به صورت یک فرهنگ فراگیر جهانى درمىآید و اندیشه دستیابى به استقرار نظام عادلانه و مشارکتى بین المللى تقویت مى گردد. چالشها و اندیشه هایى که نسبت به ضرورت دگرگونى در نظام بین المللى, امروزه به صورت علنى و بعضا با کردارهاى شجاعتآمیز انجام مى شود خود ریشه در استراتژى ((انحصار شکنى قدرت جهانى)) و به تعبیر داخلى ((بت شکنى)) دارد که تإسیس کننده آن باز هم امام خمینى(ره) بود, که استراتژى تهاجم بى وقفه سیاسى ـ تبلیغى علیه سران دو قطب قدرت جهانى دوره جنگ سرد را اتخاذ کرد و روح جرإت, شهامت, ایستادگى و مقاومت و برخورد با سران نظام سلطه جهانى را در ملت ها زنده کرد; تا آن جا که نگارنده اطلاع دارد, چنین روحیه اى قبل از آن یا وجود نداشت یا اگر داشت شهامت بروز آن وجود نداشت.
امام خمینى در تاریخ 18 / 11 / 1362 در جمع سفرا و نمایندگان سیاسى جمهورى اسلامى ایران در بیانى نصیحتآمیز به سران قدرت جهانى, دیدگاه هاى جدید برخاسته از عنصر پیشگام دگرگونى نظام بین المللى, یعنى ایران عصر انقلاب اسلامى را این گونه بیان مى کند:
((قدرت هاى بزرگ باید طرز تفکرشان را عوض کنند باید بدانند که دنیا عوض شده است. دنیا, دنیاى سابق نیست که یا انگلستان باید بر همه دنیا حکومت کند یا اروپا یا امریکا و یا شوروى. دنیا امروز نمى پذیرد این را. باید آنها تعدیل کنند کارهاى خودشان را. دنیا نمى پذیرد که دو قدرت تمام دنیا را از بین ببرند. دنیا نمى پذیرد که یک اقلیت تمام کشورها را ببلعد. باید اینها در کارهاى خودشان یک تجدید نظر بکنند.))
(صحیفه نور, جلد18, وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى,1365, ص220).

تبلیغات