آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

نویسنده در آغاز به تعریف «قسم» از دیدگاه ادیبان، مفسّران و حقوق‏دانان پرداخته، سپس انواع سوگندهاى قرآن را مورد بحث قرار داده است. در این راستا نخست سوگندهاى قرآن را به دو دسته تقسیم مى‏کند: 1- سوگندهاى التزامى یعنى سوگندهایى که براى تعهد دادن به انجام کارى یاد مى‏شوند. نمونه‏هایى از این دست سوگند در قرآن، هم در مورد خداوند وجود دارد و هم در مورد پیامبران، مردم و شیطان. 2- سوگندهاى تحقیقى یعنى سوگندى که براى اثبات یاد رد مطلبى یاد مى‏شود. این نوع سوگند در قرآن دو مصداق مهم دارد:الف- سوگندهاى خداوند در موارد گوناگون که در جواب آن یکى از سه چیز آمده است: نفى جنون از پیامبر، وعده پاداش به پیامبر و خُلق عظیم پیامبر. ب- سوگندهاى قضایى و حقوقى که نمونه هایی در مورد پیامبر، دیگر مردمان، بهشتیان و دوزخیان دارد. در مورد پیامبر مقسم به معمولا واژه «رب» است و مطلب مورد ادعا حقانیت وقوع قیامت. در مورد مقسم به کلمه «الله» است.

متن


آنچه در پیش رو دارید، پژوهشی کوتاه درباره سوگندهای قرآن کریم، و به تعبیر دیگر «تفسیر آیات الأقسام» است که از یک سو، بحثی ادبی ـ تفسیری است و از سوی دیگر، بیانگر زوایای گوناگون اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی سوگند می باشد. این نوشتار که در حقیقت بیانگر گوشه ای ازمعارف ژرف قرآن کریم است، برگرفته از غواصی بزرگان تفسیر و علوم قرآن است که در بحر عمیق قرآن غور نموده و دُرهای گرانبهایی را تحصیل کرده اند. پس از این رو بایسته توجه است.
مفهوم قسم
ادیبان، مفسران و حقوق دانان، هر یک تعریف های گوناگونی از قَسَم ارائه کرده اند. جلال الدین سیوطی، ادیب و مفسّر معروف می گوید: «قسم جمله ای است که تأکید کننده جمله خبری غیر تعجبی است».1 علامه طباطبایی می نویسد: «قسم یعنی مقید کردن خبر یا انشاء به موجود شریفی که اگر یاد کننده سوگند در خبر دادن و سخن گفتن دروغ بگوید، و یا در انشاء نمودن بر خلاف آن عمل نماید، شرافت آن چیز را خدشه دار کرده است؛ مثلاً اگر کسی قسم بخورد به جان خودش، که فلانی چنین کرده است، آن را به شرافت عمرش مقید نموده است. حال اگر این سخن دروغ باشد، بدین معنی است که عمرش را بی ارزش دانسته است. نتیجه آنکه قسم در حقیقت بالاترین مراتب تأکید است».2 دکتر سید جلال الدین مدنی ازحقوق دانان برجسته می نویسد: «سوگند عبارت است از: به شهادت طلبیدن خداوند برای امری به سود خود، و به زیان دیگری».3 به نظر ما، تعریف درست و واقعی از هر چیز، نه ممکن است و نه لازم؛ ولی برای تعیین محور در مباحث، به ناچار در تعریف قسم این گونه می گوییم: «قسم عبارت است از مؤکّد کردن کلام و مقید نمودن آن به ارزش و شرافت موجودی مقدس، برای پایبند شدن به مفاد آن کلام». در تعریف سوگند، واژه قَسَم خصوصیتی ندارد، و دو واژه دیگر حلف و یمین نیز در کنار این واژه خودنمایی دارد. اینک به تبیین انواع سوگندهای قرآن پرداخته برخی از نکات و لطایف آن را یادآور می شویم.
الف. سوگندهای التزامی قرآن
سوگند التزامی که به آن سوگند عقدی نیز گفته می شود، سوگندی است که شخص برای متعهد و پایبند شدن به انجام کاری، و یا انجام ندادن آن، یاد می کند. مثلاً با بر زبان جاری کردن این جمله: واللهِ، یا به خدا این کار را خواهم کرد و یا آن را انجام نخواهم داد، خود را ملزم به رعایت مفاد آن می کند. این نوع سوگند در فقه اسلامی کاربرد دارد و یاد کننده سوگند، بعد از تحقق شرایط می بایست طبق آن عمل نماید، و گرنه باید کفاره بپردازد. نکته درخور توجه اینکه سوگند التزامی از ویژگی های بشری نیست؛ بلکه دیگران، حتی ذات مقدس خداوند نیز ممکن است برای تحقق وعده ها و یا وعیدهای خود، چنین سوگندی را یاد نمایند. سوگندهای التزامی دارای نمونه های گوناگونی است که به بررسی آنها می پردازیم:
1. سوگند خداوند
گرچه خداوند خود فرموده است: «إنّ الله لایخلِف المیعاد»(آل عمران/9)؛ خدا خلاف وعده نخواهد کرد. و هیچ نیازی به قسم ندارد، اما بسان همه کسانی که به نحوی سخن می گویند، با بشر سخن گفته، و در مواردی به همان شیوه کلامی آنها با قسم و دیگر ادوات توکید، آن را تأکید و تغلیظ نموده است. در اینجا به یک نمونه از این گونه سوگندها اشاره می کنیم: «فوربّک لنسئلنّهم أجمعین. عمّا کانوا یعملون» حجر/92و93 به پروردگارت سوگند، که از همه آنها از آنچه انجام داده اند، خواهیم پرسید. در این قسم، «مُقسِم» و «مُقسَم به»، هر دو خداوند است، با این تفاوت که مُقسم به، وصف ربوبیت است. این وصف بیش از 970 بار در قرآن تکرار شده است که بیانگر اهمیت و فراگیری آن می باشد، و با نگاهی گذرا به آن به خوبی روشن می شود که مهم ترین امور هستی، از آفرینش گرفته تا تدبیر آن، ازهدایت گرفته تا پاداش و کیفر دادن، همه از شئون ربوبیت الهی به شمار می رود، و در یک جمله، وصف ربوبیت از جهت فراگیری در مرتبه بعد از نام مقدس «الله» قرار دارد. اما آنچه این سوگند برای آن یاد شده است عبارت است از: سؤال از عملکرد افراد. خداوند به ذات و ربوبیت خویش سوگند یاد می کند که ازهمگان سؤال و مؤاخذه می کند. برای روشن شدن مفهوم آیه، بازگشتی به آیات قبل از سوگند ضروری است. قرآن پیش از اینکه این قسم را بیان کند، از گروهی به نام «مقتسمین» (تجزیه گران) نام می برد و می فرماید: «و قل إنّی أنا النذیر المبین. کما أنزلنا علی المقتسمین. الّذین جعلوا القرآن عضین» حجر/91ـ89 بگو: من بیم دهنده آشکارم، همان گونه که بر تقسیم کنندگان فرستادیم؛ همان ها که قرآن را تجزیه کردند. به نظر می رسد که با توجه به مکی بودن سوره حجر4 مراد از «مقتسمین» کفّار قریش باشند. البته می توان همه افرادی که در این دسته از آیات مطرح اند و یا چنین طرز فکری دارند، اعم از کافران، اهل کتاب و همه مخاطبان قرآن را مشمول جواب قسم دانست، و این فراگیری را می شود از تعابیری چون «النذیر المبین» و «اجمعین» استفاده کرد.
2. سوگند پیامبران
دراین قسمت تنها یک مورد وجود دارد، و آن سوگند التزامی حضرت ابراهیم(ع) مبنی بر شکستن بت ها است: «تالله لأکیدنّ أصنامکم بعد أن تُولّوا مدبرین» انبیاء/57 به خدا سوگند نقشه ای برای نابودی بت هایتان در غیاب شما طرح خواهم کرد. ابراهیم(ع) در مسیر مبارزه خود با بت پرستی، گاه قوم خود را موعظه و نصیحت می کرد و می گفت: «ما هذه التماثیل الّتی أنتم لها عاکفون» انبیاء/52 این تمثال هایی که شما دل به آن بسته اید و شب و روز برگرد آن می چرخید چیست؟ گاهی آنها را سرزنش کرده می فرمود: «لقد کنتم أنتم و آباءکم فی ضلال مبین» انبیاء/54 هم شما و هم پدران تان به طور قطع در گمراهی آشکارید. چون این موضع گیری ها تأثیر چندانی در طرز فکر و کردار بت پرستان نداشت، تصمیم می گیرد تا بت هاشان را نابود کند. از این رو، با عزمی راسخ و با سوگندی شدید که پشتوانه اراده وی می باشد، به خرد کردن بت ها اقدام می کند. ادات و ابزار این سوگند، حرف «تاء» است که افزون بر اختصاص به نام مبارک «الله»، توأم با تعجب نیز می باشد. راز تعجب کار ابراهیم(ع) در این است که وی با دست خالی تصمیم می گیرد با جمعیت انبوهی، آن هم در عصر نمرود جبّار و ستمگر، رو به رو شود و بت های آنها را در هم بشکند. به همین جهت است که قرآن کریم این سوگند را با ادات «تاء» حکایت می کند. آنچه در اینجا به عنوان مقسم علیه (جواب) بیان شده است همان جمله «لأکیدنّ أصنامکم» یعنی شکستن بت ها می باشد. ابراهیم سوگند یاد کرد که برای نابودی بت ها برنامه و نقشه طرح کند، و این کار را نیز صورت داد. از این رو در یک روز عید که همه از شهر خارج شده بودند به طرف بت خانه رفته نقشه از پیش طراحی شده خود را عملی ساخت. قرآن می فرماید: «فجعلهم جذاذاً إلاّ کبیراً لهم» انبیاء/58 همه آنها را به جز بت بزرگ، خرد کرد و شکست. کبیر بودن بت بزرگ، ممکن است به خاطر این باشد که حجمش از دیگر بت ها بیشتر بوده است، و یا اینکه منظور از بزرگی، عظمت و احترام ویژه آن باشد. با توجه به اینکه طراح موفق، هرگز نقشه خود را بر ملا نمی سازد، ابراهیم(ع) نیز برای رسیدن به هدف خود، باید طرح نابودی بتان را مخفیانه و پیش خود نگه دارد. از این رو، این سوگند مخاطبی جز مخاطب ذهنی ابراهیم(ع) نمی تواند داشته باشد، ولی نشانه هایی که در آیات وجود دارد بیانگر این است که مخاطب این سوگند، همان بت پرستان هستند، هر چند همه آنها به هنگام اعلام برائت ابراهیم(ع) از بت و بت پرستی حضور نداشته باشند؛ چرا که ظاهر ضمیر (کم) و فعل (تُولّوا) این است که ابراهیم برنامه خود را علنی کرده، به صورت آشکار مبارزه می کرد و با صراحت لهجه به آنها چنین اعلام کرده بود. به همین دلیل، در محاکمه او به گفته خودش استشهاد کرده گفتند: «سمعنا فتًی یذکرهم یقال له إبراهیم» انبیاء/60 شنیدیم جوانی از بت ها به بدی یاد می کرد و نامش ابراهیم است.
3. سوگند مردمان
قرآن کریم در این باره فرموده: «قالوا لن نؤثرک علی ما جاءنا من البینات و الّذی فطرنا» طه/72 گفتند: به خدایی که مارا آفریده، ما هرگز تو را بر دلایل روشنی که به ما رسیده مقدم نخواهیم داشت. پس از آنکه ساحران و حضرت موسی(ع) برای پیکار سحر با معجزه، رو به روی یکدیگر قرار گرفتند و عصای موسی همه ابزار و اسباب سحر را بلعید و ساحران یقین کردند که موسی فرستاده خدا و کار او معجزه خدایی است، انقلاب عظیمی در درون شان پدیدار گشت و همگی به سجده افتاده و اعلام ایمان نمودند. و هنگامی که فرعون با مشاهده چنین صحنه باورنکردنی، آنان را تهدید کرد و خطاب به آنها گفت: «لأقطّعنّ أیدیکم و أرجلکم من خلاف و لأصلّبنّکم فی جذوع النخل» طه/71 یعنی شما را مجازات خواهم کرد، دست و پای شما را قطع می کنم و به درخت خرما آویزان می نمایم. با این حال، ساحران نیز بدون هیچ هراسی و با تأکید توأم با قسم گفتند: «لن نؤثرک علی ما جاءنا من البینات و الّذی فطرنا» طه/72 ما هرگز تو را بر دلایل روشن و آیات بینات که برای ما آمده، مقدم نخواهیم داشت. با این توضیح روشن می شود که «نؤثرک علی ما جاءنا» جواب مقدّم است؛ یعنی به خدایی که ما را آفریده، هرگز تو را بر آن همه دلایل روشن مقدم نخواهیم کرد. واژه «آثَر» بر وزن «آدم» به معنای مقدم داشتن یکی بر دیگری است5 و تعبیر به «لن نؤثر» به جای «لن نختار» یا «لن نرجح»، بیانگر این حقیقت است که این گزینش، نتیجه طبیعی آیات بینات است؛ یعنی آنچه از موسی(ع) و عصای آن حضرت صادر شد دلالت بر وجود خدای آفریننده می کند که ما را نیز آفرید، نه اینکه از میان دو یا چند خدا، یکی از آنها را انتخاب کرده و یا ترجیح داده ایم، کلمه «لن» که مفید نفی همیشگی است، به این مطلب اشارت دارد که ما برای همیشه خدا را بر فرعون مقدم می داریم.
4. سوگند شیطان
یکی دیگر از سوگندهای التزامی در قرآن، سوگند شیطان است: «قال فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین. إلاّ عبادک منهم المخلصین» [شیطان] گفت: به عزت تو سوگند، همه آنها را گمراه خواهم کرد؛ مگر بندگان خاص تو از میان آنها را. عزت در لغت به مفهوم حالتی است که مانع از مغلوب شدن می شود. به کسی که چنین حالتی را داشته باشد، عزیز (شکست ناپذیر) می گویند.6 سوگند به عزت خداوند برای تکیه بر قدرت و اظهار توانایی است، چنان که ساحران دربار فرعون نیز می گفتند: «بعزّة فرعون إنّا لنحن الغالبون» شعراء/44 به عزت فرعون، ما قطعاً پیروزیم. آن مطرود، از بارگاه ربوبی درخواست کرد که تا روز قیامت به وی مهلت داده شود، پس از پذیرش تقاضای شیطان از ناحیه ذات مقدس خداوندی مبنی بر عمر طولانی، این سوگند را یاد نمود و گفت: «فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین» ص/82 پس به عزتت سوگند که بندگان تو را اغوا می کنم. جمله «لأغوینّهم أجمعین» جواب این قسم است، و معنایش این است که حتماً همه را گمراه خواهم کرد. اما در این میان یک استثنا وجود دارد و آنها مخلصین هستند که خود شیطان نیز اعتراف می کند توانایی اغوای آنها را ندارد؛ «إلاّ عبادک منهم المخلصین».
ب. سوگندهای تحقیقی قرآن
سوگند تحقیقی، سوگندی است که برای اثبات حق و یا ردّ مطلبی یاد می شود و بیشتر در حقوق، قضاء و گاهی در مجادلات و مشاجرات کاربرد دارد. این نوع سوگند از نظر شرعی اگر راست باشد مکروه است، و اگر دروغ باشد حرام است. البته در مواردی که این نوع قسم، وسیله اثبات حق باشد، واجب می شود. این نوع قسم دارای دو مصداق بسیار مهم است: یکی سوگندهای خداوند در قرآن و دیگری سوگندهای قضایی و حقوقی؛ یعنی سوگندی که شخص، برای اثبات امری یا نفی آن، یاد می کند و از ادله اثبات دعوی به شمار می رود.7
1. سوگندهای تحقیقی خداوند
این نوع سوگند در قرآن کریم بسیار متنوع و متعدد است. از جمله سوگند خداوند به ذات مقدسش، سوگند خدا به پیامبر(ص)، قرآن و یا اشیاء گوناگون، در این قسمت به بیان نمونه ای از قسم اخیر می پردازیم: «ن و القلم و ما یسطرون. ما أنت بنعمة ربّک بمجنون» قلم/1و2 نون، سوگند به قلم و آنچه می نویسد، به برکت این نعمت پروردگار تو مجنون نیستی». در این آیه خداوند متعال به دو چیز سوگند خورده است: قلم و نوشته آن. قلم، در عرف و لغت، همان معنای معروف، یعنی ابزار نوشتن است. اما اینکه منظور از قلم در آیه کدام قلم است؟ برخی از مفسران آن را به مطلق قلم (وسیله نوشتن) تفسیر کرده اند8. و بعضی آن را به قلم الهی که بر لوح محفوظ می نویسد، معنی کرده اند9. و عده ای نیز آن را به قلم فرشتگان برای کتابت اعمال انسان ها تفسیر نموده اند. این احتمال نیز داده شده است که مراد از قلم، صاحبان قلم و نویسندگان باشند.10 اما سطر، در لغت به معنای نوشته های ردیف شده و صف کشیده می باشد11. در خصوص تفسیر «مایسطرون» برخی لفظ «ما» را مصدریه پنداشته و آن را به «نوشتن» معنی نموده اند12. برخی دیگر از مفسران، کلمه «ما» را موصوله دانسته و آن را به مطلق مکتوب «نوشته» تفسیر کرده اند13. و هر کدام که باشد تفاوت چندانی در معنی نمی کند. در اینکه فاعل «یسطرون« چیست و یا کیست، دو احتمال عمده وجود دارد؛ یکی اینکه منظور فرشتگانی هستند که نامه اعمال انسان ها را می نویسند، چنان که قرآن می فرماید: «و إنّ علیکم لحافظین. کراماً کاتبین» انفطار/11 بی شک نگهبانانی بر شما گمارده شده، والا مقام و نویسنده. احتمال دوم اینکه مراد مطلق نویسنده از جمله انسان باشد، چنان که در جای دیگر فرمود: «…الّذی علّم بالقلم. علّم الإنسان ما لم یعلم» علق/4ـ5 آن کسی که به وسیله قلم تعلیم داد و به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد. البته باید توجه داشت که هر نوشته ای ارزشمند نیست تا مورد تعظیم و قسم خوردن قرار گیرد، به ویژه اینکه برخی قلم ها زهرآگین اند، و نه تنها در مسیر هدایت نیستند که ترویج دهنده ضلالت و مایه گمراهی نیز هستند. بنابراین مفهوم گسترده «ما یسطرون» از یک جهت می تواند همه قلم هایی را که در هدایت فکری، اخلاقی و عملی انسان نقش دارد شامل گردد؛ خواه قلم تقدیر باشد یا نوشتن وحی الهی، و خواه کتابت نامه اعمال به وسیله فرشتگان باشد و یا قلم هایی که در دست بشر است. و از جهت دیگر، عظمت قلم و نوشتن، مانع از آن است که شامل قلم های مسموم و ضد ارزش شود. در اهمیت این ابزار فرهنگی همین بس که گفته اند: قلم، زبان دوم انسان است؛ زیرا بیان کردن، به دو طریق ممکن است؛ یکی به وسیله زبان و گفتار، و دیگری به وسیله «بنان»؛ یعنی سرانگشت دست و قلم. بدیهی است که اهمیت دومی از اولی بیشتر است؛ زیرا آثار قلم سالیان دراز باقی می ماند. اما ابزار زبانی مقطعی و زودگذر است. در آیات مربوط به سوگند سه امر مهم به عنوان جواب قسم ذکر شده است: 1. نفی جنون از ساحت قدس نبوی اولین چیزی که به عنوان جواب قسم در اینجا مطرح شده است، نفی جنون از پیامبر نسبت به نعمت پروردگار است که فرمود: «ما أنت بنعمة ربّک بمجنون». این احتمال نیز هست که این دفاع مطلق باشد نه در خصوص نعمت؛ زیرا خدای سبحان به آن حضرت نعمت عقل و درایت و نبوت و حکمت داده است، یعنی: ای محمد؛ تو به برکت نعمت پروردگارت، مجنون نیستی.14 2. وعده پاداش به پیامبر(ص) دومین چیزی که به عنوان جواب سوگند آمده است، وعده پاداش رنج ها و تلاش های پیامبر(ص) است که فرمود: «و إنّ لک لأجراً غیرممنون»؛ همانا برای تو پاداشی عظیم و همیشگی است. واژه «منّت»، هم به معنای تیره و تار، ناخالص و تغییر آمده است، و هم به معنای قطع کردن به کار رفته است15. و در آیه مورد بحث به هر دو معنی می تواند باشد. بنابراین، اجر غیرممنون؛ یعنی اجری خالص و بی منت و در عین حال، همیشگی. 3. خُلق عظیم نبوی سومین چیزی که برای آن سوگند یاد شده، عبارت است از: اخلاق نیک و عظیم محمدی، که فرمود: «و إنّک لعلی خُلق عظیم»؛ [ای پیامبر] تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری. عظمت اخلاق پیامبر(ص) در برخوردها و معاشرت های آن حضرت متجلی شده است. تواضع و محبت نسبت به مؤمنان، هجر جمیل، صبر جمیل، عفو و گذشت، نرمخویی، مردم داری و دلسوزی برای امت نمونه هایی از اخلاق شایسته پیامبر اکرم(ص) می باشد. در خصوص مخاطب سوگند در این آیه باید گفت که: از ضمیرها و تعبیرهایی چون «أنت»، «ربّک»، «لک» و «انّک» به خوبی روشن می شود که مخاطب سوگند شخص رسول الله(ص) است، و همان گونه که پیش ازاین گفته شد: خداوند، خود از حبیبش دفاع کرد، نسبت جنون را از او زدوده پاداش بزرگی به وی وعده می دهد. گفتنی است که نسبت جنون به پیامبر(ص) از سوی کافران از آن جهت است که برخی از آنها معتقد بودند که شعر و شاعری کار افراد عادی نیست، بلکه پریان باید به آنها القاء کنند، از این رو، همراه هر شاعری یکی از جنیان است که کلمات را بر زبان اوجاری می کند، و از آنجا که سخن پیامبر از نظر وزن شبیه به شعر است او را مجنون می خواندند16. جواب سوگند در این آیات خط بطلانی است بر همه این دیدگاه ها و باورها که قرآن شعر نبوده، و پیامبر شاعر نیست.
2. سوگندهای تحقیقی پیامبر(ص)
در این بخش ازسوگندهای قرآن، نوعی وحدت و یگانگی در همه ارکان آنها دیده می شود و در تمامی آنها پیامبراکرم(ص) ربّ خویش را مورد قسم قرار داده و خطاب به کافران، وقوع قیامت را به طور حتمی یادآور شده است. از جمله در سوره یونس آمده است: «و یستنبئونک أحقّ هو قل إی و ربّی إنّه لحقّ و ما أنتم بمعجزین» یونس/53 از تو می پرسند که آن «وعده مجازات الهی» حق است؟ بگو آری به پروردگارم سوگند که حق است، و شما نمی توانید از آن جلوگیری نمایید. کفّار که منکر وقوع قیامت بودند، به شکل های گوناگون با آن برخورد می کردند، از این رو چندان در آن اندیشه نمی کردند، قرآن به این حقیقت اشاره دارد و می فرماید: «بل ادّارک علمهم فی الآخرة»؛ آنان اطلاع درستی درباره آخرت ندارند؛ بلکه در اصل قیامت شک داشتند؛ «بل هم فی شکّ منها»(نمل/66) به همین دلیل آن را بعید می دانستند و می گفتند: «ذلک رجع بعید»(ق/3)؛ این بازگشتی دور است. آنها در پی انذار پیامبر، گاه از روی تعجب و گاهی از روی استهزاء و استفهام انکاری از پیامبر(ص) سؤال کرده بودند؛ «یستنبؤنک أحقّ هو»17؛ که آیا قیامت حقیقت دارد؟ در اینجا خداوند حکیم به پیامبر(ص) دستور می دهد تا در مقال آنها با تأکید زیاد18 و با سوگند به اثبات سخن خود بپردازد. مقسمٌ به در اینجا «ربّ» است و چنان که در اولین سوگند نیز گفته شد، این وصف در قرآن کریم بیش از 970 بار تکرار شده است که حکایت از گستره و اهمیت ویژه آن دارد، و با نگاهی گذرا به آن به خوبی روشن می شود که مهم ترین امور از خلقت گرفته تا تدبیر آن، از هدایت گرفته تا پاداش، همه و همه از شئون ربوبیت است، و می توان گفت که این وصف، قائم مقام اسم مقدس الله است. در اینجا نیز با توجه به اینکه قیامت و امور مرتبط به آن از شئون ربوبی است، به ربّ سوگند خورد تا تناسب کامل با آن داشته باشد؛ چنان که در جای دیگر فرمود: «فوربّک لنحشرنّهم والشیاطین» مریم/68 سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شاطین محشور می کنیم. جوا ب قسم، محشور شدن انسان ها به ویژه مخاطبان آیه (کافران) می باشد؛ کسانی که از قیامت و روز حساب غفلت می کنند: «اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون» انبیاء/1 حساب مردم نزدیک شده، در حالی که در غفلتند و روی گردانند. چنین انسان هایی نسبت به روز حشر در ریب و تردید بودند؛ چنان که می فرماید: «یا أیها الناس إن کنتم فی ریب من البعث فإنّا خلقناکم من تراب» حج/5 ای مردم اگر در رستاخیز شک دارید، پس [توجه داشته باشید که] ما شما را ازخاک آفریدیم. و یا می گفتند: «من یحیی العظام و هی رمیم» یس/78 چه کسی این استخوان ها را زنده می کند، در حالی که پوسیده است؟ سپس در ادامه اثبات این مسأله، علاوه بر پاسخ مثبت با کلمه «اِی» و تأکید، بر آن با جمله «إنّه لحقّ»19، به آنچه لازمه تحقق این امر، یعنی قدرت است اشاره کرده، و ناتوانی آنها را در جلوگیری از انجام آن یادآور شده می فرماید: «و ما أنتم بمعجزین». این تعبیر، بیانگر این است که کفّار فکر نکنند، و نگویند: به فرض امکان بعث و حشر، ما از آن جلوگیری می کنیم.
3. سوگندهای تحقیقی مردم
دراین بخش از قسم های قرآن، چهار سوگند وجود دارد که همگی از زبان فرزندان و خاندان حضرت یعقوب(ع) است و ما یک نمونه را مورد بررسی قرار می دهیم: «قالوا تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فی الأرض و ما کنّا سارقین» یوسف/73 [برادران یوسف] گفتند: به خدا سوگند، شما می دانید که ما نیامده ایم که در این سرزمین فساد کنیم و ما هرگز دزد نبوده ایم. زمانی که یوسف قصد داشت تا برادرش بنیامین را که همراه سایر برادران به مصر آمده بود در کنار خود نگه دارد نقشه ای کشید؛ چنان که قرآن می فرماید: «جعل السقایة فی رحل أخیه» پیمانه را در بار غلّه برادرش قرار داد. وقتی قافله می خواست حرکت کند، گزارش دادند که پیمانه گم شده است و منادی ندا داد: «أیتها العیر إنّکم لسارقون»؛ ای قافله، شما دزدید. اینجا بود که برادران یوسف برای رفع اتهام از خود متوسل به قسم خوردن شدند و گفتند: به خدا سوگند که ما برای فساد نیامده و دزد نیستیم. «مقسم به» در این سوگند، نام مبارک «الله» است که با ادات «تاء» بیان شده است؛ «تالله لقد علمتم» در به کار بردن «تاء» نوعی مفهوم نهفته است که در استفاده «واو» و «باء» این مفهوم وجود ندارد؛ زیرا تاء افزون بر آنکه ویژه نام مبارک «الله» است، در مواردی به کار می رود که توأم با تعجّب باشد؛ آن گونه که خدای متعال، سوگند حضرت ابراهیم(ع) مبنی بر طرح نقشه ای برای نابودی اصنام را با «تاء» نقل فرموده است: «تالله لأکیدنّ أصنامکم» یوسف/73 به خدا سوگند، نقشه ای برای نابودی بت های شما خواهم کشید. شگفتی از آن جهت بود که جوانی به نام ابراهیم در آن خفقان شدید نمرودی و احتمال مقابله مردم با وی، نقشه شکستن بت ها را طرح می کند. اما شگفتی در سوگند فرزندان یعقوب، بدین جهت بود که آنها با معرفی خود به عنوان نوادگان ابراهیم خلیل، و آن سابقه درخشان در سفر به مصر، چگونه متهم به دزدی می شوند؟ از اینکه فرزندان یعقوب نام مبارک «الله» که حاکی از ذات مستجمع اوصاف جلال، جمال و کمال است، به کار بردند، معلوم می شود که هم آنها و هم مأموران انبار غذایی، متدین و مؤمن به خدا بودند و قسم به غیر خدا را جایز نمی دانستند. از سوی دیگر با ادای سوگند به این نام، قصد داشتند که دیگر جای هیچ شک و تردیدی در صدق گفتارشان باقی نماند. اما جواب سوگندی که فرزندان یعقوب یاد کردند، این جمله بود: «لقد علمتم ما جئنا لنفسد فی الأرض و ما کنّا سارقین»، که مضمون آن تأکید بر آگاهی و اطلاع مأموران بر بی گناهی خود از دو ضد ارزش انتسابی یعنی فساد و دزدی است.
4. سوگند اهل بهشت و دوزخ
قرآن کریم، افزون بر اینکه برخی از سوگندهای مردم در دنیا را نقل کرده، خبر از قسم آنان در آخرت، بهشت و دوزخ را نیز می دهد، که با توجه به اصناف سه گانه: مردم در دنیا و آخرت (مؤمن، کافر و منافق)، به یک نمونه آن اشاره می رود: خداوند سخن یکی از بهشتیان را نقل کرده می فرماید: «قال تالله إن کدّت لتردین» صافات/56 گفت: به خدا سوگند، نزدیک بود مرا [نیز] به هلاکت بکشانی. یاد کننده سوگند، فردی از اهل بهشت است، و جواب قسم، سقوط و هلاکت است. از این آیه استفاده می شود که اهل بهشت گاهی به یاد دوستان و رفقای خود می افتند و از خود یا دیگری می پرسند که او کجاست. سرانجام گوینده متوجه می شود که آن فرد در دوزخ است، بعد با نگاهی در جهنم و با سوگند به او می گوید: نزدیک بود که مرا نیز به گمراهی بکشانی.
پی نوشت ها
________________________________________
1. ر.ک: سیوطی، عبدالرحمن، همع الهوامع شرح جمع الجوامع فی العلوم العربیة،40. 2. ر.ک: تفسیر المیزان، 1/221. 3. ر.ک: مجموعه قوانین جزایی، ادله اثبات دعوی، 2/211. 4. ر.ک: تفسیر کشّاف، 2/569؛ تفسیر المیزان، 12/95؛ التمهید فی علوم القرآن، 1/105. 5. ر.ک: مفردات راغب و معجم مقاییس اللغة، ماده اثر. 6. ر.ک: المصباح المنیر ومفردات، ماده عزّ. 7. ر.ک: نجفی (صاحب جواهر) محمد حسن؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، 35/223؛ خمینی (امام)، سید روح الله، تحریر الوسیلة، 2/111. 8. فخر رازی، تفسیر کبیر،30/78؛ طباطبایی، تفسیر المیزان، 19/367؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 24/370. 9. فخر رازی، تفسیر کبیر، 30/78؛ میبدی، تفسیر کشف الأسرار، 10/186. 10. زمخشری، تفسیر کشّاف، 4/584. 11. راغب اصفهانی، مفردات؛ فیومی، المصباح المنیر، ماده سطر. 12. فخر رازی، تفسیر کبیر، 30/78؛ طبرسی، مجمع البیان، 5/332. 13. طباطبایی، تفسیرالمیزان، 20/25؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 24/370. 14. طبرسی، مجمع البیان، 5/332. 15. راغب اصفهانی، المفردات؛ فیومی، المصباح المنیر، ماده منّ. 16. ر.ک: آیینه وند، صادق، تاریخ سیاسی اسلام، 38. 17.ضمیر «هو» و «انّه» به عذاب موعود بر می گردد، چنان که زمخشری در کشاف و درویش در اعراب القرآن گفته اند و ما قبل و ما بعد آیه نیز مؤید این معنی است. 18. تأکیدهای این آیه عبارتند از:إنّ، لام تأکید، اصل قسم و آوردن کلمه «ای». واژه «ای» به معنی «نعم» است که فقط قبل از «قسم» واقع می شود، مثل: إی و الله. ر.ک: ابن هشام، مغنی اللبیب، باب اول، حرف إنّ و ای. 19. توضیح اینکه: ضمیر «هو» و «انّه» به عذاب موعود بر می گردد. ر.ک: تفسیر کشاف، 2/353. و آیه قبل و بعد از قسم نیز مؤید این معنی است.
 

تبلیغات