چکیده

عبدالرحیم قنوات دکترای تاریخ اسلام و عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد است. وی تاکنون کتاب‌ها و مقالات متعددی را در حوزه تاریخ صدر اسلام و ائمه اطهار و تاریخ محلی به جامعه دانشگاهی ارائه داده است. شرکت در سمینار نقش اصفهان در گستره تاریخ اسلام و ایران در دانشگاه اصفهان (1385) و قرائت مقاله تاریخ‌های محلی اصفهان از جمله فعالیت‌های علمی وی بوده است.

متن

اصولا تاریخ‌نگاری محلی چه نوعی از تاریخ‌نویسی است؟
فرانتس روزنتال معتقد است؛ هرآنچه را قومی یا ملتی در زمانی معین از تاریخ ادبی خود، کتاب‌هایی تاریخی قلمداد کرده‌اند، می‌توان آثاری تاریخی قلمداد کرد.‌ بر این اساس درباره تاریخ‌نگاری محلی نیز می‌توان گفت: آن دسته آثاری را که قومی و ملتی در زمانی معین از تاریخ ادبی خود، نمونه‌های تاریخ محلی دانسته‌اند،‌ باید تاریخ‌های محلی به شمار آورد. اما واقعیت این است که درباره تاریخ‌نگاری محلی که می‌توان آن را معادل Local History و City History دانست‏ و در زبان فارسی از آن با تعابیری مانند «تواریخ بلدان»، «تواریخ شهرها و ولایت‌ها» و «تواریخ خصوصی» (در برابر تاریخ‌های عمومی) نیز یاد شده و باید گفت، تعریفی معین و کاملا مقبول در دست نیست.
به نظرمن عنصر اصلی در تعریف تاریخ‌نگاری محلی، تکیه بر اختصاصی بودن (به معنی جغرافیایی) آثار این‌گونه تاریخ‌نگاری در برابر انواع تاریخ‌های عمومی است. در توضیح این مطلب باید اشاره کنم که در تاریخ‌های عمومی، وقایع و شرح حال افراد، بدون توجه به قلمرو جغرافیایی خاصی گزارش می‌شوند. نمونه مشهور این‌گونه کتب در تمدن اسلامی، تاریخ الامم والملوک محمد بن جریر طبری است که شامل اخبار و گزارش‌هایی در باره تاریخ اقوام مختلف در سرزمین‌هایی متعدد (ایران، مصر‏، شام،‌ جزیره العرب، شمال آفریقا‏، اندلس و...) است. در برابر این‌گونه کتب، آثاری قرار می‌گیرند که به تاریخ و شرح حال مردم یک واحد جغرافیایی خاص (روستا‏، شهر یا استانی) اختصاص دارند و پا از دایره حوادثی که بر مردمان آنجا رفته فراتر نمی‌نهند. به عنوان مثال می‌توان به کتاب الثار نوشته ابوعلی سلّامی (م 300 ق) اشاره کرد که به تاریخ روستای خُوار از توابع بیهق اختصاص داشته است، نیز تاریخ بخارا اثر ابوبکر نرشخی (م 348 ق) که تاریخ یک شهر به شمار می‌آید و سرانجام تاریخ طبرستان ابن اسفندیار (م بعد از 613 ق) که تاریخ یک ایالت قلمداد می‌گردد. تنها مقایسه عناوین این آثار با نمونه‌هایی از تاریخ‌های عمومی، تفاوت دامنه موضوع و محتوای این دو گونه تاریخ‌نگاری را روشن می‌سازد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که تاریخ محلی در مقایسه با تاریخ عمومی تاریخی است که به وسیله عامل جغرافیا محدود گردیده است.
آثاری که از این نوع تاریخ‌نویسی تدارک دیده شده از چه ویژگی‌هایی برخوردار هستند؟
درباره ویژگی‌های تواریخ محلی باید گفت که این گونه آثار بیانگر شیوه‌های زندگانی مردم در شهرها و نواحی خاص هستند و معمولا حاوی اطلاعاتی در باره جغرافیای محل، عجائب، فضائل، محاسن، تاریخ بنای شهر‏، بانی آن، سیر تحولات آن در گذر زمان، ابنیه و آثار موجود در محل، مزارات، مهم‌ترین حوادث سیاسی، اوضاع اقتصادی، فرهنگی، آموزشی‌، رجال و شخصیت‌های سیاسی، علمی، ادبی و حتی اساطیر و افسانه‌های مربوط به شهر یا ایالت مورد نظر هستند.
آیا اساسا می‌توان برای تاریخ‌های محلی انواعی را برشمرد؟
بله. در قلمرو تاریخ‌نگاری اسلامی، مشهورترین تقسیم بندی تاریخ‌های محلی که بیانگر دو مکتب متمایز در این رشته از تاریخ‌نگاری است توسط فرانتس روزنتال صورت گرفته است. وی این‌گونه تاریخ‌ها را در ذیل دو عنوان «دینی» و «دنیوی» تقسیم‌بندی کرده است.
به نظر روزنتال، تاریخ‌های محلی دینی، آن‌دسته کتاب‌هایی هستند که یا به تاریخ شهری مقدس (مکه، مدینه، قدس و...) اختصاص دارند یا این‌که به شرح حال علمای دینی شهر یا منطقه‌ای پرداخته‌اند، هرچند از اطلاعاتی عمومی در باره آن شهر یا منطقه نیز خالی نیستند. به عنوان نمونه می‌توان به کتاب‌هایی مانند تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (م 405 ق)، تاریخ جرجان حمزة بن یوسف سهمی (م 427 یا 428 ق)، التدوین فی اخبار قزوین رافعی قزوینی (م 623 ق) اشاره کرد. آنچه روزنتال را واداشته تا این دسته کتب را نیز در کنار تاریخ شهرهای مقدس، دینی بنامد، این نکته است که این آثار معمولا به شرح حال دانشمندان علوم دینی، بخصوص محدثان شهرها، اختصاص دارند و معمولا در مقدمه نیز حاوی احادیثی درباره فضائل و مناقب شهر مورد نظر و ساکنین آن هستند. به همین دلیل این گونه کتب ارتباطی گسترده با حوزه علم حدیث دارند که در میان مسلمانان همواره علمی مقدس و دینی قلمداد گردیده است. ارتباط دیگر این‌گونه کتب با این علم، در فرم بیان مطالب است؛ به این معنی که نویسندگان این گونه آثار که بیشتر آنها اهل حدیث بوده‌اند، معمولا از شیوه رایج در میان محدثان، یعنی ذکر سلسله اسناد راویان پیروی کرده‌اند. جالب این‌که برخی نویسندگان (مثلا بارتولد در کتاب ترکستان نامه) اصولا این گونه آثار را کتاب‌های دینی و نه تاریخی قلمداد کرده‌اند.
اما تاریخ‌های محلی دنیوی که آنها را Popular نیز نامیده‌اند، آثاری هستند که در آنها از تاریخ عمومی یک شهر یا ناحیه (مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آثار و ابنیه و...) سخن به میان آمده است. این کتب رنگ و بوی دینی ندارند، هرچند از اطلاعات دینی و مذهبی خالی نیستند. بعضی نمونه‌های مشهورتر این‌گونه کتب در تاریخ‌نگاری محلی ایران عبارتند از: تاریخ بخارا از ابوبکر نرشخی (م 348 ق)، تاریخ سیستان‌ از نویسنده‌ای ناشناس (متعلق به سده 5 ق) ، فارسنامه اثر ابن بلخی (نوشته شده در 510 ق) و بدایع الازمان فی وقایع کرمان از افضل الدین کرمانی (نوشته شده در دهه اول سده 7 ق). البته از انجام این تقسیم‌بندی چند دهه گذشته و می‌توان در آن تجدید نظرهایی صورت داد.
آیا شما خود در این باره نظری دارید؟
بنده ضمن اذعان به دقت نظر و موشکافی به‌عمل آمده در تقسیم بندی روزنتال، معتقدم می‌توان تاریخ‌های محلی بخصوص تاریخ‌های محلی ایرانی را – حداقل تا پیش از دوره مغول به شکلی دیگر نیز تقسیم‌بندی کرد. به این دلیل که اولا: در میان تاریخ‌های محلی ایران تا سده 7 ق تاریخی برای شهری مقدس سراغ نداریم و ثانیا: میان فرهنگنامه‌های دینی و غیر دینی (که روزنتال آنها را نوعی از تاریخ‌های دنیوی قلمداد کرده است)، نوعی شباهت ساختاری و محتوایی وجود دارد که به ما اجازه می‌دهد، آنها را ذیل عنوانی واحد، بگنجانیم. به نظر من در این صورت سخن گفتن از این دسته کتب تحت عنوان تاریخ‌های محلی دینی درست نمی‌نماید، زیرا به رغم آن‌که بسیاری از این فرهنگنامه‌‌ها به علمای علوم دینی، بویژه محدثان، اختصاص دارند، در میان آنها آثاری یافت می‌شود که ارتباطی با دانشمندان علوم دینی ندارند. از آن جمله می‌توان به کتاب‌هایی مانند تاریخ ولاة خراسان سلّامی (م 300 ق) یا کتاب ولاة هرات ابوعبید هروی (م 401 ق)، کتاب تنّا اهل جرجان و اصحاب المروءات منهم اثر ابویعلی فقیه (نوشته شده پیش از نیمه سده 4 ق)، شعراء اصبهان حمزه اصفهانی (م پیش از 360 ق) و شعراء بلخ ناصرالدین مدینی (م 556 ق) اشاره کرد.
بر این اساس، ما برای این دسته آثار، اصطلاح فرهنگنامه (Biographical Dictionary ) یا به دلیل تعلق آنها به محلی خاص، عنوان دقیق‌تر «فرهنگنامه محلی» (Local Biographical Dictionary ) را ترجیح می‌دهیم.
البته فرهنگنامه‌های محلی را می‌توان به دو دسته فرهنگنامه‌های محلی دینی، و فرهنگنامه‌های محلی غیردینی تقسیم کرد.
در این صورت و با عدم استفاده از واژه «دینی»، در تعریف و تقسیم‌بندی کلی تاریخ‌های محلی، خود‌بخود استفاده از کلمه «دنیوی» نیز منتفی می‌گردد. بر این اساس، اینجانب دسته دوم از تاریخ‌های محلی را که اختصاص به شرح حال رجال و شخصیت‌ها ندارند، بلکه به تاریخ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... شهرها و نواحی پرداخته‌اند، «تاریخنامه‌های محلی» نامگذاری می‌کنم. نتیجه این‌که به نظر من تاریخ‌های محلی ایرانی را حداقل تا پیش از دوره مغول می‌توان به دو نوع اصلی تقسیم کرد: 1. «تاریخنامه‌های محلی»، 2. «فرهنگنامه‌های محلی». همان‌گونه که اشاره کردم؛ تاریخنامه‌ها از نظر موضوعی متنوع‌اند، ولی فرهنگنامه‌ها به شرح حال رجال و شخصیت‌ها اختصاص دارند.
درباره آسیب‌شناسی تاریخ‌نگاری محلی نیز نظر خود را بیان کنید.
روشن است که تاریخ‌های محلی نیز به رغم نقاط قوت و امتیازات ویژه خود، از ضعف‌ها، کاستی‌ها، تاثیرات منفی و آسیب‌هایی به دور نبوده‌اند. به مواردی از این آسیب‌‌ها اشاره می‌کنم:
تاریخ‌های محلی معمولا ارتباط نزدیکی باتعصبات قومی و محلی داشته و دارند و می‌دانیم که این احساسات و تعصبات یکی از عوامل مخل اتحاد در میان جوامع بوده و هست. شماری از انگیزه‌‌ها و عواملی که به نوشتن تاریخ‌های محلی منجر می‌گردند عبارتند از: از حب الوطن، تمایلات سیاسی، منازعات کلامی و مذهبی و مفاخرات شهری وناحیه‌ای و اینها بیش از این‌که در خدمت وحدت و یکپارچگی باشند، به نوعی عامل افتراق و اختلاف به شمار می‌آیند.
نکته دیگر؛ مبالغه نویسندگان این آثار در بیان فضائل و محاسن است. البته مبالغه کردن در گزارش‌های تاریخی، به نویسندگان کتاب‌های تاریخ محلی اختصاص ندارد، ولی چون در این نوع کتب، کوشش می‌شود تا ویژگی‌های مثبت شهر یا ناحیه‌ای و اهالی آن گزارش شود، در مواردی متعدد بزرگنمایی‌هایی صورت می‌پذیرد. تاریخ‌های محلی معمولا حاوی چنین گزارش‌های مبالغه‌آمیزی هستند.
جز این باید به نقل اساطیر و افسانه‌‌ها و روایات نادرست اشاره کرد. نقل اساطیر و افسانه‌‌ها نیز اختصاص به تاریخ‌های محلی ندارد، ولی معمولا به صورت پررنگی در این گونه کتب مطرح شده‌اند. بخشی از مطالب نادرست و خلاف واقع مطرح شده در تاریخ‌های محلی نیز احادیث و روایاتی هستند که در فضائل شهر یا ناحیه‌ای و اهل آن از قول پیامبر اکرم، اصحاب و ائمه (ع) نقل شده است. به نظر می‌رسد؛ تاریخ‌های محلی نقشی مهم در رواج و تثبیت این گونه احادیث نادرست ایفا کرده باشند.


پنجشنبه 27 اسفند 1388             

تبلیغات