چکیده

مـطـالعـه انقلاب هاى بزرگ جهانى از جمله فرانسه ، روسیه و چین ، توجه پژوهشگر را بـه ایـن نـتـیـجـه سـوق مـى دهـد کـه انـقلاب ها معمولاً در شرایط ضعف رژیم هاى سیاسى صـورت مى گیرند. امّا این قاعده درباره رژیم پهلوى صادق نبود. انقلاب اسلامى ایران (1341 ـ 1357 ش .) در شـرایـط قـوت و قـدرت رژیـم پهلوى واقع شد. بر این اساس پرسش اصلى این مقاله به قرار زیر است : چـرا با وجود موقعیت بسیار مناسب رژیم پهلوى از نظر اقتصادى ، سیاسى و نظامى ، این رژیم در کنترل انقلاب اسلامى ایران عاجز ماند؟ مـقـاله حـاضـر، در پـى اثـبـات ایـن فـرضـیـه است که رژیم پهلوى در عین بهره مندى از ابـزارهـاى قـدرتـمـند سیاسى و نظامى ، به دلیل عدم شناختِ ماهیت انقلاب و قدرتِ رهبرى انـقـلاب و نـیـز تـوجـه نـکـردن بـه روحـیـه مـذهـبـى نـیـروهـاى مـسـلح خـود، نـتـوانـسـت در مقابل نهضتِ اسلامى دوام آورد و در مدت کوتاهى شکست خورد.

متن

انقلاب اسلامى ایران در شرایطى به پیروزى رسید که رژیم پهلوى در ابعاد سیاسى ، اقـتـصادى ، نظامى و حمایت هاى بین المللى از قدرت بالایى برخوردار بود. کشور نه دچـار قحطى و ورشکستگى اقتصادى بود و نه درگیر جنگى که توان آن را نابود سازد. ارتـش مـجـهـز بـه مـدرن تـریـن سـلاح هـا بـه هـمـراه وفـادارى کامل نسبت به محمدرضا پهلوى بود حمایت هاى همه جانبه آمریکا، انگلیس و حتى شوروى و چـیـن از شـاه و افزایش درآمد کشور بر اثر بالا رفتن قیمت نفت همه از وضعیت مساعد رژیم پـهـلوى خـبـر مـى داد. بـا وجـود ایـن کشورى که جزیره ثبات در خاور میانه لقب گرفته بـود، بـا نـهضت اسلامى متلاطم شد و حامیان بین المللى رژیم همچون شاه ایران در تعجب ماندند که مردم چرا قیام کرده اند؟


هـدف از نهضت با توجه به رهبرى آن ، شعارها و استراتژى مبارزه کاملاً روشن بود. همه چیز از اسلامى بودن نهضت خبر مى داد، امّا رژیم پهلوى و حامیان بین المللى اش از درک آن عـاجـز بـودنـد. چـرایى عجز رژیم و پشتیبانان قدرتمند خارجى اش در شناخت ماهیت انقلاب مـردم ایـران در سـال 1357 را در مـقـاله دیـگـرى قـبـلاً بـیـان کرده ایم .118 در این مقاله پـرسـش اصـلى مـا مـعـطـوف بـه این مسئله است که چرا با وجود موقعیت بسیار مساعد رژیم پـهـلوى از نـظـر اقـتـصـادى ، سـیاسى و نظامى ، یعنى با دارا بودن ابزارهاى قدرتمند سیاسى و نظامى ، از کنترل انقلاب اسلامى ایران عاجز ماند؟

بـررسى ابزارهاى سیاسى و نظامى قدرت رژیم پهلوى دوم و چرایى ناکارآمدى آنها در کـنـتـرل انـقـلاب اسـلامـى مـحـتـواى این مقاله را تشکیل مى دهد که با روش علّى صورت مى گـیـرد. فـرضـیـه مـقـاله حـاضـر ایـن است که انقلاب اسلامى ایران به علت ضعیف شدن ابـزارهـاى سـیـاسـى و نـظـامـى قدرت رژیم پهلوى از یک سو و قوت رهبرى و شیوه هاى انـقـلابـیـون مـسـلمـان از سـوى دیـگـر، اجـتـنـاب نـاپـذیـر و رژیـم حـاکـم از کنترل آن عاجز بود.

با این مقدمه به بررسى ابزارهاى کنترل رژیم در مقابله با انقلاب اسلامى مى پردازیم بـا ایـن تذکر که به ابزارهاى سیاسى و نظامى به عنوان مهم ترین آنها توجه خود را معطوف خواهیم داشت .
الف : ابزار سیاسى
1. سیاست خارجى

رژیم پهلوى در مقابله با انقلاب اسلامى در زمینه سیاست خارجى از پشتیبانى اکثر قدرت هـاى جـهـانـى از جـمـله آمـریـکـا، انگلیس ، فرانسه و حتى شوروى سابق تا آخرین لحظات شـکـسـت بـرخـوردار بود. قیام 15 خرداد 42 نیز هم توسط مطبوعات غربى و هم شوروى مـحـکـوم شـد. حـمـایـت پـرقـدرت خارجى براى محمدرضا شاه از ابتدا تا زمان شکست وجود داشـتـه اسـت . ایـران بـخـاطـر مـوقعیت خاص استراتژیک ، منابع فراوان نفت و همچنین به دلیـل حـفـاظـت از مـنـافـع غـرب خـصوصا آمریکا و ژاندارمى منطقه بعد از 1971 م . حمایت قـدرت هـاى غـربـى را بـه هـمـراه داشـت و از دهه 1970 که سیاست دتانت (Detente) یا تشنج زدائى از طرف شوروى مطرح شد، دولت سوسیالیستى شوروى نیز رژیم شاه را پـذیـرفـت و شـاه نیز با تز موازنه مثبت ، با اعطاى امتیازات فراوان حمایت هاى خارجى و بـیـن المـللى را بـه طـرف خود جلب کرده بود. کشورهاى همجوار منطقه نیز با رژیم شاه مخالفتى نداشتند و مناقشه بین ایران و عراق بر سر اروندرود در معاهده 1975 الجزایر بـه ظـاهـر حل شده بود و تنها دولت لیبى مخالفت هایى مى کرد که آن هم مهم و کارساز نبود. رهبر چین ، هواکوفنک نیز حدود سه ماه مانده به پیروزى انقلاب از ایران دیدار کرد. با این وجود مهم ترین پشتیبان شاه دولتهاى آمریکا و انگلیس بودند. یعنى باید به این سؤ ال پرداخت که چرا این دو دولت نتوانستند از شکست شاه جلوگیرى نمایند؟

دلایـل ایـن امر اول به تحلیل نادرست این دو دولت از انقلاب اسلامى برمى گردد. آنها از درک مـاهـیـت انقلاب مردم ایران عاجز بودند، لذا نمى توانستند تصمیم قاطعى بگیرند که کدام شیوه براى باقى ماندن شاه بر سریر قدرت کارآیى لازم را داراست . دولت آمریکا کـه بیشترین تلاشها را براى حفظ شاه بخرج داد در کادر سیاسى هیئت حاکمه اش اختلاف نظر وجود داشت در این میان :

1 ـ برژینسکى مشاور امنیت ملى کارتر بر شیوه نظامى تاءکید داشت .

2 ـ سـایـروس ونـس وزیـر خـارجـه و سـولیوان سفیر آمریکا در ایران بر شیوه سیاسى پافشارى مى کردند.

مـحـمـد رضـا پـهلوى خود به این سردرگمى و اختلاف نظر آمریکائیها اشاره مى کند. وى بعد از خروج از ایران و مسافرت به پاناما، در مصاحبه اى مى گوید:

یـکـى از مـشکلات من که اخذ تصمیم را براى من دشوار مى ساخت این بود که مقاصد واقعى دولت آمریکا و شخص رئیس جمهورى شما را در ایران نمى دانستم . وقتى که من سفیر شما (سـولیـوان ) را مـلاقـات مـى کـردم مـرا بـه مـلایـمـت و خویشتن دارى دعوت مى کرد و حتى پـیـشـنـهـاد مى کرد با بدترین دشمنان خود کنار بیایم ولى در همان روز پیغامى از دکتر بـرژیـنـسـکـى مـشـاور امـنـیـت مـلى رئیـس جـمـهـورى دریـافـت مـى کـردم کـه مـرا بـه شـدت عمل و سرکوب مخالفان تشویق مى نمود، حتى حرفهاى پرزیدنت کارتر هم در پشتیبانى از من یکنواخت نبود!

البـتـه هیچ کدام از دو شیوه سیاسى و نظامى به علت قدرت فوق العاده رهبرى انقلاب ، تـوانـایـى مـکـتـبِ انقلاب و گستردگى نهضت کارساز نبودند؛ چون هر دو شیوه سیاسى و نظامى در برخورد با انقلاب اسلامى به مرحله آزمایش گذاشته شده بود که بعدا به آن اشاره خواهد شد.
2. سیاست داخلى

در سیاست داخلى ، شاه در راءس همه قدرت ها قرار داشت و تصمیم گیرنده اصلى در امور کشور بود، امّا او به دلایل زیر توان جلوگیرى از انقلاب اسلامى را دارا نبود:

اوّل : تـحـلیل درستى از قیام مردم نداشت : در حالى که نهضت ، اسلامى بود او کارگردان اصلى نهضت اسلامى را کمونیست ها معرفى مى کرد.

دوّم : قدرت تصمیم گیرىِ قاطعانه و مستقل را نداشت و به نجات خود توسط آمریکا چشم دوخته بود و منتظر رهنمودهاى آمریکائیان بود.

سـوّم : شاه در طول سالهاى سلطنت ، خود را رهبر بلامنازع و یگانه کشور مى دانست و هیچ ارزش و اعـتـبـارى بـراى دولت ، مـجـلس و حـزب رسـتـاخـیـز قـائل نـبـود. آنـهـا فـقـط مـجرى دستورات شاه بودند. لذا همه مشکلات و بى عدالتى ها و فـسـادهـاى مالى و سیاسى به خود شاه برمى گشت . آنتونى پارسونز سفیر انگلیس در خاطراتش مى نویسد:

ایـنـکـه خـود شـاه هـدف اصلى مخالفت ها قرار گرفته ، باز هم امرى طبیعى به نظر مى رسـد؛ زیـرا در طـول سـالها او خود را رهبر یگانه و بلامنازع کشور و طراح و الهام بخش هـمـه نـقـشـه ها و برنامه ها معرفى کرده و ارزش و اعتبار دولت و پارلمان را تاحد صفر تـنـزل داده اسـت ... او از دوران تـحـولى کـه آن را انـقـلاب شـاه و مـردم نـام نـهـاد حایل هایى را که میان او مردم وجود داشت یکى پس از دیگرى از میان برداشت و امروز باید ضربه ها را نیز مستقیما و بدون حایل دریافت کند.119

چهارم : ابزارهاى کنترل او ضعیف بودند که به بررسى آنها خواهیم پرداخت .

از دیـگـر ابـزارهـاى سـیاسى داخلى قدرت سیاسى حاکم مى توانیم از دولت هاى متوالى بعد از 1341 تا 1357 نام ببریم که به اختصار اسامى نخست وزیران ذکر مى شود:

1 ـ اسداللّه علم که همزمان با جریان لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى و قیام 15 خرداد نخست وزیر بود و در اسفند 1342 کنار رفت . (از تیرماه 1341 تا اسفند 1342).

2 ـ حـسـنـعـلى مـنصور که در بهمن 1343 به دست شهید محمد بخارائى و شهید اندرزگو ترور شد. (از اسفند 1342 تا بهمن 1343).

3 ـ امـیـر عـبـاس هـویـدا کـه 13 سـال نخست وزیر بود و مطیع شاه و دربار (از 1343 تا 1356).

4 ـ جمشید آموزگار از مرداد 1356 تا شهریور 1357.

5 ـ جعفر شریف امامى از شهریور 1357 تا آبان 1357.

6 ـ ارتشبد غلامرضا ازهارى (کابینه نظامى ) از آبان 1357 تا دى 1357.

7 ـ شاپور بختیار از دى 1357 تا 22 بهمن 1357.

از تـیـرمـاه 1341 تـا پـیـروزى انقلاب ، شاه هفت نخست وزیر را به عنوان بالاترین مقام ادارى کـشـور تـعـیـیـن نـمـود بدون اینکه به آنان قدرت تعیین سیاست و خط مشى مملکت را بـدهـد. دلیـل ایـن سـیـاسـت ، ضـربـه اى بـود کـه در سـال 1332 از مـصـدق خـورده بـود. لذا نـخـست وزیران فقط مجرى دستورات اعلیحضرت بودند و کار کابینه این بود که براى پیدا کردن راه هاى پیاده کردن تصمیمات شاه با هـم مـشـورت کـنند! یکى از وزرا تجربه خود را از اولین بارى که در جلسه کابینه زیر نظر هویدا شرکت کرده بود چنین تعریف مى کند:

در اولیـن جـلسـه مـن خـیـلى عصبى بودم ، اما وقتى دیدم همه چیز چقدر ساختگى است خنده ام گـرفـت : هـیـچ کـس حرف زیادى نزد. آنها (وزراء) آنجا نشسته بودند، اسناد را امضاء مى کردند یا به هویدا گوش ‍ مى دادند. یادم مى آید یک روز یکى از وزراء بلند شد و چیزى از ایـن قـبـیـل پرسید ((حالا که هیچ کس در هیچ موردى بحث نمى کند، ما چرا زحمت به اینجا آمـدن را بـه خـودمـان مـى دهـیم ؟ این سؤ ال واکنش مختصرى ایجاد کرد ولى هیچ تغییرى در اوضاع نداد.120

در خـلاصـه تـحـقـیـقِ دفـتر مرکزى اطلاعات جاسوسى آمریکا (CiA) تحت عنوان نخبگان و تـقـسـیـم قـدرت در ایـران کـه در سـال 1975 تـهـیـه شـده ، آمـده اسـت : ... در حـال حـاضـر کـسـانـى که شاه آنها را براى کابینه انتخاب مى کند در مجلس مورد تردید قـرار نـمى گیرند و اگر وزیرى راءى عدم اعتماد گرفت بدان جهت خواهد بود که شاه آن را خواسته است .121

بـنـابـرایـن یـکـى از دلایـل عـدم تـوانـایـى کـابـیـنـه هـاى هـفـت گـانـه شـاه از سـال 1341 تـا 1357 در کنترل انقلاب اسلامى به ضعف هاى خود شاه بر مى گردد که به آن اشاره شد و اما براى روشن تر شدن مطلب موضوع را بیشتر بررسى مى کنیم :
1 ـ کـابـیـنـه و دولتِ زمـان شـروع نـهـضـت اسلامى ، یعنى از لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى تا سرکوبى قیام 15 خرداد 1342.

در ایـن زمـان نـخـسـت وزیـر اسـداللّه عـَلَم بـود. عـلم در مقابل دو حادثه در دوران نخست وزیرى اش قرار گرفت . اوّلى ، لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایـتـى بـود کـه قـدم بـه قـدم از آن عقب نشینى کرد. دولت تصویب نامه را الغاء و در مقابل هوشیارى امام ناچار شد طى مصاحبه اى به صراحت الغاى آن را اعلان نماید.

در عین حال با وجود مبارزه نیروهاى مذهبى با دولت ، علم متوجه خطر نیروهاى مذهبى نیست و خـطـر اصلى براى دولت و رژیم را در کمونیسم مى بیند که شاه و آمریکا و دولت فعلى در صـدد مـبـارزه بـا آن ، بـا اجـراى اصـلاحـات ارضى و انقلاب شاه و ملت (انقلاب سفید) برآمده اند. علم در مقابل تحریم رفراندوم 6 بهمن 1341 توسط امام خمینى و اعلام عزاى عـمـومـى در نـوروز 1342، بـه سـرکـوب شـدیـد جـنـبـش اسلامى با حمله به فیضیه مى پردازد.

حادثه دوم ، قیام 15 خرداد 42 بود که دولت آن را سرکوب کرد، ولى موفق به نابودى هـسـته اصلى نهضت نشد. در این حادثه نیز دولت داراى تحلیلى انحرافى بود، چنان که از مذاکرات هیئت دولت در 15 خرداد 1342 مشخص است .122

2 ـ دولت هـاى زمان رکود نهضت اسلامى ؛ یعنى ، پس از سرکوبى قیام 15 خرداد 42 تا قـیـام 19 دى 1356 قـم . در این دوره کابینه هاى حسنعلى منصور و کابینه هویدا و جمشید آمـوزگـار بـر سـر کـار بـودنـد. در ایـن دوره شـاه و دولت بـه مـیـزان زیـادى در کـنترل حرکت هاى مخالف موفق به نظر مى رسند، گرچه حسنعلى منصور ترور مى شود، ولى رژیم با ابزارهاى نظامى و امنیتى خود در این دوره ثبات خود را حفظ کرده است .

3 ـ دولت هـاى زمـان شـتـاب نـهـضـت اسـلامـى ، کـه شـامـل سـه دولت شـریـف امـامى ، دولت نظامى ازهارى و دولت شاپور بختیار مى گردد، بیشترین ضعف را دولت هاى این زمان در مقابل انقلاب اسلامى از خود نشان داده اند که به ترتیب بدان ها اشاره مى کنیم .

الف : دولت شـریـف امامى : شریف امامى کابینه خود را ((آشتى ملى )) نام گذاشته بود و درصدد برآمد تا موج انقلاب اسلامى را کنترل نماید.

شـاه بـه هـنـگـام مـعـرفـى کـابـیـنـه شـریـف امـامـى ، چـهـار دسـتـورالعـمـل براى او صادر کرد که عبارت بودند از: نخست اینکه فساد باید ریشه کن گردد، دوم : با آیت اللّه هاى میانه رو مذاکره شود، سوم : اولویت هاى بودجه از طرح هاى پـر خـرج و زیـربـنـایـى به اجراى طرح هاى کوتاه مدت در زمینه نیازهاى فورى طبقات پایین از قبیل خانه سازى و احداث مدارس و بیمارستان ها تغییر یابد و چهارم اینکه دولت بـایـد خـود را بـراى انـجام انتخابات آزاد در موعد مقرر آماده سازد و در فرصت باقیمانده تـشـکـیـلاتـى بـه وجـود آورد کـه طـرفـداران رژیـم اکـثـریـت کـرسـى هـاى پـارلمـان را اشغال کنند.123

امـّا آیا دولت شریف امامى مى توانست از این ابزارها استفاده نماید؟ جواب منفى است ، زیرا جـایـى کـه اعـضـاى قـدرت سیاسىِ حاکم همه فاسدند چگونه مى توانند با فساد مبارزه کنند؟ ناممکن بودن این ابزار را بهتر است از زبان خود اعضاى رژیم بشنویم . عباس قره بـاغـى در خـاطرات خود مى نویسد: در جلسه فوق العاده اى که در حضور شاه و فرح در کـاخ سـعـدآبـاد تـشـکـیـل شـد و از سـاعـت 19 تـا دو بـعـد از نـیـمـه شـب ادامـه داشـت ، راه حل هاى مختلفى براى حل بحران انقلاب اسلامى ارائه شد. از جمله طرح هاى ارائه شده در این جلسه مبارزه با فساد بود. قره باغى مى نویسد:

آزمون (وزیر مشاور در امور اجرایى ) چنین پیشنهاد مى دهد ((وضعیت کشور شدیدا بحرانى اسـت ، عـمـوم مردم خواستار یک انقلاب و تغییرات اساسى و فورى و مجازات مفسدین هستند. لازم اسـت اعـلیـحـضـرت خـودشـان فـرمـانـدهـى ایـن انـقـلاب را بـر عـهـده بـگـیـرند و با انـحـلال مـجـلسـیـن و تشکیل یک شوراى انقلاب به این خواسته هاى مردم جواب مثبت بدهند و اشـخاصى که در گذشته مرتکب فساد و در نتیجه نارضایتى عمومى گردیده اند و مورد تـنـفـر مـردم هـسـتـنـد بـه یک دادگاه نظامى مثل زمان جنگ سپرده شوند که سریعا محاکمه و مجازات و اعدام گردند و عدالت در کشور اجرا شود تا مردم با دیدن مجازات مقصرین آرامش ‍ پـیـدا کـنـنـد. سـپـس مشکلات کشور با سرعت و قدرت هر چه تمامتر برطرف گردد. سپس سـپـهـبد مقدم (رئیس ساواک ) پس از اجازه اظهار کرد: خواستم به عرض برسانم که اگر پـیـشـنـهاد آقاى آزمون مورد تصویب (قرار گرفته ) و به موقع اجرا گذاشته شود، خود ایشان جزو نفرات اولى خواهد بود که به مجازات خواهد رسید! اعلیحضرت و سایرین در جلسه خندیدند. اعلیحضرت فرمودند صحبت جدى بکنید!124

از جـمـله کـارهایى که دولت شریف امامى براى مبارزه با فساد به اصطلاح خود انجام داد بستن کازینوها و کلوب هاى قمار بود که به منظور تحبیب عناصر مذهبى صورت گرفت . پـارسـونـز مـى نـویسد این کارِ شریف امامى هم با توجه به اینکه خود او در مقام ریاست بنیاد پهلوى تعدادى از این کازینوها را تاءسیس کرده بود، موجب تمسخر و ریشخند شد و اثر مطلوبى به بار نیاورد.125

یـادآور مـى شویم که بازداشت مقامات دولت هاى سابق به عنوان مبارزه با فساد و مبارزه بـا کـسـانـى کـه مـوجـب نـارضایتى عمومى گردیده اند بعدا در دولت نظامى ازهارى به مرحله اجرا در آمد و اتفاقا آقاى آزمون نیز از جمله دستگیر شدگان بود، ولى این بازداشت ها هم نتیجه اى به بار نیاورد. قره باغى (که در دولت ازهارى نیز وزیر کشور بود) مى نویسد:

در دولت نظامى ازهارى نیز عده اى از وزراء قبلى عقیده داشتند تنها راه برقرارى آرامش در کـشـور بـازداشـت و تـحـت تـعـقـیـب قـرار دادن مـقـامـات مسئول گذشته و مجازات سریع آنها مى باشد... ازهارى با استفاده از ماده 5 قانون حکومت نـظـامـى تـعـدادى از شـخـصـیت هاى کشورى و لشکرى از جمله نامبردگان زیر را بازداشت نمود: امیر عباس هویدا نخست وزیر اسبق ، منوچهر آزمون وزیر سابق مشاور در امور اجرائى ، داریوش همایون وزیر اسبق اطلاعات و جهانگردى ، منصور روحانى وزیر اسبق کشاورزى ، ارتـشـبـد نـصیرى رئیس سابق ساواک ، نیک پى شهردار سابق تهران ، نیلى آرام معاون سابق وزارت بهدارى ، فریدون مهدوى وزیر اسبق بازرگانى ....126

بـنـابـرایـن اولیـن دسـتـور العـمـل کـارایـى نـداشـت . در دسـتـورالعمل دوم ، منظور از آیت اللّه هاى میانه رو، همان آیت اللّه شریعتمدارى بود که هم قـره بـاغـى و هـم آنـتـونـى پـارسـونـز بـه روابط دولت و شاه و فرح با او اشاره مى کـنـنـد.127 این ابزار نیز کارساز نبود چون عظمت امام خمینى (ره ) به حدى بود که کسى از رهبران مذهبى را یاراى مخالفت با او نبود و تلاش هاى شریعتمدارى هم کارساز نیفتاد؛ هر چند در مصاحبه اى با روزنامه هاى خارجى ، خود را چون امام حسن (ع ) و امام (ره ) را ((چه گوارا)) خواند!

امـا دسـتـور العـمـل سوم که همان ((استفاده از ابزارهاى اقتصادى )) بود، اولا براى نتیجه دادن احتیاج به زمان داشت و ثانیا قدرت سیاسى حاکم و دولت به علت درگیر بودن با بحران انقلاب فرصت چنین کارى را به راحتى پیدا نمى کرد و ثالثا رژیم مشروعیت خود را کـامـلا از دسـت داده بـود و مـردم بـه ایـن وعـده هـا امـیـدى نـداشـتـنـد. دسـتـورالعـمـل چـهـارم هـم کـه اصـولا بـه اجـرا در نـیـامـد و در عـمـل دولت فـرصـت پـیـدا نـکـرد آن را اجـر کـنـد. گـرچـه صـدر و ذیـل خـود ایـن دسـتـورالعـمل باهم متناقض ‍ است : از یک طرف انجام انتخابات آزاد مطرح مى شـود و از طـرف دیـگر دولت باید تشکیلاتى به وجود آورد تا طرفداران رژیم اکثریت کرسى هاى پارلمان را اشغال کنند.

یـکـى دیـگـر از شـیـوه هـایـى کـه شـریـف امـامـى بـراى کـنـتـرل انـقـلاب خـواسـت اسـتـفـاده کـنـد، فریب مردم بود: تغییر تقویم شاهنشاهى ، بستن کـازیـنـوهـا و عرق فروشى ها، انتخاب یک استاندار براى استان خراسان که ته ریش هم داشته باشد و یک فرماندارِ حتى الامکان مذهبى براى قم . قره باغى ـ وزیر کشور شریف امامى ـ مى نویسد که نخست وزیر به او اطلاع داده است تا جهت معرفى کابینه به حضور شـاه سـاعـت 9 در کـاخ سـعـدآباد حضور یابد و اضافه مى کند که یک استاندار هم براى مـشـهـد پـیـدا کنید، یک امیر بازنشسته ، اگر ته ریش هم داشته باشد خیلى خوبست ، قره بـاغـى در جـایى دیگر مى نویسد که شریف امامى دوباره این مطلب را تکرار کرد، همچنین مى نویسد:

دربـاره شـهـرسـتـان قـم هـم دسـتـور داد کـه هـر چـه زودتـر یک فرماندار مسن کارآزموده ، شـایـسـتـه و حـتـى الامـکـان مـذهـبى انتخاب و با ماءموریت مخصوص به قم اعزام گردد که ارتـبـاط مـسـتـقـیـم بـیـن آیـت اللّه شـریـعـتـمدارى و وزیر کشور و نخست وزیر را برقرار نماید.128

ایـنـگـونـه اعـمـال هـمـان گونه که چهره فریبنده دولت را نشان مى دهد، بیانگر عدم درک شـریـف امـامـى از ماهیت انقلاب اسلامى است . آگاهى مردم و هوشیارى رهبرى انقلاب همه این ابـزارهـا را بـى اثـر نـمـوده بـود. از جمله اقدامات فریبکارانه دیگر رژیم ، سفر فرح هـمـسـر شـاه در اوایـل آذر 1357 بـه عـراق و زیـارت مـرقد مطهر امام حسین (ع ) و على ابن ابیطالب (ع ) و انعکاس وسیع تبلیغاتى آن بود.

ب : دولت نـظـامى ژنرال ازهارى : در این باره ، در بحث از به کارگیرى ابزار نظامى ، موضوع را بررسى خواهیم کرد.

ج : دولت شـاپـور بـخـتـیـار: دولت بـخـتـیـار نـیـز تـوان کنترل انقلاب اسلامى را به دلایل زیر نداشت :

1. در حـالیـکـه رژیـم شـاه هـیچ گونه مشروعیتى در بین مردم نداشت ، بختیار چگونه مى تـوانـسـت در اوج بـى اعتمادى مردم به رژیم که خواستار سرنگونى آن بودند سلطنت را حفظ کند؟

2. جـوّ انـقـلابـى و غـلیـان مـردم بـه گـونه اى بود که هر کس با هر سابقه اى در کنار رژیم قرار مى گرفت طرد مى شد. او حتى از طرف همکارانش در جبهه ملى نیز طرد شد.

3. مـهـم تـریـن عـامـل عـدم کارآیى دولت بختیار، رابطه بین مردم و رهبرى انقلاب اسلامى یـعـنـى رابـطـه مـقـلَّد و مـقلِّد و احساس تکلیف به عمل به وظایف شرعى بود. آرى اگر امام خمینى بختیار را تاءیید مى کرد، او دوام مى آورد. این کار هم که ممکن نبود.

بـنابراین وعده هاى بختیار مبنى بر انحلال ساواک ، حفظ شعائر اسلامى ، محاکمه مجرمین و رجـال سـیـاسـى سـابـق ، حـکـومت قانون و سوسیال دموکراسى و تهدیدهاى او مبنى بر کودتاى ارتش و خونریزى و تسلط کمونیسم بر کشور در صورت موفق نشدن دولت او و حـتـى خـروج شـاه نـیـز در مـقابل رهبرى انقلاب اسلامى کارساز نبود. در حالیکه مردم به دنـبـال حـکـومـت اسـلامـى بـودنـد بختیار از سوسیال دموکراسى سخن مى گفت ! بنابراین چگونه مى توانست مردم را کنترل کند؟!

از دیـگـر ابـزارهـاى سـیـاسـى رژیـم ، حـزب رسـتـاخـیـز بـود کـه در سـال 1353 تـشـکـیـل شـد. شاه که قبلا از محاسن سیستم دو حزبى نظیر آمریکا و انگلیس سـخـن گـفـته بود و در قیاس با آن دو حزب ملّیّون و مردم را به وجود آورده بود، نتوانست مـشـارکـت سـیـاسى مردم را جلب نماید و بعدا احزاب دیگرى چون حزب ایران نوین و پان ایـرانـیـسـت نـیز موفق نبودند. اینکه چرا احزاب سیاسى در ایران پا نگرفته اند دلایلى چـون سـابـقـه سـوء احـزاب قـبـلى ، عـدم روحـیـه جـمـعـى و تشکل گرایى در مردم ایران را ذکر کرده اند. از این مطلب که بگذریم احزاب دوگانه در ایران آن زمان (حزب ایران نوین و مردم ) نتوانسته بودند جاذبه اى مردمى ایجاد کنند. لذا در 11 اسـفـنـد 1353 حـزب رسـتـاخـیـز بـا سـخـنـان شـاه تـشـکـیـل و احـزاب ایـران نـویـن ، مـردم ، پـان ایـرانـیـسـت و... منحل و در حزب رستاخیز جذب شدند. هدف اساسى حزب ، جلب مشارکت سیاسى مردم بود و سـه رکـن اسـاسـى آن را ((نـظـام شـاهـنـشـاهـى ، قـانـون اسـاسـى و انقلاب شاه و مردم )) تـشـکـیـل مـى داد. بـه دستور شاه عضویت همه مردم ایران در آن اجبارى بود و شاه صراحتا اعـلام کـرده بـود کـه هـرکـس نـمى خواهد در حزب رستاخیز ثبت نام کند گذرنامه بگیرد و کشور را ترک کند. حزب رستاخیز نیز به دلایل زیر کارایى نداشت :

1. چـنـیـن حـزبـى بـه دسـتـور شـاه و از بـالا تـشـکـیـل شـده بـود و چـنـیـن نـبـود کـه طـبق معمول احزاب سیاسى گروهى همفکر و طرفدار یک آرمان و عقیده خاص گردهم آمده و براى کسب قدرت به مبارزه برخاسته باشند.

2. خـود مـحـورى شـاه اجـازه فـعـالیـت سـیـاسـى را بـه افراد نمى داد و حزب فقط مجرى دستورات شاه بود. در واقع این حزب حزب شاه بود نه حزب مردم یا گروهى از مردم با تـفـکـر خـاص . پـارسـونـز مـى نـویـسـد: ایـن آزمـایـش (تـشکیل حزب رستاخیز) هم مانند آزمایش هاى پیشین با شکست مواجه شد و حرکتى به وجود نیاورد. البته اعلامیه هاى زیادى از سوى گروههاى مختلف اقشار انتشار یافت ... ولى این قبیل تظاهرات هرگز دلیل علاقه باطن نبوده و با تغییر شرایط و مصلحت روز تغییر جهت داده اسـت . در مـورد حـزب رسـتـاخـیـز هـم نه فقط این ابراز احساسات و هیجان عمومى حقیقت نـداشـت بلکه در نظر کسانى هم که آن را جدى گرفته بودند این تردید وجود داشت که آیا شاه اجازه خواهد داد این حزب نقش فعال و مؤ ثرى در سیاست ایران به عهده بگیرد یا آن را هم به صورت یک بازیچه سیاسى در دست خود مورد استفاده قرار خواهد داد.129

3. دلیـل دیـگـر عـدم کـارآیـى حـزب رسـتـاخیز، تحریم شرکت در آن توسط رهبر انقلاب اسـلامـى امـام خـمـیـنـى (ره ) بـود. پـس از تـشـکـیل حزب رستاخیز، امام طى اعلامیه اى آن را تحریم کردند که در قسمت هایى از آن چنین آمده است :

بسم اللّه الرحمن الرحیم

نـظـر بـه مـخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران ، شرکت در آن بر عموم مـلت حـرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشن ترین موارد نهى از منکر است ... .130

تـحـریـم امـام خـمـیـنى (ره ) نیز با توجه به روحیه مذهبى مردم ایران و رابطه مرجعیت و مقلدین ، این ابزار سیاسى رژیم را بى اثر کرده بود.

4. و سرانجام مهم ترین دلیل اثبات کننده عدم کارائى حزب رستاخیز جهت مشارکت سیاسى مـردم در امـور کـشـور، انـحـلال حـزب تـوسـط خـود رژیـم در سـال 1357 اسـت . طـى 5/3 سـال حـیـات حـزب على رغم تبلیغات وسیع و اعلام اینکه در اولیـن ساگرد تاءسیس حزب 23 میلیون نفر عضو در بیست هزار کانون حزبى جمع شده انـد، حـزب مـوفـق نـشـد و تـدابـیـرى چـون ایـجـاد جـنـاح هـاى مـخـتـلف از جـمـله جـنـاح لیـبرال سازنده به رهبرى هوشنگ انصارى و جناح ترقیخواه به رهبرى جمشید آموزگار، کارساز نبود.

در پـایـان بـحـث از ابـزارهـا و شـیـوه هـاى سـیـاسـى رژیـم پـهـلوى بـراى کـنـتـرل انـقـلاب اسـلامـى ، دربـاره نـاکـارآمـدى مـجـالس شـوراى مـلى و سـنا و انتخابات نمایندگان به نکات زیر باید توجه کرد:

1. مـجـلس چـون سـایـر ابـزارهـاى سـیـاسـى ، فـقـط عـامل فعالیت در مورد چگونگى اجراى برنامه هاى شاه بود و از خود استقلالى نداشت . در اسناد لانه جاسوسى آمریکا آمده است :

فـعـالیت مجلس بیشتر در مورد چگونگى اجراى برنامه هاى شاه دور مى زند، خود برنامه ها هرگز مورد سؤ ال قرار نمى گیرد.131

2. بـسیارى از نمایندگان ، نماینده واقعى مردم نبوده اند. انتخابات ایران تقریبا همیشه با تقلب و فریب همراه بوده است .132

بـا تـوجـه بـه مسائل فوق ، مجلس که جز مهر تاءیید زدن به فرامین اعلیحضرت کارى نـداشت ، در برابر امواج انقلاب اسلامى که زیر بناى رژیم را مورد هجوم قرار داده بود چه مى توانست بکند؟ ترفند ایجاد جبهه موافق و مخالف دولت در اواخر عمر رژیم پهلوى و پـخـش اظـهـارات نـمـایـنـدگـان از رادیـو و اظـهارات انتقادى افرادى چون احمد بنى احمد نماینده تبریز یا محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست نیز مؤ ثر نیفتاد.
ب : ابزار نظامى

مـهـم تـریـن ابـزار قـدرت رژیـم پهلوى ابزار نظامى بود، نیروهاى مسلح ایران مرکب از نیروى هوایى ، زمینى ، دریایى ، سازمان گارد شاهنشاهى ، ژاندارمرى و شهربانى بود. از طـریـق کـارهـاى فـرهـنـگـى و تـبـلیـغـى ، بـا تلقین شعارهایى نظیر خدا، شاه ، میهن و تـخـصیص بودجه هنگفت به نیروهاى مسلح و تاءمین زندگى افسران ارتش تلاش مى شد تا آنان به محمدرضا پهلوى وفادار بمانند. شخص شاه به نیروهاى مسلح عنایت ویژه اى داشـت و سـهـم نـیـروهـاى مـسـلح از بـودجـه سـالیـانـه کـشـور در طول سلطنت محمدرضا پهلوى هرگز از 23 کمتر نشد و تا 35 هـم رسـیـد.133 تـعداد پرسنل از کمتر از صد هزار به 500 هزار نفر رسیده بود. ارتش ایـران در طـول 50 سـال قبل از انقلاب اسلامى در هیچ جنگ خارجى مهمى شرکت نکرده بود، جز به طور محدود در مناقشه ایران و عراق که با قطعنامه 1975 الجزایر پایان یافت و دیـگرى سرکوب جنبش ظفار. ولى از نظر سیاست داخلى ، ارتش هم در کودتاى سوم اسفند 1299 کـه رضـا شـاه بـه قـدرت رسـیـد دست داشت و هم در کودتاى 28 مرداد 1332. در طول سال هاى 1341 تا 1357 نقش ارتش شاهنشاهى به قرار زیر بود:

1 ـ سـرکـوبـى تـظـاهـرات 15 خـرداد 42 و 17 شـهـریـور 1357 و 19 دى 1356 و سرکوبى تظاهرات سایر شهرستانها؛

2 ـ نـقـشـى کـه از زمـان اعـلام حـکـومـت نظامى در 16 شهریور 1357 با انتصاب غلامعلى اویـسـى بـه عـنـوان فـرماندار نظامى تهران و فرمانداران نظامى سایر شهرستان ها از نیروى زمینى در کشور بازى کرد؛

3 ـ تشکیل دولت نظامى ارتشبد ازهارى ؛

4 ـ همکارى با ساواک و محاکمه و مجازات مخالفین سیاسى در دادگاههاى نظامى ؛

5 ـ سران ساواک معمولا از اعضاى نیروهاى مسلح بودند.

قـابـل ذکـر اسـت کـه شـاه بـراى کـنـتـرل ارتـش از یک پلیس سرى شخصى بنام سازمان شـاهـنـشـاهـى و رکـن 2 اسـتـفـاده مى کرد. ارتش مهمترین وظیفه اش تضمین ادامه حیات رژیم پهلوى بود.

قـدرت حـاکم ، از ابزار نظامى در دوره شروع نهضت اسلامى در سرکوبى قیام 15 خرداد اسـتـفـاده کـرد. در حـمـله بـه مـدرسـه فـیـضـیـه تـا حـدود زیـادى مـوفـق شـد اوضـاع را کـنـتـرل نـمـایـد. نـیـروهـاى مـسـلح در درگـیـرى هـاى مـسـلحـانـه سـال 1343 بـا حـزب مـلل اسـلامـى در کـوهـهـاى شـمـال شـمـیـران و سـال 1350 بـا سـازمـان مـجـاهـدیـن خـلق و بـا سـازمـان چـریـکـهـاى فـدائى خـلق در سـال 1349 (واقـعـه سـیـاهـکـل ) بـعـنـوان بـازوى سـاواک عـمـل مى کردند. مهم ترین استفاده از نیروى نظامى ، در دوره شتاب نهضت اسلامى یعنى از قیام 19 دى قم تا 22 بهمن 1357 صورت گرفت . از این ابزار در دو زمینه استفاده شد:

1. حکومت نظامى

2. کابینه نظامى
1. حکومت نظامى :

در جلسه هیئت دولت در ساعت 30/22 دقیقه روز 16 شهریور 1357 تصویب مى شود که در تهران و 11 شهر دیگر حکومت نظامى برقرار شود.134 با حکومت نظامى ، برقرارى امنیت و آرامش عمومى عملا به عهده وزارت جنگ واگذار مى شود و فرداى همین روز واقعه 17 شـهـریـور مـیـدان ژاله (شـهـداء) اتـفـاق مـى افتد. پرسش این است آیا ابزار حکومت نظامى کـارآیـى داشـت ؟ پـاسـخ ایـن سـؤ ال را از زبـان نـخـسـت وزیـر وقـت بـه نـقـل از ارتـشـبد قره باغى وزیر کشور شریف امامى مى شنویم . قره باغى داراى دکتراى حـقوق از دانشگاه پاریس بود و علاوه بر مسئولیت هاى مختلف نظامى ، فرمانده لشکر یک گارد شاهنشاهى بود و بعد ریاست ستاد نیروى زمینى ، جانشینى فرماندهى نیروى زمینى ، فرماندهى سپاه یکم غرب کرمانشاه و فرماندهى ژاندارمرى را به عهده گرفت . او در دو دوره دولت شـریـف امامى و ارتشبد ازهارى ، وزیر کشور بود و در دولت ازهارى علاوه بر وزارت کـشـور، سـرپرستى وزارت اقتصاد و دارائى را داشت و در 14 دى 57 به ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران منصوب شد. قره باغى در خاطرات خود مى نویسد:

در یـکـى از جـلسات مذاکره (با شریف امامى نخست وزیر) اظهار کردم با وجود اعلان حکومت نـظـامـى نـه تـنـهـا آرامـش بـرقرار نگردید، بلکه وضع امنیت عمومى کشور روز به روز بـدتـر هـم شـده اسـت ، هـمـچنین فعالیتى از طرف سازمان اطلاعات و امنیت کشور دیده نمى شـود. معلوم نیست واقعا این سازمان قادر به پیش بینى و جلوگیرى از این حوادث نیست یا چرا اقدامى نمى کند. به نظر من لازمست یک فکر اساسى در مورد برقرارى امنیت در کشور بشود، آقاى شریف امامى اظهار کرد. فعالیت هاى ساواک به نظر من خیلى مشکوک مى رسند و اضـافـه نـمود، برابر اطلاعات حاصله عامل قسمتى از این آشوبها خود ماءمورین ساواک مـى بـاشـنـد. بـطـوریـکه گزارشات وقایع ساواک را ملاحظه مى کنید تماما مربوط به وقوع آتش سوزى و انفجار یا آشوب است و تا امروز یک گزارش از ساواک دیده نشده که مـوفـق بـه کـشـف یا دستگیرى از این حوادث شده باشد یا با کمک ماءمورین انتظامى موفق به دستگیرى مسئولین ، قبل از انجام آتش سوزى و انفجار یا آشوب بشود و اضافه کرد کـه ؛ دخـالت ماءمورین ساواک در اغتشاشات را به عرض ‍ اعلیحضرت نیز رسانیده است . قـره بـاغـى ادامـه مـى دهـد: قـبلا سپهبد حمدیانپور رئیس شهربانى نیز چنین گفته بود و حـال کـه نـخـسـت وزیـر هـم گـفـت ، تـصـمـیـم گرفتم این مطلب را به عرض اعلیحضرت بـرسانم در یکى از شرفیابیها مسئله را عرض کردم در جواب فرمودند: بلى ایشان معتقد اسـت که تمام این کارها زیر سر ساواک است و بلافاصله اضافه کردند، شما با ایشان کار نداشته باشید کار خودتان را بکنید!

اعـترافات فوق اولا نشانگر ناکارآمدى حکومت نظامى است و ثانیا مى خواهد تلویحا در ذهن هـا جـا بـیندازد که ساواک عامل ناآرامى هاست . گرچه بخشى از تخریب ها و آتش سوزى ها تـوسـط سـاواک بـراى بـدنـام کـردن انـقـلاب اسـلامـى بـوده اسـت ، ولى اکـثـرا ایـن اعـمـال مـربـوط بـه دوره تخریب انقلاب اسلامى و امرى طبیعى است و ثالثا نشانگر عدم کارآیى ساواک در مقابله با انقلاب اسلامى است .

اما علت اینکه حکومت نظامى کارآیى نداشت قره باغى آن را ((دخالت هاى غلامعلى اویسى )) فرماندار نظامى تهران مى داند:

اویـسـى کـه فـرمانده نیروى زمینى بود، اغلب فرمانداران نظامى در شهرستان ها و تمام فرماندهان یگانهاى ماءمور به فرمانداریهاى نظامى از نیروى زمینى انتخاب شده بودند. بـدیـن ترتیب نامبرده علاوه بر فرماندارى نظامى تهران و حومه عملا در کارهاى مربوط بـه فـرمـانداریهاى نظامى سایر شهرستانها نیز دخالت نموده و دستورات ضد و نقیض مـى داد... در نـتـیـجـه بـه عـلت عدم اجراى صحیح قانون حکومت نظامى ، رهبران مخالفین و گـردانـنـدگـان تـظـاهـرات ، راهپیماییها، اغتشاشات و اعتصابات آزادانه به فعالیت هاى براندازى خود ادامه مى دادند.135

در جـاى دیـگـر عـدم اجـراى دستورات شوراى امنیت استان هاى را علت بى اثر بودن حکومت نظامى مى داند. در ص 36 کتاب مى نویسد:

چون فرمانداران نظامى در سایر شهرستان ها نیز از افسران نیروى زمینى هستند به جاى ایـنـکـه بـرابـر مـقـررات وظـایـف مـربـوط بـه امـور امـنـیـتـى مـحـل را مـطـابـق دسـتـورات شوراى امنیت استان انجام دهند برابر دستورات ارتشبد اویسى فرماندار نظامى تهران عمل مى کنند.

مطالب فوق علاوه بر اینکه عدم کارایى حکومت نظامى را نشان مى دهد، نظر کسانى را که مـى گـویند ((اگر به جاى ارتشبد ازهارى ، غلامعلى اویسى به نخست وزیرى مى رسید، مى توانست انقلاب را کنترل نماید))؛ رد مى نماید. چون دست اویسى و فرمانداران نظامى در بـرخـورد بـا انـقـلابیون کاملاً باز بود و این اعترافات عدم موفقیت اقدامات اویسى را نشان مى دهد. اویسى نیز خود به طریق دیگرى بر این ناتوانى در جلسه فوق العاده اى کـه در اواخر حکومت شریف امامى در حضور شاه و شهبانو و شریف امامى نخست وزیر، جمعى از وزیران و دیگر مقامات امنیّتى و نظامى تشکیل شده بود صحّه مى گذارد.

ارتشبد اویسى مى گوید:

بیشتر این تحریکات و آشوب ها زیر سر آخوندهاست و به وسیله آنها صورت مى گیرد. مـى دانـم کـه آخـونـدهـا اهـل پـول هـسـتـنـد و مـى شـود بـا پـول آنـهـا را راضـى کـرد، اعـلیـحـضـرت اجـازه بـفـرمـایـیـد پـول کـافـى در اخـتـیـار جـان نـثـار بـگـذارنـد در ظـرف 48 سـاعت تمام مشکلات کشور را برطرف مى کنم .136

در هـمـین جلسه ازهارى پیشنهاد تشکیل دولت نظامى را مى دهد و خود براى آن اعلام آمادگى مـى کـنـد. یـادآور مى شویم که مقارن 13 و 14 آبان و گسترش انقلاب ، شوراى امنیت ملى آمـریـکـا نـظـریـات بـرژیـنـسـکـى و جـنـاحـى کـه مـدافـع اعـمـال خـشـونـت و سـرکـوب بودند را پذیرفته و به شاه ابلاغ مى کند. برژینسکى در خاطراتش مى نویسد:

دو روز قبل از روز کار آمدن دولت ازهارى به شاه تلفن زده به اطلاعش رساندم که ایالات مـتـحـده آمـریـکا بدون هیچ شک و شرطى بطور تام و تمام از او که در تنگناى یک بحران گرفتار شده سرسختانه حمایت مى کند.137
2. کابینه نظامى :

در تـاریـخ 15 آبـان 1357 کـابـینه نظامى ارتشبد ازهارى روى کار آمد. گرچه از زمان اعـلام حـکـومـت نـظـامـى بـا فـرمانداران نظامى و وزیر جنگ و وزیر کشور نظامى ، کابینه شریف امامى هم دست کمى از کابینه نظامى نداشت ، ولى این بار ارتش با تمام نیرو به مـیـدان آمـده بـود امـّا در عـمـل بـاز هـم نـتـوانـسـت اوضـاع را بـه حـالت عـادى بـرگرداند. قـبـل از ایـنـکـه دلایـل عـدم کـارآیـى نـیـروهـاى مـسـلح و در نـتـیـجـه کـابـیـنه نظامى را جهت کـنـتـرل انـقـلاب اسـلامـى بـیـاوریـم ، لازم اسـت ابـتـدا تحلیل سران ارتش ‍ را نسبت به انقلاب اسلامى یاد آور شویم .

ژنـرال هـایزر که در اواخر بحران کشور جهت حفظ منافع آمریکا و جلوگیرى از دست رفتن ایـران و حـفـظ ارتـش بـه ایـران آمـده بـود، در خـاطـرات خـود تحلیل نظامیان را نسبت به انقلاب اسلامى مى آورد. وى مى نویسد:

تـیـمـسـار طـوفـانـیـان مـعـتـقـد بـود کـه حوادث را کمونیست ها هدایت مى کنند و اگر دست و بال کمونیست ها بسته شود جناح هاى مذهبى از دولت قانونى حمایت خواهند کرد. (هایزر مى گـویـد) فـکـر مـى کـردم کـه کـمـونـیـسـت هـا احتمالا عامل پرنفوذى هستند اما معتقد نبودم که عـامـل اصـلى پـشت قضایا آنها باشند، بعدا هم بارها این مطلب را شنیدم و به نظر مى آمد کـه این از احساس غرور خوى ایرانى نشاءت گرفته است که باور نداشتند هموطنان آنها علیه اعلیحضرت قیام کرده باشند.138

در جـایـى دیـگـر مـى نویسد که ربیعى معتقد بود که طراح قضایا کمونیست ها هستند. به اعـتـقـاد وى در محافل مذهبى ایران هیچ کس قدرت نداشت تظاهراتى با دقت تظاهرات جارى ترتیب دهد.139

وى نظر دریادار حبیب اللهى را چنین مى آورد:

او هـم مـطـمـئن بـود کـه کـمـونـیست ها طرح وسیعى براى در دست گرفتن ایران دارند و از هواداران (امام ) خمینى به عنوان پوششى براى اهداف خود استفاده مى کنند.140

هـمـچـنـیـن درباره نظر قره باغى ، با اشاره به این مطلب که ... به نظر مى رسد رئیس ستاد ارتش با مساءله کلنجار مى رود مى نویسد:

نـبـایـد فـرامـوش کـنید که در صفوف ارتش ، کمونیست ها هم هستند در سطوح بالاى دولت ایران هم هستند. ظاهرا همه تیمسارها مى خواستند با تاءکید روى تهدید کمونیست ها، توجه مـرا بـیـشـتـر جـلب کـنـنـد البـتـه آموزش آنها هم این بود که پشت هر درختى شبح سرخ را تصور کنند.

گـفـتـنـى اسـت خـود ژنـرال هـایـزر نیز در ص 248 کتاب دارد که : معتقد بودم که اوضاع کـنـونـى تـا حـد زیـادى نـتـیـجـه تـحـریـکـات خـارجـى است و فکر مى کردم که مرکز این تحریکات در مسکو است .

بـدیـن تـرتـیـب روشـن مـى شـود کـه ارتـش تـا آن اواخـر هـم مـعـتـقـد بـود کـه عـامـل اصـلى نـهـضـت کـمـونـیـسـت هـا هـسـتـنـد و بـنـابـرایـن ایـنـان نـیـز هـمـان تـحـلیـل شـاه و سـاواک را داشـتـنـد و ایـن تـحـلیـل نـادرسـت خـود مـى تـوانـد یـکـى از دلایـل عـدم کـارآیـى ابـزار نـظـامـى باشد. اما دلایل دیگرى نیز موجب کارا نبودن نیروهاى نظامى شده بود، از جمله مهم ترین آنها وجود زمینه هاى نارضایتى در نیروهاى مسلح بود. در ایـن زمـینه ارتشبد قره باغى به عواملى چون سوء جریانات مالى (فساد مالى ) و عدم رعایت قانون و عدالت در امور پرسنلى و مسائل رفاهى (فساد ادارى )، اشاره دارد. وى این موارد را در همه نیروهاى زمینى ، هوایى و دریایى مطرح مى کند.

در نیروى هوایى ، اختلاف شدید و ریشه دار بین سپهبد ربیعى فرمانده نیرو و جانشین او سپهبد شاپور آذر برین (اولین فرمانده نیروى هوایى در دولت موقت آقاى بازرگان ) را یادآور مى شود که موجب بى انضباطى نیروها و تشدید آن در روزهاى بحرانى شده بود. هـمـچـنـیـن بـه نـارضـایـتى 12 هزار همافر اشاره مى کند؛ افراد دیپلمه اى که به منظور تـشـکـیـل کـادر فـنـى پیشرفته براى نیروى هوائى پذیرفته شده ولى برابر مقرراتِ اسـتـخـدام نـمـى بـایست به درجه افسرى نائل گردند. هدف این بود که آنان مدت مدیدى امـور فـنـى را در قـسـمـت هـاى تـعمیر و نگهدارى نیروى هوایى انجام دهند. آنها در ایران و آمـریـکـا آمـوزش دیـده بـودند و مى خواستند موانع ترفیعات برداشته شود تا به درجه افـسـرى نـائل گـردنـد، ضـمـنـا عـده اى از هـمـافـران در دانـشـگـاهـهـا مـشـغـول تـحـصـیـلات عـالیـه بـودنـد کـه بـه تـعـبـیـر قـره بـاغـى بـا عـوامل مشکوک دانشگاهها در تماس و در مسیر تبلیغات سوء آنها قرار داشتند. در رابطه با وضـع نـیـروى دریـایـى بـه فساد مالى و سوء استفاده فرمانده آن دریابان عباس رمزى عـطـائى و جـانـشـیـن او دریـابـان حـسـن رفـیـعـى و تـعـداد قابل توجهى از افسران ارشد اشاره مى کند که ابتدا دستگیر و زندانى و از ارتش اخراج و پـس از مـدت کـوتـاهـى راهـى آمـریـکـا شـدنـد تـا بـا پـول هـاى سـرقـت شـده زنـدگـى مـرفـهـى داشـتـه بـاشـنـد. ایـن وضـع در روحـیـه پـرسـنـل نـیـروى دریـائى و سـایـر نـیروهاى مسلح اثرات فوق العاده نامطلوبى به جا گـذاشـت . در بـاره ژانـدارمـرى و شـهـربانى وى علاوه بر فساد مالى به اختلاف وضع زنـدگـى عـمـومـى و زنـدگى خصوصى پرسنل نیروها با یکدیگر اشاره مى کند. مثلا در بـنـدر جـاسـک پـرسـنـل نـیـروى هـوایـى هـمـه گـونـه تـسـهـیـلات و امـکانات داشتند ولى پـرسـنـل هـنـگ ژانـدارمـرىِ مـسـتـقـر در مـجـاورت آنـهـا فـاقـد ایـن امـکـانـات بـودنـد. عامل دیگر نارضایتى را اختلاف فاحش سطح زندگى بین نیروهاى مسلح ایران و زندگى افسران و مستشاران آمریکایى مطرح مى کند.141

دلیـل دیـگـر بـراى عـدم کـارایـى ، روحـیـه مذهبى نیروهاى مسلح و تاءثیر پیام هاى رهبر انـقـلاب در آنـان بـود. دلایـل اثـبـات کننده این امر اعترافاتى است که خود سران نیروهاى نظامى داشته اند.

بـرابر اظهارات سپهبد جعفرى سرپرست شهربانى کشور در شوراى امنیت ملى (در دولت بـخـتـیـار) تـعدادى از پرسنل شهربانى کتبا گزارش نموده بودند که از مقلّدین آیت اللّه خـمـیـنـى بـوده ، نـمـى تـوانـنـد بـر خـلاف دسـتـورات آیـت اللّه عـمـل نـمـایـنـد.142 جـعـفـرى هـمـچـنـیـن رسـما پس از تشریح وضع بحرانى مملکت و مسئله تـزلزل روحـى پـرسـنـل شـهـربـانى اعلام مى دارد که عده اى از سرپاسبانان علاوه بر گـزارش کـتـبـى ، بـه طـور شـفاهى هم صریحا اظهار مى کنند که ما مسلمان و مقلد آیت اللّه خمینى هستیم و نمى توانیم برخلاف اوامر و دستورات آیت اللّه رفتار کنیم .143

آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران اعتراف مى کند که :

تبلیغات مذهبى و فتاوى علماء در روحیه پرسنل نیروهاى مسلح به طورى مؤ ثر واقع شده بود که حتى غالب پرسنل افراد وظیفه ادامه خدمت سربازى را در شرایط روز مخالف مذهب دانـسـتـه و بـه هـمین دلیل از پادگان ها فرارو به خانواده و بستگان خود که بسیارى از آنان در جمع تظاهرکنندگان بودند مى پیوستند.144

در جاى دیگر دارد که :

... در زمان انتصاب من به ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران ، برابر پرونده موجود در اداره یکم ستاد تعداد فراریان ارتش روزانه در حدود 1000 نفر بود که این رقم به تدریج در اواخر بحران روزانه به 1200 نفر هم رسیده بود.145

هـمـان گـونـه کـه قـبـلا گـذشـت وى از 14 دى 1357 بـه عـنـوان ریـاسـت سـتـاد بزرگ ارتشتاران انتخاب شده بود.

سـخـن دیـگـرى کـه دلیـل دوم را بـه اثـبات مى رساند، اظهارات سپهبد حاتم جانشین ستاد بـزرگ ارتـشـتـاران در جـلسه پنج شنبه 16 آذر 1357 در جلسه شوراى امنیت ملى کشور اسـت . موضوع این جلسه بحث پیرامون راهپیمایى روزهاى تاسوعا و عاشورا بود. وى مى گوید:

بـرابـر گـزارشـات غـیبت و فرار سربازان زیاد شده ، به طورى که اداره دوم نظر داده سـربـازان آمـادگـى رو در رو شـدن بـا مـردم را نـدارنـد. اگـر راهپیمایى را منع کردید و مـخـالفـیـن رعـایـت نـکـرده و دسـتـه عـزادارى راه انـداخـتـند، مجبور خواهید شد به ماءمورین فـرمـانـدارى نـظامى دستور جلوگیرى بدهید. اگر سربازان در اثر تبلیغات مذهبى که مـدتـهاست مرتبا روى آنها اثر گذارده و به آنها هر روز تاءکید کرده اند که تیراندازى عـلیـه مـسـلمـانـان خـیانت است به اسلام ، مانند انقلاب اکتبر روسیه اطاعت نکردند و یا به مخالفین ملحق شوند چه خواهید کرد؟146

سـرانـجام در این جلسه تصمیم گرفته مى شود که تظاهرات تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر 1357) آزاد بـاشـد. بـنـابـرایـن مـهـم تـریـن عـامـل بى اثر بودن ابزار نظامى ، همان موضوع مرجعیت و تقلید بود که قدرت مقاومت از نـیـروهـاى مسلح مسلمان را از آنها گرفته بود و سران ارتش هم نمى دانستند چه تدبیرى بیندیشند. روشن است که در راهپیمایى تاسوعا و عاشورا سران و مسئولین در شوراى امنیت ملى از برخورد خشونت آمیز ابا نداشتند ولى از فروپاشى ارتش ‍ مى هراسیدند. به همین دلایل ارتشبد قره باغى درباره کابینه نظامى ارتشبد ازهارى مى نویسد:

ارتـشـبـد ازهـارى نخست وزیر... نه تنها موفقیتى در برقرارى امنیت و آرامش و خاتمه دادن بـه تظاهرات و اعتصابات و آشوبها نداشت ، بلکه عملا نشان داد که آخرین و مهم ترین تـصـمـیم اعلیحضرت یعنى تشکیل یک دولت نظامى که نخست وزیر آن رئیس ستاد بزرگ ارتـشـتـاران و اعـضـاء آن را فـرمـانـدهـان نـیـروهـا و امـراء ارتـش تـشـکـیـل مـى دادنـد، در مقابل آشوبگران و مخالفین ناتوان بوده و دولت و نیروهاى مسلح قادر به جلوگیرى از اغتشاشات و آشوبها نیستند.

سرانجام مى نویسد:

ارتش اسلحه اصلى و اساسى خود یعنى روحیه اش را از دست داده بود.147

سـومـیـن دلیل بر عدم کارایى نیروهاى مسلح ، به زمان بعد از خروج شاه از ایران برمى گـردد کـه در ارتـبـاط بـا نـحـوه فـرمـانـدهـى شـاه بـود و هـمـیـن امـر یـکـى از دلایـل عدم توانایى ارتش به دست زدن به کودتا بوده است . دریادار حبیب اللهى علت را چـنین مى گوید: آنها عملا هیچ گونه تماس با شاه نداشتند، غیبت شاه برنامه ریزى آنها را تـقـریـبا غیر ممکن ساخته بود. علت آن هم این بود که شاه همیشه نگران کودتا از جانب اعضاى خانواده سلطنتى و فرماندهان ارتش علیه خود بود. ساختار نیروهاى مسلح را طورى تـرتـیـب داده بـود کـه هـمـکـارى افـقـى بـیـن نـیـروهـا بـى اندازه دشوار بود. تا آن زمان فـرمـاندهان هر چیزى را به طور عمودى به شاه گزارش مى دادند و خود او کلیه تصمیم هـا را مى گرفت . اکنون که راءس هرم رفته بود راهى براى تصمیم گیرى وجود نداشت .148

ژنرال هایزر نیز در خاطرات خود مى نویسد:

قـره بـاغى اعتراف کرد که امراى ارتش در برنامه ریزى تجربه کمى دارند. زیرا شاه همه طرحها را یک نفره فرموله مى کرده است و آنها عادت کرده اند فقط مجرى باشند.149

نـیـویـورک تـایـمـز نـیز در شماره 19 ژانویه 1979 در مقاله اى تحت عنوان ((ارتش به آرامـى در انـتظار است ))، دلایل زیر را به عنوان اینکه چرا ارتش تا کنون زمام امور کشور را به دست نگرفته است مطرح مى کند:

1. وجود این احساس در میان فرماندهان بالاى ارتش که یک دولت نظامى جدید نمى تواند شـانـس ‍ بـیـشـتـرى نـسـبـت بـه دولت تـیـمـسـار ازهـارى داشـته باشد که شکست آن را یک ژنرال به عنوان یک تجربه ملامت بار توصیف کرده بود.

2. وفـادارى بـه شـاه ، حتى در غیاب شاه . ارتش مى خواست آرزوهاى او را رعایت کند. شاه قبل از رفتن به تیمسارها گفته بود که با کودتا مخالف است ، زیرا کودتا به مخالفت بیشتر منجر خواهد شد.

3. تـیـمسارها مى ترسیدند که سربازان وظیفه ، یعنى نیمى از ارتش حاضر به همکارى نباشند.

4. کـودتـاى نـاموفق ، هرج و مرج سیاسى و اقتصادى را حکمفرما مى کرد و روس ها از این اوضاع بهره مى بردند. اکثر تیمسارها، شوروى را دشمن اصلى مى دانستند.

5. فشار آمریکا که به وسیله بختیار اعمال مى شد.150

قابل ذکر است هایزر ماءموریت خودش را، حفظ وحدت ارتش و نگاه داشتن فرماندهان نظامى در داخل کشور و قرار دادن آنها در پشت سر بختیار مى داند151 و در ص 306 کتاب ضمن اشاره به ماءموریتش و ذکر نامه تشکرآمیز کارتر به او مى نویسد:

... فرماندهان ارتش را ترغیب کرده بودم که طرح هاى لازم را براى کودتا تهیه کنند. آن طرح ها تهیه شده بود.

ولى وى قبلا نوشته بود که :

سـرانجام پاسخى را که مى خواستیم دریافت کردم : فرماندهان نظامى کاملا درمانده ... و ناتوان بودند و ارتش هیچ قدرتى نداشت .152

بنابراین طرح هایى همچون کودتاى 28 مرداد نیز در این زمان کارساز نبود. چون شاه با یـک مـرجـع تـقلید روبرو بود که نفوذ او تا اعماق مهم ترین و موثرترین ابزار قدرت شاه یعنى نیروهاى مسلح نیز گسترده شده بود.
خلاصه و نتیجه گیرى

پیروزى انقلاب اسلامى ایران اجتناب ناپذیر بود؛ یعنى قدرت سیاسى حاکم با توجه بـه واقـعـیـات مـوجـود توانایى کنترل انقلاب اسلامى را نداشت . شاه ، ساواک ، آمریکا و انـگـلیس تحلیل درستى از وقایع انقلاب اسلامى نداشتند، به گونه اى که سردرگمى در جلسات محرمانه مسئولین سیاسى کشور نسبت به انقلاب اسلامى کاملا مشاهده مى شود. شـاه نـیـز چـنـدیـن بـار بـه عـدم درک وقـایـع انـقـلاب و نـاتـوانـى خـود در تـجـزیـه و تـحـلیـل آن اعـتـراف دارد. در نـهـایـت ارتـجـاع سـرخ و سـیـاه را عـامل انقلاب معرفى مى کند. سپهبد مقدم رئیس ساواک ، وقایع انقلاب را زیر سر کمونیست هـا مـى دانـد.153 تـنها اویسى مى گوید، آشوب ها زیر سر آخوندهاست .154 قره باغى وزیـر کـشـور شـریف امامى و ازهارى و رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در جایى سخن از این دارد کـه حـوادث زیـر سـر ساواکى هاست .155 شریف امامى نیز همینطور؛156 و در جایى دیـگـر قـره بـاغـى و هـمچنین تیمسار طوفانیان ، ربیعى ، دریادار حبیب اللهى معتقدند که طـراح قضایا کمونیست ها هستند.157 تحلیل هاى نادرست فوق در حالى صورت مى گیرد که رهبر انقلاب یک مرجع تقلید و مکتب مبارزه ، مکتب اسلام بود و مردم خواهان حکومت اسلامى بـودند. گرچه گروههاى دیگرى نیز در کنار نهضت نقش داشتند ولى روند کلى و اکثریت به طور وضوح حکایت از اسلامى بودن انقلاب داشت .

ابـزارهـاى کـنـتـرل انقلاب اسلامى نیز کارآیى لازم را دارا نبود. گستردگى حرکت مردمى نـقـش ‍ حـمـایـت هاى خارجى را بى تاءثیر ساخته بود، ضمن اینکه قدرت هاى خارجى نیز تـوانـایـى تـحـلیـل درسـت قـضـایـا را نـداشـتـنـد. قـدرت سـیـاسـى حـاکـم تـا قـبل از سال 56 به میزان زیادى در کنترل حوادث انقلاب موفق بود، ولى مرجعیت و تقلید از مـهم ترین عواملى بود که نه تنها ابزار سیاسى بلکه مهم ترین ابزار قدرت رژیم یـعـنـى ابـزار نـظامى را هم بى اثر ساخته بود. نیروهاى مسلح که اساسى ترین تکیه گاه و حامى رژیم بودند پس از فتواى امام خمینى (ره ) به اعتراف مسئولین نظامى کشور در جـلسـات مـحـرمـانـه بـطـور شـفـاهـى و کـتـبـى و در عـمـل بـه دسـتـور او عمل مى کردند و با فرار از خدمت نظامى کارائى ابزار نظامى را به کـلى از بـیـن بـرده بودند. لذا مى بینیم نه حکومت نظامى و نه کابینه نظامى هیچ گونه کـارایـى نـداشـتـنـد. در مـجـمـوع مـحـمـدرضـا پـهـلوى بـه دلیـل تـحـلیـل نـادرسـت و عـدم کـارآیـى ابـزارهـایـش تـوانـایـى کنترل انقلاب اسلامى را نداشت .

امروز نیز مرجعیت تقلید و حمایت مردم از آن و اطاعتِ از ولى فقیه ، مرجع تقلیدى که حاکمیت را بـرعـهـده دارد، بـیـش تـریـن نـقش را در حفظ و ادامه انقلاب دارد و هرگونه تضعیف آن ، تضعیفِ قدرتِ جمهورى اسلامى خواهد بود.
پى نوشتها:

118. نک به فصلنامه حصون شماره 6.

119. آنتونى پاسونز: غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین ، (تهران : هفته ، 1363)، ص 138.

120. رجـوع شـود بـه جزوه تاریخ تحولات سیاسى اجتماعى ایران ، دکتر ازغندى ، ص 54.

121. دانـشـجـویان مسلمان پیرو خط امام ، اسناد لانه جاسوسى آمریکا، ج 7 روابط شاه و آمریکا (تهران : دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ) بتا).

122. نـک : دفـتـر هـیـئت دولت و روابـط عـمـومـى نـخـسـت وزیـرى ، مـتـن کامل مذاکرات هیئت دولت طاغت در پانزده خراد 1342، (تهران : بى تا)

123. غـرور و سـقـوط، ص 120 هـمـچـنـیـن ر.ک بـه اعـتـرافـات ژنرال ، خاطرات ارتشبد قره باغى ، ص 14.

124. عباس قره باغى ، اعترافات ژنرال ، چاپ دهم ، (تهران : نشر نى ، 1368) ص 36 الى 38.

125. پیشین ، ص 111.

126. پیشین ، ص 74.

127. نک : به اعترافات ژنرال و همچنین غرور و سقوط.

128. همان ، ص 8 و 9 و 19.

129. غرور و سقوط، ص 37 و 38.

130. اعـلامـیـه مـورخـه 28 صـفـر 1395 هـجـرى قـمـرى ؛ ر.ک بـه ، سـیـد جـلال الدیـن مـدنـى ، تـاریـخ سـیـاسـى معاصر ایران ، چاپ سوم ، (قم : دفتر انتشارات اسلامى ، 1362)، ص 226 الى 229.

131. اسناد لانه جاسوسى آمریکا، ج 7، ص 30.

132. همان ، ص 29.

133. مـنـوچـهـر مـحـمـدى ، انـقـلاب اسـلامـى در مقایسه با انقلاب هاى فرانسه و روسیه ، (تهران : نویسنده ، 1370)، ص 77.

134. اعترافات ژنرال ، ص 21.

135. همان ، ص 23.

136. همان ، ص 36 و 37 و 38.

137. به نقل از همان ، ص 83.

138. ژنـرال هـایـزر، مـاءمـوریـت در تـهـران (خـاطـرات ژنرال هایزر)، ترجمه رشیدى ، (تهران : اطلاعات ، 1365)، ص 26.

139. همان ، ص 36.

140. همان .

141. اعترافات ژنرال ، ص 91 الى 100.

142. همان ، ص 103.

143. همان ، ص 203.

144. همان ، ص 104.

145. همان ص 113.

146. همان ، ص 71.

147. همان ، ص 79 و 81.

148. ویلیام شوکراس ، آخرین سفر شاه ، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى ، چاپ سوم ، (تهران : البرز، 1361)، ص

127 و 128.

149. ماءموریت در تهران ، ص 46.

150. همان ، ص 161 و 162.

151. همان ، ص 135.

152. همان ، ص 68.

153. اعترافات ژنرال ، ص 21.

154. همان ، ص 38.

155. 26 و 27.

156. همان .

157. ر. ک : مـاءمـوریـت در تـهـران ، ص 26 و 33 و 36. 158. قـانـون اسـاسـى ، ذیل اصل دوم .

تبلیغات