ادب پژوهی

ادب پژوهی

ادب پژوهی سال هفتم زمستان 1392 شماره 26 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

سطوح تعلیق و تثبیت معنای نظربازی در نگاه عارفانه غزل سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 55 تعداد دانلود : 313
نظربازی در غزلیات سعدی نه تنها از منظر بسامد چشمگیر، که از نظر شیوه های اظهار هم متنوع است. تحقیقات پیشین عمدتاً با رویکردی محتوامحور و نگاهی عرفانی، به تبیین نظربازی پرداخته اند، اما لذت قرائت متنِ دربرگیرنده مفهوم نظربازی و نیز درک معنا یا معانی آن، در گرو کشف شیوه بیان راوی است. این نوشتار درصدد است تا نشان دهد که راوی غزلیات سعدی چگونه با ایجاد تصور تابوشکنی به مثابه نوعی تعلیق، ابتدا مخاطب را دچار نوعی پرسه کرده، سپس به معنای دلخواه خود می رساند. نتیجه حاکی است که راوی غزل برای طرح معنایی فلسفی یا عرفانی درباب کنش نظربازی، با درجاتی از تعلیق در سه لایه از بافت کلامی- بیت، غزل و کل غزلیات- سه سطح روایت می سازد که مخاطب در هریک از این سطوح، ظاهراً با شکلی از تابوشکنی روبه رو می شود. اما تنش به وجودآمده در هر سطح با توجه به بافت کلامی سطح بالا و یا در قیاس با هم، فروکش کرده، تصور تابوشکنی منتفی می شود. درنهایت مخاطب به سوی معنایی واحد یا غالب - اعم از فلسفی یا عرفانی- سوق داده می شود.
۲.

بررسی عوامل مؤثر بر شتاب روایت در رمان شازده احتجاب(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 899 تعداد دانلود : 509
ژرار ژنت را می توان بزرگ ترین نظریه پرداز در زمینة بررسی «زمان در روایت» دانست. ژنت برای سنجش شتاب روایت، شمار صفحات رمان را بر زمان تقویمی بازنمایی شده در متن تقسیم می کند و نتیجه را معیار بررسی قرار می دهد. زمان در شازده احتجاب گلشیری پیشروی بسیار کندی دارد، اما در ذهن شازده و دیگر شخصیت های آن، با شتابی وصف ناپذیر در حال پیشروی و پسروی است. در لایة بیرونی رمان که زمان تقویمی بازتاب بیشتری دارد، می توان پیشروی کندی در زمان داستان احساس کرد که با الگوی ژنت همخوانی دارد. در بررسی شتاب روایت در این رمان، چه همة زندگی شازده را خط اصلی روایت بدانیم و چه شب پایانی زندگی او را خط اصلی و دیگر بخش های رمان را گذشته نگری بشماریم، عوامل کاهنده و افزایندة شتاب روایت یکسان است؛ اما با هریک از این دو رویکرد، اندازه تأثیرگذاری این عوامل دگرگون می شود. شتاب روایت در رویکرد نخست، بسیار تند و در دوم، بسیار کند است.
۳.

نگرش احمد غزّالی به عشق بربنیاد نظریة استعارة شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی زبان شناسی میان رشته ای ها زبان شناسی شناختی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات بررسی مفاهیم عرفانی و اصطلاحات تصوف در ادبیات
تعداد بازدید : 380 تعداد دانلود : 564
نظریه استعارة شناختی از دیدگاه های قابل توجه در زمینة تحقیقات زبان شناسی شناختی است که با توجه به نگاشت های متشکل از دو قلمرو منبع و هدف، به بررسی و تحلیل مفاهیم انتزاعی مطرح شده در زبان می پردازد. هدف نگارندگان در این مقاله بررسی مفهوم «عشق» برپایة بازیابی عناصر واژگانی در قلمروهای حسی این مفهوم در رسالة سوانح العشّاق خواجه احمد غزّالی (520 ق) به منظور مشخص کردن شبکه های استعاری و کشف استعاره های کانونی و اصلی این مفهوم و درنهایت رسیدن به دیدگاه نویسنده دربارة عشق بوده است. نگارندگان با استفاده از نظریة استعارة شناختی به بررسی مفهوم عشق در متن فوق پرداخته و نشان داده اند که دیدگاه غزّالی به عشق دیدگاهی زاهدانه و عابدانه است، نه عاشقانه.
۴.

نقد فمینیستی رمان سگ و زمستان بلند(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 53 تعداد دانلود : 464
ظهور جنبش فمینیسم، چه در عرصة سیاست و اجتماع و چه در حوزة ادبیات، نتیجة کم اهمیت تلقی شدن زنان در جامعة مردسالار بود. این جنبش با اندیشة برابری طلبی، آزادی خواهی و احقاق حقوق زنان، از اواخر دهة 1960 به این سو، به صورت جدی در ادبیات و نقد ادبی رایج شد و تأثیر قابل توجهی بر جهت گیری تفکر انتقادی در برخورد با ادبیات گذشته و نیز خلق آثار ادبی جدید به ویژه از سوی زنان نهاد. بررسی تصاویر زنان در آثار ادبی و نیز بازتاب تجربه ها و عواطف زنانه در نوشته های زنان، از موضوعات مهمِ نقد فمینیستی است. از داستان نویسانِ زنِ ایرانی، شهرنوش پارسی پور در داستان هایش، به ویژه در رمان سگ و زمستان بلند، توجه عمده ای به مسائل زنان دارد. اعتراض نویسنده به وضع زنان در جامعه، توجه به تجربه ها و احساسات زنانه و ستیز با مردسالاری، از ویژگی های برجستة این رمان است. نگارندگان در این مقاله به نقد این رمان از منظر نظریه های ادبی فمینیسم پرداخته اند.
۵.

تقدیرِ قهرمان شدن با تولدِ نمادین در اسطوره و افسانه(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 837 تعداد دانلود : 436
کندوکاو در روش های درهم تنیده اسطوره، افسانه و روان شناسی بسیاری از لایه های پنهان و ناخودآگاه موجود در اسطوره ها و افسانه ها را برای ما آشکار می کند. تولدِ نمادین یکی از بُن مایه های مکرر است که در کهن الگوی قهرمان اتفاق می افتد. در این بن مایه شاهدیم که چگونه عناصر کیهانی کودکی را که به شکلی نمادین متولد شده، پشتیبانی می کنند. کار اصلی کهن الگوی قهرمان، آماده ساختن قهرمان برای پذیرش تکالیف بزرگ و تحمل بحران-های بزرگ روحی و به انجام رساندن رسالتی است که پیش از تولد برای او تعیین شده است. از این رو، در اسطوره ها و افسانه های ملل مختلف می توان شاهد این تولد نمادین بود. رستم، زال، سام، ایزد مهر، حضرت مسیح (ع)، بودا و بسیاری دیگر تولدی نمادین دارند. در این جستار در پی آنیم که با روشی توصیفی- تحلیلی نشان دهیم که گونه های متفاوت تولد نمادین در اسطوره ها و افسانه ها با نمادپردازی های مختلف بیانگر تقدیر قهرمانی هستند.
۶.

بررسی و تحلیل دو تراژدی سهراب و فرود بر پایه نظریه «میتوس تراژدی» فرای(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 987 تعداد دانلود : 187
نُرترُپ فرای از منتقدان ادبی اسطوره گراست که به ادبیات به دید صور نوعی می نگرد. فرای در کتاب تحلیل نقد در تبیین نظریه «میتوس تراژدی»، به بررسی صور نوعی، ساختار، شخصیت ها و مراحل تراژدی می پردازد. در شاهنامه، دو داستان سهراب و فرود از بن مایه های قوی تراژیک برخوردارند. با توجه به مسائلی از قبیل صور نوعی، ساختار، شخصیت ها و مراحل تراژیک این دو اثر، می توان آنها را در کنار بزرگ ترین تراژدی های جهان به گونه ای بررسی و تحلیل کرد که قابل تطبیق و بررسی با میتوس تراژدی فرای باشند. عنصر مشترک همه این تراژدی ها تضاد و تقابل یا کشمکش دو منشأ قدرت برای اثبات خود و دفع دیگری است. این تقابل، ذاتی است و به ساختار و طبیعت تراژدی برمی گردد. سهراب و فرود، قهرمانان اصلی داستان تراژیک خود هستند، اما به دلیل تقابل با قهرمانان و شخصیت های بزرگی چون رستم، کیخسرو و توس مورد توجه قرار نگرفته اند.
۷.

بررسی ارجاع مشارکین در هفت خوان رستم(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 429 تعداد دانلود : 384
زبان ها شیوه های گوناگونی از ارجاع را در نشان دادن مشارکین روایت ها بهکار می گیرند. این شیوه ها می توانند شامل حذف کامل مرجع، ارجاع تلویحی به صورت تصریف فعلی، بهکارگیری ضمایر منفصل و در نهایت بهکارگیری گروه اسمی کامل باشند. این ابزارهای گفتمانی با نیت نویسنده در نشان دادن موقعیت مشارکین و تأکید بر وقایعی خاص مرتبط اند. پژوهش حاضر براساس الگوی لوینسون، فراوانی بهکارگیری شیوه های گوناگون ارجاع مشارکین، روش های معرفی مشارکین اصلی و فرعی و همچنین چگونگی تأکید بر معرفی مشارکین داستان هفت خوان رستم را در شاهنامه بررسی و تحلیل می کند. براساس یافته های این پژوهش، فراوانی ارجاع مشارک اصلی بیشتر با تصریف فعلی، و فراوانی ارجاع مشارک فرعی بیشتر با گروه اسمی در هفت خوان رستم مشاهده شده است. افزون بر این، ضمایر متصل نیز به طور قابل ملاحظه ای برای ارجاع به مشارکین اصلی و فرعی به کار رفته اند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳