آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

متن

روشهاى فقه الحدیثى شیخ طوسى در کتاب «استبصار»، عنوان پایان نامه کارشناسى ارشد آقاى کمال صحرایى اردکانى است که در رشته «علوم قرآن و حدیثِ» دانشکده علوم انسانى دانشگاه تربیت مدرّس، زیرنظر (استاد راهنما:) حجّةالاسلام ابوالفضل شکورى، در پاییز سال 1374 و در 121صفحه (آ ـ چهار) به انجام رسیده است.

روشهاى فقه الحدیثى شیخ طوسى(ره) در کتاب«استبصار »
حدیث پژوهان معاصر، علوم حدیثى را با یک تقسیم بندى کلّى، در سه شاخه اصلى «فقه الحدیث»، «درایة الحدیث» و «رجال الحدیث» دسته بندى کرده اند. در این میان، فقه الحدیث (یا شناخت ژرف و فهم دقیق از حدیث)، دانشى است که بیشترین عنایت را به «متن»حدیث دارد، و لذا، مباحثِ شناخت الفاظ غریب حدیث، «نقد متن حدیث» و «حلّ تعارض اخبار»، در حیطه این شاخه از علوم حدیثى قرارمى گیرند، که البتّه هر یک، قواعد و روشهاى خاصّ خود را دارند.
کتاب «الإستبصار فیما اختلف من الأخبار» نخستین کتاب فقه الحدیثى شیعه است که به مبحث مهّم تعارض در اخبار، پرداخته است. در اهمّیّت این کتاب، همین بس که از کتب اربعه شیعه شمرده مى شود و همچنان مورد بحث و مطالعه محقّقان مسلمان است. شیخ طوسى (ره) در این کتاب (که آن را به درخواست یاران خویش و پس از کتاب تهذیب، پرداخته است)، پس از نقل اخبار متعارض، با استفاده از روشهایى، به جمع و تألیف آنها یا بیان دلایل ترجیح یکى بر دیگرى مى پردازد.

بخشهاى مختلف این پژوهش
محقّق گرامى، پژوهش خود را در چهار «فصل» به سامان برده اند:
فصل اوّل: مقدّمه،
فصل دوم: کلیّات سنّت و حدیث،
فصل سوم: فقه الحدیث و طبقه بندى مباحث آن،
فصل چهارم: کتاب «استبصار» و روشهاى فقه الحدیثى شیخ طوسى.
ایشان همچنین در پایان مباحث اصلى، «نتایج تحقیق» خود را به اختصار،یاد کرده و «پیشنهادها»یى در موضوع مورد بحث، ارائه نموده اند.علاوه بر این دو بخش، «فهرست منابع» و «چکیدههانگلیسىِ» بحث نیز درانتها افزوده شده است.

درباره مقدّمه
مقدّمه اى در کمتر از چهار صفحه، فصل اوّل این پایان نامه را تشکیل مى دهد.1 مؤلّف در آغاز این فصل، دلایل خود را براى پرداختن گسترده به مباحث فقه الحدیث، بدین گونه شرح مى دهد:
نکته حائز اهمّیّت در این پژوهش، آن است که قبل از پرداختن به روشهاى جمع اخبار و حلّ تعارض اخبار متعارض در کتاب «استبصار» که به نوعى کارى است فقه الحدیثى، متوجّه شدیم که در زمینه فقه الحدیث و ملاکهاى آن، پژوهشى مستقل به عمل نیامده است. با مراجعه به کتابهاى علوم حدیثى نیز روشن مى شود که جز بحثهاى پراکنده و ناچیز، مطلبى که درخور و سزاوار این عنوان باشد، وجود ندارد.
از همین جا بود که ضرورت نگارش مطالبى پیرامون فقه الحدیث، احساس شد تا مبحث روشهاى فقه الحدیثى شیخ طوسى (ره) پیش زمینه قبلى را دارا باشد.2
مؤلف، در ادامه، به «تبیین موضوع» تحقیق همّت مى ورزد:
فقه الحدیث، به نقد و بررسى متن اخبار و احادیث مى پردازد و قواعدى را ارائه مى دهد که با در نظر گرفتن آنها مى توان به شناخت بهترى از سنّت پیامبر (ص) و ائمّه معصومین (ع) دست یافت. شیخ طوسى (ره) یکى از بزرگترین علماى شیعه است و…کتاب استبصارش، کتابى فقه الحدیثى است که پژوهش در آن و به دست آوردن مبانى نقد حدیث و روشهاى فقه الحدیثى مؤلّف آن، براى دستیابى به نگرش علماى شیعى به فقه الحدیث و کوششهاى آنها در این زمینه، ضرورت کامل دارد.
وى سپس به «فرضیّات» خود در این طرح تحقیق اشاره مى کند و «اهداف» طرح را بدین سان برمى شمارد:
ـ ارائه تعریفى روشن از فقه الحدیث و طبقه بند ى مباحث آن؛
ـ ارائه قواعد فقه الحدیث و ملاکهاى نقد متن حدیث؛
ـ ارائه روش فقه الحدیثىِ شیخ طوسى(ره) در زمینه بررسى، نقد و پذیرش اخبار متعارض؛
ـ ارائه اثرى نوین در زمینه چگونگى بهره بردارى دانشمندان اسلامى از اخبار و روایات.
در زمینه «پیشینه تحقیق» در مقدّمه آمده است:
تا آنجا که ما جستجو نمودیم، پژوهشى مستقل، تحت عنوان «فقه الحدیث» و با انگیزه ارائه تصویرى روشن از مباحث آن، [تاکنون] انجام نگرفته است. با این وجود،چند مقاله و جزوه وجود دارد که هریک در حدّ توان، سعى در معرّفى این عنوان داشته اند.
مؤلّف، از میان مقالات و جزوه هاى مورد اشاره، تنها مقاله اى از استاد على اکبر غفّارى(در انتهاى کتاب «تلخیص مقباس الهدایة») و جزوه درسى استاد محمد على مهدوى راد (تحت عنوان «فقه الحدیث») را یاد مى کند.3
شش سطر از پایان مقدّمه، به تشریح «روش تحقیق» در این پایان نامه، اختصاص دارد.4

کلّیات سنّت و حدیث
دراین فصل، پژوهشگر، کلّیّات سنّت و کلّیّات حدیث را به صورت جداگانه، مورد بحث قرار مى دهد. تقسیم او، بدین گونه است:

الف.کلّیّات سنّت:
1) تعریف لغوى سنّت،
2) تعریف اصطلاحى سنّت،
3)جایگاه سنّت،
4) ابعاد سنّت(قولى، فعلى و تقریرى).

ب.کلّیّات حدیث:
1) تعریف لغوى حدیث،
2) تعریف اصطلاحى حدیث (که تقریباً مترادف با معناى اصطلاحى سنّت است)،
3) علوم حدیثى (رجال الحدیث، درایة الحدیث و فقه الحدیث).

فقه الحدیث و طبقه بندى مباحث آن
فصل سوم پایان نامه، در73 صفحه، به دو بخش «کلیات فقه الحدیث» و «طبقه بندى مباحث فقه الحدیث» تقسیم شده، ذیل هر یک، تعاریف و نمونه ها و تقسیم و تحلیل هاى لازم، به دست داده شده است:

الف. کلیّات فقه الحدیث:
1) تعریف لغوى فقه،
2) تعریف فقه الحدیث،5
3) مباحث فقه الحدیث (که طبقه بندى آنها پس از این مى آید)،
4) فقه الحدیث در صدر اسلام.

ب. طبقه بندى مباحث فقه الحدیث:
1) شرح مفردات و الفاظ غریب حدیث،6
2)نقد متن حدیث و قواعد آن (شامل: عرضه حدیث بر قرآن، عرضه حدیث بر احادیث و سیره قطعى معصومین، عدم مخالفت حدیث با ضروریّات عقلى، عدم مخالفت حدیث با واقعیات تاریخى، عدم مخالفت حدیث با قطعیّات علمى، عدم مخالفت حدیث با محسوسات و مشاهدات، در نظر گرفتن زمان و مکان و مخاطب و جوّ صدور حدیث، عدم اشتمال حدیث بر اغراق و گزافه گویى در ثواب و عقاب، عدم همسویى حدیث با دیدگاههاى سیاسى و فرقه اى راوى، عدم تضادّ حدیث با ضروریات دین، نبود تناقض و اضطراب در متن حدیث، نقل به معنا در احادیث، تقیّه در احادیث، ضرب المثل وکنایه در احادیث، احادیث فضائل و مناقب، عام و خاص و مطلق و مقیّد و محکم و متشابه و ناسخ ومنسوخ در احادیث، تطبیق و مصداق یابى در احادیث)،
3)تعارض در احادیث و روشهاى حلّ آن (یک. در تعارض ظاهرى: توفیقات عرفى، حکومت، حمل ظاهر بر اظهر؛ دو.در تعارض واقعى: تخییر،توقّف، ترجیح).

کتاب «استبصار» و روشهاى فقه الحدیثى شیخ طوسى (ره)
فصل چهارم و پایانى این تحقیق، به همان موضوع عنوان پایان نامه اختصاص دارد.این فصل، در 41 صفحه، عهده دار «معرّفى کتاب استبصار و مؤلف آن» و نیز یاد کردِ «روشهاى حلّ تعارض از نظر شیخ طوسى در کتاب استبصار» است. در بخش نخست این فصل، از شخصیّت علمى، تألیفات، اساتید و زندگانى شیخ الطائفه، به اختصار، ذکرى رفته و سپس از «استبصار» و شیوه نو پدید و استوارى سبک و متن آن، سخن به میان آمده است. مؤلّف در این بخش، همچنین، نقش استبصار را در تبیین روشهاى جمع اخبار متعارض، شکوفایى فقه الحدیث شیعه و رونق بخشیدن به مباحثى از اصول فقه (تعادل و تراجیح)، ارجمند ارزیابى کرده، این کتاب را تألیفى فقه الحدیثى دانسته است.
در بخش دوم از این فصل، روشهاى حلّ تعارض اخبار از نظر شیخ طوسى (با ذکر نمونه هایى از کتاب
 استبصار7) ارائه شده است:

الف.تعارض ظاهرى وروشهاى حلّ آن:
1) حمل وجوب بر استحباب،
2) حمل وجوب بر رخصت و جواز،
3) حمل نهى بر کراهت،
4) حمل مطلق بر مقیّد،
5)حمل مجمل بر مفصّل،
6)حمل عام بر خاص،
7) حمل حدیث بر تقیّه،
8) حمل حدیث بر اضطرار، ضرورت و فراموشى.

ب. تعارض واقعى و روشهاى حلّ آن:
1)ترجیح حدیث از روى متن آن (موافقت با کتاب، موافقت با سنّت قطعى، موافقت با اجماع)،
2) ترجیح حدیث از روى سند آن (اخبار شاذ و غیر شاذ، اخبار مسند و مرسل، اخبارى که راویان آنها ضعیف یا مجهول و یا از فرق شیعه اند، اکثریت و اقلیّت راویان).
مؤلف، در چند سطر پایانى اثر، به جمع بندى نتایج این پژوهش پرداخته، بخش اعظم اهداف آن را دست یافته دانسته اند؛ ونیز، فروتنانه، پژوهشگران علوم حدیثى را به تحقّق بخشیدن دو پیشنهاد، دعوت نموده اند:

1) پژوهشى مستقل در زمینه اصول و مبانى احادیث از دیدگاه شیعه، به عمل آید.
2) چگونگى بهره بردارى ازاخبار و احادیث، وروشهاى محدّثان شیعه در این زمینه،مورد تحقیق و بررسى قرار گیرد.

خداوند حکیم،به آقاى صحرایى اردکانى، در پژوهشهایى همچنان دقیق و سودمند، توفیق روزافزون عطا فرماید. آمین!
________________________________________
1 . ظاهراً آنچه در این تحقیق به عنوان فصل اوّل آمده (صفحات یک تا پنج)، مى بایست با عنوان مقدّمه مى آمده است.
2 . چه خوب بود اگر این پایان نامه، با دامنه تحقیقاتى چنین گسترده، تماماً به «فقه الحدیث» اختصاص مى یافت و «روشهاى شیخ طوسى در حلّ تعارض اخبار» و «آراى فقه الحدیثى شیخ طوسى» در پایان نامه هاى دیگرى مورد کاوش قرار مى گرفت؛ و یا عنوان این پژوهش، «فقه الحدیث و روشهاى شیخ طوسى در حلّ تعارض اخبار» مى بود، تا تناسب لازم را با متن تحقیق داشته باشد.
3 . روشن نیست که چرا مؤلف محترم در مقدّمه تحقیق (در بخش «پیشینه») اشاره اى هر چند گذرا به تحقیقات شیعه و اهل سنّت در فقه الحدیث ننموده اند. کتابشناسى این کتب و مقالات، هرچند آثار کاملى به نظر نرسند، بسیار راهگشا تواند بود.
4 . این شش سطر،در روشن ساختن روش تحقیق این اثر، روشنگر نیست؛ چنانکه شیوه گزینش منابع و بهره گیرى از آنها، دلایل تحلیل بعضى نمونه ها و وا نهادن بعضى دیگر، و…ناگفته مانده است.
5 . مؤلّف محترم، فقه الحدیث را «درک استوار، فهم عمیق و شناخت ژرف حدیث» دانسته و مترادفهاى زیر را نیز براى این اصطلاح، برشمرده است: شرح الحدیث، نقد متن الحدیث، نقد نصّ الحدیث، متن شناسى حدیث، نقد و بررسى متن حدیث. وى همچنین معتقد است که اصطلاح «درایة الحدیث» که امروزه مترادف با «اصطلاح شناسى حدیث» به کار مى رود، با توجّه به تعابیر روایات، براى علم مورد بحث ما، مناسبتر و گویاتر است. این، نکته دقیق و قابل توجّهى است که استاد مدیر شانه چى نیز مکرّراً آن را به اهل تحقیق، گوشزد نموده اند (علم الحدیث، ص7 ـ 8 و درایةالحدیث، ص2ـ5).
6 . از اینجا تا پایان تحقیق، برا ى کلّیه عناوین، بیش از یک نمونه حدیثى ذکر شده است.
7 .مؤلّف محترم، بعضاً علاوه بر استبصار، شواهدى را از سایر کتب شیخ طوسى (بویژه «عدّة الأصول») ارائه مى کند.

تبلیغات